< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله سبحانی

1401/09/22

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: خاتمه ی استصحاب از تنبیهات/تعارش یا نسبت استصحاب با قواعد چهارگانه /مراد از اصالة الصحّة نسبت به فعل غیر، دلیل بر اصالة الصحّة نسبت به فعل غیر

 

در جلسات قبل به قاعده ی یَد و قاعده ی تجاوز از قواعد چهارگانه در بحث تعارض یا نسبت استصحاب با قواعد چهارگانه از تنبیهات استصحاب پرداختیم. در این جلسه به ادامه ی بیان و موارد قاعده ی سوم یعنی «أصالة الصّحة في فعل الغير» می پردازیم. در جلسه ی قبل امر اوّل از امور این قاعده بیان شد‌.

 

مقام يا امر دوم: مراد از أصالة الصّحة چیست؟

أصالة الصّحة في فعل المُسلم دو معنا دارد:

معنای اوّل: أصالة الصّحة اخلاقي: به معنای فارسی یعنی خوش بینی.

مثال قرآنی:

الف) ﴿«یاایّهاالّذین آمنوا إنّ بعض الظنّ إثْمٌ ولاتجسّسوا ولايَغْتَب بعضُكم بعضاً».﴾[1] آیه اوّل فرموده بد گمان نباشید و بعد فرموده تجسس نکنید و بعد فرموده غيبت نکنید. ترتّب ذکر شده در فرازهای این آیه اشاره به نکته ی بسیار لطیفی دارد.

ب) ﴿"و إذ أخَذْنا ميثاق بني إسرائيل أن لاتعبدون إلّا الله و بالوالدين إحساناً...وقولوا للنّاس حُسْنا".﴾[2] يعنی به پدر و مادر و اقوام و خویشاوندان و ایتام و مساکین خود به نیکی رفتار کنید و نسبت به باقی مردم خوش بین باشید.

مثال روایی:

الف) «قال أمير المؤمنين (عليه السّلام) في كلام له و أمْرَ أخيک علی أحسنه حتّى يأتيک ما یَغْضِبُک مِنه و لاتَظنّن بكلمةٍ خَرِجَت مِن أخيک سوءً...»[3] . این روایت می فرماید اگر از برادرت خبری رسید تا زمانی که می توانی برای او محمل صحیحی درست کنی به او بدبین نباش و کلام او را حمل بر صحّت کن.

ب) قال موسي بن جعفر (عليه السّلام): «يا محمّد! كَذّب سَمْعَک و بَصَرک أن أخيک و إن شَهِدَ عندک خمسون قُسامة و قال لک قولاً فَصَدِّقه و كَذّبهم...»[4] . یعنی ای فرزندم! اگر از برادرت خبری برای شما آوردند و برادرت گفت من آن را نگفتم ولو پنجاه نفر هم باشند خبر آن ها را تکذیب کن.

اشکال: چطور است که یک نفر تصدیق شود ولی پنجاه نفر تکذیب شوند؟!!

جواب: مراد از تکذیب در اینجا یعنی فرمایش آن پنجاه نفر خلاف واقع است ولو به عقیده ی خودشان راست می گویند.

معنای دوم: أصالة الصّحة فقهي: اگر تکلیفی مثلاً بین مؤمن و برادر دینی اش باشد، آن تکلیف را نسبت به برادر دینی خود حمل بر صحّت کند. و این یعنی کار بردار دینی او مطابق با واقع است و تکلیف از گردن آن مکلّف مؤمن ساقط است.

مثال فقهی: مثلاً پول داده ایم به نائب تا به نیابت از ما حَجّ به جا بیاورد و نمی دانیم صحیح انجام داده یا نه؛ می گوییم نائب ان شاءالله حَجّ را به نیابت از ما صحیح انجام داده.

اگر أصالة الصّحة را از جامعه بگیریم، اختلال در نظام زندگی مردم لازم می آید.

 

مقام يا امر سوم: دلیل بر أصالة الصّحة فقهي چیست؟

مرحوم شیخ انصاری (ره) مطالبی را به عنوان ادلّه ی أصالة الصّحة فقهي آورده اند در حالی که هیچ ارتباطی با أصالة الصّحة فقهي ندارد و دلائل ایشان مربوط به أصالة الصّحة اخلاقي می باشد و ایشان خلط کرده اند بین أصالة الصّحة فقهي و اخلاقي.

به نظر ما أصالة الصّحة فقهي که با آن آثار هم بار می شود یک دلیل بیشتر ندارد و روایات هم مؤيّد این دلیل است نه مؤسّس.

دلیل: بناء عُقلاء: عُقلاء اگر جنسی را می خرند و یا کاری را به کسی می سپارند، می گویند اصل این است که صحیح فروخته یا انجام داده؛ زیرا انسان عاقل، دانا، متدیّن (بالمعنی الأعمّ) و با وجدان، کار را درست انجام می دهد؛ هر چند در موارد نادر افراد نا اهل کار درست انجام نمی دهند. ولی این شاذّ و نادر است.

نکته ی مهمّ این است که بنای عُقلاء هم اگر کار راغالباً درست انجام می دهند، از طبیعت الهام گرفته اند. و اساس طبیعت هم صحّت است.

ما در زندگی اجتماعی خود وُکلاء حقوقی حقیقی، اولياء در اجازه برای ازدواج و ارث، اوصیاء در وصایا، نوّاب در انجام و اعمال بعضاً عِبادی، متولّي در امور اوقاف، جابی عامل خمس و زکات داریم که اعمال همه ی این ها را حمل بر صحّت می کنیم و اگر حمل بر صحّت نکنیم یعنی اختلال نظام زندگی و جامعه ای که در آن زندگی می کنیم و اختلال در نظام جایز نیست.

یک سری روایاتی داریم که مؤیّد است وگرنه عُمده دلیل همان بنای عُقلاء می باشد.

از جمله ی این روايات:

الف) روایت مُضمَره ی بزنطي (که در قاعده ی یَد هم بیان کردیم): «سَألْتُه (عليه السّلام) عن الرّجُل يأتي السوق فيشتري منه جُبّةَ فَراء لايدري أذكيّةُ هي أو غير ذكيّة؟ فقال (عليه السّلام) نَعَم؛ ليس علیکم المسألة...»[5] . يعنی شما فعل فروشنده را حمل بر صحّت کنید.

اشکال: این روایت را برای حُجّیّت یَد آوردید چرا برای این أصالة الصّحة استفاده می کنید؟ این را چطور جمع می کنید؟

جواب: مانعی نیست این دو مسأله در طول هم هستند نه در عرض هم تا مشکل پیش بیاید.

ب) روايت اسماعيل بن موسى: «قال سَألْتُ أبي الحسن (عليه السّلام) في جلود الفَراء يَشتريه الرّجُل في سوق مِن الأسوأق الجَبَل (اطراف كرمانشاه)...»[6] .

ج) روایت مصدّق بن صَدَقة: «سَمِعتَه (عليه السّلام) يقول: كلّ شيءٍ لک حلال حتّی تَعلم حرام بعینه فتَدَعَه مِن قِبَلِ نفسک وذلک مثل الثوب...»[7] .

مرحوم شیخ انصاری (ره) این روایت اخیر را می خواهند دلیل برای أصالة الصّحة بگیرند ولی به نظر ما این روایت ارتباطی با این مسأله ما ندارد.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo