< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله سبحانی

1401/09/09

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: خاتمه ی استصحاب از تنبیهات/تعارض یا نسبت استصحاب با قواعد چهارگانه /قاعده ی فقهی یا مسأله ی اصولی بودن قاعده ی تجاوز، روایات قاعده ی تجاوز

 

بحث ما در مورد قاعده ی تجاوز در ادامه ی مبحث تعارض یا نسبت استصحاب با قواعد چهارگانه می باشد.

مقام یا امر اوّل: دو قاعده به نام های قاعده ی تجاوز و أصالة الصّحة داریم که در عملِ نفس قاعده ی تجاوز گفته می شود و در عملِ غیر أصالة الصّحة گفته می شود.

مقام یا امر دوم: «هل قاعدة التجاوز قاعدةٌ فقهیّة أو مسألةٌ أصوليّةٌ؟»

در بحث قاعده ی یَد سه میزان را برای شناسایی یا تشخیص قاعده ی فقهی از مسأله ی اصولی بیان کردیم در اینجا هم مرور می کنیم:

الف) محمولات: محمولات قاعده ی تجاوز در واقع «احکام شرعيّة يا احكام وضعيّة» می باشد. امّا محمول در مسائل اصولی راجع به «حُجَج» است‌. در «مُلازمات» هم بازگشتشان به حُجَج است.

ب) قاعده‌ ی فقهی بر خلاف مسأله ي اصولی که فقط مجتهد می تواند عمل کند، مختصّ به مجتهد نیست‌ بلکه مقلِّد هم می تواند جاری کند.

ج) مسأله ی اصولی کبری می باشد و نیاز به ضمیمه ی صغری دارد امّا در قواعد فقهی خودش به تنهایی کافیست.

د) در فلسفه فرق است بین استنباط با تطبیق؛ در استنباط آفاقی از مجهولات انسان حلّ می شود‌. (مرکّب بودن موجودات نسبت به خالق یکتا). یا مثل مسائل اصولی (خبر واحدٌ حُجَّةٌ).

امّا در تطبیقات مُجْمَل تفصيل پیدا می کند. مثل مسائل ریاضی (برابری زوایای یک مثلّث) و همچنین قاعده ی تجاوز که از قواعد فقهی می باشد. از قاعده ی فقهی و تطبیقات بر خلاف استنباطات و مسائل اصولی، فقط مصادیق و موارد آن را می فهمیم و به علم ما اضافه نمی شود.

این میزان اخیر را ما در اینجا اضافه کردیم.

کسی دیگری از فُضلاء، میزان دیگری را هم اضافه کرده است. آن را در رساله ای آورده اند که در دست چاپ و تکثیر است که باید ببینیم میزان قابل اتّکایی هست یا خیر.

مقام یا امر سوم: «بیان روايات»

بیست روایت در مورد قاعده ی تجاوز داریم که در چهار باب تقسیم بندی شده اند امّا این قاعده در تمام ابواب مطلقاً حُجّت است:

۱‌. باب وضوء:

باب غُسل

باب نماز

۴. باب طواف

سه طایفه ی اوّل خود هر کدام شامل چندین طائفه می باشد. ما برای نمونه یک روایت از طوائف چهارگانه را بیان می کنیم:

الف) «المُضيُّ بعد الفراغ عن العمل»: حضرت می فرماید: «كلّ ما شَكَكْتَ فيه ممّا قد مَضى (بعد العمل)، فأمضه كما هو»[1] .

این طائفه مربوط به حُکم بعد الفراغ عن العمل است‌ نه حین العمل.

ب) «الشّک في حین العمل»: «عن الزُّرارة قُلْتُ عن لأبي عبدالله (عليه السّلام) رَجُلٌ شکّ في الأذان و قد دَخَلَ في الإقامة؟ قال: يَمضي قُلْتُ... ثمّ قال (عليه السّلام): يا زُرارة! إذا خَرجْتَ مِن شيءٍ قد ثمّ دَخَلْتَ في غيره، فشكُّکَ لیس بشيء»[2] .

مهمترين روایت در این بحث همین روایت است.

ج) «خروج الوقت»: «صحيحة الزُّرارة والفُضيل عن أبي جعفر (عليهما السّلام) قال (عليه السّلام): متی إسْتَيْقَنْتَ أو شككت في وقت فريضةٍ أنّک لم تُصَلّها أو في وقت فوتها، صَلّتها و إن شككت بعد ما خَرَج وقت الفوت، و قد دَخَلَ حائلٌ فلا إعادةٌ و عليک مِن شکٍّ حتّى تَسْتَيْقِن»[3] .

د) «ما رواه محمّد بن مُسْلِم سَئَلْتُ أبا عبدالله(عليه السّلام) عن رَجُلٍ طاف بالبيت فلم يدري أسِتّةً طاف أو سَبْعةً؟ قال (عليه السّلام): فلْيُعِد طوافَه. قيل قد خَرَجَ وفاتَه ذلک؟ قال (عليه السّلام): لیس عليه شيء»[4] .

انْ قُلت: اين روايات فقط مربوط به چهار باب است پس چرا به تمام ابواب فقه تسرّي می دهید؟!

قُلْتُ: از دو راه می گوییم همه ی ابواب را می گیرد:

الف) این قاعده عُقلائی می باشد. لذا عُقلاء هنگام عمل حواسشان جمع است ولی بعد العمل خیلی اعتنایی ندارد. و شرع مقدّس این قاعده را امضاء کرده. هر چند برای ما به طور خاصّ روشن نیست ولی در روايات تعالیلی آمده که ما از این تعلیل ها کُلّیّت فهمیده می شود.

نمونه ای از این تعلیل ها:

۱. تعلیل فطری: در باب وضوء: حضرت می فرماید: «هو حین يَتَوَضَأ أذْکَر مِنه حين يَشُک»[5] .

۲. در موثّقه ی ابن بُکیر: «کلّ ما شَکْکتَ فيه ممّا مَضَى، فإمضه كما هو»[6] .

نکته ی مهمّ: این روايات و قواعد کلّی استخراج شده از آن ها، بعید است که شکّ در مانع و قاطع را هم شامل شود؛ زیرا فرموده چیزی که محلّ داشته باشد را شامل می شود مثل شک در شرط و جزء. ولی مانع و قاطع محلّ ندارند.

مقام یا امر پنجم: آیا قاعده ی تجاوز و قاعده ی فراغ یکی هستند یا دو قاعده محسوب می‌شوند؟

به نظر ما یک قاعده بیشتر نیست و آن هم قاعده ی تجاوز است.

 

بحث اخلاقی:

حدیث (قریب به مضمون): «تَزکیّة الرَّجُلِ لنَفْسه، دليلٌ على نُقصانِ عقله»[7] .

انسان هر چقدر هم مراتب عالیه داشته باشد نسبت به فرد دیگری که درجه ی بالاتری کسب کرده پایین تر است. به قول معروف «دست بالای دست بسیار است!». لذا انسان باید به مراتب خودش نگاه کند و خیلی خودش را تعریف نکند. مرحوم امام خمینی«ره» یک موقع می فرمود انسانی کم ظرفیّتی که از خودش تعریف می کند و تزکیّة هم دارد، بی دین نیست بلکه عقلش کم است!

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo