< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد حسین شوپایی

1402/11/01

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: ادله شرطیت استقبال در سجده سهو

0.0.0.1- مورد پنجم؛ سجده سهو

0.0.0.1.1- ادله ی شرطیت استقبال در سجده سهو:

دلیل سوم؛ روايت حسین بن علوان

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَعْدٍ عَنْ أَبِي الْجَوْزَاءِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عُلْوَانَ عَنْ عَمْرِو بْنِ خَالِدٍ عَنْ زَيْدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِيٍّ ع قَالَ: صَلَّى بِنَا رَسُولُ اللَّهِ ص الظُّهْرَ خَمْسَ رَكَعَاتٍ ثُمَّ انْفَتَلَ فَقَالَ لَهُ بَعْضُ الْقَوْمِ يَا رَسُولَ اللَّهِ- هَلْ زِيدَ فِي الصَّلَاةِ شَيْ‌ءٌ قَالَ وَ مَا ذَاكَ قَالَ صَلَّيْتَ‌ بِنَا خَمْسَ‌ رَكَعَاتٍ‌ قَالَ فَاسْتَقْبَلَ الْقِبْلَةَ وَ كَبَّرَ وَ هُوَ جَالِسٌ ثُمَّ سَجَدَ سَجْدَتَيْنِ لَيْسَ فِيهِمَا قِرَاءَةٌ وَ لَا رُكُوعٌ ثُمَّ سَلَّمَ وَ كَانَ يَقُولُ هُمَا الْمُرْغِمَتَان

این روایت متضمن این مطلب است که پیامبر صلوات الله علیه و آله سجده سهو را رو به قبله انجام داده اند و این حاکی از شرطیت استقبال است.

اشکال: آقای خویی

لكنّها مضافاً إلى ضعف سندها و إلى اشتمالها على ما لا يعوّل به معظم الشيعة من تجويز السهو على النبي (صلى اللّه عليه و آله) قاصرة الدلالة على المطلوب فإنّها حكاية فعل لا لسان له كي يدل على الوجوب، بل غايته الرجحان، و لا إشكال في رجحان الاستقبال في هاتين السجدتين، و إن كان الاحتياط مما لا ينبغي تركه.[1]

این روایت ضعیف السند است. از جهت مضمون نیز متضمن نسبت دادن سهو به پیامبر صلوات الله علیه و آله است و این قابل التزام نیست. از جهت دلالت نیز دال بر مدعا نیست. زیرا فعل لسان ندارد و نهایتا از آن استحباب فهمیده شود.

استاد:

اشکال سندی در ناحیه سند مربوط به حسین بن علوان است که توثیق ندارد. سند شیخ به سعد مانعی ندارد. ابی الجوزا (منبه بن عبدالله )نیز توثیق دارد و نجاشی در مورد او گفته است شخص صحیح الحدیثی است. در عمرو بن خالد به بعد نیز سند مانعی ندارد.

به نظر می رسد اشکال سندی آقای خویی مورد قبول نباشد زیرا خود ایشان در مباحث دیگر فقه و در معجم الرجال به دو دلیل حکم به وثاقت حسین بن علوان نموده اند.

دلیل اول بر توثیق ابن علوان؛ نجاشی

نجاشی در ترجمه حسین بن علوان فرموده است:

١١٦ الحسين بن علوان الكلبي

مولاهم كوفي عامي، و أخوه الحسن يكنى أبا محمد ثقة، رويا عن أبي عبد الله عليه السلام...

از عبارت توثیق حسین بن علوان فهمیده می شود. برخی گفته احتمال دارد ثقه برای حسن باشد نه حسین بن علوان. آقای خویی فرموده است این خلاف ظاهر است زیرا این ترجمه در مورد حسین بن علوان است و کلمه ثقة ظاهرش این است که در مورد همین شخص است:

و استفاد بعضهم: أن التوثيق في كلامه راجع إلى الحسن، و لكنه فاسد، بل التوثيق راجع إلى الحسين، فإنه المترجم و جملة (و أخوه الحسن يكنى أبا محمد) جملة معترضة و قد تكرر ذلك في كلام النجاشي في عدة موارد، منها في ترجمة محمد بن أحمد بن عبد الله أبي الثلج[2]

دلیل دوم بر توثیق ابن علوان

دلیل دوم این است که مرحوم علامه در خلاصه از ابن عقده در مورد حسن بن علوان گفته است ان الحسن اوثق من اخیه. تعبیر اوثق من اخیه نشان دهنده این است که برادر او نیز وثاقت دارد[3] .

در نتیجه اشکال سندی ای که مرحوم خویی کرده است وارد نیست.

اما اشکال دیگر یعنی نسبت سهو دادن به نبی برجای خود باقیست. در باب 3 از ابواب خلل واقع در صلاة این قضیه آمده است که رسول الله صلوات الله علیه و آله سهو انجام می دادند اما این مطلب قابل التزام نیست. معظم شیعه قائل به این هستند که حتی در موضوعات هم خطا از معصومین علیهم السلام صادر نمی شود و عصمت اختصاص به بیان احکام ندارد. زیرا شخصی که مبلغ حکم است اگر در موضوعات خارجیه اشتباهی از اوصادر شود چنین شخصی قابلیت اعتماد عند الناس را ندارد و مردم به گفته او عمل نمی کنند. در نتیجه سهو از معصوم علیه السلام صادر نمی شود. علاوه بر این دلیل عقلی، در بعضی ازروایات وارد در سجده سهو نیز این مطلب آمده است که سهو از معصوم علیه السلام صادر نمی شود:

موثقه ابن بکیر ح 13 باب 3 از ابواب خلل:

وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُكَيْرٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام هَلْ‌ سَجَدَ رَسُولُ‌ اللَّهِ ص سَجْدَتَيِ السَّهْوِ قَطُّ قَالَ لَا وَ لَا يَسْجُدُهُمَا فَقِيهٌ.

یعنی نه تنها پیامبر صلوات الله علیه و آله سجده سهو نداشته اند بلکه از سایر معصومین علیهم السلام نیز سجده سهو صادر نمی شود .

شیخ طوسی نیز ذیل روایت حسین بن علوان فرموده است که نمی توان به مضمون این روایت معتقد شد. علاوه بر این ذیل این روایت زراره فرموده است:

قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ: الَّذِي أُفْتِي بِهِ مَا تَضَمَّنَهُ هَذَا الْخَبَرُ فَأَمَّا الْأَخْبَارُ الَّتِي قَدَّمْنَاهَا مِنْ أَنَّ النَّبِيَّ صلوات الله علیه و آله سَهَا فَسَجَدَ فَإِنَّهَا مُوَافِقَةٌ لِلْعَامَّةِ وَ إِنَّمَا ذَكَرْنَاهَا لِأَنَّ مَا تَتَضَمَّنَهُ مِنَ الْأَحْكَامِ مَعْمُولٌ بِهَا عَلَى مَا بَيَّنَّاهُ.

روایات دال بر سهو موافق با قول عامه است اما با توجه به اینکه در ضمن این روایات برخی احکام بیان شده است من آنها را نقل کرده ام.

نتیجه اینکه به مضمون روایت حسین بن علوان نمی توان معتقد شد و باید آن را کنار گذاشت.

ضمن اینکه این روایت، سجده سهو را در جایی بیان کرده است که یک رکعت کامل به نماز اضافه شده است. زیرا بیان کرده اند که صلیت بنا خمس رکعات. حکمی که در مورد سجده سهو در این مورد داده شده است قطعا صحیح نیست زیرا در جایی که یک رکعت به نماز اضافه شود مورد سجده سهو نیست بلکه این کار سبب بطلان نماز است لذا مرحوم شیخ فرموده اند:

هَذَا شَاذٌّ لَا يُعْمَلُ‌ عَلَيْهِ‌ لِأَنَّ مَنْ زَادَ فِي الصَّلَاةِ يَجِبُ عَلَيْهِ الِاسْتِئْنَاف‌

در نتیجه اشکال سوم به این روایت این است که این روایت سجده سهو را در جایی بیان کرده اند که مورد سجده سهو نیست زیرا زیادی رکعات موجب بطلان نماز است.

اشکال چهارم نیز همان است که آقای خویی بیان کرده اند. اشکال آقای خویی این بود که فعل دلالت بر وجوب ندارد و نهایتا از آن رجحان فهمیده می شود.

نتیجه اینکه در سجده سهو حکم به شرطیت استقبال قبله دلیلی ندارد. بله همان طور که در کلمات بعضی از اعلام آمده است استقبال رجحان دارد و از باب احتیاط خوب است رو به قبله انجام شود.

0.0.0.2- مورد ششم؛ نمازهای مستحب بالعرض

مانند نمازی که به جماعت اعاده می شود. در جایی که شخص نماز واجب خود را فرادی خوانده است و بخواهد آن را به جماعت بخواند باید استقبال قبله را رعایت کند.

آقای خویی در تبیین دلیل این فرع فرموده اند:

و أمّا المعادة جماعة فلأن معنى الإعادة هو الإتيان بالوجود الثاني للطبيعة و لا يكون ذلك إلا مع اشتراكه مع الوجود الأوّل في جميع الخصوصيات، و إلا لم يكن إعادة له كما هو واضح، و من هنا ذكر في بعض روايات الباب أنّ‌ اللّه يختار أحبّهما إليه[4]

زیرا اعاده نماز این است که شخص فرد دوم از طبیعی را ایجاد کند. تحقق فرد دوم به طوری که مصداق طبیعی باشد زمانی محقق می شود که تمام خصوصیات فرد اول را رعایت کند و الا اعاده ی فرد قبلی نمی شود. لذا با توجه به اینکه عنوان اعاده موضوع است باید تمام شرایط نماز رعایت شود.

در روایت آمده است که خداوند بهترین از این دو نماز را انتخاب می کند. این در جایی است که نماز دوم همه شرایط نماز اول را داشته باشد تا در صورت مطلوب بودن خدا آن را انتخاب کند ولی اگر نماز دوم فاقد بعضی از شرایط باشد دیگر اصلا محتمل نیست که شارع بخواهد بین این دو آن را انتخاب کند و مورد احبهما نیست.

ضمن اینکه در صدق جماعت بین جهتی که ماموم ایستاده و امام ایستاده نباید اختلاف فاحشی باشد. شخصی که می خواهد نماز خود را به جماعت اعاده کند در صورتی می تواند به آنها ملحق شود که هم جهت با آنها باشد ، باتوجه به اينکه نماز امام يا مامومين ديگر بايد اولين نماز باشد تا جماعت مشروعيت داشته باشد و نماز آنها به طرف قبله است کسی که به آنها ملحق می شود بايد استقبال قبله داشته باشد تا نسبت به او صدق جماعت کند . در نتیجه شرطیت استقبال در نمازی که حتی به عنوان نماز مستحب به صورت جماعت اعاده می شود تمام است و اشکالی ندارد.

0.0.0.3- مورد هفتم؛ نمازی که استحبابا اعاده می شود

نمازی که شخص از باب احتیاط استحبابی آن را دوباره می خواند. البته در حکم مساله بین نمازی که استحبابا اعاده می شود یا از باب احتیاط وجوبی اعاده می شود فرقی نیست و در هر دو قبله شرطیت دارد. زیرا معنای اتیان عمل از روی احتیاط این است که شخص احتمال می دهد در عمل سابقش خللی وارد شده است از جهت اجزا و شرایط و الان می خواهد نماز را به نحوی انجام دهد که اگر نماز قبل دارای خلل بود، امتثال با این نماز دوم محقق شود. در این صورت عنوان احتیاط محقق نمی شود الا اینکه تمام شرایطی که در فرد اول رعایت کرده است در فرد احتیاطی نیز رعایت کند و الا در این صورت احتیاط محقق نمی شود.

0.0.0.4- مورد هشتم؛ نماز آیات

دلیل بر شرطیت استقبال نفس دلیلی است که در شرطیت قبله برای نمازهای یومیه بیان شده بود. در صحیحه زراره آمده بود که لاصلاة الا الی القبله. عنوان وارد در این روایت مطلق است و شامل نماز آیات نیز می شود.

0.0.0.5- مورد نهم؛ نماز میت

آقای حکیم فرموده اند:

لإطلاق الأدلة المتقدمة في اليومية[5]

دلیل بر اعتبار در اینجا نیز همان ادله ای است که در وجوب رعایت استقبال در نمازهای یومیه به آنها استدلال شده بود. بر نماز میت عنوان صلاة صادق است لذا مشمول ادله وجوب رعایت استقبال در نماز می شود.

آقای خویی و داماد:

با آن ادله نمی توان شرطیت استقبال قبله در نماز میت را ثابت کرد. زیرا در بعضی از روایات آمده است که نماز میت صلاة نیست و مجردِ تسبیح و رکوع وتحمید و تهلیل است. معتبره یونس بن یعقوب باب 7 از ابواب صلاة جنازه:

وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنِ‌ الْجِنَازَةِ أُصَلِّي عَلَيْهَا عَلَى غَيْرِ وُضُوءٍ فَقَالَ نَعَمْ إِنَّمَا هُوَ تَكْبِيرٌ وَ تَسْبِيحٌ وَ تَحْمِيدٌ وَ تَهْلِيلٌ الْحَدِيثَ.

معنای روایت این است که نماز میت، صلاة نیست که در نتیجه شرایط نماز در آن معتبر باشد. در نتیجه ادله وجوب رعایت استقبال در نماز شامل نماز میت نمی شود.

استاد:

با همان ادله ی مطلقه می توان شرطیت استقبال در نماز ميت را ثابت کرد و اشکال مرحوم آقای خویی وارد نیست. زیرا ولو در این روایت این تعبیر وارد شده است که نماز میت تسبیح و رکوع است اما مانع از این نمی شود که صلاة برآن اطلاق شود. در بعضی از روایات عنوان صلاة در نماز میت اطلاق شده است. در معتبره یونس بن یعقوب نیز حضرت علیه السلام نفرموده اند که نماز میت صلاة نیست. از جمله روایاتی که بر نماز میت اطلاق صلاة شده است صحیحه زراره است:

وَ بِالْإِسْنَادِ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام‌ فَرَضَ‌ اللَّهُ‌ الصَّلَاةَ وَ سَنَ‌ رَسُولُ‌ اللَّهِ صلوات الله علیه و آله عَلَى‌ عَشَرَةِ أَوْجُهٍ صَلَاةِ السَّفَرِ وَ الْحَضَرِ وَ صَلَاةِ الْخَوْفِ عَلَى ثَلَاثَةِ أَوْجُهٍ وَ صَلَاةِ كُسُوفِ الشَّمْسِ وَ الْقَمَرِ وَ صَلَاةِ الْعِيدَيْنِ وَ صَلَاةِ الِاسْتِسْقَاءِ وَ الصَّلَاةِ عَلَى الْمَيِّتِ.

مقتضای این اطلاق این است که اگر در ادله دیگر شرطی برای نماز ذکر شده باشد آن شرط برای نماز میت نیز صادق است.

نتیجه اینکه دلیلی که آقای حکیم بیان کرده اند دلیل تامی است و مشکلی ندارد. البته اگر به مطلقات هم نتوانیم تمسک کنیم در خصوص نماز میت ادله ای وجود دارد که شرطیت استقبال در نماز میت را ثابت می کند و مرحوم آقای خویی و محقق داماد نیز به آنها تمسک کرده اند. مانند صحیحه حلبی باب 32 از ابواب جماعت حدیث 7:

وَ عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الصَّلْتِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الصَّلْتِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ الْحَلَبِيِّ قَالَ: سَأَلْتُهُ‌ عَنِ‌ الرَّجُلِ‌ وَ الْمَرْأَةِ يُصَلَّى عَلَيْهِمَا قَالَ يَكُونُ الرَّجُلُ بَيْنَ يَدَيِ الْمَرْأَةِ مِمَّا يَلِي الْقِبْلَةَ فَيَكُونُ رَأْسُ الْمَرْأَةِ عِنْدَ وَرِكَيِ الرَّجُلِ مِمَّا يَلِي يَسَارَهُ وَ يَكُونُ رَأْسُهَا أَيْضاً مِمَّا يَلِي يَسَارَ الْإِمَامِ وَ رَأْسُ الرَّجُلِ مِمَّا يَلِي يَمِينَ الْإِمَامِ.

از این روایت استفاده می شود که میت در حال نماز باید رو به قبله باشد و مامومین نیز رو به میت (یعنی رو به قبله)

روایت دیگر درمورد نماز میت بر مصلوب است که امام رضا علیه السلام فرموده اند جدم یعنی امام صادق علیه السلام بر زید بن علی که به صلیب بسته شده بود اینگونه نماز میت خواند:

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي هَاشِمٍ الْجَعْفَرِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ الرِّضَا علیه السلام عَنِ الْمَصْلُوبِ فَقَالَ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ جَدِّي علیه السلام صَلَّى‌ عَلَى‌ عَمِّهِ‌ قُلْتُ أَعْلَمُ ذَلِكَ وَ لَكِنِّي لَا أَفْهَمُهُ مُبَيَّناً فَقَالَ أُبَيِّنُهُ لَكَ إِنْ كَانَ وَجْهُ الْمَصْلُوبِ إِلَى الْقِبْلَةِ فَقُمْ عَلَى مَنْكِبِهِ الْأَيْمَنِ وَ إِنْ كَانَ قَفَاهُ إِلَى الْقِبْلَةِ فَقُمْ عَلَى مَنْكِبِهِ الْأَيْسَرِ فَإِنَّ بَيْنَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ قِبْلَةً وَ إِنْ كَانَ مَنْكِبُهُ الْأَيْسَرُ إِلَى الْقِبْلَةِ فَقُمْ عَلَى مَنْكِبِهِ الْأَيْمَنِ وَ إِنْ كَانَ مَنْكِبُهُ الْأَيْمَنُ إِلَى الْقِبْلَةِ فَقُمْ عَلَى مَنْكِبِهِ الْأَيْسَرِ وَ كَيْفَ كَانَ مُنْحَرِفاً فَلَا تُزَايِلَنَ‌ مَنَاكِبَهُ وَ لْيَكُنْ وَجْهُكَ إِلَى مَا بَيْنَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ لَا تَسْتَقْبِلْهُ وَ لَا تَسْتَدْبِرْهُ الْبَتَّةَ قَالَ أَبُو هَاشِمٍ- وَ قَدْ فَهِمْتُ إِنْ شَاءَ اللَّهُ فَهِمْتُهُ وَ اللَّه‌

وقتی مصلوب به طرف قبله است شما نمی توانید به طرف قبله بایستید ولی با توجه به اینکه بین مغرب و مشرق قبله است همین اندازه رعایت کردن کافی است. اینکه حضرت علیه السلام در این موارد که نمی توان قبله حقیقی را درک کرد فرموده اند مابین المغرب و المشرق قبله است نشان می دهد که اصل شرطیت استقبال در نماز میت امر ثابتی است.

 


[1] خوئی، سید ابوالقاسم.، 1418 ه.ق.، موسوعة الإمام الخوئي، قم - ایران، مؤسسة إحياء آثار الامام الخوئي، جلد: ۱۲، صفحه: ۹.
[2] معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرواة. ج5، 1372، ص376.
[3] البته آقای خویی این راه دوم را در معجم نپذیرفته اند زیرا سند علامه به ابن عقده معتبر نیست. وثقه ابن عقدة أيضا، ذكره العلامة في ترجمة الحسين بن علوان في القسم الثاني، و لكن طريقه إلى ابن عقدة مجهول، فلا يمكن الاعتماد عليه.(همان) ولی در مباحث فقهی به راه دوم استدلال کرده اند، شايد به اين جهت باشد که احتمال عقلايی داده می شود که علامه از طريق نقل ازثقات از ابن عقده نقل می کند ولذا خبر او محتمل الحس می شود وخبر محتمل الحس به بنای عقلاء حجت است .
[4] موسوعة الإمام الخوئي، جلد: ۱۲، صفحه: ۱۰.
[5] .، مستمسک العروة الوثقی، قم - ایران، دار التفسير، جلد: ۵، صفحه: ۲۱۵.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo