< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد حسین شوپایی

1400/12/09

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: تتمه وجه نهم و وجه دهم

 

1- تتمه وجه نهم

بحث در مورد وجه نهم یعنی روایت موثقه سماعه بود.

صاحب مدارک روایت سماعه را از حیث سند معتبر نمی داند زیرا طبق نظر ایشان فقط روایت صحیحه معتبر است و روایات موثقه معتبر نیستند. در این روایت سماعه و عثمان بن عیسی وجود دارند و سبب می شوند روایت موثقه شود.

صاحب حدائق نیز می فرمایند:

لا يخفى ان ما ذكره من الاستدلال برواية سماعة مبني على حمل الاجتهاد على الوقت و الظاهر بعده بل المراد انما هو الاجتهاد في القبلة فيكون العطف تفسيريا فلا تكون الرواية المذكورة من المسألة في شيء. الحدائق الناضرة في أحكام العترة الطاهرة، جلد: ۶، صفحه: ۳۰۱

این روایت مربوط به مساله قبله است نه وقت. مراد از اجتهاد در این روایت اجتهاد در قبله است و عطفی که در اینجا بیان شده است عطف تفسیری است.

آقای حکیم نیز همین نظر را پذیرفته اند و فرموده اند روایت مربوط به قبله است. دو دلیل برای مدعا خود بیان کرده اند:

الف. در ذیل روایت عنوان قبله آمده است و نشان می دهد مساله در مورد قبله است.

ب. خود سوال سائل نشان دهنده این است که روایت ناظر به قبله است. در سوال گفته شده است که شمس و قمر و نجوم قابل رویت نیست. و اين نشان می دهد که سوال از قبله است چون فقط نسبت به قبله است که رویت این سه تاثیر دارد. و الا نجوم ربطی به وقت صلاة ندارد.

نتیجه اینکه سوال سائل خودش بیان می کند که مساله در مورد قبله است.

آقای خویی

أنه لا صلة بين السؤال عن الصلاة بالليل و النهار و بين عدم رؤية الشمس و سائر الكواكب إلا من أجل دخالة هذه الأُمور في معرفة الأوقات المشروطة بها الصلوات من الزوال و الاستتار و نحوهما، فيسأل عما هي الوظيفة في تشخيص الأوقات لدى استتارها بالغيوم فأمره (عليه السلام) باعمال الجهد في تحصيل الطرق الظنية المؤدية إلى استعلامها التي منها الوقوف إلى جانب القبلة المشار إليه بقوله: «و تعمد القبلة» نظراً إلى أن الشمس تكون غالباً في طرف الجنوب عند الشتاء و الخريف اللذين تكثر فيهما الغيوم، فلعله يجد الشمس و لو جرمها أو شيئاً من نورها من تحتها فيستبين منها الوقت. موسوعة الإمام الخوئي، جلد: ۱۱، صفحه: ۳۸۷

اگر نگوییم این روایت بالخصوص ناظر به وقت است اقلش این است که بگوییم مختص قبله نیست و اعم از قبله و وقت است.

در سوال آمده است که وقتی شب یا روز باشد و شمس و قمر و سایر کواکب دیده شود ظیفه ما چیست؟ این سوال باید ناظر به تشخیص وقت باشد نه تشخیص قبله. زیرا این امور(شمس و قمر و کواکب) در معرفت اوقات دخالت دارند. در واقع سائل پرسیده است در جایی که علائم تشخیص وقت وجود ندارد چکار کنیم؟

در جواب به چنین سوالی امام علیه السلام فرموده اند تا جایی که ممکن است انسان برای تحصیل وقت اجتهاد و اعمال جهد می کند و به هر طرفی که ظنش رفت به همان طرف عمل می کند. یکی از طرق اعمال اجتهاد این است که انسان نگاهش به طرف قبله باشد. تَعَمَّدِ الْقِبْلَةَ جُهْدَكَ یعنی به طرف قبله نگاه کن شاید در آن طرف قبله، خورشید را ولو به بعض علائمش بتوانی تشخیص دهی زیرا غالبا خورشید در تابستان و پاییز به طرف جنوب یعنی به طرف قبله است.

بله ممکن است این روایت علاوه براینکه ناظر به تشخیص وقت است ناظر به تشخیص قبله نیز باشد. زیرا همان طورکه نسبت به وقت ممکن است برای انسان شک پیدا می شود نسبت به قبله نیز در صورت فقدان این امور ممکن است شک پیدا شود. لذا می گوییم اجْتَهِدْ رَأْيَكَ مربوط به وقت است وَ تَعَمَّدِ الْقِبْلَةَ جُهْدَكَ مربوط به قبله است.

در نتیجه این روایت یا خصوصا ناظر به وقت است یا اعم از وقت و قبله است.

اینکه این روایت ناظر به خصوص قبله باشد قابل التزام نیست زیرا لازمه اش تخصیص حکم به فرد نادر است. زیرا در نوع موارد حتی در روستاها جهت قبله مشخص است. بله ندرتا در بیابان ممکن است در تشخیص قبله شخص دچار اشتباه شود.

استاد

اگر عبارتی که در سوال آمده است (ندیدن خورشید و ماه و کواکب)، اگر ظاهر سوال، دخالت این امور به نحو مجموعی باشد فرمایش آقای حکیم و صاحب حدائق تمام است. زیرا در مورد قبله اینها به نحو مجموعی اثر دارد. اما اگر ذکر این امور ثلاثه ظاهر در انحلال باشد یعنی علامیت هر کدام از اینها به نحو مجزا در نظر گرفته شده باشد، در این صورت سوال سائل اختصاص به مساله قبله ندارد.

به نظر می رسد ظاهر روایت همان انحلال است و حمل آن بر مجموع خلاف ظاهر است. در نتیجه مفاد این روایت این است که اگر هر کدام از این علامت ها وجود نداشتند وظیفه مکلف چیست؟ با توجه به اینکه هر کدام از این موارد سه گانه به نحو اختصاصی علامت برای یک چیز هستند نشان می دهد که این روایت اعم از وقت و قبله است. زیرا شمس به تنهایی علامت برای وقت است و کواکب به تنهایی علامت برای قبله.

نتیجه اینکه با توجه به اینکه ظاهر سوال دخالت این امور به نحو انحلال است این سوال اعم از وقت و قبله می شود. وقتی سوال اعم شد، جواب نیز باید هم ناظر به وقت باشد هم ناظر به قبله.

در واقع حضرت علیه السلام هم در مورد وقت هم در مورد قبله فرموده اند اگر امکان تشخیص وجود نداشت مکلف می تواند به رای و ظن خویش عمل کند.

اينکه آقای حکیم و صاحب حدائق عطف در جواب را عطف تفسیری دانسته اند خلاف ظاهر است و صرف اینکه در یک فقره از جواب کلمه قبله آمده است دلیل نمی شود که بگوییم عطف تفسیری است.

البته فرمایش آقای خویی که فرمودند نمی توان روایت را حمل برخصوص قبله کنیم نیز صحیح نیست. زیرا اگر سوال سائل از همان ابتدا ناظر به فرد نادر باشد در این صورت منعی ندارد جواب نیز ناظر به همین فرد نادر باشد. البته این برفرضی است که ازنظر صغروی قبول داشته باشیم تحیر در قبله مواردش نادر است و الا کلام ایشان از حیث صغروی نیز اشکال پیدا می کند.

بله همان طور که آقای خویی نیز فرموده اند این روایت ناظر به جایی است که مانع از موانع عامه باشد نه موانع خاصه یعنی این روایت اخص از مدعای مشهور است.

2- وجه دهم؛ روایت اسماعیل بن جابر

باب 58 از ابواب مواقیت ح 2:

عَلِيُّ‌ بْنُ‌ الْحُسَيْنِ‌ الْمُوسَوِيُّ‌ الْمُرْتَضَى فِي رِسَالَةِ‌ الْمُحْكَمِ‌ وَ الْمُتَشَابِه نَقْلاً مِنْ‌ تَفْسِيرِ اَلنُّعْمَانِيِّ‌ بِإِسْنَادِهِ‌ الْآتِي عَنْ‌ إِسْمَاعِيلَ‌ بْنِ‌ جَابِرٍ عَنِ‌ اَلصَّادِقِ‌ عَنْ‌ آبَائِهِ‌ عَنْ‌ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ‌ عَلَيْهِ‌ السَّلاَمُ‌ فِي حَدِيثٍ‌ طَوِيلٍ‌: إِنَّ‌ اللَّهَ‌ تَعَالَى إِذَا حَجَبَ‌ عَنْ‌ عِبَادِهِ‌ عَيْنَ‌ الشَّمْسِ‌ الَّتِي جَعَلَهَا دَلِيلاً عَلَى أَوْقَاتِ‌ الصَّلَوَاتِ‌ فَمُوَسَّعٌ‌ عَلَيْهِمْ‌ تَأْخِيرُ الصَّلَوَاتِ‌ لِيَتَبَيَّنَ‌ لَهُمُ‌ الْوَقْتُ‌ بِظُهُورِهَا وَ يَسْتَيْقِنُوا أَنَّهَا قَدْ زَالَتْ‌.

این روایت اشکال سندی دارد. زیرا مشتمل بر افرادی است که توثیق ندارند.

بررسی دلالی:

طبق مفاد روایت وقتی خورشید در آسمان دیده نشود در این موارد اشخاص می توانند نماز را تاخیر بیندازند. در روایت آمده است «موسع علیهم تاخیر الصوات» و این عبارت نشان می دهد که هم تقدیم جایز است هم تاخیر.یعنی شخص در جایی که امکان رویت شمس ندارد می تواند نماز را مقدم کند یا موخر کند.

پس طبق مفاد این روایت در صورت وجود مانع از تشخیص وقت، شخص می تواند حتی در صورت عدم یقین به دخول وقت در ابتدای وقت نماز خود را بخواند

آقای حکیم

این روایت ربطی به حجیت ظن ندارد. زیرا تعبیر «موسع علیهم» دلالت بر جواز تقدیم ندارد. اگر دلالت هم داشته باشد اطلاق ندارد که دلالت بر جواز عمل به ظن عمل کند .

دلیل اینکه روایت دلالت بر جواز تقدیم ندارد این است که در مواردی که توهم حظر وجود دارد حتی اگر عمل، عمل واجب هم باشد می توان در این موارد از تعبیر مشتمل بر ترخیص استفاده کرد. شاهدش هم آیه شریفه است که فرموده است «فلاجناح علیه ان یطوف بهما» در این آیه، با اینکه سعی بین صفا و مروه واجب است از تعبیر لاجناح استفاده شده است.

هم چنین در مورد تقصیر نماز در سفر در آیه شریفه از تعبیر لاجناح استفاده شده است.

در جایی که توهم حظر و ممنوعیت باشد برای بیان واجب گاهی از تعبیر ترخیصی استفاده می کنند.

در مانحن فیه نیز این توهم برای افراد وجود دارد که نباید نماز را از زوال شمس به تاخیر بیندازند. حال چه در حد لزوم چه در حد استحباب مؤکد. در اینجا با توجه به اینکه توهم حظر از تاخیر وجود دارد لذا تعبیر موسع علیهم دال بر تساوی الطرفین نیست بلکه ممکن است حکم واقعی وجوب تاخیر باشد ولی برای بیان وجوب تاخیر از تعبیر موسع علیهم استفاده شده باشد.

آقای حکیم در ادامه فرموده اند بر فرض اینکه روایت دال بر جواز تقدیم هم باشد اما اطلاق ندارد و شامل جایی که شخص بخواهد به ظن عمل کند نمی شود.

روایت در مقام بیان این نیست که موارد جواز تقدیم را بیان کند بلکه در مقام بيان حکم تاخیر است لذا نمی توان از جهت تقديم و شرایط آن به اطلاق آن تمسک کرد .

استاد

مورد این روایت جایی است که شخص علامت و اماره ای بر تعیین وقت ندارد. در چنین موردی وقتی حضرت علیه السلام می فرمایند تقدیم جایز است معنایش این است که در همه موارد تحیر بخاطر تحیر می تواند نماز را مقدم کند. بلکه ما باشیم و این روایت می گوییم ظن هم لازم نیست بلکه شامل مورد شک و احتمال نیز می شود.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo