< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد حسین شوپایی

1400/11/18

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: ادله فرض چهارم

 

1- ادامه فرض چهارم

در این تقدير از یک طرف این دو روایت (روايت اذان بلال وروايت ذريح) راداریم که مفاد آن حجیت اذان مطلق ثقه است بلکه روایت ذریح در خصوص اذان مخالف حکم به اجزا کرده است. روایت بلال هم با اطلاق شامل اذان مخالف می شود لذا اگر قرینه ای باشد می توان آن را تخصیص زد به اذان عدل برخلاف روایت ذریح که قابل تقیید نیست.

در مقابل این دو روایت روایت عمار می گوید اذان مخالف حجت نیست و اطلاق دارد که هم شامل حجیت اذان در بحث دخول وقت می شود هم شامل بحث سقوط استحباب اذان عند سماع اذان

اگر روایت عمار را با صحیحه ذریح محاربی در نظر بگیریم از جهت موضوعی مورد هر دو یکی است زیرا هر دو در مورد اذان مخالف است. اما روایت عمار با روایت اذان بلال نسبت عموم و خصوص مطلق دارد و روایت عمار خاص می شود.

اگر ابتدا روایت ذریح محاربی را با موثقه عمار در نظر بگیریم جمع آنها این است که اذان مخالف در دخول الوقت حجیت دارد اما در سقوط استحباب اذان عند سماع اذان مجزی نیست.

وقتی این نتیجه را با روایات بلال بسنجیم تنافی ای بین آنها وجود ندارد. زیرا مفاد روایت بلال این است که اذان ثقه حجت است چه مخالف باشد چه شیعه. حاصل جمع بین صحیحه ذریح و موثقه عمار نیز این است که اذان مخالف حجیت دارد در نتیجه تنافی ای بین این حاصل جمع و روایت بلال وجود ندارد.

اما اگر ابتدا روایت بلال را با موثقه عمار در نظر بگیریم در این صورت نتیجه جمع این است که اذان مخالف حجیت ندارد نه در دخول وقت و نه در سقوط استحباب اذان عند سماع. زیرا روایت عمار اخص از روایت بلال است و آن را تخصیص می زند و حجیت اذان مخالف را مطلقا خارج می کند.

وقتی این نتیجه بدست آمده را با صحیحه ذریح بسنجیم، صحیحه ذریح دلالت می کند بر اینکه اذان مخالف در دخول الوقت مجزی است و آن جمع نتیجه اش این بود که اذان مخالف در هر دو مورد حجیت نیست در نتیجه صحیحه ذریح این نتیجه را تقیید میزند و نتیجه این می شود که به اذان مخالف برای دخول وقت می توان اکتفا کرد اما در بحث سقوط استحباب نمی توان به اذان مخالف اکتفا کرد.

در اینکه کدام یک از این دو جمع مقدم می شود در محل بحث ما اثر ندارد زیرا نتیجه جمع بین روایات در هردو کيفيت یک چیز می شود و آن حجیت اذان مخالف در دخول وقت است.

لذا در محل بحث ما فرقی ندارد که کدام جمع را مقدم کنیم زیرا در هر صورت نتیجه واحد است اما در برخی مواقع ممکن است این طور نباشد لذا قاعده ای را بیان می کنیم که مشخص کند در این موارد کدام جمع مقدم می شود. در بیان قاعده می گوییم:

هر گاه سه دلیل داشتیم که دو تا از آنها رابطه عموم و خصوص مطلق داشت و در یک طرف بود و یک دليل در طرف دیگرکه نسبت به دليل خاص اتحاد موردی دارد در این صورت حق نداریم ابتدا دلیل عام را بوسیله ی دلیل خاص تخصیص بزنیم و بعد نتیجه را با دلیل مخالف لحاظ کنیم. بلکه بايد نگاه کنيم ببينيم آن دليل خاص نسبتش با دليل سوم چه نسبتی است اول تنافی بين آنها را حلّ کنيم ، بعد از حلّ تنافی ، نتیجه را با دلیل عام لحاظ کنیم و به وسيله دليل خاص دليل عام را تخصيص بزنيم چون تصرف دليل خاص در دليل عام متوقف بر اين است که خود خاص معارض و مقیدی نداشته باشد .

2- مورد سوم؛ کفایت شهادت عدل واحد

مرحوم سید فرموده اند:

أما كفاية شهادة العدل الواحد فمحل إشكال

مقتضای قاعده و ادله عامه این است که برای دخول در وقت نیاز به تحصیل علم داریم لذا برای کفایت اخبار عدل واحد نیاز به دلیل داریم.

با توجه به اینکه محل بحث اخبار از موضوع است نه اخبار از حکم شرعی لذا باید دلیل اقامه شود بر اینکه اخبار عدل یا ثقه واحد در این موضوع حجیت دارد.

برای اثبات این حجیت دو بیان ذکر شده است:

2.0.0.0.1- وجه اول؛

خبر ثقه همان طور که در احکام حجیت دارد در موضوعات هم حجیت دارد.

دلیل اصلی حجیت خبر ثقه بنای عقلا است و در بنای عقلا فرقی بین موضوعات و احکام نیست.

2.0.0.0.2- وجه دوم

استدلال به روایات حجیت اذان

اشکال به وجه اول

هر چند به حسب بنای عقلا فرقی بین احکام و موضوعات نیست اما بنای عقلا در صورتی حجت است که رادعی در کار نباشد. در حالی که در موضوعات نسبت به حجیت خبر ثقه رادع داریم. رادع همان روایت مسعده بن صدقه است.

آقای حکیم ذیل کلام سید فرموده اند:

للإشكال في تمامية دلالة آية النبإ و غيرها على عموم حجية خبر العادل. نعم قد عرفت الإشارة إلى استقرار سيرة العقلاء على العمل بخبر الثقة، فلا بأس بالبناء عليه، إلا أن يتم الاستدلال على عموم حجية البينة برواية مسعدة فتكون رادعة عنه. مستمسک العروة الوثقی، جلد: ۵، صفحه: ۱۵۴

در روایت مسعده آمده است:

وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ‌ كُلُّ شَيْ‌ءٍ هُوَ لَكَ حَلَالٌ حَتَّى تَعْلَمَ‌ أَنَّهُ‌ حَرَامٌ‌ بِعَيْنِهِ‌ فَتَدَعَهُ مِنْ قِبَلِ نَفْسِكَ وَ ذَلِكَ مِثْلُ الثَّوْبِ يَكُونُ عَلَيْكَ قَدِ اشْتَرَيْتَهُ وَ هُوَ سَرِقَةٌ أَوِ الْمَمْلُوكِ عِنْدَكَ وَ لَعَلَّهُ حُرٌّ قَدْ بَاعَ نَفْسَهُ أَوْ خُدِعَ فَبِيعَ قَهْراً أَوِ امْرَأَةٍ تَحْتَكَ وَ هِيَ أُخْتُكَ أَوْ رَضِيعَتُكَ وَ الْأَشْيَاءُ كُلُّهَا عَلَى هَذَا حَتَّى يَسْتَبِينَ لَكَ غَيْرُ ذَلِكَ أَوْ تَقُومَ بِهِ الْبَيِّنَةُ.

آیا این روایت می تواند رادع سیره عقلا در عمل به خبر ثقه در موضوعات باشد؟

آقای حکیم این روایت را رادع می دانند.

اما نسبت به این کلام آقای حکیم اشکالاتی شده است.

اشکال اول:

سند این روایت ضعیف است زیرا مسعده بن صدقه توثیق ندارد.

در پاسخ به این اشکال وجوهی ذکر شده است :

(اول) : مسعده بن صدقه با مسعده بن زیاد و با مصدق بن صدقه یکی است و آن دو عنوان توثیق دارند.(آقای بروجردی)

زیاد پدر بزرگ مسعده است و اسناد شخص به جد متداول است.

بعضی از روایات مسعده بن صدقه را که نگاه کنیم می بینیم که همین روایت با متن واحد از مسعده بن زیاد در کتاب دیگری نقل شده است.

استاد:

این وجه صحیح نیست زیرا رجالیون این دو نفر را مجزا ذکر کرده اند و ظاهرش این است که دو شخص هستند و کلمات درباره آنها مغایر است. نسبت به مسعده بن زیاد نقل نشده است که عامی است ولی در مورد مسعده بن صدقه عناوینی است که نشان میدهد عامی است.

لذا ظاهر کلمات رجالیون این است که اینها دو نفر هستند و برای حکم به اتحاد نیاز به قرینه قطعیه داریم که در مقابل این ظاهر توانایی مقابله داشته باشد.

(دوم) : مسعده بن صدقه در رجال کامل الزیارات آمده است. (آقای خویی)

علاوه بر اینکه در تفسیر قمی نیز وارد شده است.

هر چند ایشان از توثیق رجال کامل الزیارات عدول کردند و فرمودند فقط شیخ مع الواسطه ثقه است اما نسبت به تفسیر قمی عدول نکردند و قبول دارند.

استاد

این وجه را نیز قبول نداریم. زیرا قاعده توثيق رجال کامل الزیارات و تفسیر قمی هیچ کدام صحیح نیست.

(سوم) از راه توثیق معاریف می توان وی را توثیق کرد.

اگر در مورد شخص معروف قدح و ذمی وارد نشده باشد حاکی از وثاقت اوست.

استاد

این راه نیز صحیح نیست. زیرا هر چند از جهت کبروی قاعده را قبول داریم اما تطبیقش بر مسعده محل اشکال است. زیرا غالب روایات وی از طریق هارون بن مسلم است وافراد متعدد از او نقل نکرده اند .

اشکال دلالی

اشکال اول؛ آقای خویی:

رادعیت روایت مسعده از سیره متوقف بر این است که مراد از بینه در ذیل شهادت العدلین باشد. اما همان طور که قبلا گفتیم کلمه بینه در این روایت به معنای لغوی آن است که مطلق الدليل باشد .

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo