< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد حسین شوپایی

1400/10/27

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: جواب شهید صدر ره از اشکال حلی مرحوم اقای خوئی ره

 

1- جواب شهید صدر از اشکال حلی آقای خویی

دلیل حجیت بینه در باب قضا منحصر نیست به مواردی که خصومت بین الطرفین وجود دارد بلکه در باب قضا بینه جحیت دارد حتی در جایی که برای اقامه حد باشد با اینکه در آنجا خصومتی نیست. لذا از اینکه در این موارد که خصو متی در کار نیست و امور مهمی مانند اقامه ی حد است بینه حجت قرار داده شده است و به کاشفیت آن اعتنا شده است، به حسب فهم عرفی می توان گفت همان طور که شارع در اینجا اعتماد به کاشفیت بینه کرده است در امور غیر مهمی مانند طهارت و نجاست نیز به کاشفیت بینه اعتماد کرده است.

استاد

این جواب نیز برای حل مساله کافی نیست. زیرا بعضی از موارد حد روشن است که از موارد خصومت است مانند حد سرقت .

برخی از موارد دیگر مانند شرب خمر هرچند به حسب ظاهر مخاصمه ای د ر کار نیست ولی با توجه به ادله ی وارد در این حدود، اشخاصی که مرتکب این گناهان می شوند نه تنها به خود تعدی کرده اند بلکه موجب فساد در جامعه شده اند و عقوبتی که برای آنها قرار داده شده است وسیله ای برای تطهیر آنها وبرای جامعه است. در واقع در اینجا مدعی العموم در این موارد حق دخالت دارد لذا این موارد هم حقیقتا از موارد مخاصمه است.

لذا در بعضی گناهان می بینیم که حرام یا واجب بزرگی است ولی شارع برای ارتکاب آنها حد قرار نداده است زیرا اینها اموری نیستند که تعرض به جامعه حساب شوند و مخاصمه ای در کار باشد. ولی متفاهم عرفی(که مستظهر از بعضی ادله ی لفظیه نیز می باشد) در گناهانی که شارع برای آنها حد قرار داده است این است که اینها سبب افساد در مجتمع هستند لذا وارد در دایره مخاصمات می شود اما نه مخاصمه بین دو شخص خاص بلکه مخاصمه بین یک نفر و عموم مؤمنين .

بله اگر مرحوم آقای صدر بعضی از روایاتی که در غیر باب قضا وارد شده است را بیان می کردند اشکالشان تمام بود و می توانستیم حجیت بینه را در تمام موضوعات ثابت کنیم به این بیان که:

وقتی شارع در موارد متعدد (از باب قضا وغيرآن مثل ثبوت هلال و...) بینه را حجت قرار داده است نشان می دهد که بینه در همه موضوعات حجت است. البته در این صورت این بیان به همان وجه اول آقای حکیم بر می گردد.

2- تقريب دوم از استدلال به روایت هشام بن حکم؛

آقای خویی و آقای تبریزی:

آقای خویی در کتاب الطهارة فرموده اند:

مقدمه اول:

عنوانی که در صحیحه هشام بن حکم بیان شده است، عنوان «بینه» است. بینه در کتاب و سنت در خصوص شهادت العدلین استعمال نشده است یعنی «بینه» حقیقت شرعیه در شهادت العدلین نیست. بلکه مراد از «بینه» معنای لغوی آن است یعنی ما یثبت الشیء. مثلا آیه شریفه انی علی بینة من ربی یا فاسئلوا اهل الذکر ان کنتم لاتعلمون بالبینات و الزبر. با مراجعه به این استعمالات در می یابیم که معنای بینه، ما به یتبین الشیء است.

پس بینه ی مستعمل در ادله به معنای شهادة العدلین نیست بلکه به معنای لغوی است.

مقدمه دوم:

در مواردی مثل این روایت یعنی انما اقضی بینکم بالبینات قطع داریم که مراد از بینه ولو به معنای لغوی است اما به حسب اراده جدی این بینه به معنای شهادة العدلین است.

نتیجه اینکه پیامبر صلوات الله علیه و آله بینه لغوی را اطلاق کرده است بر شهادة العدلین. از این مساله استفاده می شود که شهادة العدلین فی نفسه مبین شیء است و بخاطر این که فی نفسه مبین و مثبت شیء است در باب قضا حجت قرار داده شده است.

اگر در باب قضا شهادة العدلین حجت قرار داده شده است بخاطر این است که شهادة العدلین فی نفسه مبین الشیء است نه اینکه فی حد نفسه حجیت نداشته باشد و در خصوص باب قضا به خاطر خصوصیتِ مورد حجت شده باشد.

پس اطلاق بینه در شهادت العدلین نشان دهنده این است که شهادت دو عادل فی حد نفسه حجیت دارد درنتیجه این بینه در همه جا حجت است مگر در موارد خاصی مثل باب زنا که مثبت آن شهادت 4 عادل است نه شهادت عدلین.

آقای تبریزی در تکلمه همین بحث فرموده اند:

أنّه لو كان المراد أنّ‌ شهادتهما بيّنة في مقام القضاء و بلحاظ فصل الخصومة، لا مع قطع النظر عن ذلك لم يكن لعطف الأيمان على البيّنة في بعض الروايات وجه، حيث إن اليمين أيضاً في خصوص القضاء بيّنة لإثبات مورد الخصومة أو نفيه. تنقیح مباني العروة (الطهارة)، جلد: ۱، صفحه: ۵۰

از این روایت فهمیده می شود که بینه فارغ از باب قضا حجیت دارد و الا وجهی نداشت که یمین به آن عطف شود. زیرا معنای انما اقضی بینکم بالبینات این است که « ما بر اساس حجت در باب قضا، قضاوت می کنیم». همان طور که در باب قضا شهادت العدلین حجیت دارد، یمین نیز حجت است و ذکر آن در کنار شهادة العدلین که حجت در خصوص قضا است وجهی نداشت. ولی اگر حجیت شهادة العدلین اختصاص به باب قضا نداشته باشد، ذکر یمین در کنار آن وجه دارد. زیرا مورد اول یعنی شهادة العدلین عام است و اعم از باب قضا است ولی یمین مختص باب قضاست.

2.1- اشکال اول شهید صدر به تقریب آقای خویی

از به کار بردن لفظ بینه ولو استفاده بشود حجیت بینه فی حد نفسه اما این روایت اطلاق ندارد که به اطلاق آن تمسک کنیم برای حجیت بینه در جمیع موضوعات. زیرا روایت هشام بن حکم در مقام بیان حجت در باب قضا است. یعنی حضرت فرموده است در باب قضا ما به علم غیبمان عمل نمی کنیم بلکه با بینه و یمین حکم می کنیم .

أنه لو سلمت الاستفادة المذكورة فلا يكون في الدليل إطلاق يتمسك به لإثبات أن حجية البينة في نفسها ثابتة في جميع الموارد، لان الدليل كان مسوقا لبيان الحجية القضائية للبينة، لا لحجيتها الأخرى، و إنما أخذت الحجية الأخرى مفروغا عنها في موضوع الكلام، و ما دام الدليل غير مسوق لبيانها فلا يمكن إثبات الإطلاق في حجية البينة. (بحوث في شرح العروة الوثقى؛ ج‌2، ص: 81)

 

2.2- اشکال دوم شهید صدر به تقریب آقای خویی

أنّ‌ قوله: «إنّما أقضي بينكم بالبيّنات» لو كان في مقام إنشاء الحجّية في باب القضاء بهذا الخطاب فقد يتّجه ما ذكر، وأمّا إذا كان في مقام الإخبار وتوضيح أنّ‌ النبيّ‌ صلى الله عليه و آله لا يستعمل في مقام القضاء علمه الغيبيّ‌ وإنّما يعمل الموازين والحجج الظاهرية فلا يتضمّن القول المذكور حينئذٍ نحوين من الحجّية، بل نحواً واحداً.

ففرق بين أن يقال: «جعلت الحجّية في باب القضاء لما هو حجّة»، أويقال: «لا أعتمد في باب القضاء على علم الغيب، بل على الحجّة»، فإنّ‌ الأوّل‌تستفاد منه حجّية في المرتبة السابقة على الحجّية القضائية، بخلاف الثاني موسوعة الشهید السید محمد باقر الصدر، جلد: ۱۰، صفحه: ۹۴

اینکه از این استعمالات استفاده شود شهادة العدلین حجیت مطلقه دارد در صورتی صحیح است که امام علیه السلام در این روایت در مقام انشا حجیت باشند اما اگر حضرت علیه السلام در مقام اخبار باشند و بخواهند صرفا این را توضیح بدهند که پیامبر صلوات الله علیه و آله در مقام قضا علم غیب خود را اعمال نمی کردند بلکه بر اساس بینه و یمین حکم می کردند در این صورت فقط ثابت می شود که شهادت عدلین در باب قضا حجیت دارد اما ثابت نمی شود که به نحو مطلق حجیت دارد. بله اگر در مقام انشا بود حجیت فی حد نفسه و مطلق ثابت می شد.

اگر حضرت علیه السلام فرموده بودند بینه را بخاطر اینکه حجت است، در باب قضا آن را حجت قرا می دهم در این صورت میتوانستیم بگوییم بینه حجیت فی نفسه دارد. اما در اینجا حضرت علیه السلام فرموده اند در باب قضا بر اساس علم غیب عمل نمی کنم بلکه بر اساس حجت عمل می کنم و از این عبارت فهمیده نمی شود که بینه در غیر باب قضا حجیت فی نفسه دارد.

2.3- پاسخ به اشکالات شهید صدر

پاسخ اول به اشکال دوم

برای ثابت کردن حجیت فی حد نفسه لازم نیست که این عبارت حتما در مقام انشا باشد. اگر درمقام اخبار امام صادق علیه السلام بفرمایند قضاوت پیامبر صلوات الله علیه و آله بر اساس علم غیب نبوده است بلکه بر اساس حجت بوده است و با توجه به اینکه می دانیم منظور از بینه و حجت، شهادت العدلین است همین کافی است برای اثبات حجیت فی حد نفسه بینه.

دلالت روایت بر اینکه بینه فی حد نفسه حجت است متوقف بر این نیست که روایت در مقام بیان انشا باشد.

پاسخ دوم به اشکال دوم

در عباراتی که از معصومین صادر می‌شود و در آنها صلاحیت حکایت از جعل و حکم در مقام ثبوت وجود دارد، تفکیک بین مقام اخبار و مقام انشاء صحیح نیست. بلکه حتی اگر لسان آن روایت لسان اخبار و حکایت باشد (چه اخبار از فعل و چه اخبار از قول) باز هم کاشفِ از جعل حکم شریعت در مقام ثبوت است يعنی وقتی معصومی فعل معصوم دیگر را نقل می کند (چه نقل فعل پیامبر صلوات الله علیه و آله باشد چه نقل فعلی از افعال امام دیگر) این اِخبار حکم همان انشا را دارد. زیرا این اخبار کاشف از کتابت حکم در لوح محفوظ است.

مانند مواردی که امام صادق علیه السلام قضاوت امام علی علیه السلام را نقل می کنند (روایات محمد بن قیس) در این موارد از این اخبار از فعل، حکم انشائی کشف می شود.

همین که امام علیه السلام متصدی نقل فعل معصوم دیگری شده است نشان می دهد که حکم مجعول در شریعت همان است.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo