درس خارج فقه آيتالله سیدموسی شبیریزنجانی
كتاب الصوم
88/12/09
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: شرائط صحت روزه/ شرطیت مسافر نبودن/ روزه ماه رمضان در مسافرت بعد از زوال
مسافر نبودن- حکم روزه ماه رمضان در مسافرت بعد از زوال- بررسی روایات و طریقه جمع بین آنها
بحث در شرائط صحت صوم بود. در این جلسه، استاد دام ظله، به مناسبت مسئله صوم در سفر، بحث در مسئله سفر بعد از زوال را پی میگیرند.
بررسـی روایات
مقداری مفاد و سند روایات را مورد بررسی قرار دهیم، یکی از روایاتی که معیار را خروج قبل و بعد از ظهر قرار داده، روایت عبید بن زراره است، در جامع الاحادیث روایت دوم و سوم باب است، به نظر میرسد که در اصل یک روایت است که در یک نقل همه روایت نقل نشده است، مرحوم آقای بروجردی نیز اینگونه موارد را که یک شخص از یک امام معصوم درباره یک موضوع سؤال کرده و جواب نیز یکسان است و در یک نقل مقداری اضافه نقل شده، یک روایت میدانست، این متعارف است که گاهی همه روایت و گاهی تقطیع میشود و مقداری از آن نقل میشود.
روایت اول: موثقه «عُبَیْدِ بْنِ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا خَرَجَ الرَّجُلُ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ بَعْدَ الزَّوَالِ أَتَمَّ الصِّیَامَ فَإِذَا خَرَجَ قَبْلَ الزَّوَالِ أَفْطَرَ»[1] و به نقلی دیگر: صحیح «عُبَیْدِ بْنِ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فِی الرَّجُلِ یُسَافِرُ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ یَصُومُ أَوْ یُفْطِرُ قَالَ إِنْ خَرَجَ قَبْلَ الزَّوَالِ فَلْیُفْطِرْ وَ إِنْ خَرَجَ بَعْدَ الزَّوَالِ فَلْیَصُمْ وَ قَالَ یُعْرَفُ ذَلِکَ بِقَوْلِ عَلِیٍّ ع أَصُومُ وَ أُفْطِرُ حَتَّی إِذَا زَالَتِ الشَّمْسُ عُزِمَ عَلَیَّ یَعْنِی الصِّیَامَ».[2]
به نظر میرسد که استدلال به این روایت که به دو صورت نقل شده، برای نظر مشهور که معیار را قبل و بعد از ظهر میدانند، مشکل است، اگر خلاف آن مقداری مشعر نباشد، استدلال بر اصل مطلب مشکل است، به خاطر اینکه این روایت که به کلام علی علیه السلام استشهاد کرده، همان است که در بحث دوم از نیت جامع الاحادیث و بحث چهارم از وجوب الصیام وسائل نقل شده، روایت این است که حضرت میفرمایند «الصَّائِمُ تَطَوُّعاً بِالْخِیَارِ مَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ نِصْفِ النَّهَارِ فَإِذَا انْتَصَفَ النَّهَارُ فَقَدْ وَجَبَ الصَّوْمُ»[3] ، حضرت نمیفرمایند که مسافرت میکنم و افطار میکنم، ائمه علیهم السلام در ماه مبارک رمضان مسافرت نمیکردند، علی علیه السلام خود را به عنوان مثال ذکر کردهاند و میفرمایند انسان میتواند روزه مستحبی را تا ظهر به هم بزند و بعد از آن دیگر تثبیت میشود و باید روزه بگیرد، روزه واجب به طریق اولی اینگونه است، استشهاد به کلام علی علیه السلام برای این است که وقتی ظهر شد، دیگر کسی افطار نکند، بحث این است که آنچه علی علیه السلام فرموده، به وسیله ادله دیگر، از نظر فتوا و روایات مجموعاً استحباب مؤکد هست که دیگر افطار نشود و حرام نیست و تا قبل از غروب نیز میتوان روزه مستحبی را افطار کرد، وقتی ثابت شده و لو به دلیل خارج که قول علی علیه السلام و لو به شکل الزام بیان شده اما به نحو الزام نیست و استحباب مؤکد است که افطار نشود، بنابراین، نمیتوانیم استفاده کنیم که در مسئله جاری به نحو الزام است، بعضی در اینجا جمعاً بین الادله به استحباب مؤکد قائل شدهاند و گفتهاند مخیر است اما بعد از ظهر استحباب مؤکد این است که افطار نکند، این روایت مخالف آن نظریه نیست و بلکه مقداری به آن مشعر است، پس، دو روایت از این روایات را نباید از ادله زوال به حساب آوریم، به روایت حلبی میتوان استدلال کرد و روایت محمد بن مسلم برای تمام مدعا دلیل نیست.
روایت دوم: «مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا سَافَرَ الرَّجُلُ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ فَخَرَجَ بَعْدَ نِصْفِ النَّهَارِ فَعَلَیْهِ صِیَامُ ذَلِکَ الْیَوْمِ وَ یَعْتَدُّ بِهِ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ».[4] این نسبت به بعد از ظهر، ظهور بر تعین دارد که واجب است و نسبت به اینکه کسی قبل از ظهر به سفر
برود، از مفهوم آن فقط استفاده میشود که تعین صوم نیست اما تعین افطار استفاده نمیشود و تخییر را که بعضی قائل شدهاند، نفی نمیکند، ممکن است که صوم مشروع نباشد اما امساک حتی قبل از ظهر واجب باشد، ممکن است بعد از ظهر صوم باشد و اکتفا شود و قبل از ظهر امساک نباشد و اکتفا نشود، ممکن است در افطار و عدم افطار تخییر باشد و ممکن است تعین افطار باشد، این احتمالات هست، این دلیل نیست، صحیحه حلبی دلیل برای تمام مدعا است.
روایت سوم: «الْحَلَبِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ سُئِلَ عَنِ الرَّجُلِ یَخْرُجُ مِنْ بَیْتِهِ یُرِیدُ السَّفَرَ وَ هُوَ صَائِمٌ قَالَ فَقَالَ إِنْ خَرَجَ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَنْتَصِفَ النَّهَارُ فَلْیُفْطِرْ وَ لْیَقْضِ ذَلِکَ الْیَوْمَ وَ إِنْ خَرَجَ بَعْدَ الزَّوَالِ فَلْیُتِمَّ یَوْمَهُ».[5] این دیگر بر تخییر یا وجوب امساک تعبدی دلالت ندارد.
روایت چهارم: الدعائم: «مَنْ خَرَجَ مُسَافِراً فِی شَهْرِ رَمَضَانَ قَبْلَ الزَّوَالِ قَضَی ذَلِکَ الْیَوْمَ وَ إِنْ خَرَجَ بَعْدَ الزَّوَالِ تَمَّ صَوْمُهُ وَ لَا قَضَاءَ عَلَیْهِ».[6] «مَنْ خَرَجَ مُسَافِراً فِی شَهْرِ رَمَضَانَ قَبْلَ الزَّوَالِ قَضَی ذَلِکَ الْیَوْم»، این با امساک تعبدی نیز سازگار است، «وَ إِنْ خَرَجَ بَعْدَ الزَّوَالِ تَمَّ صَوْمُهُ وَ لَا قَضَاءَ عَلَیْه».
پس، از ادله قائلین به معیار بودن زوال، فقط یک روایت صحیحه هست که روایت حلبی است.
اما روایات تبییت نیت سفر متعدد است که یکی از این روایات بر طبق نقل مرحوم آقای حکیم در مستمسک اینگونه است: «مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِی نَجْرَانَ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ سَمَاعَةَ أَوِ ابْنِ مُسْکَانَ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ إِذَا أَرَدْتَ السَّفَرَ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ فَنَوَیْتَ الْخُرُوجَ مِنَ اللَّیْلِ فَإِنْ خَرَجْتَ قَبْلَ الْفَجْرِ أَوْ بَعْدَهُ فَأَنْتَ مُفْطِرٌ وَ عَلَیْکَ قَضَاءُ ذَلِکَ الْیَوْمِ».[7]
تعبیر مرحوم آقای حکیم این است که «و مرسل سماعة و ابن مسکان، عن رجل، عن أبی بصیر قال: «سمعت أبا عبد اللّه (ع)...»[8] . اما این نقل روایت در مستمسک و این تعبیر
مرحوم آقای حکیم اشکال دارد، به دلیل اینکه اینجا اشتباهی میشود باید ببینیم سند چیست؟ سند این است: «صَفْوَانَ عَنْ سَمَاعَةَ أَوِ ابْنِ مُسْکَانَ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع»، اشخاصی که به اسناد آشنائی ندارند، میگویند سند اینگونه است که صفوان به صورت مردد از سماعه یا ابن مسکان نقل میکند و یکی از اینها از رجلی نقل میکند، قهراً روایت مرسل میشود، اما سند اینطور نیست، ابی بصیر شیخ عمده سماعه است و بدون واسطه از او نقل میکند، ابن مسکان عن رجل به طور مرسل نقل میکند، روایت صفوان به ابی بصیر دو طریق دارد که یکی طریق مسند سماعه عن أبی بصیر است و دیگری طریق مرسل ابن مسکان عن رجل عن أبی بصیر است، ابن مسکان عن رجل عطف به سماعه است، قهراً روایت را باید مسند بدانیم، این بنابر نقل مرحوم آقای حکیم است که بعضی از نسخ معتبر تهذیب نیز همینطور است، اما بعضی از نسخ تهذیب و نسخ استبصار، قبل از ابن مسکان به جای واو کلمه أو آمده و «أَوِ ابْنِ مُسْکَانَ عَنْ رَجُلٍ» تعبیر شده، در جامع الاحادیث و وسائل نیز با کلمه «أو» نقل شده، بنابر نسخه «أو» روایت حکم مرسل پیدا میکند، به خاطر اینکه معلوم نیست از سماعه نقل شده تا مسند باشد یا از ابن مسکان نقل شده تا مرسل باشد، نتیجه تابع اخس مقدمتین است و حکم مرسل پیدا میکند.
طریقه جمع بین روایات
حالا درباره جمع بین روایات مطلبی عرض کنم، مرحوم آقای حکیم و مرحوم آقای خوئی میفرمایند روایت حلبی که معیار را زوال قرار میدهد، دلالت میکند که اگر کسی قبل از زوال خارج شد، و لو اینکه از شب نیت صوم داشته باشد باید افطار کند، با روایاتی که میگوید اگر از شب نیت نداشت، باید روزه بگیرد، در این فرض تنافی پیدا میکند و معارض میشود، و نسبت به اینکه کسی از شب سفر را نیت کرده بود و بعد از ظهر حرکت کرد، صحیحه حلبی که میگوید اگر بعد از ظهر شد، باید بگیرد، میگوید این شخص و لو از شب نیت سفر داشته اما بعد از ظهر سفر کرده و باید روزه را بگیرد، و روایاتی که میگوید اگر نیت کرد، باید روزه را افطار کند که اطلاق داشت، مقتضای اطلاق این است که روزه را بگیرد، پس، در هر دو تنافی پیدا میشود، مرحوم آقای حکیم
میفرماید ترجیحی نیست و باید به مرجحات سندی و جهتی مراجعه کنیم،[9] و مرحوم آقای خوئی به گونهای مشی کرده که به نظر میرسد که آن اشکال دارد.[10]
الان مطلبی میخواهم عرض کنم که از نظر نتیجه با کلام مرحوم آقای خوئی یکی است اما بیان متفاوت است، و آن این است که روایت حلبی که میگوید قبل از ظهر باید افطار کند و بعد از ظهر باید روزه بگیرد، در متعارف اشخاص و مخصوصاً در قدیم مسافرتها به این سادگی نبود و با خطرات و سختیهائی همراه بود و غالباً به فراهم شدن مقدماتی مانند رفیق راه و کاروان مسافرتی نیاز داشت و نوعاً از قبل به فکر سفر بودند و تصمیم ناگهانی و خلق الساعه برای سفر نداشتند، لذا نوعاً از شب تصمیم سفر برای روز میگرفتند، پس، متعارف موارد روایت حلبی این است که قبلاً از شب اراده سفر داشته، این روایت برای فرد متعارف کسی که اراده سفر دارد، بین قبل و بعد از ظهر فرق گذاشته، اگر این قید را به این روایت بزنیم که مربوط به مرید سفر است، فرد غیر ظاهری را از تحت مطلق خارج کردهایم، آن «بدا له السفر» و در روز خارج شود که در قدیم کمتر اتفاق میافتاد، از تحت عام خارج کردیم، و فرد ظاهر آن روایات دیگر که میگوید اگر کسی نیت صوم داشت، افطار کند، خروج قبل از ظهر است و خروج بعد از ظهر فرد مخفی آن است، اگر بگویند بعد از نماز صبح حرکت کردید، فرد ظاهر آن خروج قبل از ظهر است، میگوید «إِذَا خَرَجْتَ بَعْدَ طُلُوعِ الْفَجْرِ وَ لَمْ تَنْوِ السَّفَرَ مِنَ اللَّیْلِ فَأَتِمَّ الصَّوْمَ وَ اعْتَدَّ بِهِ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ»[11] . «إِذَا خَرَجْتَ بَعْدَ طُلُوعِ الْفَجْر» که همان بعد از نماز صبح است، «وَ لَمْ تَنْوِ السَّفَرَ مِنَ اللَّیْلِ فَأَتِمَّ الصَّوْم»، فرد روشن این همین است که نیت نکرده و قبل از ظهر حرکت میکند. در روایت ابی بصیر میگوید «إِذَا أَرَدْتَ السَّفَرَ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ فَنَوَیْتَ الْخُرُوجَ مِنَ اللَّیْلِ فَإِنْ خَرَجْتَ قَبْلَ الْفَجْرِ أَوْ بَعْدَهُ فَأَنْتَ مُفْطِرٌ وَ عَلَیْکَ قَضَاءُ ذَلِکَ الْیَوْمِ»[12] ، اگر اطلاق داشته باشد، اخراج بعد از ظهر از تحت اطلاق، اخراج فرد خفی است.
پس، اینطور میگوئیم که جمع بین ادله اقتضا میکند که اگر کسی از شب نیت کند، بین خروج قبل و بعد از ظهر تفصیل وجود دارد، و اگر از شب نیت نکند که روایت میگوید روزه بگیرد، میگوئیم مراد قبل از ظهر است و به بعد از ظهر ناظر نیست، اگر بخواهیم فرد ظاهر را خارج نکنیم، جمع بین این روایات اقتضا میکند که شخص باید روزه را مطلقا بگیرد مگر اینکه قبل از ظهر باشد و از شب نیت کرده باشد.