< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله شبیری

83/09/04

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع : متعه

خلاصه درس این جلسه

در ابتداء جلسه فقره‌ای از عبارت روایت ابان بن تغلب بررسی شده است و بیان شده که عبارت لزمتک النفقة فی العدة به لحاظ مصادر حدیثی و فقهی صحیح است و دو معنا برای این عبارت ذکر شده و بیان شده که عبارت لزمتک النفقة و العدة که در جواهر به تبع از کشف اللثام و غایة المرام صاحب مدارک آمده است، تصحیح اجتهادی شده است و گمان شده که عبارت حدیث معنای صحیحی ندارد.

سپس سایر روایات مربوط به اشتراط اجل در متعه نقل شده و در پایان مفاد روایات جداگانه بررسی شده است و جمع بندی نهایی به جلسات بعدی موکول شده است.

روایات لزوم اشتراط اجل در متعه

سه روایت را باید بررسی کنیم.

روایت اول: روایت أبان بن تغلب بود که در ذیل آمده بود: «...انک ان لم تشترط کان تزویج مقام و لزمتک النفقة فی العدة وکَانَت وَارثة و لَم تقدر عَلی أن تطَلّقها لا طَلاق السنَّة[1]

در جلسه قبل گذشت که در جواهر «لزمتک النفقة و العدة»[2] دارد. این تعبیر یک تعبیر روشن و واضحی است و مراد این است که از خصائص عقد دائم این است که مرد هم باید عده نگه دارد و تا عده رجعی زن تمام نشده است با خواهر او همچنین با خامسه ازدواج نکند. اما این شرط در نکاح انقطاعی نیست. مشهور نیز به این مطلب فتوا داده‌اند که در عقد انقطاعی به مجرد اتمام مدت متعه مرد می‌تواند با خواهر زن[3] ازدواج کند تنها

شیخ مفید[4] مخالفت با مشهور کرده و در عقد انقطاعی هم قائل شده که تا عدّه زن تمام نشده مرد نمی‌تواند خواهر او را بگیرد و این فتوا بر اساس روایتی است که جمعا بین الادله ما آن را حمل بر استحباب کرده‌ایم.

اما مرحوم سید صاحب العروة[5] به تبع شیخ مفید احتیاط واجب کرده و فرموده است که هر چند مقتضای قاعده در طلاق بائن این است که مرد می‌تواند بلافاصله بعد از طلاق ازدواج کند و مراعات زمان عده بر او لازم نیست، اما در خصوص نکاح انقطاعی با اینکه زن پس از انقضاء مدت، بائن است، ولی به خاطر روایت صحیح، مرد قبل از انقضای عده او نمی‌تواند با خواهرش ازدواج کند.

به هر حال عبارت جواهر در بحث کنونی «لزمتک النفقة و العدة» است[6] . لکن به مصادر مراجعه کردیم تعبیر همه مصادر «لزمتک النفقة فی العدة» می‌باشد. کافی[7] را که با نسخ معتبر مقابله کرده‌ایم و تهذیب[8] را هم با نسخ معتبر مقابله کرده‌ام و یکی از آن نسخه‌ها، نسخه شهید ثانی است و استبصار[9] و وسائل الشیعه[10] ، وافی[11] ، ترتیب التهذیب سید هاشم بحرانی که تهذیب را مرتب کرده است. نکت النهایة محقق حلی[12] ، روضة المتقین[13] مجلسی اول، حدائق[14] ، ریاض[15] ، همه این کتب حدیثی یا فقهی تعبیر لزمتک النفقة فی العدة دارد. ولی در جواهر «لزمتک النفقة و العدة» آمده است. به ظن قوی، جواهر این

تعبیر را از کشف اللثام[16] که عبارت جواهر به او نزدیک است اخذ کرده است و بعید نیست که کشف اللثام نیز این تعبیر را از نهایة المرام[17] مرحوم صاحب مدارک أخذ کرده باشد[18] .

به نظر می‌رسد صاحب مدارک در این عبارت تصحیح اجتهادی کرده است و به نظرش آمده که النفقة فی العدة معنای درستی ندارد، چون روایات دیگری هم هست که در عقد منقطع مرد عده ندارد، لذا تعبیر النفقة فی العدة تعبیر مناسب و با معنایی می‌شود.

معنای عبارت: مرحوم فیض[19] در وافی عبارت «لزمتک النفقة فی العدة» را چنین معنا کرده است که تا مدتی که می‌خواهی زن را نگهداری باید نفقه‌اش را بدهی پس فی العدة یعنی «فی عدة أیام ترید ان تعیش معها» یعنی همان مدتی که قصد تمتع داشته ولی به زبان نیاورده است. و این معنا، معنای روشنی است و بهتر از معنایی است که ما برای این عبارت ذکر کردیم که مراد این است که اگر عقد دائم شد در ایام عده که زن نزد توست باید نفقه‌اش را بدهی بر خلاف عقد انقطاعی که لازم نیست نفقه زن را در زمانی که نزد اوست بپردازد.

پس طبق این روایت اگر کتمان أجل در عقد انقطاعی شود عقد به دائم تبدیل می‌شود.

روایت دوم: «روایت عبدالله بن بکیر: قال: قال ابوعبدالله‌علیه السلام: ما کان من شرط قبل النکاح هدمه النکاح و ما کان بعد النکاح فهو جائز و قال: ان سمّی الاجل فهو متعة و ان لم یسمّ الاجل فهو نکاح باتّ[20]

روایت سوم: «روایت هشام بن سالم که قبلا خوانده بودیم الجوالیقی قال: قلت لابی عبداللهعلیه السلام: أتزوج المرأة متعةً مرّةً مُبهَمةً قال فقال: ذلک أشدّ علیک ترثها و ترثک ولایجوزلک ان تطلقها الاعلی طهر و شاهدین قلت: أصلحک الله فکیف أتزوجها؟ قال: أیاماً معدودة بشیء مسمی مقدار ما تراضیتم به فاذا مضت أیامها کان طلاقها فی شرطها

ولانفقة ولاعدة لها علیک قلت: ما أقول لها؟ قال: تقول لها أتزوجک علی کتاب الله و سنة نبیه و الله ولی و ولیّک، کذا و کذا شهراً بکذا و کذا درهماً علی ان الله لی علیک کفیلاً الحدیث.[21] »

در معنای «مُبهَمة» دو احتمال هست.

احتمال اول: اینکه مراد از مرّةً، تارةً باشد، یعنی یک مرتبه و گاهی اوقات ازدواج منقطع به صورت زمان مبهم می‌کنم و مثلا می‌گویم یک ماه با تو ازدواج می‌کنم، اما آن یک ماه را مشخص نمی‌کنم، پس چون آن ماه تعیین نشده که کدام ماه باشد پس ابهام دارد.

احتمال دوم: این است که مرةً به معنای دفعةً باشد که در بعضی روایات دیگر هم سؤال شده است که به زن می‌گویم یک دفعه مورد تمتع من باش. ولی به لحاظ زمان، مدت متعه را مبهم و نامشخص قرار می‌دهد. پس مرّةً یا به معنای تارةً است و یا به معنای دفعةً و به هر حال زمان متعه مبهم است.

سپس در روایت چنین آمده است: « فاذا مضت أیامها کان طلاقها فی شرطها...» [طلاق زن به گذشتن أیامی است که با زن شرط کرده بود و قرار گذاشته بود که در آن ایام زن در اختیار مرد باشد. پس به مجرد انقضاء آن ایام، زن خود به خود مطلقه و آزاد می‌شود و احتیاج به حضور شاهدین و طُهر زن ندارد از این رو سه طلاقه شدن نیز در متعه نیست چون در واقع طلاقی در کار نیست[.

«ولانفقة ولاعدة لها علیک» ]اگر مرد بخواهد خواهر آن زن را بگیرد یا خامسه بگیرد مانعی ندارد و لازم نیست صبر کند تا أیام عده زن بگذرد[.

« قال: تقول لها أتزوجک علی کتاب الله و سنة نبیه و الله ولی و ولیّک»]ذکر این قیود علی کتاب الله و سنة نبیه و مانند آن برای این است که این روایت در فضای اهل سنت صادر شده است که تلقی آنها از متعه با تلقی ما متفاوت بوده و برای متعه محدودیت زیادی قائل بودند. لذا تذکر این قیود برای این است که معلوم شود این ازدواج است و زنا نیست].

در این روایت برخی نکات باید توضیح داده شود تا بعد به نتیجه گیری برسیم.

در روایت زرارة عن أبی عبدالله‌علیه السلام که مضمونش مورد توافق همه است چنین آمده است: «لاتکون متعة الا بأمرین: أجل مسمی و أجر مسمی.[22] »، باید دید مراد از اجل مسمی چیست.

آیا مراد این است که در باب متعه بدون اینکه أجل معینی برای آن تعیین شده باشد خود به خود اجل معین می‌شود؟ یا آنکه مراد این است که مجملا حکم به صحت آن می‌شود و سپس مدتش را تعیین می‌کنند؟ نه اینکه مراد این باشد که متعه واقع نمی‌شود مگر آنکه اجل معین و مهر معین داشته باشد؟

پس احتمال دارد معنای روایت این باشد که متعه در حد مطلوب نخواهد بود. خود انسان این را درک می‌کند که در شریعت یک عقد دائم هست که احکام مخصوصی مثل نفقه و حق المضاجعه و قسم و احکامی مانند آن دارد و یک عقد دیگری هست که این احکام را ندارد (متعه) لذا مهر هم اگر تعیین نشود بر متعارف حمل می‌شود. پس روایت گویا می‌خواهد بفرماید: اگر زن مثلا اجرتی بیش از حد متعارف بخواهد و در نتیجه خواهان آن باشد که نکاح بر متعارف حمل نشود باید این دو شرط در آن ذکر شود. یکی مدت معین و دیگری مهر در آن معین شود، در غیر این صورت بر نکاح متعارف حمل می‌شود. نه اینکه عقد منقطع واقع نمی‌شود اگر مدت اجل تعیین نشده باشد.

با این توضیح به بررسی روایات ما نحن فیه می‌پردازیم.

معنای روایت عبدالله بن بکیر: در روایت ابی بکیر آمده است: «ان سمّی الاجل فهو متعة و ان لم یسمّ الاجل فهو نکاح باتّ.[23] »، اگر اجل ذکر نشد نکاح، نکاح دائم خواهد بود. اما اگر اجل ذکر شود نکاح موقت خواهد بود.

اگر بگوییم روایت هم ناظر به عقد اثباتی است و هم ناظر به عقد سلبی یعنی در مقام بیان علیت منحصره است، استدلال آقایان به این روایت تمام خواهد بود. ممکن است کسی از این روایت استفاده کند که مقتضای اطلاق این روایت این است که در عقد منقطع هیچ شرطی غیر از شرط أجل نیست.

لکن به نظر می‌رسد که این برداشت ناتمام است، زیرا این روایت صرفاً در مقام بیان شرطیت أجل در نکاح متعه است.

پس روایت در مقام بیان این است که از شرایط عقد متعه، ذکر أجل است. لذا منافاتی ندارد که در فرضی که طرفین متعه را قصد کرده‌اند و هر دو این را می‌دانند منتهی تصریح نکرده‌اند، در این جا قائل نشویم که عقد به دائم منقلب می‌شود.

«روایت ابان بن تغلب: قال: قلت لابی عبداللهعلیه السلام: کیف اقول لها اذا خلوت بها قال: تقول: أتزوجک متعةً علی کتاب الله و سنة نبیهصلی الله علیه وآله لاوارثة و لاموروثة کذا و کذا یوما الحدیث.[24] »

از این عبارت استفاده می‌شود که صدر گفتگو با حضرت ساقط شده است. از این عبارت معلوم می‌شود که ابتداءاً راوی به حضرت عرض کرده: من می‌خواهم متعه انجام دهم، چگونه صیغه آن را اجراء کنم؟ و حضرت می‌فرماید: بگو: أتزوجک متعةً الحدیث؛ سپس راوی می‌گوید: خجالت می‌کشم که مدت را ذکر کنم. (چون متعه ازدواج غیر رسمی بوده است و به عقیده اهل سنت اصلا متعه ازدواج به حساب نمی‌آید) اما اینکه ارث و نفقه نباشد این را خجالت نمی‌کشم و می‌توانم بگویم. اطلاق روایت شامل می‌شود اینکه متعه کننده حتی مدت متعه مثلا یک ماه بودن را در عالم اعتبار، اعتبار کند نه در عالم ثبوت.

یا اینکه در عالم اعتبار مجهول المدة بگذارد تا بعدا تعیین کند.

اگر می‌گوید: خجالت می‌کشم که مقابل عقد رسمی، به عقد انقطاعی که احکام عقد دائم را ندارد تصریح کنم. گویا حضرت می‌فرماید: باید مراعات شرط لازم که [ذکر اجل و مهر است] را به هنگام صیغه عقد بنماید. و گرنه در صورت عدم ذکر أجل، احکام عقد دائم بار می‌شود.

ادامه بحث به جلسه آتی موکول می‌شود. انشاء الله تعالی.

«والسلام»

 


[1] . الكافي (ط - الإسلامية)؛ ج5، ص: 455.
[2] . جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام؛ ج30، ص: 172.
[3] . ازدواج با خامسه در عقد انقطاعي جايز است چون در عقد انقطاعي زياده بر چهار زن جايز است.
[4] . این مطلب از شیخ مفید را نیافتم.
[5] . العروة الوثقى (للسيد اليزدي)؛ ج2، ص: 837: «لو كان عنده إحدى الأختين بعقد الانقطاع و انقضت المدة لا يجوز له على الأحوط نكاح أختها».
[6] . به جواهر الكلام 30/11 ـ 9، المسئلة الاولي من مبحث استيفاء العدد رجوع شود.سر بیان این پاورقی را نفهمیدم.
[7] . الكافي (ط - الإسلامية)؛ ج5، ص: 455.
[8] . تهذيب الأحكام؛ ج7، ص: 266.
[9] . الاستبصار فيما اختلف من الأخبار؛ ج3، ص: 151.
[10] . وسائل الشيعة؛ ج21، ص: 48.
[11] . الوافي؛ ج22، ص: 653.
[12] . نكت النهاية؛ ج2، ص: 373.
[13] . روضة المتقين في شرح من لا يحضره الفقيه؛ ج8، ص: 488.
[14] . الحدائق الناضرة في أحكام العترة الطاهرة؛ ج24، ص: 140.
[15] . رياض المسائل (ط - الحديثة)؛ ج11، ص: 335.
[16] . كشف اللثام و الإبهام عن قواعد الأحكام؛ ج7، ص: 280.
[17] . نهاية المرام في شرح مختصر شرائع الإسلام؛ ج1، ص: 243.
[18] . مرحوم حاج شيخ عباس قمي مي‌نويسد: «صاحب جواهر حتي يك سطر از جواهر را بدون مراجعه به كشف اللثام نمي‌نوشته است و اعتناء تام به كشف اللثام داشته است». كسي هم كه اين دو كتاب را با هم مقايسه كند متوجه مي‌شود كه چقدر نظريه‌ها و عبارات اين دو كتاب به هم نزديك است، همان طور كه عبارات كشف اللثام به عبارات صاحب مدارك نزديك است. استاد مدظله.
[19] . الوافي؛ ج22، ص: 654.
[20] . الكافي (ط - الإسلامية)؛ ج5، ص: 456، ح1.
[21] . تهذيب الأحكام؛ ج7، ص: 267.
[22] . الكافي (ط - الإسلامية)؛ ج5، ص: 455، ح1.
[23] . الكافي (ط - الإسلامية)؛ ج5، ص: 456، ح1.
[24] . الكافي (ط - الإسلامية)؛ ج5، ص: 455.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo