< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله شبیری

83/02/12

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع : شرطیت کفائت زن و مرد در ازدواج

خلاصه درس این جلسه

در این جلسه، روایات دالّ بر صحت نکاح با مخالفین غیر نواصب از حیث سند و دلالت مورد بحث و بررسی قرار گرفته و نظرات مرحوم مجلسی و صاحب جواهر تبیین خواهد گردید.

روایات دالّ بر صحت نکاح با مخالفین غیر از نواصبصحیحه حمران بن أعین

«عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ جَمِیعاً عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ رِئَابٍ عَنْ حُمْرَانَ بْنِ أَعْیَنَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ الْإِیمَانُ مَا اسْتَقَرَّ فِی الْقَلْبِ وَ أَفْضَی بِهِ إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ صَدَّقَهُ الْعَمَلُ بِالطَّاعَةِ لِلَّهِ وَ التَّسْلِیمِ لِأَمْرِهِ وَ الْإِسْلَامُ مَا ظَهَرَ مِنْ قَوْلٍ أَوْ فِعْلٍ وَ هُوَ الَّذِی عَلَیْهِ جَمَاعَةُ النَّاسِ مِنَ الْفِرَقِ کُلِّهَا وَ بِهِ حُقِنَتِ الدِّمَاءُ وَ عَلَیْهِ جَرَتِ الْمَوَارِیثُ وَ جَازَ النِّکَاحُ وَ اجْتَمَعُوا عَلَی الصَّلَاةِ وَ الزَّکَاةِ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ فَخَرَجُوا بِذَلِکَ مِنَ الْکُفْرِ وَ أُضِیفُوا إِلَی الْإِیمَانِ...»[1] .

به این روایت برای صحت نکاح با مخالفین غیر از نواصب، استدلال شده است.

تفسیر صاحب حدائق از روایت

صاحب حدائق این روایت را در کتاب «شهاب ثاقب»[2] نقل کرده و آن را به گونه‌ای معنا کرده که خلاف ظاهر ابتدائی آن است.

ایشان می‌فرماید: اگر بخواهیم به ظاهر این حدیث أخذ کنیم اقتضاء می‌کند که این احکام برای امثال نواصب و خوارج هم جاری باشد، ولی چون نصاً و فتواً مسلم است که این

احکام برای آنها نیست ما باید در این روایت به وسیله ادله دیگر تصرف کنیم و نواصب و خوارج را از این روایت خارج کنیم و بقیه را بگوییم که اسلام دارند. تصرف دیگر این است که غیر از جاهلین به امر امامت را نیز باید خارج کنیم. چون ما به وسیله ادله دیگر ثابت کردیم که مطلق غیر مستضعف مسلمان نیستند مثل روایاتی که می‌گوید: اعمال مخالفین غیر از مستضعفین صحیح نیست. قهراً به ادله خارجی این روایت به مستضعفین اختصاص پیدا می‌کند یعنی به اشخاصی که نمی‌دانند مسئله امامتی هم هست و جاهل قاصرند.

در این روایت تعبیر « أُضِیفُوا إِلَی الْإِیمَانِ » ذکر شده است، می‌فرماید: این به معنای «قربوا من الایمان» است. اینها موضوعاً گرچه خارج از مؤمنین هستند ولی حکماً داخل مؤمنین هستند، یعنی همان طور که مؤمن اهل بهشت است اینها هم اهل بهشت هستند. ادله خارجی قرینه است بر اینکه مطلق مخالفین غیر از نواصب مراد نیست و این قرینه است که مراد قسم خاصی از مخالفین غیر ناصبی است. به هر حال منشأ این حمل یکی ادله خارجی است و دیگری قرینه داخلی است که در ذیل روایت آمده است که از آن استفاده می‌شود اعمال اینها صحیح است گرچه در مرتبه امامیه و اهل معرفت نیستند. تعبیر ذیل روایت چنین است: « فَهَلْ لِلْمُؤْمِنِ فَضْلٌ عَلَی الْمُسْلِمِ فِی شَیْ‌ءٍ مِنَ الْفَضَائِلِ[البته در نقل عیاشی به جای فضائل، قضایا آمده که بهتر است]وَ الْأَحْکَامِ وَ الْحُدُودِ وَ غَیْرِ ذَلِکَ فَقَالَ لَا هُمَا یَجْرِیَانِ فِی ذَلِکَ مَجْرَی وَاحِدٍ وَ لَکِنْ لِلْمُؤْمِنِ فَضْلٌ عَلَی الْمُسْلِمِ-فِی أَعْمَالِهِمَا وَ مَا یَتَقَرَّبَانِ بِهِ إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ » در کمال عمل و مراتب قرب به خداوند مؤمن بر مسلم ترجیح دارد و الّا مسلم نسبت به این احکام ذکر شده و نسبت به صحت عمل و اصل تقرب به خداوند مشترکند «قُلْتُ أَ لَیْسَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ:﴿ مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها﴾[3] وَ زَعَمْتَ أَنَّهُمْ مُجْتَمِعُونَ » خداوند چنین می‌فرماید و شما هم گفتید: اینها با مؤمن در صوم و صلوة و حج شریکند و خداوند هم وعده عام داده، بنابراین ترجیح مؤمن بر مسلم در این است که « قَالَ أَ لَیْسَ قَدْ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: ﴿فَیُضاعِفَهُ لَهُ أَضْعافاً کَثِیرَةً﴾[4] فَالْمُؤْمِنُونَ هُمُ الَّذِینَ یُضَاعِفُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُمْ حَسَنَاتِهِمْ لِکُلِّ حَسَنَةٍ سَبْعُونَ ضِعْفاً فَهَذَا

فَضْلُ الْمُؤْمِنِ وَ یَزِیدُهُ اللَّهُ فِی حَسَنَاتِهِ عَلَی قَدْرِ صِحَّةِ إِیمَانِهِ أَضْعَافاً کَثِیرَةً وَ یَفْعَلُ اللَّهُ بِالْمُؤْمِنِینَ مَا یَشَاءُ مِنَ الْخَیْرِ ».

خلاصه صاحب حدائق می‌فرماید: از ذیل روایت هم استفاده می‌شود که اینها با مؤمنین در اصل اسلام و در اصل بهشتی بودن و صحت عمل مشترکند، لکن آن مرتبه‌ای که مؤمن در بهشت دارد اینها ندارند. از این ذیل و از روایات دیگری که اعمال مقصرین از مخالفین را باطل دانسته، استفاده می‌شود که این روایت که اینها را مسلم و صحیح العمل دانسته، قسم خاصی از مخالفین که همان قُصّر و جاهلین قاصر هستند مسلمانند و بقیه مسلمان نیستند و نکاح آنها هم صحیح نیست[5] . این فرمایش صاحب حدائق است.

نقد و بررسی کلام صاحب حدائق

به نظر می‌رسد:

اولاً: صدر روایت که فقره « جَمَاعَةُ النَّاسِ مِنَ الْفِرَقِ کُلِّهَا » است را به خصوص قُصّر و کسانی که شناخت به مسئله امامت ندارند، نمی‌توانیم حمل کنیم. چون این حمل بر فرد کاملاً خفی است و چنین حملی عرفی نیست و با تعبیر جمیع الفرق سازگار نیست.

ثانیاً: اینکه ایشان استحقاق ثواب و بهشت را برای مستضعفین می‌خواهد اثبات کند با اینکه روایات صریح داریم که اینها استحقاق ندارند و آنچه خداوند به آنها عطا می‌کند تفضل است، لذا لسان این روایت صدراً و ذیلاً این است که حضرت نمی‌خواهند موضوع را روشن بیان کنند و مسئله تقیّه در کیفیت بیان حضرت هست. در این روایت حتی یک جا به مسئله امامت اشاره نشده است. و قبلاً گذشت که در بیت حمران بن أعین برخی از اهل خلاف بودند که با اهل خلاف معاشرت داشتند و بعداً مستبصر شدند و حضرت نمی‌خواهند مسئله را واضح بیان کنند. مرحوم مجلسی[6] تعبیری راجع به دعائم الاسلام دارد که «اظهر الحق تحت ستر التقیّه» در این روایت هم امام(ع) با اشاره، مطلب را افهام نموده‌اند. راوی می‌گوید: ﴿ مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها ﴾[7] و حضرت نخواسته‌اند صریحاً بفرمایند که اعمال اینها مصداق حسنه نیست. عبادت بدون ولایت مثل نماز بدون

وضوء، مصداق برای حسنه نیست و یا آنکه اگر به حساب بعضی از اعتبارات حسنه به حساب بیاید مزد آن در همین دنیا به آنها داده می‌شود مثل همین مصونیتی که در دنیا برای آنها هست این کمتر از عشر امثالها نیست. همین که جان و مال آنها محفوظ باشد و نکاح آنها صحیح باشد کافی است که بگویند مزد چنین اسلامی داده شده است. حضرت نمی‌خواهند صریحاً حکم کنند که اعمال اینها برای آخرتشان مفید نیست. او سؤال می‌کند و حضرت می‌فرماید: مؤمن هفتاد امتیاز و حسنه می‌برد، اما اینکه این ده حسنه هم در آخرت فقط برای مؤمن است را حضرت صریحاً بیان نمی‌کنند اما دقت در صدر و ذیل روایت این معنی را افاده می‌کند که این ده حسنه هم برای غیر مؤمن در آخرت نیست. اول تعبیر می‌کند که: « الْإِیمَانُ یَشْرَکُ الْإِسْلَامَ وَ الْإِسْلَامُ لَا یَشْرَکُ الْإِیمَانَ وَ قَدْ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ- ﴿قالَتِ الْأَعْرٰابُ آمَنّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ ٰلکِنْ قُولُوا أَسْلَمْناوَ لَمّا یَدْخُلِ الْإیمان فِی قُلُوبِکُمْ[8] [9] »، منافقین گویند ایمان آوردیم بگو: ایمان نیاوردید. بلکه بگویید ما اسلام آوردیم و هنوز ایمان در قلوب شما جای نگرفته است [پس نگویید که قلب ما هم این عقاید را قبول کرده است] از اینکه این آیه را درباره مخالفین تطبیق نموده استفاده می‌شود که می‌خواهد بفرماید: اسلام اینها هم مانند اسلام منافقین است و اسلام منافقین اثر اخروی ندارد و تنها فایده دنیوی دارد.

پس ما صدراً و ذیلاً استفاده می‌کنیم که : ﴿ مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها ﴾برای کسانی است که حسنه انجام دهند و این طور نیست که همه مخالفین واجد حسنه باشند بلکه اصلاً کارهای آنها حسنه نیست.

از تعبیراتی که مرحوم مجلسی دارد[10] و ما به روایات دیگر هم مراجعه کردیم از روایتی این مطلب استفاده می‌شود که اعمال عبادی مستضعف و غیر مستضعف باطل است، چون ولایت شرط صحت عمل عبادی است، منتها احیاناً بعضی مستضعفین بهشتی هستند. این از آیه قرآن و روایات استفاده می‌شود چون در روایات هست که ائمه(ع) فرموده‌اند:

اگر تمام عمر را عبادت کنند اما معرفت حق ما را نداشته باشند « مَا کَانَ لَهُ عَلَی اللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ حَقٌّ فِی ثَوَابِهِ »[11] حق بهشت ندارند، ولی در ذیل آن آمده که « أُولَئِکَ الْمُحْسِنُ مِنْهُمْ یُدْخِلُهُ اللَّهُ الْجَنَّةَ بِفَضْلِ رَحْمَتِهِ. » خداوند متعال از روی فضل به آنها بهشت عطا می‌کند. مرحوم مجلسی[12] این روایت را خوب معنا کرده است که امامیه و غیر امامیه ذاتاً استحقاق بهشت ندارند تا اگر خداوند به آنها بهشت عطا نکرد، ظلم کرده باشد چون آن مقدار انعامی که باید بشود، خداوند انعام کرده است. لکن استحقاق عَرَضی برای مؤمنین هست، چون به آنها وعده بهشت داده شده و خداوند تخلف وعده نمی‌کند. ولی برای غیر مؤمن اصلاً وعده‌ای داده نشده است که از آن روایات استفاده می‌شود که اینکه در این روایت تعبیر می‌کند: ﴿ مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها ﴾این درباره مؤمنین است لکن غیر مؤمنین، محسن از ایشان وارد بهشت می‌شود، چنانچه در آیه شریفه آمده و ﴿وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ إِمَّا یُعَذِّبُهُمْ وَ إِمَّا یَتُوبُ عَلَیْهِمْ﴾[13]

اما اعمال عبادی اینها مصداق احسان و حسنه نیست، چون فاقد شرط ولایت است، ولی اگر مخالف مستضعفی از یک مؤمنی رفع گرفتاری و ظلم کرده باشد این مصداق برای احسان است، چون توصلی است و تعبدی نیست تا فاقد شرط باشد اگر این اعمال را انجام داده باشند قابلیت تفضل دارند و بهشتی می‌شوند و کسانی که حسنات آنها ناچیز و سیئات آنها بسیار است، اهل آتش هستند.

خلاصه در این روایت که وعده داده است مربوط به مؤمنین است و امام(ع) نخواسته‌اند بالصراحة بگویند: اعمال غیر مؤمنین برای آخرت آنها مفید نیست ولی اگر با صدر روایت سنجیده شود حضرت می‌خواهند بفرمایند که این اعمال برای آخرت آنها مفید نیست و تنها برای دنیای آنها مفید است.

نتیجه اینکه:

اولاً: « جَمَاعَةُ النَّاسِ مِنَ الْفِرَقِ کُلِّهَا » را به یک عده خاصی حمل کنیم عرفی نیست

ثانیاً: صاحب حدائق استحقاق را برای مستضعفین می‌خواهد اثبات کند با اینکه خود روایت صریح است که اینها استحقاق ندارند و اگر کار نیکی داشته باشند تفضلاً به بهشت می‌روند.

پس این روایت یکی از روایاتی است که دلالت می‌کند نکاح با مخالف غیر ناصبی جایز است و نکاح و دَم و ارث مخالفین غیر نواصب مانند مؤمنین است.

موثقه سماعة

دومین روایت دال بر جواز نکاح با مخالف غیر ناصبی موثقه سماعه است.

« مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ جَمِیلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع أَخْبِرْنِی عَنِ الْإِسْلَامِ وَ الْإِیمَانِ أَ هُمَا مُخْتَلِفَانِ فَقَالَ إِنَّ الْإِیمَانَ یُشَارِکُ الْإِسْلَامَ وَ الْإِسْلَامَ لَا یُشَارِکُ الْإِیمَانَ فَقُلْتُ فَصِفْهُمَا لِی فَقَالَ- الْإِسْلَامُ شَهَادَةُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ التَّصْدِیقُ بِرَسُولِ اللَّهِ ص بِهِ حُقِنَتِ الدِّمَاءُ وَ عَلَیْهِ جَرَتِ الْمَنَاکِحُ وَ الْمَوَارِیثُ وَ عَلَی ظَاهِرِهِ جَمَاعَةُ النَّاسِ وَ الْإِیمَانُ الْهُدَی وَ مَا یَثْبُتُ فِی الْقُلُوبِ مِنْ صِفَةِ الْإِسْلَامِ وَ مَا ظَهَرَ مِنَ الْعَمَلِ بِهِ وَ الْإِیمَانُ أَرْفَعُ مِنَ الْإِسْلَامِ بِدَرَجَةٍ إِنَّ الْإِیمَانَ یُشَارِکُ الْإِسْلَامَ فِی الظَّاهِرِ وَ الْإِسْلَامَ لَا یُشَارِکُ الْإِیمَانَ فِی الْبَاطِنِ وَ إِنِ اجْتَمَعَا فِی الْقَوْلِ وَ الصِّفَةِ. »[14] .

اگر روایات دیگر[15] نبود ما نواصب را هم خارج نمی‌کردیم، چون نواصب هم این اوصاف را دارند، لکن چون نواصب را ادله خاصه تخصیص می‌زند و اینها اقلیّت هستند تخصیص مانعی ندارد، اما روایت حمران طبق آن معنا مفادش تخصیص أکثر بود و قابل التزام نبود.

روایت فضیل بن یسار

« عَلِیٌّ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ جَمِیلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنْ فُضَیْلِ بْنِ یَسَارٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ إِنَّ الْإِیمَانَ یُشَارِکُ الْإِسْلَامَ وَ لَا یُشَارِکُهُ الْإِسْلَامُ إِنَّ الْإِیمَانَ مَا وَقَرَ فِی الْقُلُوبِ وَ الْإِسْلَامَ مَا عَلَیْهِ الْمَنَاکِحُ وَ الْمَوَارِیثُ وَ حَقْنُ الدِّمَاءِ وَ الْإِیمَانَ یَشْرَکُ الْإِسْلَامَ وَ الْإِسْلَامَ لَا یَشْرَکُ الْإِیمَانَ. [16]

به این روایت صاحب جواهر استدلال کرده است[17] و قبلاً گذشت[18] که صاحب حدائق این استدلال را ناتمام می‌داند[19] و جواب می‌دهد که قبول داریم که اسلام آن است که مناکح و مواریث و حقِن دماء بر آن پایه گذاری شده است، این یک کبرای کلی است که ما آن را قبول داریم، لکن می‌گوییم: امثال حقن دماء برای مستضعفین از اهل خلاف است و برای عموم مخالفین غیر نواصب نیست. از این رو به این روایت نمی‌توان بر مطلوب استدلال کرد.

روایت سفیان بن السمط

سفیان بن سمط قال: سأل رجل أبا عبدالله(ع) عن الاسلام و الایمان ماالفرق بینهما تا می‌رسد به اینجا که اول حضرت جواب نمی‌دهند و نمی‌خواسته‌اند مسئله را واضح بیان کنند اما بعد در میان راه جواب می‌دهند و می‌فرمایند: «.....الْإِسْلَامُ هُوَ الظَّاهِرُ الَّذِی عَلَیْهِ النَّاسُ شَهَادَةُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ وَ إِقَامُ الصَّلَاةِ وَ إِیتَاءُ الزَّکَاةِ وَ حِجُّ الْبَیْتِ وَ صِیَامُ شَهْرِ رَمَضَانَ فَهَذَا الْإِسْلَامُ وَ قَالَ الْإِیمَانُ مَعْرِفَةُ‌الکافی هَذَا الْأَمْرِ مَعَ هَذَا فَإِنْ أَقَرَّ بِهَا وَ لَمْ یَعْرِفْ هَذَا الْأَمْرَ کَانَ مُسْلِماً وَ کَانَ ضَالًّا.[20] »

پس مخالفین غیر از نواصب که دلیل خاص بر کفر آنها هست، مسلمانند و این روایت صغری قرار می‌گیرد برای کبرایی که از روایت فضیل بن یسار استفاده می‌شد و گفتیم که صاحب حدائق استدلال به روایت فضیل را قبول ندارد و می‌فرماید این روایت متکفل صغری نیست. بنابراین، چون این روایت معیار اسلام را شهادتین قرار داده است از این رو این روایت قابل استدلال است.

صاحب حدائق در کتاب شهاب ثاقب برای این روایت معانی بعیدی ذکر کرده است که نیاز به ذکر آنها نیست. نتیجه اینکه این روایت به ضمیمه روایت فضیل حکم مسئله نکاح را بیان می‌کنند هر چند به تنهایی نمی‌توانند مشکل را حل کنند.

روایت حمران

« مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ فِی مَعَانِی الْأَخْبَارِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ أَبَانٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَی عَنْ حُجْرِ بْنِ زَائِدَةَ عَنْ حُمْرَانَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ﴿ إِلَّا الْمُسْتَضْعَفِینَ﴾[21] - قَالَ هُمْ أَهْلُ الْوَلَایَةِ- قُلْتُ وَ أَیُّ وَلَایَةٍ فَقَالَ- أَمَا إِنَّهَا لَیْسَتْ بِوَلَایَةٍ فِی الدِّینِ- وَ لَکِنَّهَا الْوَلَایَةُ فِی الْمُنَاکَحَةِ وَ الْمُوَارَثَةِ وَ الْمُخَالَطَةِ- وَ هُمْ لَیْسُوا بِالْمُؤْمِنِینَ وَ لَا بِالْکُفَّارِ وَ هُمُ الْمُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ.» [22] [23] .

صحیحه عمر بن أبان

«عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَیُّوبَ عَنْ عُمَرَ بْنِ أَبَانٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْمُسْتَضْعَفِینَ- فَقَالَ هُمْ أَهْلُ الْوَلَایَةِ فَقُلْتُ أَیُّ وَلَایَةٍ- فَقَالَ أَمَا إِنَّهَا لَیْسَتْ بِالْوَلَایَةِ فِی الدِّینِ- وَ لَکِنَّهَا الْوَلَایَةُ فِی الْمُنَاکَحَةِ وَ الْمُوَارَثَةِ وَ الْمُخَالَطَةِ- وَ هُمْ لَیْسُوا بِالْمُؤْمِنِینَ وَ لَا الْکُفَّارِ- مِنْهُمُ الْمُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ».[24]

به نظر می‌رسد که دو روایت أخیر، در اصل یک روایت است و راوی هم در اصل یکی باشد. روایت اول از معانی الاخبار[25] و روایت أخیر از کافی[26] است.

در روایت معانی الاخبار که «حمران» راوی آن است ظاهراً تصحیفی صورت گرفته است. اصل روایت از عمر بن أبان است که فضالة بن أیوب از عمر بن أبان زیاد روایت نقل کرده است، سپس عمر بن أبان به حمران تصحیف شده است، چون «بن» گاهی حذف می‌شود و مستقیماً نسبت داده می‌شود از این رو «عمر» به «حمر» تصحیف شده است و روایت به حمران نسبت داده شده است.

استدلال به این روایت به تنهایی مشکل است، زیرا در این روایت می‌فرماید: کسانی که در این احکام به ما نزدیک[27] هستند و آنها همان کسانی هستند که در این احکام به ما نزدیک هستند و آنها همان مرجون لامرالله هستند یا « مِنْهُمُ الْمُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ » مرجون لامرالله برخی از آنها هستند. به هر حال این روایت قابل استدلال نیست، زیرا ممکن است

صاحب حدائق بگوید: این روایات دلالت نمی‌کند که قاطبه اهل خلاف غیر از نواصب در مناکحة و موارثة و مخالطه با اهل ایمان مشترکند بلکه یک قسم خاصی از آنان این اشتراک را دارند.

چون این روایت مستضعفین را معرفی می‌کند به کسانی که نکاح با آنها صحیح است و معاشرت با آنها می‌شود کرد، اما بیان نمی‌کند اینها چه کسانی هستند، پس این روایت متکفّل بیان صغری و اینکه کدام فرقه از اهل خلاف مراد است نیست. بلکه بعداً فرموده: « مِنْهُمُ الْمُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ » بنابراین شاید مطلق مخالفین غیر از نواصب مراد نباشد.

بقیه بحث را در جلسه آینده دنبال می‌کنیم. انشاء الله تعالی.

«والسلام»

 


[1] . الكافي (ط - الإسلامية)، ج2، ص: 26و27ح5مولي محمد باقر المجلسي، مرآة العقول 7/159 ـ 154.
[2] کتاب مذکور در دسترس نبود.
[3] . سوره انعام، آیه، 160.
[4] . سوره بقره، آیه، 245.
[5] ـ شيخ يوسف بحراني [صاحب حدائق] النجم الثاقب.
[6] . بحارالانوار، ج‌1، ص38: و تحت سر التقية أظهر الحق لمن نظر فيه متعمقا...
[7] . سوره انعام، آیه، 160.
[8] . سوره حجرات، آیه، 14.
[9] . الكافي (ط - الإسلامية)، ج2، ص: 26و27ح5.
[10] . مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، ج7، ص: 108: قوله عليه السلام: أولئك المحسن منهم، الظاهر أنه إشارة إلى المخالفين، و المراد بهم المستضعفون...
[11] . الكافي (ط - الإسلامية)، ج2، ص: 18و19ح5.
[12] . مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، ج7، ص: 108: قوله عليه السلام: ما كان له على الله حق في ثوابه، لأنه لا تشمله...
[13] . سوره توبه، آیه، 106.
[14] . الكافي (ط - الإسلامية)، ج2، ص: 25ح1.
[15] . وسائل الشيعة، ج20، ص: 550ح26319.
[16] . الكافي (ط - الإسلامية)، ج2، ص: 26ح3.
[17] . جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، ج30، ص: 98.
[18] . درس جلسه 637.
[19] . الحدائق الناضرة في أحكام العترة الطاهرة، ج24، ص: 66: و بالجملة فإن السؤال عن معنى الإسلام و بيان حقيقته...
[20] . الكافي (ط - الإسلامية)، ج2، ص: 24ح4.
[21] . سوره نساء، آیه، 96.
[22] . وسائل الشيعة، ج20، ص: 559ح26345.
[23] . مرجون لامرالله اشاره به آيه توبه / 106 مي‌باشد.
[24] . جامع أحاديث الشيعة (للبروجردي)، ج‌25، ص: 1112ح1873- 38274.
[25] . معاني الأخبار، ص: 202ح8.
[26] . الكافي (ط - الإسلامية)، ج2، ص: 405ح5.
[27] . توضيح بيشتر: ولايت در اصل به معناي قرب است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo