درس خارج فقه آیت الله شبیری
82/11/18
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع : تحریم نکاح به سبب کفر
خلاصه درس این جلسهدر این جلسه درباره اتحاد جعفر بن محمد بن مسرور با جعفربن محمد بن قولویه صاحب کامل الزیارات بحث شده، ضمن اشاره به بحث تفصیلی در این زمینه در کتاب خمس، نکاتی چند افزوده، با عنایت به اشتراک این دو در نام و نام پدر و کنیه و روایت ابن قولویه از اکثر مشایخ ابن مسرور، اتحاد این دو عنوان را نتیجه گرفته، عبارت نجاشی در ترجمه علی بن محمد بن جعفر بن موسی بن مسرور را نیز مورد بحث و بررسی قرار داده، آن را (با توجه به نسخههای موجود آن) تأییدی دیگر بر اتحاد ابن مسرور و ابن قولویه دانستهایم.
طرح بحثدر اسناد بسیاری (در حدود 100 سند) نام «جعفر بن محمد بن مسرور» دیده میشود که بیشتر این اسناد در کتب «شیخ صدوق» میباشد، این عنوان در اصول رجالی وارد نشده است، مرحوم «وحید بهبهانی» در حاشیه رجال کبیر میرزای استرابادی (منهج المقال) [1] احتمال داده که این شخص همان جعفربن محمد بن قولویه معروف صاحب کامل الزیارات باشد، اگر این احتمال درست باشد در وثاقت وی بحثی نیست وگرنه میبایست بحثهایی را مطرح ساخت که آیا مشایخ اجازه ثقه هستند یا خیر؟ آیا تمام مشایخ صدوق را میتوان ثقه دانست یا خیر؟ آیا ترضّی صدوق بر اساتید خود دلیل بر وثاقت آنها میباشد یا خیر؟ ولی با اثبات اتحاد به این گونه بحثها نیازی نخواهد بود.
کلام مرحوم وحید بهبهانی پس از ایشان مورد نقض و ابرام واقع شده، برخی همچون حاج شیخ آقا بزرگ، حکم قطعی به اتحاد این دو عنوان نمودهاند[2] و برخی همچون محقق تستری در قاموس الرجال[3] و مرحوم آقای خویی در معجم رجال الحدیث[4] حکم قطعی به عدم اتحاد این دو نمودهاند، ما در بحث خمس در این زمینه به تفصیل بحث کردیم[5] ، در این جلسه به برخی از نکات بحث گذشته اشاره کرده، نکاتی چند بر آن بحث میافزاییم.
اشاره به ادله عدم اتحادما در بحث خمس، هفت دلیل بر عدم اتحاد را نقل کرده و پاسخ گفتیم، در اینجا تنها به برخی از این ادله اشاره میکنیم، یکی از این ادله، دلیلی است که در قاموس الرجال آمده و به طور ناقص در معجم الرجال الحدیث[6] ذکر شده که ظاهراً برگرفته از قاموس الرجال است، زیرا معجم رجال الحدیث پس از قاموس الرجال نگاشته شده و به مطالب آن نظر داشته گاه همان مطالب را آورده و گاه کلام ایشان را رد میکند.
کلام صاحب قاموس الرجالیکی از ادله صاحب قاموس الرجال بر تعدد این دو عنوان، اختلاف طبقه آنها است، ایشان میفرماید که جعفر بن محمد بن مسرور از مشایخ شیخ صدوق است، ولی شیخ صدوق از جعفربن محمد بن قولویه اصلاً روایتی ندارد، بلکه شیخ صدوق و ابن قولویه هر دو در یک طبقه هستند، صاحب قاموس الرجال برای اثبات وحدت طبقه شیخ صدوق و ابن قولویه این گونه استدلال میکند که هر دو از مشایخ شیخ مفید میباشند[7] .
و ما این مطلب را میافزاییم که علاوه بر اتحاد این دو در شاگرد، در استاد نیز اشتراک دارند، چه دو استاد اصلی شیخ صدوق که از وی بسیار روایت مینماید و بیش از همه در
امر حدیث بر آنها تکیه دارد پدر وی علی بن بابویه و محمد بن الحسن بن الولید میباشد و این هر دو از مشایخ اصلی، ابن قولویه بوده که در کامل الزیارات روایات بسیاری از آنها نقل کرده است، بنابراین با توجه به این که جعفر بن محمد بن قولویه در طبقه صدوق میباشد نباید وی را استاد شیخ صدوق دانسته، با جعفر بن محمد بن مسرور یکی بینگاریم، بلکه ابن قولویه کسی است و ابن مسرور کسی دیگر.
نقد کلام قاموس الرجالاین سخن از جهات چندی مورد اشکال است.
اولاً: این که گفته شده که شیخ صدوق از ابن قولویه روایتی ندارد، مطلب صحیحی نیست، شیخ صدوق در کتاب فضائل رجب عمل ام داود را از جعفر بن محمد بن قولویه نقل میکند[8] .
آری میتوان چنین استدلال کرد که روایت شیخ صدوق از جعفر بن محمد بن قولویه نادر است و از جعفر بن محمد مسرور بسیار، بنابراین باید این دو، دو نفر باشند، ولی این کلام نیز ناتمام است. چه روایت شیخ صدوق با تعبیر «ابن قولویه» هر چند نادر است، ولی نمیتوان گفت که روایت وی از صاحب کامل الزیارات و شخصی که واقعاً ابن قولویه بوده نادر است. چه اثبات این ادعاء منوط به اثبات عدم اتحاد ابن قولویه و ابن مسرور است، لذا با این امر نمیتوان عدم اتحاد آن دو را اثبات کرد.
آری این سوال پیش میآید که چرا شیخ صدوق، غالباً از وی با تعبیر ابن قولویه نام نمیبرد بلکه با تعبیر ابن مسرور روایت میکند، پاسخ این سوال این است که لازم نیست تعبیر همه افراد از یک شخص یکسان باشد، درباره برخی افراد تعابیر مختلفی وجود دارد که هر کس با تعبیری از وی یاد میکند، مثلاً صاحب کتاب رجال معروف، هم به عنوان نجاشی متصف بوده و هم به عنوان ابن النجاشی، ممکن است کسی از وی با عبارت نجاشی یاد کند و دیگری با عبارت ابن النجاشی، یا درباره صاحب فهرست، کسی ندیم تعبیر کند و دیگری ابن الندیم یا در مورد صاحب کشف اللثام، یکی فاضل هندی تعبیر
میکند و دیگری فاضل اصفهانی، خلاصه تعدد تعبیر دلیل بر تعدد معنونین به آن تعابیر نیست.
ثانیاً: اشتراک شیخ صدوق و ابن قولویه در این جهت که از هر دو شیخ مفید روایت میکند دلیل بر وحدت طبقه آنها نیست، زیرا تمام اساتید یک شخص الزاماً در یک طبقه نیستند، همچنین این نکته که ما افزودیم که چون ابن قولویه و شیخ صدوق هر دو از علی بن بابویه و ابن ولید نقل میکنند باید در یک طبقه باشند کلام ناتمامی است، زیرا شاگردان یک استاد الزاماً در یک طبقه نیستند.
به عنوان نمونه مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری شاگردان بسیاری داشتهاند که همه در یک طبقه نبودهاند، برخی همچون آقای سید محمد تقی خوانساری یا آقای سید احمد خوانساری یا آقا میر سید علی کاشانی از طبقه اول شاگردان بودهاند و برخی همچون آقای حاج آقا مرتضی حائری در اوائل سن خود درس مرحوم حاج شیخ را درک کرده است.
مثال دیگر شاگردان مرحوم آقای آخوند است که برخی در زمان میرزای شیرازی و قبل از سال 1300 قمری به درس مرحوم آخوند میرفتهاند و برخی در اواخر عمر مرحوم آخوند (متوفی 1329) در درس ایشان شرکت میکردهاند، بنابراین الزاماً همه شاگردان مرحوم آخوند در یک طبقه نیستند و مانعی ندارد که برخی از شاگردان ایشان در نزد برخی از شاگردان هم درس خوانده باشند.
در بحث ما هم مانعی ندارد که شیخ صدوق و شیخ مفید هر دو از ابن قولویه روایت کنند با این که شیخ مفید خود شاگرد شیخ صدوق است، بدین شکل که شیخ صدوق از طبقه اول شاگردان ابن قولویه باشد و شیخ مفید از طبقه متأخرتر شاگردان ابن قولویه.
همین طور روایت ابن قولویه و شیخ صدوق از ابن ولید و علی بن بابویه دلیل بر وحدت طبقه ابن قولویه و شیخ صدوق نیست بلکه ممکن است ابن قولویه از شاگردان طبقه اول
ابن ولید و علی بن بابویه باشد و شیخ صدوق از شاگردان طبقه دوم، لذا شیخ صدوق از هم شاگردی خود ابن قولویه هم روایت کند[9] .
خلاصه اتحاد در برخی شاگردها و در برخی مشایخ دلیل بر وحدت طبقه نیست، آری اگر دو نفر مشایخ و شاگردان بسیاری داشته باشند و در تمام یا اکثر آنها مشترک باشند، این مطلب قرینه خوبی بر اتحاد طبقه آن دو میباشد.
ثالثاً: مراجعه به عصر اساتید ابن قولویه و مقایسه آن با تاریخ تقریبی ولادت شیخ صدوق اختلاف طبقه آن دو را میرساند. ولادت تقریبی شیخ صدوق با توجه به ولادت وی با دعای امام عصر عجل الله تعالی فرجه در زمان صدارت حسین بن روح، حدود 306 یا 307 میباشد، ولی ابن قولویه از کسانی نقل میکند که در همین حدود باید در گذشته باشند همچون حسین بن محمد بن عامر، همچنین وی از سعد بن عبدالله (م حدود 300) روایاتی ـ هر چند اندک ـ دارد[10] ، و این میرساند که ابن قولویه لااقل 15 سال از شیخ صدوق بزرگتر است[11] .
رابعاً: بر فرض که بپذیریم که شیخ صدوق و ابن قولویه در یک طبقه هستند. آیا مانعی دارد که دو نفر که در یک طبقه هستند از هم روایت کنند تا این امر دلیل بر تعدّد ابن قولویه و ابن مسرور گرفته شود.
شیخ حرّ عاملی و علامه مجلسی هر دو در یک طبقه هستند با این حال هر دو به یکدیگر اجازه روایتی دادهاند، مرحوم آقای بروجردی و مرحوم حاج شیخ آقا بزرگ طهرانی هر دو هم عصرند ولی مرحوم آقای بروجردی چون از حاجی نوری اجازه نداشته از مرحوم حاج شیخ آقا بزرگ استجازه کرده است.
ادله دیگری هم بر عدم اتحاد ذکر شده که با توجه به بررسی آنها در بحث خمس نیازی به طرح مجدد آنها در اینجا نیست.
اشاره به ادله اتحادعمده وجهی که برای اتحاد این دو در کلمات علماء ذکر شده عبارت نجاشی در ترجمه علی بن محمد بن جعفر بن موسی بن مسرور است، این ترجمه محل بحث قرار گرفته که آیا از آن استفاده میشود که این شخص برادر جعفر بن قولویه معروف است یا خیر؟
نقل عبارت نجاشی در ترجمه ابن قولویه و در ترجمه ابن مسرورنجاشی در ترجمه ابن قولویه معروف نسب وی را چنین ذکر میکند: «جعفر بن محمد بن جعفر بن موسی بن قولویه»[12] ، این نسب در نام پدر و نام جد و نام پدر جد با نسب علی بن محمد بن جعفر بن موسی بن مسرور یکی است، صاحب کامل الزیارات برادری به نام علی داشته که در کامل الزیارات از وی روایاتی نقل کرده در برخی موارد تصریح کرده که «حدثنی اخی علی بن محمد بن قولویه[13] » با توجه به نسب جعفر، نسب برادر وی هم چنین خواهد بود: «علی بن محمد بن جعفر بن موسی بن قولویه» بنابراین این شخص با کسی که در نجاشی ترجمه شده در نام و نام آباء تاسه پشت مشترک میباشد، حال سؤال این است که آیا این دو عنوان، مربوط به یک نفر است، یا این دو، یکی نیستند؟
عبارت نجاشی در ترجمه ابن مسرور پس از عنوان فوق چنین است: «ابوالحسین یلقب ابن ممله روی الحدیث و مات حدیث (حدث خ.ل) السن لم یسمع منه له کتاب فضل العلم و آدابه اخبرنا محمد و الحسن بن هدیة قالا حدّثنا جعفربن محمد بن قولویه قال حدّثنا اخی به».
در این عبارت بحث در این است که آیا مراد از «اخی» در این عبارت، صاحب ترجمه میباشد در نتیجه معلوم میشود که برادر جعفر بن محمد قولویه ـ و به تبع خود او ـ ابن مسرور میباشد یا مراد از «اخی» صاحب ترجمه نیست، بلکه برادر ابن قولویه که ابن مسرور هم نیست، از صاحب ترجمه روایت میکند؟
مرحوم حاج شیخ آقا بزرگ احتمال نخست را صحیح دانستهاند و صاحب قاموس الرجال و مرحوم آقای خویی بر احتمال دوم اصرار ورزیدهاند. در نگاه نخست سخن این بزرگواران غریب مینماید، چه طریقهایی که در کتب فهارس ذکر میگردد معمولاً به صاحب ترجمه منتهی میگردد و در مواردی که چنین نیست سقطی در نسخههای کتاب رخ داده است، پس علی القاعده باید مراد از «اخی» در عبارت فوق همان صاحب ترجمه باشد، ولی این بزرگان ظاهراً به این نکته توجه داشتهاند، ولی به این جهت احتمال دوم را پذیرفتهاند که تناقض صدر و ذیل پیش نیاید، چون احتمال نخست با عبارت «لم یسمع منه» ناسازگار است.
در بحث خمس در این باره به تفصیل سخن گفتیم و از راههای چندی نشان دادیم که این عبارت با احتمال نخست هیچ گونه تناقضی ندارد از جمله این که سماع یکی از طرق تحمل حدیث است و نقل حدیث الزاماً به این طریق صورت نمیگرفته، بلکه از طریق دیگر همچون اجازه و مناوله هم انجام میگرفته است، بنابراین ممکن است جعفر بن قولویه بر طریق اجازه یا مناوله از برادر خود روایت کرده باشد، ولی از وی حدیث نشنیده باشد.
باری اگر ما بخواهیم احتمال دوم را در عبارت نجاشی درست بدانیم باید به امری ملتزم شویم که بسیار مستبعد است، لازمه این تفسیر این است که صاحب ترجمه با راوی او در نام و نام پدران تا سه پشت مشترک باشند، چون هر دو علی بن محمد بن جعفر بن موسی میباشند، علی و محمد نامهای معروفی هستند و اشتراک در آنها چندان غریب نیست ولی جعفر و موسی به شهرت آن دو نیست. اصلاً در سراسر معجم رجال الحدیث که هزاران عنوان ذکر شده است مورد دومی پیدا نمیکنید که دو نفر در این مقدار از سلسله نسب اشتراک داشته باشد، و همین امر میرساند که صاحب ترجمه همان برادر جعفر بن محمد بن قولویه است، بنابراین در نسب ابن قولویه هم مسرور واقع است، و با توجه به جهات مشترکه دیگر هم باید جعفر بن محمد بن مسرور همان علی بن محمد بن مسرور باشد.
البته استناد به عبارت نجاشی در ترجمه فوق تنها با این اشکال روبرو است که هر چند عنوان راوی در نسخههای موجود رجال نجاشی[14] و جوامع متاخر رجال[15] همگی علی بن
محمد بن جعفر بن موسی بن مسرور است[16] ، ولی ابن داود در رجال خود[17] و علامه حلی در ایضاح الاشتباه، در نسب این راوی «بن علی» بعد از «محمد» افزوده است[18] .
البته این احتمال جدی است که منشأ کلام علامه حلی و ابن داود، عبارت «حل الاشکال»[19] تألیف استاد آن دو «سید احمد بن طاوس» باشد، ولی به هر حال نسخه ابن داود از رجال نجاشی علی القاعده مشتمل بر این زیادی است، لذا نمیتوان به طور قطعی سلسله نسب فوق را با سلسله نسب جعفر بن قولویه تا جدّ دوم یکسان دانست.
با این حال قرائنی بر اتحاد جعفر بن محمد بن مسرور و جعفر بن محمد بن قولویه وجود دارد که شکی باقی نمیگذارد و خود میتواند دلیل بر ترجیح نسخههای موجود در ترجمه فوق از رجال نجاشی هم به شمار آید.
قرائن اتحاد ابن مسرور و ابن قولویه[20]
قرائنی چند بر اتحاد این دو وجود دارد:
قرینه اول: روایت ابن قولویه از اکثر مشایخ ابن مسرور در اسناد، جعفر بن محمد بن مسرور از 6 نفر روایت میکند که روایت جعفر بن محمد بن قولویه از 5 نفر آنها ثابت است و سندهای ابن مسرور و ابن قولویه هم شباهت بسیاری با یکدیگر دارند، این 5 نفر عبارتند از:
حسین بن محمد بن عامربیشترین روایت جعفر بن محمد بن مسرور از وی میباشد، در این اسناد وی غالباً از عموی خود عبدالله بن عامر نقل میکند و گاه از معلی بن محمد بصری، و روایت وی از غیر این دو اندک است.
در رجال نجاشی در ترجمه معلی بن محمد بصری راوی کتب وی جعفر بن محمد قرار گرفته که با توجه به راوی وی شیخ مفید مراد ابن قولویه معروف است[21] .
جعفر بن محمد بن قولویه در کامل الزیارات در مواردی چند از حسین بن محمد بن عامر روایت کرده که برخی از آنها از معلی بن محمد بصری است[22] .
در ترجمه ابن ابی عمیر در رجال نجاشی هم میخوانیم:
«اخبرنا محمد بن محمد قال حدّثنا الحسین بن محمد بن عامر قال حدّثنا عبدالله بن عامر عن ابن ابی عمیر»[23]
در غیر کتب صدوق نیز روایت ابن مسرور، از حسین بن محمد دیده میشود. در کتاب مائة منقبة تألیف ابن شاذان قمی این دو سند وارد شده است.
منقبه رقم 13: «حدثنا ابوالقاسم جعفر بن محمد بن مسرور اللحّام رحمه الله قال حدّثنی الحسین بن محمد قال حدّثنی احمد بن علویه المعروف بابن الاسود الکاتب الاصفهانی قال حدّثنی ابراهیم بن محمد»[24] .
منقبة 69: «حدّثنا ابوالقاسم جعفر بن مسرور اللحام رحمه الله قال حدّثنی الحسین بن محمد عن ابراهیم بن محمد»[25] .
ابراهیم بن محمد در این دو سند ابراهیم بن محمد ثقفی است و بعید نیست در سند دوم احمد بن علویه افتاده باشد، به هر حال نظیر سند نخست در کامل الزیارات، و امالی مفید مجلس سوم / 2، به نقل از ابن قولویه دیده میشود.
عبارت کامل الزیارات چنین است: «حدّثنی حسین بن محمد بن عامر عن احمد بن علویه الاصفهانی عن ابراهیم بن محمد ثقفی»[26]
عبارت امالی مفید: «اخبرنا ابوالقاسم جعفر بن محمد بن قولویه رحمه الله قال حدّثنا الحسین بن محمد بن عامر عن احمد بن علویه عن ابراهیم بن محمد الثقفی»[27] .
شباهت کامل این دو سند ابن قولویه با سند ابن مسرور پوشیده نیست.
محمد بن عبدالله بن جعفر حمیریجعفر بن محمد بن مسرور در بیش از ده روایت از وی از پدرش روایت میکند[28] و جعفر بن محمد بن قولویه بیش از پنجاه روایت از وی دارد که غالباً از پدرش نقل میکند[29] .
پدر ابن مسروردر جمال الاسبوع، جعفر بن محمد بن مسرور از پدر خود از سعد بن عبدالله روایت میکند[30] ، این سند معروف ترین سند ابن قولویه صاحب کامل الزیارات است[31] .
در فلاح السائل، نیز روایت جعفر بن محمد بن مسرور از پدرش از محمد بن ابی القاسم نقل شده[32] است، محمد بن ابی القاسم نیز از مشایخ پدر جعفر بن قولویه میباشد[33] .
قاسم بن محمد بن علی بن ابراهیم همدانیدر فلاح السائل[34] ، ص روایت جعفر بن محمد بن مسرور از قاسم بن محمد بن علی بن ابراهیم الهمدانی از پدرش از پدرش دیده میشود[35] .
ابن قولویه در کامل الزیارات نیز از قاسم بن محمد بن علی بن ابراهیم همدانی از پدرش از جدش روایاتی چند دارد[36] ، در ترجمه محمد بن علی بن ابراهیم همدانی در رجال نجاشی نیز جعفر بن محمد [که مراد ابن قولویه است] از قاسم بن محمد بن علی (بن ابراهیم بن محمد) از پدرش نوادر وی را روایت میکند[37] .
حسن بن عبدالله بن محمد بن عیسیدر فلاح السائل، روایت ابو محمد هارون بن موسی از جعفر بن محمد بن مسرور از حسن بن عبدالله بن محمد بن عیسی از پدرش دیده میشود[38] .
ابومحمد هارون بن موسی (تلعکبری) از راویان جعفر بن محمد بن قولویه است[39] .
ابن قولویه در روایات بسیاری در کامل الزیارات از حسن بن عبدالله بن محمد بن عیسی[40] نقل حدیث میکند که در همه موارد وی از پدرش روایت کرده است.
تنها کسی که جعفر بن محمد بن مسرور از وی روایاتی اندک نقل کرده[41] و در کتب موجود به روایت ابن قولویه از وی برخورد نکردیم محمد بن جعفر بن بطّة است که عدم روایت ابن قولویه از وی قابل توجیه است. در اینجا مجال تفصیل این بحث نیست، تنها اشاره میکنیم که از ابن قولویه، تنها کتاب «کامل الزیارات» بر جای مانده که موضوع آن با موضوع کتب ابن بطه چندان تناسب ندارد، موضوع اکثر کتب ابن بطه شبیه موضوع
ابواب خصال شیخ صدوق است[42] ، لذا اکثر روایات جعفر بن محمد بن مسرور (و دیگران) از ابن بطة در کتاب خصال شیخ صدوق میباشد[43] .
در مورد قرینه نخست، تأکید بر این نکته مفید است که برخی از مشایخ مشترک ابن قولویه و ابن مسرور کسانی میباشند که تنها راویان اندکی دارند:
از حسن بن عبدالله بن محمد بن عیسی به جز جعفر بن قولویه و جعفر بن مسرور ـ تنها یک نفر آن هم یک روایت نقل کرده است و او علی بن بابویه ـ پدر شیخ صدوق ـ میباشد[44] .
از قاسم بن محمد بن علی بن ابراهیم همدانی با این عنوان هیچ کس به جز ابن قولویه و ابن مسرور روایت نکرده است، البته پدر صدوق از قاسم بن محمد بن علی بن ابراهیم نهاوندی نقل کرده که محتمل است همین شخص باشد[45] ، در ترجمه ابراهیم بن اسحاق نهاوندی در رجال نجاشی آمده:
«علی بن حاتم قال اطلق لی ابواحمد القاسم بن محمد الهمدانی عن ابراهیم بن اسحاق و سمع منه سنة تسع و ستین و مائتین»[46] ، بعید نیست که مراد از این عنوان نیز همین القاسم بن محمد بن علی بن ابراهیم ـ استاد ابن قولویه و ابن مسرور ـ باشد.
باری در جایی که یک شخص سه یا چهار شاگرد داشته باشد، بسیار مستبعد است که دو نفر از این افراد معدود جعفر نام داشته و نام پدرشان محمد باشد، این امر خود شاهد قوی بر اتحاد دو عنوانی است که جعفر بن محمد بر آنها اطلاق میشود.
به عبارت روشنتر: اگر کسی راویان بسیاری داشته باشد، هیچ بعدی ندارد که دو نفر از این راویان در نام و نام پدر اشتراک داشته باشند، همچنان که در راویان امام صادقعلیه السلام
کسانی که هم نام خود و هم نام پدرشان یکی است بسیار است، ولی در جایی که راویان یک نفر سه یا چهار نفر باشند، بسیار مستبعد است که دو نفر از آنها (یعنی یا کل راویان) هم در نام و هم در نام پدر مشترک باشند، بنابراین روایت جعفر بن محمد بن مسرور و جعفر بن محمد بن قولویه از حسن بن عبدالله بن محمد بن عیسی و از قاسم بن محمد بن علی بن ابراهیم از شواهد بسیار قوی بر اتحاد جعفر بن محمد بن مسرور و جعفر بن محمد بن قولویه به شمار میآید.
قرینه دوم: اشتراک این دو راوی در نام و نام پدر و کنیهجعفر بن محمد بن مسرور با جعفر بن محمد بن قولویه در نام و نام پدر مشترکند و با توجه به نسخ موجود رجال نجاشی در عنوان علی بن محمد بن جعفر بن موسی بن قولویه در نام جد و پدر جد نیز مشترکند[47] ، و هر دو نیز مکنی به ابی القاسم میباشند تکنیه ابن قولویه به ابی القاسم[48] در ترجمه وی و نیز در اسناد زیادی از وی دیده میشود و تکنیه جعفر بن محمد بن مسرور نیز به این کنیه در دو سند مائه منقبه[49] دیده میشود.
کنیه ابوالقاسم، چندان کنیه شایعی نیست و اشتراک دو عنوان در این کنیه در تقویت احتمال اتحاد آن دو بسیار مؤثر است.
با توجه به آنچه گذشت به اطمینان میتوان اتحاد جعفر بن محمد بن مسرور و جعفر بن محمد بن قولویه را نتیجه گرفت.
«والسلام»