< فهرست دروس

درس خارج فقه آيت‌الله سیدموسی شبیری‌زنجانی

كتاب الخمس

1401/03/19

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تفصیل در جریان برائت عقلی و احتیاط در شبهات حکمیه تحریمیه و وجوبیه

نقد نظریه حق الطاعة

 

مرحوم شیخ در رسائل و تابعین ایشان معتقدند اصل در شبهات وجوبیه و تحریمیه برائت است و تکلیف (حرمت یا وجوب) نیازمند به دلیل است و این مساله تقریبا نزد شیخ و متاخرین از ایشان جزو مسلمات است و برای این ادعا هم دلیلی ذکر نکرده اند بلکه آن را به وضوحش واگذار کرده اند. اما این مساله در آن وقتی که رسائل می خواندیم برای ما روشن نبود و بعد دیدیم مرحوم آقای داماد هم برائت عقلی را قبول ندارد. ایشان معتقد بود آنچه فطرت به آن حکم می کند این است که عبد نباید مقاصد مولی را کم ارزش تر از مقاصد خودش حساب کند. ایشان مثال می زد که اگر مولا تشنه باشد اما نتواند به عبدش امر به آب آوردن را ابلاغ کند، چنانچه خود عبد احتمال می دهد که مولا تشنه است و آب می خواهد، در این فرض که آب بردن برای مولا ضرری برای او ندارد اما نبردن آب برای او در عین قدرت بر آن، مفید به حال او است، فطرت به حق مواخذه عبد برای مولا حکم می کند و اینکه مولا می تواند عبد را مواخذه کند که چرا آب نیاوردی و فطرت این مواخذه و اعتراض را محکوم نمی کند.

بله اگر مولا مانعی در ابلاغ نداشته باشد با این حال چیزی نگفته باشد همین سکوت او با امکان ابلاغ دلیل بر این است که تکلیفی نسبت به عبد ندارد اما در جایی که مانعی از ابلاغ وجود داشته باشد و عبد هم احتمال بدهد با این حال اقدام نکند، فطرت مواخذه و اعتراض توسط مولا را قبیح نمی شمارد و برای مولا حق اعتراض می بیند.

 

سوال: در فرضی که شک کنیم مولا امکان ابلاغ دارد یا نه چطور؟

استاد: فرض شک هم همین طور است.

از نظر ما هم مختار آقای داماد، صحیح است و ما هم آن را قبول داریم. نکته ای که باید اینجا اضافه کنیم این است که روشن است الزام به چیزی خودش موجب فشار و تکلف است حتی اگر خود آن چیز سخت نباشد. نفس ملزم بودن به انجام کار، سختی و فشار است. یک آقایی (که اسمش را نبرم بهتر است) بینی اش می گرفت و وقتی می خواست نماز بخواند خیلی مصیبت می کشید تا نماز واجبش را بخواند ولی نماز نماز مستحبی را خیلی راحت می خواند. خود اینکه انسان بفهمد باید کاری را انجام دهد که اگر نکند مواخذه می شود فشار خاصی بر اشخاص دارد. همین که انسان بفهمد از یک کاری ممنوع است موجب فشار بر او است حتی اگر هیچ قصد و انگیزه ای هم برای انجام آن کار نداشته است. بنابراین اینکه عبد ملزم به انجام کاری برای مولا باشد به نحوی که اگر نکند مورد مواخذه قرار بگیرد موجب فشار است و خود خدا و رسول و ائمه علیهم السلام به تحت فشار قرار گرفتن عبد (از هر جهت که باشد) راضی نیستند و لذا نمی توان گفت مقتضای ارادت و تسلیم مولا بودن این است که مکلف از شبهات تحریمیه اجتناب کند یا شبهات وجوبیه را انجام بدهد. بله اگر بدانیم که مولا از فشار بر عبد ناراحت نیست و به فشار بر او راضی است این بیان نمی آید اما نوع موالی عرفی و خداوند متعال تا جایی که امکان داشته باشد راضی به فشار بر عبد و زحمت او نیستند.

 

سوال: شما با این بیان ملازمه بین عقل و شرع هم نفی می کردید و می گفتید شاید در نفس الزام مفسده ای هست که مولا به آن راضی نیست اما ملازمه ظاهری را می پذیرفتید و می گفتید ظاهرا باید مطابق آن عمل کرد اما الان حتی ملازمه ظاهری را هم نفی می کنید.

استاد: ما عمل کردن مطابق آن را لازم نمی دانیم. مگر اینکه رضایت مولا به آن مقدار از الزام را بدانیم که آن هم ممکن است به حسب موارد مختلف و بسته به مراتب الزام یا مراتب حرمت متفاوت باشد. مثلا گاهی مرتبه محتمل التحریم خیلی شدید است، به نحوی که انسان اطمینان پیدا می کند مولا به فشار ناشی از الزام به ترک راضی است تا مرتبه شدیدتر واقع نشود. مثلا اگر حرمت شرب تتن که محتمل است حرمت شدیدی باشد که به حسب تفاهم عرفی فشار ناشی از الزام، به آن مقدار نباشد رعایت احتیاط و اجتناب از مورد شبهه لازم است و اگر شبهه وجوبیه است باید احتیاط کند و مورد شبهه را مرتکب شود. اما اگر در غیر این صورت (علم به رضایت مولا به تحمل آن میزان از فشار ناشی از الزام) احتیاط لازم نیست. در نتیجه نمی توان گفت حق الطاعة در همه موارد مقتضی لزوم احتیاط است و در برخی موارد احتمال عدم رضایت مولا به فشار و سخت گیری وجود دارد.

 

سوال: آیا نکته لزوم احتیاط در دماء و نفوس همین است؟

جواب: گاهی مهم تر بودن محتمل را نسبت به فشار ناشی از الزام می دانیم مثل قتل نفس، در این موارد فطرت به لزوم احتیاط حکم می کند اما به نظر ما در مطلق موارد دماء و نفوس چنین چیزی معلوم نیست و این طور نیست که اهمیت محتمل نسبت به فشار ناشی از الزام احراز شده باشد.

خلاصه اینکه عقل فقط در صورتی به لزوم احتیاط حکم می کند که احراز کرده باشد اهمیت محتمل را نسبت به فشار و سختی ناشی از الزام و گرنه به لزوم احتیاط حکم نمی کند حتی اگر عدم اهمیت هم محرز نباشد.

نتیجه اینکه اگر چه حکم عقل بر برائت در صورت عدم بیان که در کلمات مرحوم شیخ و متاخرین از ایشان آمده است برای ما روشن نیست و ادعای بدون دلیل است اما کلام آقای داماد هم بدون توجه به این نکته است که احتمال دارد خود فشار و ناشی از الزام مبغوض مولا باشد و با توجه به این نکته نمی توان گفت مقتضای حق مولا احتیاط در همه شبهات و در همه موارد است.

 

سوال: اگر مساله را عقلی نبینیم بلکه عقلایی بدانیم و بگوییم عقلا به این احتمال اعتناء می کنند و شارع هم بر همین بنای عقلاء اعتماد کرده است چطور؟

استاد: در نظر عقلاء هم باید این را مساله را در نظر گرفت که احتمال دارد خود شارع به فشار و سختی ناشی از الزام راضی نباشد. بنابراین در بنای عقلاء تفصیل وجود دارد گاهی مساله مثل قتل نفس است که مرتبه حرمت محتمل به قدری شدید است که حتما نسبت به فشار و سختی ناشی از الزام اهمیت دارد در این صورت احتیاط لازم است (و حتی خود قائلین به برائت هم در موارد مثل قتل نفس احتیاط را لازم می دانسته اند) اما در غیر این صورت احتیاط لازم نیست.

 

سوال: پس سایر علماء بر اساس اصل برائت و قبح عقاب بلا بیان به عدم لزوم احتیاط حکم کرده اند و شما مورد را از موارد دوران بین غرض الزامی و غرض ترخیصی می دانید که از موارد دوران بین محذورین است و عقل حاکم به تخییر است که نتیجه آن با برائت یکسان است.

استاد: نه! من به برائت حکم نمی کنم در بعضی موارد ممکن است نتیجه مانند برائت باشد و بعضی موارد نه، بسته به اینکه یک طرف اهم است یا نه نتیجه مساله متفاوت است.

 

سوال: اگر اهم و مهم نباشند

استاد: اگر نباشد انسان آزاد است چون هر طرفش که باشد احتمال اذیت مولا و نفی حق او وجود دارد. چون محتمل است مولا به اینکه عبد خودش را ملزم بداند و آن فشار و سختی را تحمل کند راضی نباشد و محتمل هم هست تکلیف مشکوک طوری باشد که مولا به خاطر آن به تحمل این فشار و سختی راضی باشد.

بنابراین مساله این طور نیست که به طور کلی در همه موارد و در همه شبهات بتوان به برائت یا احتیاط حکم کرد.

 

سوال: با وجود اخبار برائت این بحث ثمره ندارد.

استاد: اخبار و سایر برائت بحث دیگری است. بله بر اساس روایات مشکلی ندارد اما در روایات ممکن است کسی اشکال سندی یا دلالی داشته باشد.

 

سوال: سختی و فشار الزام اگر برای نوع مکلفین باشد حرف شما درست است اما اگر برای عده قلیلی از آنها باشد که نوع مکلفین اذیت نمی شود بیان شما تمام نیست.

استاد: حتی اگر نادر هم باشد، با این حال همان شخصی که نادر است گاهی قطع دارد که مولا به این فشار و سختی راضی نیست که در این صورت احتیاط معنا ندارد و اگر مشکوک هم باشد هر دو طرفش محتمل است و با وجود آن عقل و فطرت به لزوم احتیاط حکم نمی کند.

 

سوال: یعنی لازم نیست برای نوع مکلفین مشقت و سختی داشته باشد؟

استاد: نه. نوع دخالتی ندارد. انجام وظیفه انسان نسبت به مولا به اینکه دیگران چه کار می کنند مرتبط نیست. فطرت حکم می کند اگر مکلف تشخیص می دهد مولا از کاری ناراحت می شود باید آن را رعایت کند (چه اینکه تشخیص بدهد از رعایت نکردن مورد شبهه ناراحت می شود یا اینکه تشخیص بدهد از تحمل فشار و سختی ناشی از الزام ناراحت می شود) و اینکه دیگران چه حالتی دارند نقشی ندارد.

خیلی از موارد در کتب اصولی و غیر آنها هست که به وضوحش واگذار شده است و بیان نشده است اما خیلی از موارد هم واضح نیست و نیازمند تأمل است.

 

سوال: در بین این همه علماء فقط آقای صدر و آقای داماد و آقای روحانی به احتیاط قائل هستند و شما هم تفصیل دادید و گرنه باقی علماء همه به برائت معتقد شده اند.

سوال: استاد دلالت روایات بر برائت را قبول دارند.

استاد: روایات بحث دیگری است و الان بحث در حکم عقل است.

ما در آن موقعی که رسائل می خواندیم این اشکال را می فهمیدیم و آن طرف را که به وضوحش واگذار کرده بودند را نمی فهمیدیم و بعد آقای داماد هم آن مطلب را می گفت و بعد وجه آن مطلب که به وضوحش واگذار شده بود هم با این تفصیل بیان کردیم.

حج کسی که وضو یا غسلش باطل بوده

 

سوال: کسی در تمام عمرش غسلش را اشتباه انجام می داده است و ترتیب را رعایت نکرده است و بعد حج رفته و برگشته و بعد فوت کرده است. آیا آن حج باطل بوده و باید حج کامل از طرف او انجام بدهند یا اینکه فقط برای طواف هایش نایب بگیرند کافی است؟

ش: به طور طبیعی نوع مردم ابتداء سر و گردن را می شویند و بعد بدن را. ترتیب هم که قصدی نیست.

سوال: صغرویا بحث نمی کنیم. شما فرض کنید وضو را اشتباه می گرفته است. الان چنین کسی فقط طواف هایش باطل است یا کل حجش باطل است؟

ش: در آن مساله دارید که اگر در طواف اشتباه کرد و برگشت، از احرام خارج شده است و باید طواف را انجام بدهد.

استاد: در روایات این مساله هست که کسی طواف را یادش رفته است و بعد که برگشته است متوجه شده است ولی من الان قاطع نیستم.

 

ش: شما فرمودید جهل به فروعات صحت طواف هم همین حکم را دارد.

استاد: بله در آنجا هست و در روایت هم هست که کسی را بفرستد. ولی من الان یادم نیست. سن که بالا می رود خیلی از اموری که مترقب نبوده رخ می دهد.

تشخیص درک یک رکعت در وقت

 

سوال: اینکه گفته اند درک یک رکعت از نماز صبح در وقت کافی است در آن زمانی که ساعت نبوده است چطور قابل تشخیص بوده؟ چون برای تشخیص وقوع یک رکعت در وقت باید بتوان زمان را با دقت در حدود دقیقه تشخیص داد.

استاد: حدودش را می دانسته اند. لازم نیست به همان دقت مشخص باشد و گاهی به استصحاب نیاز هست که بگوید وقت نگذشته بود و استصحاب می گوید وقت باقی بوده است.

 

خوش بیان بودن آقا ضیاء عراقی و آقای خاتون آبادی

قبلا از مرحوم ابوی تان را نقل کردید که دو نفر را در بیان خوب بودند یا بی نظیر بودند یکی آقا ضیاء و یکی هم مرحوم خاتون آبادی. این درست است؟

استاد: بله. ایشان می گفتند من نظیر این دو تا، کسی را ندیدم.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo