< فهرست دروس

درس خارج فقه آيت‌الله سیدموسی شبیری‌زنجانی

كتاب الخمس

1401/01/25

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اعتبار بلوغ در زکات غلات

 

بحث از اینکه در اموری که حول در آنها معتبر است آیا باید همه سال بعد از بلوغ باشد گذشت. از نظر من جمع بین روایات در موارد نادر اطمینانی است و از آنچه به عنوان ظن خاص از اصل اولی ظنون خارج شده است و حکم علم را دارد نیستند. مثلا الان ما مطمئن هستیم که این سقف نمی ریزد اما قطع نداریم. اطمینان یعنی عرف از اینکه الان زیر این سقف بنشیند وحشت نمی کند و به آن احتمال ترتیب اثر نمی دهد در حالی که علماء در جمع بین روایات اختلافات زیادی دارند، یکی به تداخل قائل است و دیگری به عدم تداخل و ... هر کدام وجهی ذکر می کنند و انسان به هیچ کدام اطمینان ندارد و نهایت ظن است و از آنجا که نمی شود همه امور را بر اساس اطمینان انجام بدهیم ما به انسداد مایلیم.

 

سوال: آقای خویی اشکال دارند که این انسداد اگر به انسداد کبیر برگردد معیار همان ظن خواهد بود و اگر به آن بر نمی گردد باید به قواعدی مثل احتیاط یا برائت رجوع کرد.

استاد: ظن فی الجملة قابل عمل است و نمی شود به همه امور قطع یا اطمینان پیدا کرد. بر اساس همان مقدماتی که در دلیل انسداد مذکور است که از نظر ما هم مقدمات صحیحی است ظن مرجع خواهد بود.

 

عمده دلیل رجوع به ظن بنای عقلاء است که از نظر ما عمل به این نوع جمع ها در بنای عقلاء نیست. رجوع به ظن در این موارد از باب انسداد و از سر ناچاری است که نمی شود در همه مسائل به برائت و احتیاط رجوع کرد و ... باقی مقدماتی که ذکر شده است.

 

سوال: شما نتیجه دلیل انسداد را حجیت ظن به واقع نمی دانید بلکه حجیت ظن به طریق می دانید در نتیجه همین جمع های عرفی که مظنون الحجیة هستند حجت خواهند بود.

استاد: آن بحث دیگری است که باید بماند و موضوع مهمی است.

 

در هر حال در اموری که حول معتبر است (نقدین و حیوانات) شخص باید از اول تا آخر سال را بالغ باشد و تلفیق بین زمان قبل از بلوغ و بعد از بلوغ کفایت نمی کند.

اما در غلات چهار گانه که حول در آنها معتبر نیست، باید در زمان تعلق زکات (که اختلافی است که آیا زمان صدق اسم است یا زمان انعقاد حب) بالغ باشد. تعبیر عروه این است:

و أمّا ما لا يعتبر فيه الحول من الغلّات الأربع فالمناط البلوغ قبل وقت التعلّق و هو انعقاد الحب و صدق الاسم على ما سيأتي.

آقای خویی و حکیم هر دو متن را قبول نکرده اند و گفته اند بلوغ قبل از وقت تعلق لازم نیست بلکه اگر در وقت تعلق بالغ باشد کافی است.

ولی به نظر می رسد اشکال ایشان به سید وارد نباشد چون سید در مساله سوم و پنجم و آخر زکات تذکر کرده است که قبل بودن لازم نیست ولی اینجا کلمه «قبل» را به کار برده است و بین این موارد تنافی وجود ندارد. در اینجا که «قبل» گفته است منظور قبلیت در رتبه است چون شرایط رتبتا بر مشروط مقدم هستند و باید باشند تا مشروط محقق شود. پس قبلیت زمانی لازم نیست و بلوغ در همان زمان تعلق کافی است اما شرط تعلق بلوغ است پس بلوغ باید قبل از وجوب زکات باشد.

 

سوال: احکام شرعی تابع رتبه نیستند بلکه تابع زمان هستند و ظهور این جمله هم این است که باید قبل از زمان تعلق بالغ باشد.

استاد: منظور این است که باید شرط محقق باشد تا مشروط محقق شود هر چند زمان تحقق شرط و مشروط یکی است. بنابراین در جایی که گفته است بلوغ در وقت تعلق منظور این است که بلوغ در زمان تعلق باید محقق باشد و در اینجا که «قبل» گفته است منظور تقدم رتبی شرط بر مشروط است.

 

سوال: اما ظاهر از کلمه قبل و بعد در عرف، قبلیت و بعدیت زمانی است.

استاد: هر دو معنا در عرف وجود دارد. خود عرف هم می فهمد که قبلیت گاهی در رتبه است مثلا می گوید «اول باید آفتاب طلوع کند بعد روز می شود» تقدیم و تاخر رتبی کاملا عرفی است و مراد سید هم مطمئنا همین است که بلوغ در وقت تعلق کافی است و لازم نیست از زمان قبل بالغ باشد و این را در چند مساله تصریح کرده است.

مثلا در مساله سوم این طور گفته است: الأظهر وجوب الزكاة على المغمى عليه في أثناء الحول و كذا السكران فالإغماء و السكر لا يقطعان الحول فيما يعتبر فيه و لا ينافيان الوجوب إذا عرضا حال التعلّق في الغلّات. که در پایان مساله تصریح کرده است که در حال تعلق مهم است.

مساله پنجم هم همین طور است و آخر زکات هم همین است و اینکه ایشان متوجه این مساله نشده باشند محتمل نیست.

اشتراط عقل در وجوب زکات

دومین شرط از شرایط وجوب عقل است و اگر عاقل نباشد زکات واجب نیست نه تکلیفا و نه وضعا یعنی آدم دیوانه به مقدار زکات مدیون نیست.

الثاني: العقل فلا زكاة في مال المجنون في تمام الحول أو بعضه و لو أدواراً

به نظر ما از روایات استفاده می شود که موضوع وجوب زکات این است که فرد دیوانه نباشد در حالی که امثال سید موضوع را عقل قرار داده اند. امثال ایشان عقل و دیوانه نبودن را از قبیل ضدینی که سومی ندارند فرض کرده اند پس دیوانه نباشد یعنی عاقل باشد در حالی که عاقل و مجنون ضدینی هستند که شق سوم دارند. کسی که خُل است دیوانه نیست اما به او عاقل هم گفته نمی شود و حد وسط بین دیوانگی و عقل است. آنچه از روایات استفاه می شود این است که بر شخص خل هم زکات واجب است و عاقل بودن معتبر نیست آنچه مهم است این است که دیوانه نباشد.

 

سوال: تعبیر مختلطة که در روایات مذکور است اوسع از دیوانگی است.

استاد: مختلط تعبیر دیگری از این است که عقلش را از دست داده است و به شخص خل مختلط گفته نمی شود.

 

سوال: از لغت استفاده می شود که دیوانه دو مفهوم دارد که یکی از آنها شامل فرد خل هم هست و مختلط ظاهرا به همین معنایی است که شامل خل هم می شود.

استاد: اختلاط یعنی عقلش قاطی شده است و این کنایه از دیوانگی است. آقای خویی و دیگران هم همین را فهمیده اند که مختلط یعنی کسی که دیوانه است.

 

در هر حال کسی که جنون ادواری داشته باشد زکات بر او واجب است.

بل قيل: إنّ عروض الجنون آناً ما يقطع الحول لكنّه مشكل بل لا بدّ من صدق اسم المجنون و أنّه لم يكن في تمام الحول عاقلًا و الجنون آناً ما بل ساعة و أزيد لا يضرّ لصدق كونه عاقلًا

مرحوم سید ادعا می کند که جنون آنا ما با مجنون آنا ما یکی نیست. مجنون با غیر عاقل یکی است اما ممکن است در جایی جنون آنا ما صدق کند در حالی که مجنون آنا ما صادق نباشد. ظاهرا از نظر ایشان معنای هیئت اشتقاقی مجنون با معنای ماده جنون متفاوت است. مثلا کسی که غیر عادی بر سر دیگری فریاد بکشد جنون آنا ما دارد اما آنا ما مجنون نشده است. از هیئت مجنون استفاده می شود که در مجنون آنا ما یک مقداری کثرت نهفته است. مثل اینکه به کسی که علم مختصری دارد عالم گفته نمی شود بلکه مقداری از کثرت در آن وجود دارد. پس سید مدعی است که در مجنون تکثیر نهفته است و جنون آنا ما فرد را غیر عاقل و مجنون نمی کند بلکه باید مقداری جنون ادامه پیدا کند تا مجنون بشود. اینکه ایشان گفته است «لا بدّ من صدق اسم المجنون» یعنی جنون آنا ما برای قطع حول کافی نیست بلکه باید مجنون باشد هر چند آنا ما.

 

سوال: مجنون آنا ما باید صدق کند یا مجنون علی الاطلاق؟

استاد: باید مجنون صدق کند و اگر مجنون آنا ما گفتند یعنی مجنون است. باید صدق کند که در تمام سال عاقل نبوده است و بتواند عاقل بودن در تمام سال را از او نفی کرد و در موردی که فرد یک آن جنون داشته است این طور نیست و بر او صدق می کند که در تمام طول سال عاقل بوده است. بلکه کسی که یک ساعت هم جنون داشته باشد باز هم مجنون صدق نمی کند.

 

سوال: بالاخره این قید یا باید در ماده مجنون باشد یا در هیئت آن. در ماده که نیست و در هیئت هم ادباء نگفته اند.

استاد: در هیئت است و متفاهم از معنای هیئت در این موارد همین است که مقداری کثرت معتبر است مثل عالم.

 

سوال: در عالم هم نسبت به همان یک مساله ای که می داند عالم صدق می کند.

استاد: اگر قید را ذکر کند بله ولی بدون ذکر قید، به کسی که یک مساله را می داند عالم گفته نمی شود و عالم کسی است که علمش مقداری کثرت داشته باشد. اینکه هیئت مفید معنای کثرت باشد اشکالی ندارد بلکه در هیئت صیغ مبالغه که کثرت فوق العاده از هیئت فهمیده می شود.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo