< فهرست دروس

درس خارج فقه آيت‌الله سیدموسی شبیری‌زنجانی

كتاب الخمس

1400/12/26

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: احترام به سادات

 

استاد: شنیده ام آشیخ حسن مامقانی در مورد احترام سادات خیلی مقید بوده است. یکی از آقایان زنجان فوت کرده بود و طلاب جوانی می گفت من نزد آشیخ حسن مامقانی رفتم و برای منزل ایشان حریم نگاه می داشتم و بعد ایشان گفته بود ما نوکریم و شما آقایید و ... خلاصه ایشان بر هیچ طلبه سیدی تقدم پیدا نمی کرد با اینکه مرجع تقلید عام بود. متاسفانه ما شئون سیادت را ما ینبغی عمل نمی کنیم.

نیمه شعبان علت زنده ماندن تشیع

شنیدم یکی از نویسندگان فرانسه رساله ای نوشته بوده است و در آن گفته بود دو چیز تشیع را زنده نگاه داشته و تشیع به خاطر آنها کهنه نمی شود. یکی عاشوراء و دیگری نیمه شعبان. این دو هر سال تجدید می شوند و کهنه نمی شوند.

شکر نعمت های خداوند راه کسب عنایات خدا

نصیحت به خود ما این است که قدر طلبگی را بدانیم. و شکر نعمت هایی که هست را به جا بیاوریم. خود طلبگی یکی از نعمت ها ست به این شرط که شخص شئون آن را مراعات کند نه اینکه صرفا اسمش طلبه باشد. ان الله لایغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم. اگر کسی این جهات را حفظ کند حتما خداوند عنایات خاص خودش را اثبات خواهد کرد.

جوانی نعمت دیگری است و جایگزینی ندارد.

خود حوزه علمیه که ما افتخار انتساب به آن را داریم از نعمت های مهم الهی است.

قدر این نعمت ها باید دانسته بشود و قدر دانی به این است که انسان به علم و عمل مجهز بشود. باید همان سیره سلف صالح را ادامه داد.

اهمیت به علم

مرحوم آسید محمد صادق لواسانی از پدرش آسید ابوالقاسم نقل می کرد که آقایی در نجف (که البته آقای لواسانی اسم او را نمی دانست ولی من بعدا متوجه شدم نام او آشیخ علی محمد نجف آبادی بوده است که عیال نداشته است و عشق و علاقه اش به کتاب و امور علمی بوده است و یک گربه هم داشته که به آن عشق داشته است. در شرح حال او گفته اند وقتی به تهجد مشغول می شده است آن گربه هم مشغول می شده است آقای آسید جمال گلپایگانی هم اول تحت مراقبت همین آشیخ علی محمد نجف آبادی بوده است و ایشان او را به کسی دیگر سپرده بوده است.)

آسید محمد صادق از آسید ابوالقاسم نقل می کرد که من شنیدم ایشان مریض است و برای عیادت او رفتم و او گفت من می دانم که تا آخر امروز زنده نیستم. شنیده ام که آخوند ملاکاظم کفایه نوشته است دلم می خواهد مقداری از مطالب آن را ببینم و بشنوم. ایشان می گفت من مقداری از مطالب را برای او نقل کردم و همان طور که خودش هم حدس می زد تا آخر آن روز زنده نماند و فوت کرد. بزرگان ما این طور جدی بوده اند. هم در عمل و تقوا و هم در علمیت.

تقوای علماء و فرار از مرجعیت

همه آقایان شنیده اند و من از این جهت که ذکر خیر بزرگان خودش عبادت است تکرار می کنم شنیدم که در زمان صاحب جواهر برخی شیخ مرتضی [انصاری] را بر صاحب جواهر مقدم می دانستند ولی اگر کسی به ایشان ارجاع می داد ایشان خودش به صاحب جواهر ارجاع می داد و وارد میدان نمی شد. بعد که صاحب جواهر در اواخر عمرش مریض شده و نزدیک وفات ایشان بوده است، عرب ها نزد ایشان اجتماع می کنند تا ایشان یک نفر را تعیین کند. صاحب جواهر می گوید در بین این افراد ملا مرتضی نیست. می روند یکی از عرب ها را که اسمش شیخ مرتضی بوده است را می آورند. ایشان می گوید نه منظورم این نیست بلکه منظورم شیخ مرتضی دزفولی است. می روند شیخ را می آورند و صاحب جواهر به کتف شیخ دست می زند و می گوید: «من اراد النجاة فلیتمسک بهذا الشیخ». شرایط مرجعیت برای شیخ مرتضی تمام بوده است چون هم موقعیت علمی او ثابت بود و مرجع کل هم که صاحب جواهر بود او را تعیین کرده بود با این حال ایشان حاضر به قبول مرجعیت نمی شود. به ایشان اصرار می کنند و ایشان می گوید سعید العلماء بر من تقدم دارد و درست نیست که من مرجعیت را بپذیرم. این افراد به سعید العماء رجوع می کنند (حالا در آن زمان تا از نجف به مازندران برسند و برگردند چند ماه طول می کشیده است) و به او می گویند شیخ ما را ارجاع داده است که شما رساله بدهید. ایشان می گوید بله در درس شریف العلماء من مقدم بودم ولی الان با آن زمان متفاوت است چون شیخ مرتضی در حوزه علمیه بوده است و با علماء و رجال و بزرگان حوزه علمیه بحث داشته است و رو به ترقی بوده است اما من آمدم در بین عوام و روز به روز رو به تنزل هستم. الان او بر من مقدم است و درست نیست که من رساله بدهم و وظیفه دیگران است که به او مراجعه کنند. بعد از ارجاع سعید العلماء، شیخ رساله می نویسد. الان متاسفانه من و امثال من آن سیره سلف صالح را کما ینبغی حفظ نکرده ایم. اما بالاخره در بین این آقایان [طلابی که معمم شده اند] حتما اشخاصی هستند که به این امور علاقه دارند سعی کنند همین سیره سلف را در امورشان از نظر علم و عمل و اخلاق حفظ کنند و اگر این را رعایت کنند حتما عنایات خاص خداوند متعال شامل آنها می شود. این نص قرآن است که تغییرات الهی به وسیله همان اعمال مردم است که چه کارهایی انجام بدهد تا عنایات خدا شامل آنها بشود. ان شاء الله جدیت در علم و عمل و اخلاق محفوظ خواهد شد.

برخی از رفقا گاهی در مورد درس و بحث و اینکه چه راهی را طی کنیم، سوال می کنند. راهی را با واسطه شنیده ام و یک چیزی را هم خودم عرض می کنم.

روش تحصیل مطلوب از نظر آسید علی شوشتری

مرحوم آخوند شاگرد آسید علی شوشتری بوده است و آسید علی شوشتری اهل کرامت بوده است و معروف بوده است که تشرف دارند و مرحوم آخوند مورد عنایت ایشان بوده است. شنیدم که آسید علی به او می گوید ملا کاظم درس من را می نویسی؟ ایشان می گوید که می نویسم. آسید علی پرسیده که چطور می نویسی؟ ایشان می گوید بعد از اینکه از درس شما استفاده کردم به منزل می روم و مطالب را یادداشت می کنم. آسید علی می فرماید نه. اگر می خواهی درست و کامل باشد این طوری انجام بده که شب در مورد مطلبی را که ما می خواهیم بحث کنیم فکر و مطالعه کند و نظر خودت را در مورد همان مطلب یادداشت کن. بعد در درس شرکت کن. یا بحث ما با نظر شما موافق است یا مخالف. اگر موافق بوده است که همان نظر شما موکد می شود و اگر مخالف باشد با هم بحث می کنیم و یا تو غالب می شوی یا من. اگر تو غالب شدی که مطلبی که نوشته ای سر جای خودش هست و اگر من غالب شدم بعدا آن مطلب را تغییر می دهی. برای رشد علمی این روش خوب است که اول مطلبی که هست را خودش فکر کند و بعد مذاکره کنند. مرحوم آخوند می فرموده است من این روش را دنبال کردم و خیلی استفاده کردم.

این خیلی مهم است که طلبه قبلا فکر و مطالعه کند و بعد در درس شرکت کند و برای تکمیلش با استاد همراهی کند.

لزوم انتخاب هم مباحثه متناسب

آن چیزی هم که من عرض می کنم این است که طلبه باید استاد داشته باشد و تدریس هم خوب است تا چیزهای دیگر را فراموش نکند و یکی از چیزهایی که خیلی مهم است هم مباحثه است. شخص باید یک هم مباحثه خوب و متناسب انتخاب کند. در این حوزه علمیه که هست شخص می تواند یک هم مباحثه متناسب انتخاب کند. هم مباحث متناسب کسی است که از نظر عمل مبغوض خداوند نباشد بلکه از نظر عمل و اخلاق مطلوب باشد و از نظر علمی هم با خود شخص متقارب باشد. اگر خیلی بالاتر یا پایین تر باشد خاصیتی که در هم مباحثه است وجود نخواهد داشت. اگر خیلی بالاتر باشد شخص مرعوب او خواهد بود و خودش دارای فکر نخواهد بود و اگر خیلی پایین تر باشد از او استفاده ای نخواهد کرد. پس یک هم مباحثه ای که از نظر فکری و علمی با او متقارب باشد را انتخاب کند و با او کار کند. فوایدی که در هم مباحثه هست نه در درس وجود دارد و نه در تدریس.

در ضمن مباحثه، فکر جولان پیدا می کند و مرعوب دیگری نیست و وقتی فکر جولان پیدا کند پختگی می شود. اگر شخص بخواهد واقعا مجتهد شود (نه مجتهد صوری) باید همین راه سلف صالح را طی کند و در این حوزه به این بزرگی حتما به مقدار معتنا به پیدا خواهد شد.

من امیدوارم همان طور که سابقین اعمالشان برای خدا بوده است و زحمت هایی که متحمل شده اند برای خدا بوده است ما هم همین طور باشیم و این توفیق را داشته باشیم.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo