< فهرست دروس

درس خارج فقه آيت‌الله سیدموسی شبیری‌زنجانی

كتاب الخمس

1400/10/23

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: عدم وجوب زکات بر بچه نابالغ

 

در مورد عدم وجوب زکات بر بچه نابالغ روایتی از ابی بصیر هست که ما در آن مناقشه‌ای داریم. می دانیم که حول در زکات ۱۱ ماه است نه ۱۲ ماه. در آن زمان‌هایی که بچه نابالغ بوده است که روشن است که زکات ندارد اما محل بحث جایی است که ترکیب شده است و مقداری از آن قبل از بلوغ بوده است و مقداری از آن بعد از بلوغ. در اینجا باید مقداری که قبل از بلوغ بوده را حساب نکنیم و ملغی کنیم و از اول بلوغ حساب کنیم؟ یا اینکه مهم این است که مقداری از آن در بلوغ باشد. آیا این طوری است که قبل از بلوغ به فعلیت نرسیده است و به بلوغ که رسید به فعلیت می‌رسد یا اینکه اصلا دوران قبل از بلوغ را باید کالعدم حساب کرد؟

روایتی از ابی بصیر هست که فهم آن نیازمند بحث دارد و ما امشب برای آن بحث آمادگی نداریم.

چیزی که در ضمن آن روایت وارد شده است یک بحث کلی دارد که می‌خواهم در مورد آن صبحت کنم. در آن روایت دارد که ان بلغ الیتیم لیس لما مضی زکاة. سنواتی که گذشته است لازم نیست زکاتش داده شود اما بعضی از سنوات که متممش به بعد از بلوغ می‌رسد زکات دارد یا نه؟

مرحوم حاج آقا رضا معتقد است که باید از ابتدای بلوغ یک سال حساب کرد و قبل از آن اصلا حساب نمی‌شود. ایشان مطلبی از شیخ انصاری نقل کرده است که شیخ استظهار کرده است که باید آخر سال در وقت بلوغ باشد و لازم نیست از مبدأ تا منتها همه در دوران بلوغ باشد.

و يحتمل أيضا، بل قد يدّعى أنّ الظاهر كون المراد بالموصول الزمان المستقبل في إيجاب الزكاة لولا الصغر، لا مطلق الزمان الماضي،

این عبارت چه می‌گوید؟ من چیزی به ذهنم رسیده است که برایم قطعی است. این عبارت غلط است بلکه درست این است قد یدعی انه الظاهر کون المراد بالموصول الزمان المستقل فی ایجاب ... یعنی علت تامه باشد. یعنی آن یازده‌ ماه‌هایی که در دوران صغر گذشته است، آنها زکات ندارد اما جایی که چند ماهش قبل از بلوغ بوده و باقی‌ آن در دوران بلوغ بوده است زکات دارد.

من احتمال قوی می‌دهم که حاج آقا رضا متوجه این نشده است چرا که اگر متوجه شده بود آن را اصلاح می‌کرد و می‌گفت این غلط نسخه است. آقای حاج سید سجاد جزائری که چاپ اول مصباح الفقیه را تحقیق کرده است آدم ملایی بود ولی اینجا را متوجه نشده است و اصلاح نکرده است.

من یک وقتی یک مطلبی را از حاج آقای مان شنیده بودم که ایشان بر خلاف نظر رایج در حوزه‌های علمی مطلبی داشتند که احتمال می‌دهم آقای سیستانی هم همین نظر را داشته باشد. این اصالة الصحة که ما عادت داریم و می‌خواهیم با تکلیف هر چیزی را درست کنیم ایشان عقیده‌اش این بود که هر چیزی که با تکلف بخواهد درست شود، اصل در آن خطا ست.

من چند ماهی مکاسب را تنهایی پیش آقای حائری خواندم و ایشان هم دقیق در تدریس بود. اسمش سطح بود ولی واقعش خارج بود چون می‌گفتند برای احترام به بزرگان کتاب بیاورید و ما هم می‌آوردیم و شاید خودشان هم می‌آورد ولی به کتاب کاری نداشت و مطلب را تحقیقی بحث می‌کرد. ایشان روی احترام بزرگان نمی‌خواست خودش را مطرح کند. ما از اول بیع تا اوایل الفاظ بیع پیش ایشان خواندم. ایشان در جایی راجع به تقدیم قبول بر ایجاب شیخ می‌فرماید تقدیم قبول بر ایجاب درست نیست نه از این بابت که رضایت به امر متأخر نمی‌شود چرا که رضایت هم به امور متقدم می‌شود و هم مقارن و متأخر بلکه خصوص قبول در جایی است که باید چیزی گفته شود و فرد آن را قبول کند. شیخ در آنجا عبارتی دارد که آسید محمد کاظم در آنجا حاشیه دارد و در معنای عبارت گیر کرده است و چیزی که محصل ندارد را در حاشیه ذکر کرده است و معلوم است که خودش هم به آن راضی نیست. من که آنجا می‌خواندم به آقای حائری عرض کردم که حاج آقای ما اینجا این عبارت را این طور اصلاح کرده است و با آن اصلاح عبارت کامل روشن روشن می‌شود. آقای حائری گفتند این را از کجا اصلاح کرده است؟ یعنی می‌خواست ببیند تصحیح اجتهادی بود یا نسخه‌ای؟ من از حاج آقا پرسیدم ایشان گفت من قبلا در یک چاپ دیدم که این طور نوشته شده است. من بعدا هم در زنجان رفتم دیدم یکی از چاپ‌های آنجا درست نوشته شده است. آقای شهیدی هم تصحیح کرده است و گفته است این غلط بود و درستش این است.

یک مورد دیگر هم این بود که حاج آقای ما می‌گفت یک بار ما در مدرسه فیضیه نشسته بودیم و یک شخصی بود که هر لفظی را برای هر معنایی به کار می‌برد و قائل بود هر لفظی در هر معنایی قالب دارد. با آن آقا نشسته بودیم و آقای واعظی هیدجی یک عبارتی آورد و گفت این معنایش چیست؟ آن آقا یه چیزی را بافت، من دیدم این عبارت نباید درست باشد گفتم برو یک کتاب دیگر بیاور، رفت آورد و دیدیم آن مطلب در آنجا غلط چاپ شده است.

لذا انسان نباید خیلی وقت‌ها خودش را درگیر یک عبارت بکند باید یک جستجویی بکند شاید آن عبارت غلط نوشته شده باشد و با یک جستجو به راحتی صحیحش پیدا شود.

اینکه ما بخواهیم عبارات روایات را با تکلف درست کنیم یعنی ائمه ما فصیح صحبت نکرده باشند در حالی که آنها همه فصحاء بوده‌اند.

من این مطلب را که حاج آقا قائل بود به آقای مجتهدی تبریزی گفتم ایشان گفت من هم عملا همین کار را می‌کنم ولی با این اصطلاح تا الان نشنیده بودم. بعد ایشان یک بیان علمی ارائه کرد که چون علم اجمالی به خطا وجود دارد چون چیزی که با تکلف درست می‌شود یا غلط معنوی است یا غلط لفظی است و در اثر تتبع، غلط لفظی مقدم است بر غلط معنوی یعنی علم اجمالی را منحل می‌کرد.

اینکه روایات عمار ساباطی هم غلط زیاد دارد از این جهت است که او به عربی کامل وارد نبوده است و در نقل به معناها الفاظ را خوب نقل به معنا نمی‌کرده است.

اشخاصی که با تصحیح نسخ سر و کار دارند می‌بینند که این اصل صحت که آقایان به کار می‌برند جایی ندارد و زود در آن تشکیک می‌کنند. یکی دیگر از این اصول همان دوران بین زیاده و نقیصه است در حالی که باید منشأ اشتباه تشخیص داده شود. خیلی از این موارد این طور است که کسی در حاشیه چیزی را اضافه کرده یا نوشته بوده و بعد در اثر استنساخ حاشیه داخل متن شده است.

عبارتی در حج عروه هست که آقای آسید ابوالحسن در عبارت گیر کرده است و حاشیه نوشته است که جور نیست. آقای بروجردی ایشان فرموده بود دو تا مساله متصل به هم است که آن یک تکه متمم این مساله است و آمده است متمم مساله دیگر شده است. فی الحج الواجب که آمده است. آقای حکیم هم که درس می‌گفت در این عبارت گیر کرده است و یکی از پای درس گفت آقای بروجردی گفت این جا به جا شده است. آقای حکیم تاملی آنی کرد و فوری گفت خیلی موارد چیزی سقط می‌شود و در حاشیه نوشته می‌شود و اشخاص خیلی اوقات اشتباه می‌کنند. الان همان نسخه آسید محمد کاظم اصلش پیش ماست یعنی پیش ما بود و الان تصویرش پیش ماست. یک سطر هست که از آن سطر دو تا سقط شده است. اول ایشان یک جای نزدیک‌تر سقط شده است که اگر کسی توجه کند می‌فهمد ساقط دورتر نوشته شده است و لذا ناسخ متوجه نشده است که این چیزی که نوشته شده است مال کجا ست و آن را در اینجا نوشته است.

این را من عرض کرده‌ام که یک صفحه کسی نوشته است و غلط هم دارد اگر شما آن را مطالعه می‌کنید و گیر نمی‌کنید آن مقدارش حجت است اما اگر گیر کنید و همش ناچار شوید جایی را تامل کنید و ... اصل عدم خطا جاری نیست و نمی‌توان حجت دانست.

 

سوال: چرا در کافی این قدر اختلاف نسخه هست ولی در فقیه نیست؟

جواب: احتمالش این است که چون فقیه کتاب فتوایی است و اگر جایی هم مشکلی بوده است خود صدوق اصلاح کرده است که مقلد متوجه شود و دچار مشکل نشود و ساده و روشن باشد اما کافی این طور نیست.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo