< فهرست دروس

درس خارج فقه آيت‌الله سیدموسی شبیری‌زنجانی

كتاب الخمس

1400/10/08

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:

 

صحیحه عبدالله بن سنان به حسب ظاهر ابتدایی از یک جهت اطلاق دارد و از یک جهت ضیق است. از این جهت که امام علیه السلام می‌فرمایند اگر کسی حرام را حلال بداند از اسلام خارج است اطلاق دارد و شامل دو صورت می‌شود یکی اینکه شخص در صدد تخطئه یا تکذیب پیامبر باشد و دیگری اینکه هدفش دروغ بستن به پیامبر باشد نه تخطئه ایشان.

اما از روایات مختلف و فتوای مسلم فقهاء استفاده می‌شود که دروغ بستن به پیامبر موجب ارتداد و خروج از اسلام نیست و بطلان همه اعمال نیست بلکه مبطل روزه است و لذا جمع بین آنها و روایت عبدالله بن سنان اقتضاء می‌کند که این مورد را از روایت عبدالله بن سنان خارج کنیم.

اما از این جهت که مفاد آن این است که کسی که مرتکب کبیره شود و آن را حلال بداند مسلمان نیست و شامل تکذیب پیامبر در صغائر نیست و لذا از این جهت تضیق دارد.

هم چنین از این جهت که حکم به خروج اسلام را در صورتی بیان کرده است که فرد علاوه بر تکذیب، مرتکب کبیره هم بشود و لذا شامل کسی که مرتکب نشود نیست.

البته مراد این نیست که ارتکاب یا کبیره مفهوم دارد اما روایت نسبت به گناه صغیره و عدم ارتکاب ساکت است.

با در نظر گرفتن اشکالی که در مورد دخول مجتهدین در روایت بیان شد سه نوع تقیید در روایت قابل تصویر است:

اول: اینکه انکار مقصر موجب کفر و ارتداد است که مرحوم آقای خویی این تقیید را انتخاب کردند.

این مبنا برخی موارد مخفی دارد که ما برخی از آنها را تذکر می‌دهیم. بر اساس این مبنا تیجه اگر کسی مقصر نباشد حتی اگر ضروری دین را انکار کند مرتد نیست. عدم تقصیر در انکار ضروری مثل حرمت شرب خمر گاهی این طور است که فرد جدید الورود به اسلام باشد و هنوز ضروری بودن حکم را نفهمیده باشد و گاهی این طور است که مثلا در اثر ارتباط با شعراء مسلمین و کتب آنها که در آن در مورد خمر و شراب و می شعر گفته شده است و ... تصور کرده است که مثلا شرب خمر حلال است هر چند کلمات آنها هم توجیه داشته باشد اما او متوجه نشده است و تصور کرده است که این افراد که مسلمان هستند و خمر را مدح کرده‌اند پس شرب خمر حلال است. و گاهی فرد در ارتباط با افرادی که مسلمان نیستند و خمر را حلال می‌دانند ناچار شده است حرمت خمر را انکار کند. این موارد روشن است که انکار ضروری موجب ارتداد نیست و فرد قاصر است. پس انکار از روی قصور، موجب ارتداد نیست چه انکار ضروری باشد و چه غیر ضروری.

همان طور که بر اساس مختار ایشان در فرض تقصیر، بین انکار ضروری و غیر ضروری تفاوتی نیست و موجب ارتداد است. مثلا فرد از روی تقصیر و عدم مراجعه به کتب دینی و علماء، یقین پیدا کرده است که شرب خمر حلال است یا حتی حکم غیر ضروری را منکر شده باشد، از اسلام خارج است.

بر اساس این تقیید، علم و عدم علم به حرمت تأثیری ندارد بلکه مهم تقصیر و عدم تقصیر است. لذا اگر فرد عالم به حرمت شرب خمر باشد و آن را انکار کند مرتد است و اگر عالم هم نباشد بلکه حتی عالم به خلاف هم باشد اما مقصر باشد، مرتد است.

التزام به این موارد خیلی بعید است و معلوم نیست خود مرحوم آقای خویی هم به این امور ملتزم شود.

نکته دیگری که باید به آن توجه کرد این است که در کلمات فقهاء مساله انکار ضروری دین مکرر آمده است در حالی که در هیچ روایتی چنین کلمه‌ای وجود ندارد. این کلمه از این جهت در کلمات فقهاء ذکر شده است که موضوع حکم ظاهری است نه حکم واقعی. یعنی آنچه مهم است انکار و تکذیب احکام شریعت با اطمینان و علم به ثبوت آنها در شریعت است اما در مقام اثبات از کجا می‌توان تشخیص داد که چه کسی با علم و اطمینان چیزی را انکار کرده است یا نه؟ با توجه به قاعده درأ که امر مسلمی در فقه است، فقهاء ضابطه‌ای را در مقام اثبات ارائه کرده‌اند که مقلدین بتوانند حکم را در مقام اثبات تشخیص بدهند و آن اینکه ضروریات دین اموری هستند که همه به ثبوت آنها در دین علم یا اطمینان دارند لذا انکار آنها می‌تواند در مقام اثبات، کاشف از مقام ثبوت باشد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo