< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد محمدمهدی شب‌زنده‌دار

1402/07/09

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: اقسام استصحاب کلی / تنبیه سوم (استصحاب کلی) / تنبیهات استصحاب

خلاصه مباحث گذشته:

اعاظم، استصحاب کلی را به سه قسم تقسیم کردند:

قسم اول این است که منشأ علم به کلی، وجود فرد است و علم به انتفای فرد دیگر وجود دارد

قسم دوم این است که منشأ یقین وجود فردی است که مردّد بین متیقن البقاء و متیقن الزوال است و در اثر این تردید، در وجود کلی شک می شود. قسم سوم این بود که منشأ یقین به وجود کلی فرد معین است و یقین به زوال آن وجود دارد ولی احتمال دارد که همراه آن فرد متیقن، یا هنگام زوال آن، فرد دیگری وجود داشته که به آن علم حاصل نشده است. محقق خویی + در این قسم دوم تصحیح فرمودند که مردد بین متیقن الزوال و متیقن البقاء خصوصیتی ندارد و محتمل البقاء باشد، شک در کلی حاصل می شود. محقق خویی + قسم چهارمی را افزودند.

 

0.1- قسم چهارم: احتمال انطباق عنوانی بر فرد معلوم الارتفاع و فرد دیگر

قسم چهارمی را محقق خویی + مطرح فرمودند که عبارت ایشان چنین است:

(القسم الرابع)- ما إذا علمنا بوجود فرد معين و علمنا بارتفاع هذا الفرد، و لكن علمنا بوجود فرد معنون بعنوان يحتمل انطباقه على الفرد الّذي علمنا ارتفاعه، و يحتمل انطباقه على فرد آخر، فلو كان العنوان المذكور منطبقاً على الفرد المرتفع، فقد ارتفع الكلي، و إن كان منطبقاً على غيره فالكلي باقٍ. و امتياز هذا القسم عن القسم الأول ظاهر. و امتيازه عن القسم الثاني أنه في القسم الثاني يكون الفرد مردداً بين متيقن الارتفاع و متيقن البقاء أو محتمله على ما ذكرنا، بخلاف القسم الرابع، فانه ليس فيه الفرد مردداً بين فردين، بل الفرد معين، غاية الأمر أنه يحتمل انطباق عنوان آخر عليه. و امتيازه- عن القسم الثالث بعد اشتراكهما في احتمال تقارن فرد آخر مع هذا الفرد المعين الّذي علمنا ارتفاعه- أنه ليس في القسم الثالث علمان، بل علم واحد متعلق بوجود فرد معين، غاية الأمر نحتمل تقارن فرد آخر مع حدوثه أو مع ارتفاعه، بخلاف القسم الرابع، فان المفروض فيه علمان: علم بوجود فرد معين، و علم بوجود ما يحتمل انطباقه على هذا الفرد و على غيره: مثاله ما إذا علمنا بوجود زيد في الدار و علمنا بوجود متكلم فيها، ثم علمنا بخروج زيد عنها، و لكن احتملنا بقاء الإنسان فيها لاحتمال أن يكون عنوان المتكلم منطبقاً على فرد آخر: مثاله في الأحكام الشرعية ما إذا علمنا بالجنابة ليلة الخميس مثلا، و اغتسلنا منها، ثم رأينا المني في ثوبنا يوم الجمعة مثلا، فنعلم بكوننا جنباً حين خروج هذا المني، و لكن نحتمل أن يكون هذا المني من الجنابة التي اغتسلنا منها، و أن يكون من غيرها، هذه هي أقسام استصحاب الكلي.»[1]

به عنوان مثال به وجود فردی (زید) در داخل خانه، علم حاصل شد. همچنین به عنوانی در خانه نیز علم وجود دارد که این عنوان ممکن است بر همین فرد معلوم تطبیق شود و ممکن است فرد دیگری داشته باشد. در این موارد بعد از خروج زید از خانه، در بقای عنوان کلی انسان که در ضمن زید محقق شده بود، شک می شود.

مثال شرعی این بحث، احتلام و رؤیت منی در ثوب بعد از غسل است که شخصی محتلم شد و بعد از این احتلام، غسل نمود. بعد از غسل در ثوب خود منی مشاهده می‌کند و احتمال می دهد که اثر همان احتلامی است که از آن غسل کرده است و احتمال می دهد، احتلام جدید باشد.

0.1.1- تفاوت قسم چهارم با دیگر اقسام

این قسم با دیگر اقسام سه گانه سابق تفاوت دارد:

در قسم اول، احتمال زوال فرد وجود دارد ولی در این قسم یقین به زوال فرد وجود دارد.

در قسم دوم، منشأ علم به کلی تردید بین قصیر و طویل بود ولی در این قسم تردیدی وجود ندارد و منشأ شک تردید نیست.

در قسم سوم، علم به عنوان دیگری وجود نداشت و احتمال بقای کلی در ضمن فرد دیگری داده می‌شد ولی در این قسم دو علم وجود دارد: یک علم به وجود فرد و یک علم به وجود عنوان دیگری که محتمل است مصداق آن، همان فرد متیقن باشد و احتمال دارد فرد دیگری مصداق آن عنوان باشد.

بنابراین با توجه به این جهت این قسم، قسم دیگری است و بازگشت به اقسام گذشته ندارد.

شاگردان محقق خویی + از جمله حضرت استاد آیت الله وحید خراسانی و صاحب منتقی الاصول &[2] این قسم را پذیرفته اند.

0.2- نقد کلام محقق خویی + در قسم چهارم

ممکن است گفته شود: این قسم چهارم، به قسم سوم و قسم اول بر می گردد.

0.2.1- رجوع به قسم سوم

بازگشت این قسم به قسم سوم است چرا که تمام ملاک در قسم سوم برای شک در کلی، احتمال وجود فرد دیگر است، این احتمال بعد از یقین به زوال فردی که کلی در ضمن آن محقق شده، می‌باشد و منشأ احتمال وجود فرد دیگر، در موارد مختلف، متفاوت است به عنوان مثال در اداره ای کارمندان علی التعاقب باید در سر کار حاضر شوند و همین امر منشأ احتمال فرد دیگر در اداره شده است.

در همین قسم چهارم نیز همین ملاک که احتمال وجود فرد دیگر است وجود دارد و منشأ این احتمال، شنیده شدن صدایی است که باعث یقین به وجود متکلمی شده است. حال محتمل است این متکلم همان فرد مورد یقین باشد و احتمال دارد فرد دیگری غیر از او باشد و همین مسأله موجب شک در بقای کلی می‌شود.

با این بیان می‌توان گفت این قسم، خارج از کلام شیخ اعظم + و محقق خراسانی & نیست و منشأ احتمال، در دو قسم متفاوت است و حتی اگر احکام این دو صورت (سوم و چهارم) متفاوت باشد - بحث آن خواهد آمد که آیا استصحاب در هر جاری است یا خیر؟ - باز هم موجب تأسیس قسم جدید نمی‌شود بلکه باید گفت قسم سوم ، دو حالت دارد.

0.2.2- رجوع به قسم اول

البته این قسم، به ملاحظه ای به قسم اول نیز می‌تواند بر می گردد. بدین صورت:

برای جریان استصحاب بقای کلی:

     گاهی نظر به کلی‌ای است که در ضمن فرد زائل شده، وجود یافته بود و گفته می شود آن کلی باقی است.

     گاهی نیز نظر به عنوانی است که معلوم شده است (به عنوان مثال با شنیده شدن صدایی از داخل منزل، علم به عنوان متکلّم حاصل می‌شود) با علم به این عنوان، علم به وجود کلی انسان نیز حاصل می شود.

در مثال شرعی مشاهده منی در لباس بعد از غسل از فرد اول جنابت، یقین به جنابت کلی می کند و نمی داند این جنابت کلی ادامه دارد یا زائل شده است. جنابت حاصل از این منی، فرد و جنابت کلی که به این فرد از جنابت تحقق یافته، جنابت کلی است. حال شک شده است که اگر این فرد از جنابت همان فرد اولی که از آن غسل شده، باشد، کلی زائل شده است و اگر نباشد، باقی است. بنابراین نمی داند این فرد حاصل از این منی باقی است یا زائل شده است و همان قسم اول است که با شک در فرد ، شک در بقای کلی می شود.

بنابراین در این قسم چهارم دو منشأ برای علم به کلی وجود دارد:

     یکی آن فرد که زائل شد. (زید)

     صدایی شنیده شد و متوجه شدیم که متکلمی در خانه وجود دارد. (عنوان متکلّم)

کلی که محتمل است فردش همان زید باشد و محتمل است فرد دیگری باشد ولی به هر حال به واسطه این علم، علم به کلی حاصل می شود.

0.3- قسم پنجم: کلی مشکّک

حضرت استاد آیت الله وحید قسم پنجمی را اضافه فرموده است که در کلمات وجود دارد ولی به عنوان قسم پنجم استصحاب کلی دیده نشده است. این قسم چنین است: ممکن است کلی مورد یقین از طبایع مشککه و دارای مراتب باشد مثل اجتهاد حد اعلاء، متوسط و دانی برای آن متصور است. اگر کسی از حد اعلای اجتهاد برخوردار بود و در اثر اموری نسبت به بقای اصل اجتهاد یا آن مرتبه شک می شود. که آیا شدت الاجتهاد از بین رفته یا اصل اجتهاد از بین رفته است.

0.3.1- تفاوت این قسم از سایر اقسام

این صورت غیر از اقسام گذشته است:

در قسم اول، شک در از بین رفتن خود اجتهاد است ولی در این قسم نمی دانیم اصل اجتهاد از بین رفته است یا مرتبه ای از آن

با قسم دوم متفاوت است چون مردد نیست با قسم سوم متفاوت است چون در این قسم مرتبه ای نرفته و احتمال وجود مرتبه ای دیگر باشد با قسم چهارم متفاوت است زیرا عنوان جدیدی پیدا نشده است.

عبارت تقریر بحث ایشان چنین است:

«ان یکون کلی المتیقن من الطبایع المشککة فیوجد فرد ٌمنها یقیناً ثم تیقن بزوال إما اصله او حده کأن یتیقن بحصول الملکة الاجتهاد لشخص بمرتبة شدیدة ثم یتیقن بزوال إما شدتها او اصل وجودها»

0.4- اشکال به این قسم

می توان گفت این قسم نیز به قسم اول بر می‌گردد. زیرا مرتبه عالیه اجتهاد احراز شده بود و کلی اجتهاد در ضمن این فرد محقق شده بود. بعد از احراز وجود کلی، شک در فرد عالی از اجتهاد می شود: اگر علم به زوال حد اعلای اجتهاد شد، انحلال پیدا می شود که حد اعلای از بین رفته و بقای غیر حد اعلاء مشکوک است و استصحاب بقایش جاری می شود.

و اگر علم به زوال حد اعلاء پیدا نشد، این حد مشکوک است و استصحاب بقای آن جاری می شود

بنابراین همان قسم اول است که با شک در فرد شک در کلی حاصل می شود در این صورت نیز با شک در فرد (حد اعلاء) شک در کلی اجتهاد حاصل می شود.

0.5- قسم ششم: علم به کلی بدون واسطه علم به فرد

قسم دیگری به ذهن خطور می کند که در تمامی اقسام ثلاثه منشأ علم به کلی، علم به فرد است. ممکن است علم به کلی از طریق علم به فرد نباشد به عنوان مثال بیّنه بر تنجّس لباس بدون تعیین فرد آن اقامه شد و حجّت به صورت مستقیم و بدون واسطه بر وجود کلی بدون وساطت فرد قائم شد. شاید بتوان این نوع از کلی را از سایر اقسام جدا نمود.


[1] مصباح الأصول، ج‌2، ص: 103.
[2] منتقى الأصول، ج‌6، ص: 180.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo