< فهرست دروس

درس تفسیر استاد سیدجعفر سیدان

98/02/04

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ملائکه

 

﴿إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدي لِلَّتي‌ هِيَ أَقْوَمُ﴾[1]

در ارتباط با مطالب اعتقادی قرآن کریم مباحثی مطرح شد بحث اخیر مسأله ملائکه بود در ارتباط با مسأله ملائکه آیاتی از قرآن کریم در جلسه قبل قرائت شد و همچنین به بعضی از روایات اشاره شد و دو مطلب یکی از تفسیر فخر رازی و دیگر از بیان مرحوم علاومه مجلسی که آنچه از تفسیر هم قرائت شد باز در بحار بود و از بحار نقل شد این دو بخش از گفتار در ارتباط با مسأله ملائکه مشخص شد که اقوال در ارتباط با ملائکه مختلف است و ادعای مرحوم علامه مجلسی چنین شد که اتفاق امت اسلامی است بر اینکه ملائکه اجسام لطیفه هستند و متشکل می‌شوند به اشکال مختلفه به هر شکلی که بخواهند توانایی تشکل به آن شکل را دارند.

در ارتباط با این بحث امروز بخشی از بیانات مرحوم صاحب ریاض السالکین به عرض شما می‌رسد که در شرح دعای مربوط به ملائکه آورده‌اند نسبتا بیانات کوتاه ولی جامعی است در این بحث و اگر فرصتی شد بخشی هم از بیانات دیگران به عرض شما خواهد رسید و آنچه مسلم است از بیانات قرآنی و حدیثی به طور کلی بیانات وحیانی همان جسمانیت و جسم لطیف بودن است که ان شاء الله در جلسه بعد تتمه‌ای به عرض خواهد رسید.

در ارتباط با بیانی که در شرح صحیفه حضرت سجاد از ریاض السالکین که تألیف یکی از شخصیتهای علمی مرحوم سید علی خان حسینی است و از شروح کم نظیر صحیفه است در دعای سوم که دعای سوم در ارتباط با فرشته‌ها است و عنوان دعا این است «و كان من دعائه في الصّلاة على‌ حملة العرش‌ و كلّ‌ ملك‌ مقرّب‌» به این مناسبت ایشان هم در مقدمه شرح این دعا مطالبی را گفتند که عرض شد کوتاه است و نسبتا جامع «اختلف الناس في حقيقة الملائكة على أقوال» پس در اینکه در شرع و شریعت مسأله ملک مطرح است و ملائکه از ضروریات است از بینات است که قرآن کریم به صورتهای مختلف آیات فراوان فراوان در ارتباط با اینکه ملائکه‌ای است و ایمان به آنها هم لازم به صورتهای مختلف این مطلب در آیات شریفه آمده است «اختلف الناس في حقيقة الملائكة على أقوال أحدها: و هو قول المحقّقين من المتكلّمين: أنّها أجسام لطيفة، نورانيّة، إلهيّة، خيّرة، سعيدة، قادرة على التصرّفات السريعة، و الأفعال الشاقّة، و التشكّل بأشكال مختلفة، ذوات عقول و أفهام، مسكنها السماوات، و بعضها عند الله أقرب من بعض و أكمل درجة، كما قال تعالى حكاية عنهم‌ و ما منّا إلاّ له مقام معلوم‌» آیه شریفه سوره صافات آیه صد و چهل و چهار که فرشته‌ها می‌گویند برای ما هر یک مقام معلومی است یعنی درجات مختلف است «و إلى هذا القول ذهب أكثر المسلمين» پس اکثر مسلمین بر این هستند که فرشته‌ها اینها اجسام لطیفه نورانی هستند و دارای قدرت بر تشکل به اشکال مختلفه.

و آنچه که گفته شد این همان قول حق است واقعا یعنی آنچه در دقت و بررسی نسبت به آیات و روایات در نظر گرفته شود مشخص می‌شود که اینها موجوداتی هستند که رفت و آمد دارند گفته ها دارند حرفها دارند و میهمان می‌شوند برای انبیاء دیده می‌شوند در ارتباط با انبیاء صحبت می‌کنند با انبیاء تشکل پیدا می‌کنند به اشکال مختلف اینها کاملا از آیه های قرآن و روایات استفاده می‌شود و لذا قول حق همین قولی است که فرمودند و فرمودند «و في أخبار أهل البيت: ما يدلّ عليه».

«الثاني: و هو قول عبدة الأوثان» بت پرست ها فرشته‌ها را خدا می‌دانند و شریک خدا می‌دانند و می‌پرستند «أنّها هي هذه الكواكب الموصوفة بالسعود و النحوس» ملائکه همین ستاره ها هستند که اینها موصوف به سعد و نحس هستند «و أنّها أحياء ناطقة، فالمسعّدات ملائكة الرحمة و المنحّسات ملائكة العذاب» آنها که وسیله خیر هستند برای خلق اینها ملائکه رحمت هستند آنها که وسیله شر هستند ملائکه عذاب هستند این هم قول دوم.

«الثالث: و هو قول معظم المجوس و الثنويّة القائلين بالنور و الظلمة: و أنّهما جوهران حسّاسان قادران متضادّان في النفس و الصورة، مختلفان في الفعل و التدبير» ملائکه خیر و ملائکه شر و نور و ظلمت در نتیجه «و أنّهما جوهران حسّاسان قادران متضادّان في النفس و الصورة، مختلفان في الفعل و التدبير فجوهر النور فاضل، خيّر نقيّ، طيّب الريح، كريم النفس، يسر و لا يضرّ، و ينفع و لا يمنع، و يحيي و لا يبلي. و الظلمة ضدّ ذلك» اینها هم گفتند فرشته‌ها به این دو بخش تقسیم می‌شود که در این عبارتهایی که روشن بود گفته شد «فالنور يولّد الأولياء، و هم الملائكة، لا على سبيل التناكح بل كتولّد الحكمة من‌ الحكيم و الضوء من المضي‌ء» تولدشان به این صورت است نه به صورتی که معمولا تولد در نظر گرفته می‌شود «و جوهر الظلمة: يولّد الأعداء و هم الشياطين تولّد السفه من السفيه» این هم قول جمعی که این دو قولی که دوم و سوم گفتیم که چیزهایی نیست که مطرح باشد و محل توجه باشد.

«الرّابع: قول من قال: إنّها ليست بأجسام بل جواهر متحيّزة» اینها جوهرهایی هستند که دارای خصوصیات و حیز هستند یعنی مستقل هستند «ثمّ اختلفوا، فقال بعضهم: و هم طوائف من النصارى، إنّها هي النفوس الناطقة المفارقة لأبدانها» منظور از ملائکه همین نفوس ناطقه است «فإن كانت خيّرة صافية فهم الملائكة، و إن كانت شرّيرة كشفة فهي الشياطين» و اگر اینها از آنها شر بروز بکند اینها شیاطین هستند.

آنی که مهم است این هم که خواندیم نیست «و قال آخرون» این بخش آن بیشتر مورد نظر هست یعنی بقیه مطرح نیستند طرفدار درستی در کار ندارند حدودا اقوالی بود که گفته شده «و قال آخرون و هم الفلاسفة: إنّها مخالفة لنوع النفوس الناطقة البشريّة» نه اینها نفوس بشریه نیستند «و انّها أكمل قوّة، و أكثر علما، و نسبتها إلى النفوس البشريّة نسبة الشمس إلى الأضواء» اینها بسیار بسیار فوق العادگی دارند در جهت نورانیتی که دارند «فمنها نفوس ناطقة فلكيّة، و منها عقول مجرّدة» عقول مجرده نفوس فلکیه این فرشته‌ها هستند.

«و منهم من أثبت أنواعا آخر من الملائكة: و هي الأرضيّة المدبّرة لأحوال العالم السفلي، خيرها الملائكة، و شرّيرها الشياطين و لكلّ من الفرق أدلّة على ما ذهب إليه يطول ذكرها».

اینها اقوال مختلف بود ایشان نسبتا جمع کردند همه اقوالی که در ارتباط با ملائکه گفته شده آنهایی که گفتند اجسام لطیفه است و نورانی که محدثین باشند و متکلمین و از اخبار هم استفاده می‌شود و اقوال دیگری که به عرض شما رسید.

بعد تبصره ای دارند که این تبصره شان هم تبصره خوبی است البته یک جمله آن یک مقداری در مسأله ضعیف است و الا مطلب چنین است که گفته اند «الإيمان بالملائكة واجب» این یک مطلب این را باید بدانیم واجب چطور؟ «قال تعالى: آمَنَ الرّسُولُ بِمَا انْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ وَ المؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللهِ وَ مَلائكتِهِ‌ وروي عنه صلى الله عليه وآله وسلم حين سئل عن الإيمان ، أنه قال : أن تؤمن بالله وملائكته وكتبه ورسله» این حدیث را هم نقل می‌کنند که این حدیث هم در تفسیر جامع احکام قرآن آمده است. و «الإيمان بالملائكة» مسلم شد که لازم است حالا ایمان به ملائکه «يتضمّن معاني» مطالبی است که نیاز به توضیح ندارد عبارات خوانده می‌شود و مطلب هم معلوم است «الإيمان بالملائكة يتضمّن معاني أحدها: التصديق بوجودهم» اینکه ملائکه ای هست «فأمّا البحث عن أنّها روحانيّة محضة، أو جسمانيّة محضة، أو مركّبة من‌ القسمين، و بتقدير كونها جسمانيّة فلطيفة أو كثيفة» کثیفه به معنای ثقیل «فإن كانت لطيفة فنورانيّة أو هوائيّة، أو بعضها نورانيّ و بعضها هوائيّ كما ذهب إلى كلّ طائفة فليس بواجب»[2] برای اینکه بحث کنیم خصوصا در ارتباط با این مسائل چگونه است اینجا گفتند واجب نیست.

اینجا منظورم بود که ضعیف آمدند خیر یک مسأله اعتقادی است بلکه باید بحث کنیم اگر به جایی نرسیدیم توقف می‌کنیم اما اگر چنانچه از مدارک وحیانی به جایی رسیدیم که روشن است و دلیلی بر رد آن نداریم و خلاف تعقل و عقل و فکر نیست بایستی که به همان معتقد شد و اصل بحث کردن در اینکه چگونه است با توجه به ضوابط بحث و رعایت آنچه که لازم است و مستفاد از وحی را اتخاذ کردن این لازم است این فلیس بواجبی که گفتند اینجا محل مناقشه حقیر است که اینکه لازم نیست نه چرا لازم است منتهی اگر به جایی نرسیدیم توقف می‌کنیم اگر به جایی رسیدیم از وحی چیزی فهمیدیم و مخالف با عقل هم نبود بایستی به همان معتقد شویم اینکه اینهایی که هستند اگر چنانچه مطرح شده در وحی مطرح شده که اینها چیستند از وحی به گونه ای استفاده می‌شود که این چیست اگر از وحی چنین چیزی استفاده شود بایستی به همان معتقد شد مثل بحث معاد اگر چنانچه معاد در وحی مطرح شده است که از همین بدن خاکی است ما بگوییم اصل معاد قبول دیگر لازم نیست بدانیم بدن خاکی است یا نه اصرار کرده قرآن بر اینکه از همین بدن خاکی است ^لا أُقْسِمُ بِيَوْمِ الْقِيامَةِ وَ لا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ أَ يَحْسَبُ الْإِنْسانُ أَلَّنْ نَجْمَعَ عِظامَهُ%[3] و آیات دیگر اگر قرآن دارد اصرار می‌کند که از همین بدن خاکی است ما بگوییم که اصل آن را قبول بکنیم آیا بدن خاکی است یا بدن خاکی نیست مشکل ندارد معنی ندارد بلکه اگر چنانچه در وحی روشن آمده است باید آنچه که در وحی بله اگر در وحی مراجعه کردیم روشن نیست واقعا این جوری است که تردید درست می‌شود مختلف است نمی‌توانیم بفهمیم که درست آن کدام است تضادی در خود مدارک وحیانی است البته توقف می‌کنیم بعد اینجا می‌گوییم چی؟ می‌گوییم اصل آن لازم خصوصیات آن لازم نیست اما اگر چنانچه از خود وحی مشخص بود مثل دو به اضافه دو که این مسائل به واقع این چنین است آن وقت است که واجب است که آنچه که مشخص است بگیریم.

قول دوم «الثاني إنزالهم منازلهم و إثبات أنّهم عباد الله و خلقه، كالإنس و الجنّ مأمورون مكلّفون لا يقدرون إلاّ على ما أقدرهم الله عليه و إنّهم معصومون، و أنّ لذّتهم بذكر الله، و حياتهم بمعرفته و طاعته، و الموت جائز عليهم و لكنّ الله جعل لهم أمدا بعيدا، فلا يتوفّاهم حتّى يبلغوه، و لا يوصفون بشي‌ء يؤدّي وصفهم به إلى إشراكهم بالله تعالی و لا يدعون آلهة كما دعتهم الأوائل» به گونه‌ای توصیف شوند که شریک خدا قرارشان ندهیم و این جور نباشد که به عنوان اله مثل بت پرستها آنها را بخوانیم این هم قول دوم.

«الثالث: الاعتراف بأنّ منهم رسلا يرسلهم الله» اینهایی که باید ایمان بیاوریم اینها است خصوصیات اینکه اول گفتیم «الایمان بالملائکه یتضمن معانی احدها التصدیق بوجودهم الثانی انزالهم منازلهم و اثبات انهم عباد الله و کذا و کذا الثالث» که لازم است این است این اقوال مختلف نیست چیزهایی لازم است بر اثر این ایمان آوردن اینها است «الثالث: الاعتراف بأنّ منهم رسلا يرسلهم الله إلى من يشاء من البشر، و قد يجوز أن يرسل بعضهم إلى بعض، و يتبع ذلك الاعتراف بأنّه منهم حملة العرش، و منهم الصافّون، و منهم خزنة الجنّة، و منهم خزنة النار، و منهم كتبه الأعمال، و منهم الذين يسوقون السحاب، فقد ورد القرآن بذلك كلّه أو بأكثره و قد أشار سيّد العابدين صلوات الله عليه إلى جملة من أنواعهم في هذا الدعاء» در این دعای سوم صحیفه حضرت بسیار در همان دعا با اینکه مفصل نیست مطالب مربوط به ملائکه را که اینها اقسام مختلف دارند در همه کارها در جریان هستند و فعالیت شان چگونه است مراتب شان چگونه است حضرت بیان کردند که جا دارد که آن دعا را حتما مراجعه شود.

بعد در پایان هم این فایده را گفتند که بد نیست که عرض کنم که «فائدة قال سعيد بن المسيّب و غيره: الملائكة: ليسوا بذكور و لا إناث» مؤنث و مذکر در ارتباط با آنها معنی ندارد «و لا يتوالدون، و لا يأكلون، و لا يشربون» خلقت آنها خلقت به نوع توالد نیست بلکه خداوند اینها را خلق کرده است به امر خودش ایجاد کرده است «و لا يتوالدون، و لا يأكلون، و لا يشربون. و الجنّ: يتوالدون» اما در جن توالد است توالدی که معمول است هست «و الجنّ: يتوالدون، و فيهم ذكور و إناث و يموتون. و الشياطين ذكور و إناث و يتوالدون، و لا يموتون حتّى يموت إبليس‌»[4] تا وقتی که ابلیس رئیس شان نمیرد اینها زنده هستند این هم فائده که در ارتباط با این مسأله گفته اند آن وقت دعا را نقل کردند.

پس به اجمال و به مقداری که از آیات در جلسه قبل خوانده شد مشخص است که اینها فرشته‌ها رفتی دارند آمدی دارند نزولی دارند ^إِنَّا أَنْزَلْناهُ في‌ لَيْلَةِ الْقَدْرِ%[5] تا اینکه فرشته‌ها ^تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ%[6] رفتی و آمدی نزولی و صعودی میهمان شدنی صحبت کردنی این حرفها را دارند اینها از قطعیات خود قرآن است این معیار کلی را یادمان باشد هر چه در مدارک وحیانی با سند معتبر آمده است اگر ضد عقل صریح عموم عقلا بود باید توجیه شود و چنان چیزی را خود وحی قبل از همه و بهتر از همه توجیه کرده اما اگر چنانچه صرفا بعید است مشکل است به نظر من مناسب نیست این حرفها نمی‌تواند در مقابل بیانات صریح قرآن و حدیث مقاومت داشته باشد و ما به خاطر اینکه می‌گوییم بعید هست و من نمی‌پسندم و به نظر من چنین است توجیه کنیم تأویل کنیم خیر وقتی توجیه و تأویل می‌شود که با عقل صریح مخالف باشد و هر جا هم که این چنین است قبل از همه و بهتر از همه خود وحی این کار را کرده این معیار را یادمان باشد.

حالا با توجه به این حرفها در المیزان همه آن آیه ها و روایاتی که در این آیات و روایات رفت و آمد و نشست و میهمان شدن و همه این حرفها است آوردند بعد بعد از اینکه این حرفها را آوردند آن وقت از آنچه که گفتیم استفاده می‌شود که جلد هفدهم المیزان آن صفحه نهم بعد از اینکه بحث روائی آن جا در صفحه پنج روایات را آوردند بعضی از آیات را هم در ضمن روایات است آمده همه اینها که گفتیم یعنی همه اینها که رفتی و آمدی نشستی برخاستی صحبت کردنی میهمان شدنی همه اینها را آوردند بعد از آن فرمودند «و فی البحار عن الدرالمنثور» بعد از این «وعن الخصال بإسناده عن محمد بن طلحة يرفعه إلى النبي صلى الله عليه وآله وسلم قال : الملائكة على ثلاثة أجزاء فجزء لهم جناحان وجزء لهم ثلاثة أجنحة وجزء لهم أربعة أجنحة»[7] که راجع به جناح‌شان ان شاء الله جلسه بعد صحبت خواهد شد که مقصود از این جناح چی هست «اقول» بعد از اینکه اینها را خوب آوردند مدارک را که از این مدارک هر کسی دقت کند می‌فهمد که یعنی جسم لطیف نورانی این را به خوبی می‌فهمد بعد فرمودند «اقول و رواه فی الکافی باسناده عن کذا و کذا و عن التوحید کذا و عن الصحیفة السجادیة» اینها را هم بله ذکر فرمودند.

بعد از همه اینها که همین دعای حضرت سجاد را مفصل است و اقسام آن را هم به تفصیل دارد به تفصیل آوردند «كلام في الملائكة تكرر ذكر الملائكة في القرآن الكريم و لم يذكر منهم بالتسمية» اسم این فرشته‌ها «إلا جبريل و ميكال و ما عداهما مذكور بالوصف» بقیه را اسم‌شان را نیاوردند اوصاف آنها را گفتند خصوصیات‌شان را گفتند «كملك الموت و الكرام الكاتبين و السفرة الكرام البررة و الرقيب و العتيد و غير ذلك و الذي ذكره الله سبحانه في كلامه و تشايعه الأحاديث السابقة» احادیث هم کمک خود قرآن آنها را گفته است «من صفاتهم و أعمالهم هو أولا» از تمام اینها چه می‌فهمیم؟ آنچه می‌فهمیم در ارتباط با اینها «هو أولا: أنهم موجودات مكرمون هم وسائط بينه تعالى و بين العالم المشهود فما من حادثة أو واقعة صغيرة أو كبيرة إلا و للملائكة فيها شأن و عليها ملك موكل».

در همه اینها ملک موکلی است حتی در حدیث دارد که وقتی دستشویی می‌رود این به حضرت عرض می‌کند که چی شده که همه به دستشویی به آن مدفوع خودشان نگاه می‌کنند بعد حضرت می‌فرمایند که دو تا ملک موکل هستند که سر اینها را پایین می‌برند که نگاه کنند یعنی بدان که آنچه دنبالش بودی نتیجه اش همین است اینها است تا اینجا فرشته‌ها در چنین چیزهایی هم حتی دخل و تصرف دارند پس در همه چیز اینها در جریان و در کار هستند موکل هستند.

«ملك موكل أو ملائكة موكلون بحسب ما فيها من الجهة أو الجهات» ملائکه به اصطلاح جهت و جهاتی در کارشان است در یک جهت دخالت کنند در چند جهت دخالت کنند «و ليس لهم في ذلك شأن إلا إجراء الأمر الإلهي في مجراه أو تقريره في مستقره كما قال تعالى لا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ» این یک مطلب درست است.

مطلب دوم چی؟ «و ثانيا: أنهم لا يعصون الله فيما أمرهم به فليست لهم نفسية مستقلة ذات إرادة مستقلة» اینها هر چه خدا امر می‌فرماید همان را انجام می‌دهند.

«و ثالثا» که اینها بسیار هستند علی کثرتهم دارای مراتب مختلف هستند اینها را می‌فهمیم.

«و رابعا: أنهم غير مغلوبين» اینها همیشه موفق هستند و در کارشان پیروز.

بعد از همه اینها می‌فرمایند می‌فهمیم از اینها «و من هنا يظهر أن الملائكة موجودات منزهة في وجودهم عن المادة الجسمانية» اینها جسم نیستند که گفتیم همه اینها دلالت می‌کند که اینها جسم هستند رفت دارند آمد دارند نشست دارند میهمان می‌شوند حرف می‌زنند بعد از همه اینها که هرکه اینها را ببیند می‌گوید اینها دلیل است بر جسمانیت‌شان کما اینکه اکثر محدثین و به قول مرحوم علامه مجلسی اتفقت المسلمون در این جهت گفته‌اند ولی «و من هنا يظهر أن الملائكة موجودات منزهة في وجودهم عن المادة الجسمانية التي هي في معرض الزوال و الفساد و التغير و من شأنها الاستكمال التدريجي»[8] نه اینها جسم نیستند پس چه باید کرد؟ بعد به تمثیل و تمثل که در ارتباط با مسأله تمثل و تمثیل مسائلی مطرح است به این صورت تأویل می‌کنند همه اینها را این مال هفته آینده ان‌شاءالله.

 


[1] - سوره اسراء: 9.
[2] - رياض السالكين في شرح صحيفة سيد الساجدين ج‌2/11-9 شرح الدعاء الثالث.
[3] - سوره قیامت، آیات 1 الی 3.
[4] - رياض السالكين في شرح صحيفة سيد الساجدين ج‌2/11 شرح الدعاء الثالث.
[5] - سوره قدر: 1.
[6] - سوره قدر: 4.
[7] - الميزان فى تفسير القرآن ج‌17/9 (بحث روائي).
[8] - الميزان فى تفسير القرآن ج‌17/13-12 (كلام في الملائكة).

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo