درس تفسیر استاد سیدجعفر سیدان
98/01/28
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: ملائکه
﴿إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدي لِلَّتي هِيَ أَقْوَمُ﴾[1]
در ارتباط با مسائل اعتقادی قرآن کریم صحبتی داشتیم بحمد الله مباحث بسیار مهمه متعددی از مسائل اعتقادی در ارتباط با توحید و معاد و مسائل دیگر بحث شد و بخش اخیر صحبت هم در ارتباط با مسأله برزخ بود به فضل پروردگار مسأله ای که به نظر رسید در همین ردیف و عنوان از مسائل اعتقادی به عرض برسد بحث فرشتهها است ملائکه و تبعا هم بحث اجنه.
در ارتباط با مسأله ملائکه در قرآن کریم موارد بسیاری تصریح به کلمه ملائکه شده که معلوم است از سوره بقره بگیریم تا آخر قرآن قطعا میتوان گفت سی مورد در آیات شریفه قرآن کلمه ملائکه ملک آمده باشد و گاهی هم بدون اسم ملک و ملائکه ولی با تعبیرات کنائی از قبیل مدبرات و امثال اینها آمده فراوان اصل اینکه در این کتاب مقدس چنین جمعی مطرح هستند به عنوان ملائکه مورد تردید نیست یکی دو سه آیه از این آیات کثیره به عرض شما میرسد کتاب شریف بحار جلد پنجاه و نه مبسوط این بحث را وارد شدند که حالا از آیاتی که نقل کردند دو سه آیهای به عرض شما میرسد از همان سوره مبارکه بقره ^وَ إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَليفَةً%[2] نیاز به توضیح ندارد از همان ابتدای قرآن که بگیریم میبینیم مسأله ملائکه مطرح است.
در سوره آل عمران ^شَهِدَ اللهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ وَ الْمَلائِكَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ قائِماً بِالْقِسْطِ%[3] و همچنمین قسمت به قسمت که نگاه کنیم در قرآن کریم میبینیم که مطلب مطرح است از اواخر قرآن اواسط قرآن اوائل قرآن کاملا این معنی مشخص است و مسلم نیاز به قرائت آیات کثیره نیست از بدیهیات است که مسأله ملائکه در قرآن کریم به صورتهای مختلف مطرح است.
گاهی هم به این صورت که اینها دارای اجنحهای هستند اینها به این گونه هستند که در سوره مبارکه فاطر آمده که ^جاعِلِ الْمَلائِكَةِ رُسُلاً أُولي أَجْنِحَةٍ مَثْنى وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ يَزيدُ فِي الْخَلْقِ ما يَشاءُ إِنَّ اللهَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَديرٌ%[4] بنابراین از مسلمیات است و جای صحبت نیست.
آنچه که مهم است این است که بحث میشود که این فرشتهها ملائکه چی هستند در بعضی از نقل ها نسبت داده شده است به فلاسفه که اینها بعضی از فلاسفه لا اقل چنین گفتهاند که به عرض شما میرسد و بعد از این نقل ها باید ببینیم که این نسبتی که داده اند به فلاسفه این نسبت مدارک آن کجا است حالا به خاطر اینکه در همین کتاب آمده این نسبت ها بعد ان شاء الله مواردی که در آن موارد نص بیان خود فلاسفه است باید خوانده شود و الا اینها نسبتی است که جای این تحقیق را دارد از کسانی که به فلاسفه نسبت دادند به اینکه فلاسفه در ارتباط با فرشتههایی که به عنوان کاتب اعمال خلق هستند این جور معنی کردند ملائکه را گفتند که حالات خیر و حالا شر صفات خوب و صفات بد اینها وقتی در کسی شروع میشود چه صفت خیر چه صفت شر وقتی این صفات همچنان ادامه پیدا کند تکرار بشود تکرار بشود تکرار بشود ملکهای در نفس پیدا میشود یعنی نفس انسان روح انسان حالتی پیدا میکند اگر تکرار شود صفت خیر حالتی پیدا میکند که آن حالت خوب است به خوبی وادارش میکند اگر چنانچه صفات بد تکرار شود حالتی پیدا میشود ملکهای پیدا میشود که به بدی وادارش میکند آن حالتیکه بر اثر تکرار صفات خوب پیدا میشود آن حالات گفته میشود ملک و ملائکه این را فخر رازی نسبت میدهد به فلاسفه.
عبارت آن را دقت میفرمایید که همین کتاب بحار شریف آمده جلد پنجاه و نه صفحه صد و پنجاه و چهار و در تفسیر فخر رازی جلد پنج صفحه دویست و هفتاد و پنج به بعد به تفصیل در این بحث به نسبتی وارد شده آن وقت در بخشی از صحبت این چنین گفته است فخر رازی «و المقام الثاني و هو قول حكماء الإسلام إن الكتبة عبارة عن نقوش مخصوصة وضعت بالاصطلاح لتعريف بعض المعاني» کتابت نقوشی است که برای تعریف بعضی از معانی مطرح است «و ذواتها كانت تلك الكتبة أقوى و أكمل» اینکه معنای لغوی کتابت را گفته اند.
بعد گفته شده که «فنقول إن الإنسان إذا أتى بعمل من الأعمال مرات و كرات كثيرة متوالية حصلت في نفسه بسبب تكرارها ملكة قوية راسخة فإن كانت تلك الملكة نافعة في السعادات الروحانية عظم ابتهاجه بها بعد الموت» بعد از مرگ وسیله خیر او میشود «و إن كانت تلك الملكة ضارة في الأحوال الروحانية عظم تضرره بها بعد الموت» به ضرر میافتد بعد از موت.
«إذا ثبت هذا فنقول إن التكرير الكثير لما كان سببا لحصول تلك الملكة الراسخة كان لكل واحد من تلك الأعمال المتكررة أثر في حصول تلك الملكة الراسخة و ذلك الأثر و إن كان غير محسوس إلا أنه حاصل في الحقيقة و إذا عرفت هذا ظهر أنه لا يحصل للإنسان لمحة و لا حركة و لا سكون إلا و يحصل منه في جوهر نفسه» هرچه انسان انجام میدهد تأثیری در جوهر و روحش میگذارد خوب باشد اثر خوب بد باشد اثر بد «من آثار السعادة أو أثر من آثار الشقاوة قل أو كثر» کم یا زیاد تأثیر گذار است.
«فهذا هو المراد من كتبة الأعمال عند هؤلاء» فلاسفه گفتند که مقصود از این فرشتههایی که گفته میشود کتبه اعمال هستند یعنی آن ملکه خیر و آن ملکه شر ملکه خیر در ارتباط با کارهای خوب ملکه شر هم در ارتباط با کارهای بد «فهذا هو المراد من كتبة الأعمال عند هؤلاء و الله العالم بحقائق الأمور انتهی»[5] کلام فخر رازی.
خب پس آنها این جور گفتند بعد ان شاء الله بایستی که مستند این را برای شما عرض کنیم حالا این را دارند نسبت میدهند به اینها حالا از عبارات خودشان ببینیم که این مطلب را میفهمیم یا خیر مرحوم علامه مجلسی هم یک چنین حرفی زدند در همین جلد پنجاه و نه صفحه دویست و دو بعد از بیان مطالب بسیاری «تكملة اعلم أنه أجمعت الإمامية بل جميع المسلمين إلا من شذ منهم» امت اسلامی بر این هستند که ملائکه موجود هستند و جسم لطیف هستند اجسام لطیفه هستند «اعلم أنه أجمعت الإمامية بل جميع المسلمين إلا من شذ منهم» مگر کمی از مسلمین که چه کسانی باشند؟ «من المتفلسفين الذين أدخلوا أنفسهم بين المسلمين لتخريب أصولهم».
من اینجا را هر وقت نقل کردم گفتم ایشان به نظر من یک کمی تند رفتند یعنی این جوری نیست که خودشان را وارد کردند به جهت تخریب بله خیلی از اصول دین به وسیله حرفهای اینها تخریب شده درست است اما خودشان را وارد کردند به این جهت مگر تعدادی کمی را ایشان سراغ داشتند یک وقتی کسی این جور نیتی داشته و الا بحث اینکه این چنین مگر اینکه لام لتخریب را لام عاقبت بگیریم نه لام غایت یعنی عاقبت کارشان این شده و الا گفتن اینکه به این نیت ورود در مسلمین پیدا کردند برای این کار این یک کمی حرفی است که بنده خیلی سلیقهام نمیتواند بگیرد مطلب را ولی ایشان این جور گفتند.
دقت میکنید «اعلم أنه أجمعت الإمامية بل جميع المسلمين إلا من شذ منهم من المتفلسفين الذين أدخلوا أنفسهم بين المسلمين لتخريب أصولهم و تضييع عقائدهم» آن وقت چی؟ اجتمعت الامامیه بله جمیع المسلمین چی؟ اجمعوا «على وجود الملائكة و أنهم أجسام لطيفة نورانية أُولِي أَجْنِحَةٍ مَثْنى وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ و أكثر قادرون على التشكل بالأشكال المختلفة و إنه سبحانه يورد عليهم بقدرته ما يشاء من الأشكال و الصور على حسب الحكم و المصالح و لهم حركات صعودا و هبوطا و كانوا يراهم الأنبياء و الأوصياء: و القول بتجردهم و تأويلهم بالعقول و النفوس الفلكية و القوى و الطبائع و تأويل الآيات المتظافرة و الأخبار المتواترة تعويلا على شبهات واهية و استبعادات وهمية زيغ عن سبيل الهدى» اعراض از راه حق است «و اتباع لأهل الجهل و العمى»[6] .
این هم بیان مرحوم علامه مجلسی که ان شاء الله در ارتباط با اینکه ببینیم اینها چنین چیزی گفتند نگفتند خوب مستند باشد از نظر گفته خودشان در جلسه بعد صحبت خواهد شد و این بحثی است که از جهات مختلفی باز نسبتا بحث مهم و شیرینی است که در مسائل مختلفهای هم جای حرفهای خاصی دارد که ان شاء الله صحبت آن خواهد شد.