درس تفسیر استاد سیدجعفر سیدان
97/12/22
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: برزخ
﴿إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدي لِلَّتي هِيَ أَقْوَمُ﴾[1]
در ارتباط با مسائل اعتقادی قرآن کریم مباحثی به فضل پروردگار مطرح شد و مسأله اخیر مسأله برزخ در قرآن کریم صحبت میشد در ارتباط با مسأله برزخ از هنگام موت تا جریان قیامت که برزخ نامیده میشود قسمت به قسمت در حد مناسب مسائلی در ارتباط با مرگ و قبر و جریان هایی که برای انسان پس از مرگ رخ میدهد صحبت شد مسأله اخیر اشراط روز قیامت بود یعنی جریان هایی که قیامت توقف دارد بر تحقق آن جریان ها شرط قیامت هم یعنی تحقق قیامت مشروط است به آن مسائل در ارتباط با اشراط فهرستی از اشراط گفته شد و آنچه مقداری صحبت شد به هم ریختن نظم و نظام وضعیت فعلی زمین و آسمان و ستارگان و ماه و خورشید و تشتت در ارکان خلقت فعلی نور خورشید در هم پیچیده میشود ماه ستارگان سقوط میکنند زمین زلزلهای سخت عارضش میشود جریان هایی از این قبیل یکی از اشراط ساعت است.
امروز به نظر میرسید که در ارتباط با نفخ صور صحبتی داشته باشیم ولی برای اینکه ان شاء الله این اشراط را به همین اختصاری که در یکی دو جلسه قبل صحبت شد اکتفا نکرده باشیم مقداری بیشتر در ارتباط با اشراط ساعت صحبتی شده باشد امروز به نظر رسید که بعد از همه این مسائل یک جمله تذکری در ارتباط با آنچه در برزخ هم هست و مربوط به برزخ از آقا امیرالمومنین علی به عرض شما برسد که از چیزهایی که بسیار به نفع ما است صد در صد خیر ما در آن است این است که انسمان را با قرآن و حدیث زیاد کنیم مأنوس بشویم با آیات شریفه قرآنی بیانات وحیانی گفته های حضرت پیامبر گرامی اسلام خاندانشان صلوات الله و سلامه علیهم اجمعین که یکی از گرفتاریهای بسیاری از مراکز علمی کم انسی با قرآن و حدیث است.
در جلسه اخیرا بعضی از بزرگان صحبتی داشتند و بنده هم خدمت شان بودم صحبت های بسیار خوبی مطرح شد در ارتباط با مسائل حوزوی و گرفتاری هایی که برای حوزه هست آسیب هایی که برای حوزویان است صحبت میشد و تذکرات خوبی را فرمودند از مسؤولینی بودند که دست اندر کار مسائل حوزوی بودند حرفها به جد همه اش حرفهای صحیح و درست و پاک و پاکیزه ای بود.
آن وقت من آخر صحبت بنده واقعا به قدر یک دقیقه گفتم همه این حرفها درست و خوب و به جد هم این چنین بود یعنی نقاط ضعفی که چون خود جمعی که از حوزویان بودند گفتن آن مشکل نداشت آن نقاط ضعف گفته میشد با محبت به خوبی با توجه به همه جهات من در نهایت گفتم که خوب جزء برنامه این نبود که من صحبت کنم مدعوینی بودند از آقایان حوزه و بنده هم بودم گفتم که در حد یک تذکر کوتاه همه آنچه که فرمودید درست بود حالا یکی از آن حرفهایی که گفته میشد چقدر خوب بود این بود که حوزوی ها به طور اکثر هویت طلبگی و روحانی بودن و به تعبیر معمولی تر آخوند بودن را از دست دادند خیلی ها توجه ندارند که بالاخره امتیازی است آخوندی آخوندی فضل و فضیلتی است وقتی با شرایط آن باشد بسیار ارزنده به گونهای این امتیاز مورد غفلت است که حتی خیلی از کسانی که از آنها هم توقع نیست اگر فرزندش از نظر علوم روز امتیازی داشته باشد آن را با یک افتخاری اسم میآورد این بنده زاده من است که در رشته دکتری این جور پیش رفته در رشته مهندسی این جور پیش رفته بسیار هم خوب خیلی هم خوب اما آن افتخار را در ارتباط با اینکه فرزندش به جایی رسیده که میتواند سطوح عالیه را به خوبی بگوید یا تدریس خارج کند آن جور برخورد نمیکند که فرزند من این جوری است خوب روشن میکردند مطالب را در سطح خیلی خوبی که واقعا هم مهم است که هویت طلبگی و همان روحانی بودن هر چه بهتر بر آن حفاظت شود اینها صحبتی شد و خیلی هم خوب بود.
من در ظرف یک دقیقه این جور گفتم گفتم همه اینها دردهایی بود که گفته شد اما درمان آن چی هست؟ درمان آن این است که آن وقت این هم گفته شد که از هنگام ورود افراد به عنوان طلبگی یک یک سالی که میگذرد ریزش زیادی دارد اینهایی که وارد شدند چرا؟ آن وقت ایشان که تشریح میکردند این جور میفرمودند درست هم بود با یک روحیه با صفائی وارد شده که حالا فکر میکند که بعد از یک سال دیگر حتما حالتش به گونهای است که از نماز شب نمیگذرد از توجهات به خدا غفلت ندارد وضع روحی او عوض میشود بعد از یک سال میبیند نه یک چنین وضعیتی نیست این کم کم ریزش پیدا میکند و هکذا.
بنده هم گفتم اینها همه دردهایی بود درمان آن این یک کلمه است از همان ابتدا که وارد میشود کسی در این رشته از همان ابتدا در سطح فکر و در سطح استعدادش از همان ابتدا با قرآن و حدیث هم همراه باشد همین وقتی پیش میرود هر چه درس بالاتر بالاتر بالاتر آن وقت باز هم در سطح قوی تری این ارتباط و انس و مسائل مهمتری از قرآن و حدیث قرار میگیرد اگر همراه باشد با همان توصیه پیامبر اکرم که «إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي [مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِي أَبَداً]»[2] تا آخر همراه با این باشد.
قرآن و حدیث هم توصیه جدی دارد به آگاهی به علم بیش از قرآن و حدیث در هیچ مکتبی نمیبینیم که توصیه شده باشد به علم به آگاه شدن چیز فهمی و هم در ارتباط با معنویت و تزکیه نفس و هر چه بهتر انسان به خودش برسد و با خدای خود در ارتباط باشد باز هیچ منبعی به مانند این دو منبع وجود ندارد اگر از آن ابتدا تا هر کجا که پیش میرود همراه باشد با این مسأله آن وقت هم در مسائل اخلاقی هم در مسائل اعتقادی هم در مسائل اجتماعی و هم در همه مسائلی که نیاز جمع و جامعه و خود انسان به آن است انسان همراه با نور و تربیت و مرکز حقیقت و حقایق همراه بوده در نتیجه به خوبی پیش میرود و الا وقتی که گاهی میشود که ده سال بیست سال کمتر بیشتر در ارتباط با مسائل هست و آنچه که خوانده میشود که بسیار هم خوب خوانده شود همین مخصوصا فقه و اصول هر چه بیشتر و بهتر بایستی اعتنا شود به فقه و اصول و محور کارها است اما آشنایی با قرآن و حدیث کمتر از حدی که چهار تا حدیث یک مقدار مشکل باشد آن وقت فهم آن مشکل میشود توجه به آن مشکل است و امثال ذلک لذا است که ما هم به سهم خودمان هر چه بیشتر در این زمینه ها سعی کنیم هم در ارتباط با خودمان هم در ارتباط با نشر این حقیقت و روش در حوزه نسبت به مقدار فعالیت مان در تلاش باشیم تا اینکه این انس به قرآن و حدیث بیشتر باشد با همان جهت اعتبار سند و روشنی دلالت و تعقل و تفکر و هر چه بیشتر تعقل کردن تفکر کردن با تدبر کار نمودن که اساس همه چیز همان تعقلی است که قرآن کریم هم همیشه توصیه میکند روایات همیشه توصیه میکنند با همان تعقل و تدبر کار پیش برود.
به این جهت این تذکر را حالا امروز که روز آخر بحث بود قبل از سالی که در آن هستیم این تذکر به ذهنم زد که به عرض شما رسید.
یک حدیث کوتاه هم در ارتباط با مسأله برزخ از آقا امیرالمومنین علی به عرض شما میرسد و امیدواریم که خداوند عنایت کند فرصتی باشد و بعد از تعطیلات بتوانیم که در خدمت شما باشیم و مباحث را ادامه بدهیم و آن جمله کوتاهی که به عرض شما میرسد حکمت صد و سی از مجموعه شریفه نهج البلاغه خوب توجه داریم نهج البلاغه قسمتی که همان خطب حضرت هست قسمتی هم که همان کتاب ها و نوشته ها و مکتوبه های حضرت است و وصیت هایی که به آن صورت شده و قسمتی هم قسمت حکمتهایی که از حضرت نقل شده که هر جمله آن یک دنیا درس است یک جمله این چنین است که مربوط به بحث مان هم هست حکمت صد و سی با این شماره هایی که از ترجمه مرحوم دشتی است «وَ قَالَ: وَ قَدْ رَجَعَ مِنْ صِفِّينَ فَأَشْرَفَ عَلَى الْقُبُورِ بِظَاهِرِ الْكُوفَةِ» از جنگ صفین حضرت بر میگشتند مشرف شدند به قبرهایی که در کوفه در ارتباط با کوفه بود به این قبور برخورد کردند برخورد کردند حضرت به این قبوری که در ارتباط با شهر مهم کوفه آن وقت بود بله که حدودا مثلا پشت دروازده کوفه «بِظَاهِرِ الْكُوفَةِ» یعنی پشت دروازه نزدیک کوفه «بِظَاهِرِ الْكُوفَةِ» آن وقت چی فرمودند؟
«يَا أَهْلَ الدِّيَارِ الْمُوحِشَةِ» ای اهل خانه ها و مکان ها و سکنی هایی که وحشتناک موحش هست و به وحشت میافکند دل خاک انسان بدنش آن جا قرار گرفته روح هم توجه به این مسائل دارد آن وقت چه اوضاعی آن جا پیش میآید حالا جمع کمی هستند که اینها بدن های شان همچنان سالم میماند بسیار تعداد کمی هستند که وضع شان این است.
همین اخیرا هم که تقریبا حدود دو سال قبل باشد یکی از آقایان اهل علم قم آمدند مشهد که خودشان مباشر این جریان بودند که یکی از گذشتگان از اهل زهد و تقوی و فضیلت مرحوم آقای الهیان حاج شیخ علی اکبر الهیان این دایی مرحوم حاج شیخ مجتبی قزوینی میشدند که ایشان بعد از پنجاه و سه سال آن دو سال قبل جریانی رخ داد مفصل است که قبر را میخواستند تعمیر کنند و آن جا یک برنامهای باشد و قبر خراب شد خراب شد دیدند که عجب بدن که سالم هیچ کفن هم سالم است به جوری که این جناب به من میگفتند که من به پسرم گفتم شما پایین کفن را بگیر میخواستیم از آن جا برداریم بدن را بگذاریم نقطه دیگر برای اینکه برنامه انجام شود و من هم سر کفن را گرفتم خود کفن مثل اینکه تازه امروز هیچ تغییری پیدا نکرده بود کفن؛ کفن را برداشتیم جسد را گذاشتیم بعد میگفت من این کار را کردم دیگر و روی شان را باز کردم صورت را باز کردم دستم را زدم به گونه شان تازه تازه بود به پسرم گفتم عکس بنداز عکس انداخت تازه تازه بود.
مرحوم حاج شیخ علی اکبر الهیان خب از آن خیلی خوب ها بودند. من گاهی در مجلس های عمومی نقل کردم حالا امروز به این حرفها افتادیم این را هم بگویم از ایشان بد نیست پسرشان میگفت که وارد شدم بر این پدر و سرشان روی زانوی شان بود ایشان اخیرا هم آنچه که از دنیا داشتند یک کیسه گونی بود که در آن لباسهایشان بود و یکی دو تا کتاب دعا و حدیث بعد میگفت که پدرم سرشان روی زانوی شان بود فکر میکردند سلام کردم گفتم پدر فکر میکنید؟ گفتند بله گفتم چی فکر میکنید؟ پسر هم یک کمی شوخ بود آن هم خدا رحمت کند فوت شد گفتند که پسر فکر میکنم که اگر آقا امام زمان به من بفرمایند که اسم این پسرشان حسن بود حسنت را بکش چهکار میکنم؟ میگویم آقا غلط کرده دیگر از این خلاف ها نمیکند ببخشید او را عفوش کنید یا زود میگویم چشم پا میشوم برای کشتن تو اقدام میکنم اگر آقا فرمودند دارم فکر میکنم چقدر تسلیم آقا هستم به من فرمان بدهند با فرمان شان چه جور برخورد میکنم در این فکر هستم.
ایشان که شوخ هم بود این پسر گفت که من به پدرم گفتم پدر اما اگر حضرت به من بفرماید پدر را بکش معطل نمیکنم ولی خب حق با پدر است هر وقت نقل کردم حق با پدر است در هر حال یک مرد فوق العادهای بود میگفت بله بدن هم سالم که هیچ کفن هم سالم.
اینها خب افراد استثنائی هستند ولی به طور اکثر چه میشود؟ به طور اکثر آقا حضرت امیر میفرمایند که اینها در قبر کرم ها در دهان ها دندان ها ریخته در خود دهان ها و در گوش ها در چشم ها اوضاع به هم ریخته گوشت ها همه به هم ریخته استخوان ها تکه تکه شده اوضاعی شده یا روح آدم در چه وضعیتی است خدا می داند و آن وقت حضرت بعد نصیحت میکنند میگویند تا الان وقت هست تا امکانات هست آدم غفلت نکند هر چه بیشتر تأمین کند وضع آینده را به زاد تقوی توشه تقوی.
حالا این عبارتشان «يَا أَهْلَ الدِّيَارِ الْمُوحِشَةِ وَ الْمَحَالِّ الْمُقْفِرَةِ» محل هایی که اینها همه ویران گردیده «وَ الْقُبُورِ الْمُظْلِمَةِ يَا أَهْلَ التُّرْبَةِ يَا أَهْلَ الْغُرْبَةِ يَا أَهْلَ الْوَحْدَةِ يَا أَهْلَ الْوَحْشَةِ أَنْتُمْ لَنَا فَرَطٌ سَابِقٌ» شما جمعی بودید که قبل از ما رفتید رفتید به عالم بعد «وَ نَحْنُ لَكُمْ تَبَعٌ لَاحِقٌ» ما هم عن قریب به شما ملحق میشویم «أَمَّا الدُّورُ فَقَدْ سُكِنَتْ» در خانههای شما دیگران جای شما مینشینند «وَ أَمَّا الْأَزْوَاجُ فَقَدْ نُكِحَتْ» همسرهای شما ازدواج کردند همسر دیگری برای خودشان گرفتند «وَ أَمَّا الْأَمْوَالُ فَقَدْ قُسِمَتْ» اموال تقسیم شد «هَذَا خَبَرُ مَا عِنْدَنَا فَمَا خَبَرُ مَا عِنْدَكُمْ» شما چه خبری دارید به ما بگویید؟
«ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَى أَصْحَابِهِ» حضرت به اصحاب شان توجه کردند «فَقَالَ أَمَا [وَ اللهِ] لَوْ أُذِنَ لَهُمْ فِي الْكَلَامِ» اگر اذن داده میشدند در گفتار «فَقَالَ أَمَا [وَ اللهِ] لَوْ أُذِنَ لَهُمْ فِي الْكَلَامِ لَأَخْبَرُوكُمْ أَنَ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوى»[3] اعلام میکردند که بهترین زاد و توشه این است که انسان تقوی داشته باشد.
تقوی هم دیگر همه میدانیم یعنی چی آن حالت باز دارنده از خلاف و وادار کننده به خوبی تقوی آن وقت چشم انسان تقوی داشته باشد زبان انسان تقوی داشته باشد گوش انسان تقوی داشته باشد در کارها تقوی داشته باشد در کوچکترین کار معیار این باشد که خداوند در این کار راضی است یا خیر راضی نیست ترک کند راضی هست انجام بدهد این تقوی است که میتواند که خیلی نافع باشد مخصوصا اگر کسی همت کند حق تقوی را رعایت کند حق تقوی چون این صفات خوب دارای درجاتی است در روایات ما هست مثلا «رَحِمَ اللهُ مَنِ اسْتَحْيَا مِنَ اللهِ حَقَ الْحَيَاء»[4] حیاء و حق حیاء تواضع و حق تواضع تقوی و حق تقوی ^يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ حَقَّ تُقاتِهِ%[5] آن وقت حق تقوی را در حدیث این جور معنی کردند که حق تقوی این است که «يُطَاعُ فَلَا يُعْصَى وَ يُذْكَرُ فَلَا يُنْسَى وَ يُشْكَرُ فَلَا يُكْفَرُ»[6] خدا اطاعت شود بی معصیت شکر شود بی گله مندی و کفران و یاد بشود خدا بی نسیان بی غفلت این حق تقوی است اطاعتی که در کنارش خلاف نباشد خیلی از زندگی ها هست هر گوشه آن یک جور است هر وقتش یک صورت است گاهی طاعت است گاهی معصیت است خیر یکپارچه طاعت باشد «يُطَاعُ فَلَا يُعْصَى» یکپارچه حال شکر باشد معرفت اوج گرفته باشد بر گرفتاری هم شکر کند بر ابتلائات هم تشکر کند «يُشْكَرُ فَلَا يُكْفَرُ» به آن جا برسد که این ابتلائات یا تزکیه هست و وسیله پاکی از گناهان گذشته و یا خیر آزمایش است که اگر در ارتباط با آن تکلیفم را انجام بدهم خیر نصیب من میشود و یا اینکه گرفتاری هایی است که پاداش دارد در نتیجه بر همه آن شکر دارد لذا در آن جمله آقا امام حسین شب عاشورا میفرمودند «الهی اثنی علیک احسن الثناء فی السراء و الضراء» در نعمت و در رنج اثنی علیک احسن الثناء.
در هر حال «وَ يُذْكَرُ فَلَا يُنْسَى يُشْكَرُ فَلَا يُكْفَرُ» همیشه انسان خدا را یاد کند متوجه خدا باشد و غفلت از خداوند نکند این میشود حق تقوی و چقدر خوب است ماهایی که به فضل پروردگار هر طور شده آخوند شدیم که واقعا افتخار است من هر وقت یادم میآید که بالاخره آخوند شدیم خیلی شکر میکنم خدا را منتهی از خدا باید درخواست کرد که با شرایط آن و آنچه که بایستی رعایت کنیم رعایت بکنیم تا این افتخار واقعا باشد اینکه انسان بتواند از قرآن و حدیث خودش استفاده کند خودش مأنوس شود از اینها مطلب بگیرد این نعمتی است که حدی برای این نعمت نیست خیلی مهم است و بعد هم جوری عمل کنیم که در جامعه مشعلی باشیم برای جامعه سرمشقی باشیم و برای خودمان بسیار نافع باشیم آنوقت است اگر چنین باشیم حق تقوی رعایت شده همینکه آقا حضرت امیر گفتند اگر آنها قرار بودکه مأذون میشدند این مردهها که خبر بدهند ارواحشان اذن داده میشد که صحبتی بکنند میگفتند که بهترین زاد و توشه برای عالم بعد از مرگ همان تقوی است تقوی.