درس تفسیر استاد سیدجعفر سیدان
97/12/08
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: برزخ
﴿وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ﴾[1]
در بخش برزخ که از مسائل اعتقادی قرآن کریم و مباحث متعددی بحمد الله در ارتباط با مسائل اعتقادی قرآن مجید مطرح شد و با آیه شریفه ^إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدي لِلَّتي هِيَ أَقْوَمُ%[2] مباحث قبلی عنوان داده شد به بحث برزخ که رسیدیم بخش زیادی از مباحث مربوط به برزخ گفته شد صحبت اخیر این بود که از آیات و روایات استفاده میشود که بهشت و دوزخ برزخی داریم بهشت و جهنمی است که بعد از بر پا شدن قیامت است و رسیدگی به حساب و کار خلائق به طور کلی مشخص شدن و گروهی در بهشت و گروهی در آتش بهشت و جهنم پس از برنامه حشر و نشر و قیامت که در روایاتمان مفصل این بخش هم آمده است و تا آن جا که تأکید شده اعتقاد بر اینکه بهشت و دوزخ اخروی اگر مورد انکار کسی قرار بگیرد با توجه به اینکه ما اهل البیت اعلام میکنیم که چنین چیزی الان موجود هست و محقق، از ما نخواهد بود و تهدیدهای مهمی شده آن به جای خود محفوظ.
در عالم برزخ نیز نعمتهایی است گرفتاریهایی است نعمتهایی است بسیار بسیار فوق العاده گرفتاری ها هم همچنین لذا بهشت و دوزخ برزخی هم گفتیم که از آیات و روایات استفاده میشود و این مسأله ای است نقلی یعنی در عین اینکه همیشه میگفتیم و تکرار میشود که میزان در شناخت حقایق عقل است ولی عقل در بسیاری از مسائل راه ندارد در حد فوق راه عقل است نه آن که ضد عقل باشد مثل عوالمی قبل از این عالم و عوالم بعد از این عالم برای فهم آنها عقل ما راهی ندارد و آنچه در مدارک وحی رسیده است هیچ گونه تضاد عقلی هم ندارد تضادی با عقل ندارد موجب اجتماع نقیضین نیست و به اجتماع ضدین منتهی نمیشود تضاد با عقل ندارد ولی ما فوق درک عقول نوع بشر است.
در ارتباط با اینکه بحث این چنین است و نقلی به این معنی است گفتیم آیات شریفهای دلیل بر مسأله بهشت و دوزخ برزخی داریم که در جلسه قبل گفتیم روایاتی هم در این زمینه نیز هست و بعضی از این روایات هم گفته و آنها هم در ارتباط با این مسأله مثل بسیاری از مسائل دیگر نیز تخصص دارند به حقیقت و آن محدثین عظام هستند از قبیل مرحوم علامه مجلسی مرحوم شیخ مفید مرحوم شیخ صدوق آنها هم این مطلب را نیز مورد توجه شان قرار دادند و اعلام همین مطلب را کردند که حالا از اعتقادات این بزرگواران چند جملهای خوانده میشود و یک حدیث دیگر هم در ارتباط با نعیم و گرفتاری های عالم برزخ نسبت به گروه های مختلف به عرض شما میرسد ان شاء الله جلسه بعدی مان نسبتا مسأله مهمی که اشراط ساعت است و جریانهایی که قبل از قیامت به عنوان اشراط ساعت مطرح است ان شاء الله صحبت آن میشود به فضل الهی.
و اما در ارتباط با بیان اعتقادات این محدثین که اعتقاداتشان را از مدارک وحیی گرفتند در عین حال گاهی برداشت ها مختلف میشود برداشت ها متفاوت میشود جای خودش محفوظ است خواستیم از بیان این بزرگواران هم خوانده شده باشد و الا آنچه گفتیم از روایات و آیات در جلسه قبل کفایت میکند برای اینکه بگوییم در عالم برزخ طبق مدارک وحیانی بهشت و دوزخ برزخی و نعمت و گرفتاری در کار است در کتاب شریف کفایه الموحدین در جلد هفت صفحه پانزده چنین آمده است «قال الصدوق علیه الرحمة فی العقائد اعتقادنا فی الارواح انها اذا فارقت الابدان فهی باقیة منها منعمة و منها معذبة» روح که از بدن خارج میشود باقی است فانی نمیشود البته فانی خواهد شد هنگامی که مسأله قیامت قرار است رخ بدهد ولی تا آان وقت روح باقی است این ارواح بعضی متنعم هستند بعضی هم گرفتار «الی ان یردها الله عز و جل بقدرته الی ابدانها» این ارواح هستند در عالم برزخ تا وقتی که خداوند متعال قرار است برگرداند این ارواح را بدن ها یعنی بشود قیامت که باز این عبارت هم تصریح بر این است که به بدن بر میگردد ارواح به بدن ها بر میگردد یعنی معاد در ارتباط با همین جسم خاکی عنصری است نه آنچه که بعضی گفتند از مشاهیر بشر که در ارتباط با قیامت همان صورت مثالی است که روح ایجاد میکند خیر بلکه به ابدانی که در ارتباط با عالم عنصری خاک هستند بر میگردد «الی ان یرده الله عز و جل بقدرته الی ابدانها و اختار ذلک» اینکه نقل میکنند کفایه الموحدین نقل میکند از شیخ صدوق.
و همچنین از شیخ مفید نقل میکند «و اختار ذلک شیخنا المفید تاب ثراه و قال و قد اختلف اصحابنا فی من ینعم و یعذب بعد موته فقال بعضهم المنعم و المعذب هو الروح التی توجه الیها الامر» روحی که فرمان به او متوجه هست تکلیف در ارتباط با او است امر و نهی الهی مربوط به او است همان است که در عالم برزخ متنعم میشود اگر مطیع باشد معذب میشود اگر معصیت کار باشد «فقال بعضهم و المنعم و المعذب هو الروح التی توجه الیها الامر و النهی و التکلیف و قال آخرون بل الروح الحیات جعلت فی جسد کجسده فی دار الدنیا» در جسدی در برزخ قرار میگیرد به مانند جسد دنیوی بعضی میگویند خود آن روح معذب میشود یا متنعم بعضی میگویند در جسدی به مانند جسد دنیوی یعنی صورت مثالی به صورت مثالی در میآید بعضی این را گفتند.
«و کلا الامرین یجوزان فی العقل» هر دو از نظر عقلانی بلا اشکال است هم اینکه بگوییم پس از موت خود ارواح معذب هستند بعضی و خود ارواح متنعم هستند خود اینها و هم اینکه بگوییم در یک قالب مثالی قرار میگیرند و معذب هستند یا متنعم هر دو از نظر عقلی بلا اشکال است مشکل عقلی ندارد «و کلا الامرین یجوزان فی العقل» و لو که اولی اظهر است شیخ مفید میفرمایند اولی که خود ارواح متعلق عذاب یا نعمت باشند منعم باشند یا معذب باشند بدون اینکه در قالب مثالی قرار بگیرند.
«و الاظهر عندی القول الاول و قد تقدم القول بذلک من الفخر الرازی» فخر رازی هم که از مشاهیر اهل سنت است او هم همین را گفته است «قال فاذا افسد هذا القالب انفصلت تلک الاجسام اللطیفة النورانیة الی عالم السماوات القدس و الطهارة ان کان من جملة السعداء و الی الجحیم و الآفات ان کانت من جملة الاشقیاء» فخر رازی هم همین را گفته گفته که وقتی بدن انسان وضعیتش به موت میرسد و فساد در بدن به وقوع میپیوندد یعنی حالت حیات از بدن گرفته میشود «اذا فسد هذا القالب انفصلت تلک الاجسام اللطیفة» آن اجسام لطیفه یعنی ارواح اجسام لطیفه نورانیه چه اینکه طبق آنچه که از مدارک استفاده میشود روح مجرد نیست بلکه جسم لطیف لطیف بسیار لطیفی است که اینجا هم فخر رازی این تعبیر را کرده است «انفصلت تلک الاجسام اللطیفة النورانیة الی عالم السموات القدس و الطهارة» اگر که از خوب ها باشد و به دوزخ و گرفتاری و ابتلائات گرفتار میشود «و الی الجحیم و الافات ان کانت من جملة الاشقیاء» نتیجه چی شد؟ پس بهشت و دوزخ برزخی در کار هست.
آن وقت یک حدیث است که تکلیف بسیاری از سؤالات را مشخص میکند این حدیث هم به عرض شما برسد تا اینکه از این بحث به این صورت فراغت پیدا کرده باشیم و آن حدیث در جلد ششم بحار صفحه دویست و هشتاد و شش در این حدیث شریف از حضرت باقر نقل شده از اصحاب حضرت خدمتشان سؤال میکند «قَالَ: قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ مَا حَالُ الْمُوَحِّدِينَ الْمُقِرِّينَ بِنُبُوَّةِ مُحَمَّدٍ ص مِنَ الْمُسْلِمِينَ الْمُذْنِبِينَ الَّذِينَ يَمُوتُونَ وَ لَيْسَ لَهُمْ إِمَامٌ وَ لَا يَعْرِفُونَ وَلَايَتَكُمْ» سؤالی کرده خوب سؤالی است سؤال کرده که جمعی که به خدا معتقد هستند به پیامبر اسلام معتقد هستند اما اهل گناه و معصیت هم هستند ولی به امامت ائمه معصومین معتقد نیستند اینها پس از مردن وضعیت شان چی هست؟ اینها گرفتار هستند راحت هستند ناراحت هستند اوضاع و احوال آنها چگونه است؟ «قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ مَا حَالُ الْمُوَحِّدِينَ» خدا پرست هستند به نبوت پیامبر اکرم هم اقرار دارند «مِنَ الْمُسْلِمِينَ» اهل گناه هم هستند «الْمُذْنِبِينَ الَّذِينَ يَمُوتُونَ وَ لَيْسَ لَهُمْ إِمَامٌ» اما به امامت امامی از ائمه معصومین معتقد نیستند «وَ لَيْسَ لَهُمْ إِمَامٌ» اینها چی هست تکلیف شان؟
حضرت جوابی دادند که هم جواب این سؤال است و هم سؤالات دیگری که در اذهان میآید اطفال وضعشان چیست افراد وضعشان چی هست مستضعفین وضع شان چی هست پاسخی دادند در ارتباط با همه اینها آن وقت حضرت چنین فرمودند «فَقَالَ أَمَّا هَؤُلَاءِ» این جمع به اصطلاح اهل سنت معتقد به خدا و پیامبر بی اعتقاد به ائمه معصومین اگر اینها دشمنی با ائمه نکرده باشند عناد با ائمه نورزیده باشند «أَمَّا هَؤُلَاءِ فَإِنَّهُمْ فِي حُفَرِهِمْ» در آن حفره های خودشان هستند محل قبرشان «لَا يَخْرُجُونَ مِنْهَا» همان جا ارواح آنها همان جا است منتهی همان جا که هستند «فَمَنْ كَانَ لَهُ عَمَلٌ صَالِحٌ وَ لَمْ يَظْهَرْ مِنْهُ عَدَاوَةٌ» اگر کسی کارهای او خوب بوده و از طرفی هم دشمنی با ائمه معصومین نکرده «وَ لَمْ يَظْهَرْ مِنْهُ عَدَاوَةٌ» عداوت و دشمنی هم در کارش نبوده است «فَإِنَّهُ يُخَدُّ لَهُ خَدّاً إِلَى الْجَنَّةِ» به طرف بهشت برای او راهی گشوده میشود راهی باز میشود «الَّتِي خَلَقَهَا اللهُ بِالْمَغْرِبِ» بهشتی که خدا خلق کرده در مغرب.
چه میخواستیم بگوییم؟ صحبت این بود که بهشت و دوزخ برزخی یعنی این حدیث باز دارد میگوید که چی؟ که این بهشت در مغرب خلق شده راهی به آن بهشتی که در مغرب خلق شده است پیدا میکند روایات کثیره ای داریم که بعضی از چاه ها محل گرفتاری بسیاری از ارواح هستند بعضی از زمین ها بسیاری از گرفتاری های ارواح کفار در آن زمین ها است که آنها هم همه تأیید همین مطلب را میکند.
پس اینجا شاهد این کلمه همین مسأله شد که در مغرب زمین آن جا بهشتی است به عنوان بهشت عالم برزخ میشود که این ارواح با آن جا ارتباط برقرار میکنند و متنعم هستند در حقیقت تا قیامت شود و وضعشان مشخص شود قبر هم که البته مطلق مرکز روح به طور کلی منتهی بیشتر از موارد کجا است؟ همین حفره ای که دفن میشوند و الا آن جایی که روح در آن جا قرار بگیرد و لو در منطقه ای از فضا آن جا را تعبیر میکنند به قبر بعد اینجا میفرماید که در چنین وضعیتی «فَإِنَّهُ يُخَدُّ لَهُ خَدّاً إِلَى الْجَنَّةِ الَّتِي خَلَقَهَا اللهُ بِالْمَغْرِبِ فَيَدْخُلُ عَلَيْهِ الرَّوْحُ فِي حُفْرَتِهِ» یعنی در همان حفره ای که بدن دفن شده روح هم همان جا است نه اینکه وارد بدن میشود نه اینکه زنده میشود در قبر نه همان جا هست در همان منطقه ای که بدن دفن هست روح هم در همان حول و حوش است با این خدی که کشیده شده با این خدی که در ارتباط با بهشت دنیوی پیدا کرده «إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ يَلْقَى اللهَ» تا روز قیامتی که خدا را ملاقات کند «فَيُحَاسِبَهُ بِحَسَنَاتِهِ وَ سَيِّئَاتِهِ» بعد آن وقت یا بهشتی میشود و یا دوزخی بشود «فَإِمَّا إِلَى الْجَنَّةِ وَ إِمَّا إِلَى النَّارِ فَهَؤُلَاءِ الْمَوْقُوفُونَ لِأَمْرِ اللهِ» اینها هستند که کارشان مشخص نیست تا آنجا فرمان خدا چه شود تا آن جا خدا چه دستور عنایت بکند.
«قَالَ وَ كَذَلِكَ يُفْعَلُ بِالْمُسْتَضْعَفِينَ وَ الْبُلْهِ وَ الْأَطْفَالِ وَ أَوْلَادِ الْمُسْلِمِينَ الَّذِينَ لَمْ يبلغ [يَبْلُغُوا] الْحُلُمَ» اینها هم همین طور هستند پس تکلیف اینها هم از این حدیث شریف کوتاه مشخص شد کسی سؤال کند اطفال وضع شان چی هست مستتضعفین وضع شان چی هست در این حدیث به این صورت آمده انواع دیگری هم جورهای دیگری هم ممکن است که باشد که در بعضی از احادیث دیگر ممکن است به صورت دیگر هم گفته شود.
«وَ أَمَّا النُّصَّابُ مِنْ أَهْلِ الْقِبْلَةِ» آنهایی که ناصبی هستند در عین اینکه خدا را قائل هستند در عین اینکه پیامبر را قائل هستند اهل قبله هستند ولی ناصبی هستند آنهایی که ناصبی هستند آنها آن چنان هستند که از اسلام خارج هستند با اینکه اعتقاد به خدا و قیامت و پیامبر اکرم و قبله و امثال ذلک دارند که در بحث مواریث مرحوم آیت الله العظمی خوئی یک بحثی از مباحث شان که تقریر شده به عنوان احکام مواریث آن جا میگویند که اینها هستند که خارج هستند از احکام اسلام و اینها حکم کفر بر آنها بار میشود و بعد به مناسبت کم کم حرف را میشکانند به آنهایی که قائل به وحدت وجود هستند و بعد کم به کم اسم مثنوی را اصلا می آورند و میگویند که این عباراتی هم که او دارد ظاهر آن این است که یک چنین گرفتاری دارد و حکم آن هم چنین حکمی است این در احکام المواریث گفتند اسم هم آوردند و اسم ابن عربی را هم آوردند آن جا به یک صورتی و یک چنین مسائلی را ایشان خوب تکلیف خودشان را میدانستند گفتند که مطلب چیست.
«وَ أَمَّا النُّصَّابُ مِنْ أَهْلِ الْقِبْلَةِ فَإِنَّهُ يُخَدُّ لَهُمْ خَدّاً إِلَى النَّارِ الَّتِي خَلَقَهَا اللهُ فِي الْمَشْرِقِ» آن جهنم دنیوی در مشرق است «فَيَدْخُلُ عَلَيْهِمُ اللَّهَبُ وَ الشَّرَرُ وَ الدُّخَانُ وَ فَوْرَةُ» شدت آتش آن شعله های آتش دخان آتش و بوی آتش اینها همه موجب گرفتاری آنها است «وَ فَوْرَةُ الْحَمِيمِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ ثُمَّ بَعْدَ ذَلِكَ مَصِيرُهُمْ إِلَى الْجَحِيمِ»[3] بعد از آن هم مسیرشان مشخص است که «ثُمَّ بَعْدَ ذَلِكَ مَصِيرُهُمْ إِلَى الْجَحِيمِ».