< فهرست دروس

درس تفسیر استاد سیدجعفر سیدان

97/02/05

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: عصمت انبیاء و اوصیاء

 

﴿إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدي لِلَّتي‌ هِيَ أَقْوَمُ﴾[1]

عنوان صحبت‌مان استفاده از آیات اعتقادی قرآن کریم بود در این مورد موضوعاتی مطرح شد که از بحث توحید و مطالب مربوط به توحید شروع شد بحث اخیر مربوط به‌مسأله عصمت، عصمت در لغت عصمت در اصطلاح مباحث کلامی و مدعایی که در عصمت هست در چه حدی است اقوال مختلف آنچه عموم امامیه گفته‌اند چیست و ادله مربوط به عصمت از نظر عقلی و نقلی نیز صحبت شد و به طور کلی گفتیم که اگر اصلی قطعی در مکتبی مشخص شد مواردی که با آن اصل سازگار نیست‌که آن یک اصل قطعی واصل مسلم به آن رسیده‌ایم طبق آنچه که عقل هم می‌گوید وقتی اصل مسلم و قطعی داشتیم در یک مکتبی آنچه مخالف با آن باشد باید توجیه شود و لذا بیانی که آخر کار از مرحوم علامه مجلسی رضوان الله تعالی خواندیم توجه به همین مطلب بود که چون به ادله قطعیه به عصمت انبیاء در همه موارد رسیدیم در گرفتن وحی تحمل وحی ابلاغ وحی در ارتباط با معصیت و طاعت در ارتباط با کارهای زندگی مسائل مختلف چون از نظر ادله عقلی و نقلی به قطعیت رسیدیم هر چه بر خلاف آنها باشد توجیه خواهد شد که بیانی بود که جلسه قبل از مرحوم علامه مجلسی خواندیم.

حالا با توجه به همه این حرفها آیه‌های بسیاری است که این آیه‌ها جا دراد که صحبت شود که توجیه آن چی هست بسیار خوب حالا چنین کاری باید کرد بعد توجیه این آیات چیست توجیه این آیات از مواردی که مراجعه به آن موراد می‌تواند آیات بسیاری را توجیه آن چیست بیان کند کتاب شریف بحار است که در مجلدات مختلف از جمله جلد یازدهم و مجلدات دیگر که در این بحث وارد شدند ایشان بسیاری از آیاتی که مورد سؤال انسان است این آیات را بیان کردند که توجیه آن چی هست خیلی از آنها هم از آقا حضرت رضا هست که مأمون از حضرت سؤال کرده حضرت هم پاسخ دادند این هر کسی همه آیات مربوط را بخواهد بداند از مواردی که مراجعه به آن کاملا مفید است همین کتاب شریف بحار است که فعلا از همین جلد یازدهم که بعضی از مطالب را از همین جلد خواندیم.

و حالا یک آیه هم از این جلد یازدهم که کتاب النبوه است و باب عصمت الانبیاء و از صفحه هفتاد و دو شروع می‌شود و نسبتا به تفصیل وارد این مسأله شدند حالا یکی از آن آیات در ضمن حدیثی که مفصل است و مأمون از آقا حضرت رضا سؤال کرده است در سؤالاتی که مأمون از حضرت رضا دارد در جلسه و سؤالات مفصلی است یکی این است «فَقَالَ لَهُ الْمَأْمُونُ فَمَا مَعْنَى قَوْلِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَلَمَّا آتاهُما صالِحاً جَعَلا لَهُ شُرَكاءَ فِيما آتاهُما»[2] این آیه مبارکه در ارتباط با حضرت آدم به اضافه آن آیاتی که مربوط به هم در ارتباط با ^وَ عَصى‌ آدَمُ رَبَّهُ%[3] خواندیم و بحث شد نسبتا به تفصیل جدای از آن آیات این آیه هم راجع به حضرت آدم سؤال انگیز است که مأمون سؤال می‌کند که این آیه شریفه معنای آن چیست «فَلَمَّا آتاهُما صالِحاً» وقتی خداوند متعال به آدم و حوا صالح را فرزند صالح مرحمت کرد صالحا فرزندی فرزندانی صالح مرحمت کرد «فَلَمَّا آتاهُما صالِحاً» که قبلا سؤال کرده بودند درخواست کرده بودند اگر فرزند صالح به ما داده شود چنین و چنان آن وقت خدا عنایت کرد «فَلَمَّا آتاهُما صالِحاً جَعَلا لَهُ شُرَكاءَ» ظاهر آن این می‌شود که یعنی حضرت آدم و حضرت حوا برای خدا شریک قائل شدند «فَقَالَ لَهُ الْمَأْمُونُ فَمَا مَعْنَى قَوْلِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَلَمَّا آتاهُما صالِحاً جَعَلا لَهُ شُرَكاءَ» اینها گفته بودند که شکرت می‌کنی بعد که خداوند فرزندی صالح مرحمت کرد «جَعَلا لَهُ شُرَكاءَ فِيما آتاهُما» شریک قائل شدند برای خداوند متعال در ارتباط با آنچه خدا به آنها داده بود در ارتباط با این فرزندی که خدا به آنها داده شریک قائل شدند.

آن وقت حضرت معنی می‌کنند قبل از اینکه معنای حضرت را عرض کنم چیزی که در ضمن صحبتها گفتیم تأکید بر آن بشود که بدانیم قرآن کریم آیات محکمه‌ای دارد و آیات متشابه‌ای دارد محکمات آن آیاتی هست که روشن است و معمولا کسی که براساس مسائل ادبی عربی سلطه‌ای پیدا کرده است و تسلطی دارد و مأنوس با آیات شریفه قرآن هست این می‌فهمد که اینها معانی آن چی هست آیات محکمه. یک بخش هم که قرآن تصریح کرده آیات متشابه آیات متشابه یعنی آیاتی است که چند وجه است به صورت‌های مختلف می‌شود معنی شود روشن نیست احتمال شبیه به احتمال دیگر است احتمال شبیه به احتمال آخر است متشابه است در آیات متشابه مبنای شیعه بر این است که رجوع کند به روایات البته اگر آیه‌ای هم روشنگر آن آیه باشد مسأله‌ای نیست که در بعضی از موارد چنین به نظر می‌رسد ولی به نحو کلی خیر به نحو کلی این است که ^بَلْ هُوَ آياتٌ بَيِّناتٌ في‌ صُدُورِ الَّذينَ أُوتُوا الْعِلْمَ%[4] این آیه‌ها روشن است اما کجا روشن است؟ ^في‌ صُدُورِ الَّذينَ أُوتُوا الْعِلْمَ% مثل اینکه در سوره عنکبوت باشد ^بَلْ هُوَ آياتٌ بَيِّناتٌ في‌ صُدُورِ الَّذينَ أُوتُوا الْعِلْمَ% نفرموده است آیات بینات است در آن آیه دیگر در آن سوره دیگر بلکه ^في‌ صُدُورِ الَّذينَ أُوتُوا الْعِلْمَ% روایات فراوانی هم داریم که ^الَّذينَ أُوتُوا الْعِلْمَ% ائمه می‌فرمایند «ایانا عنی خاصة» مقصود از این کسانی که اوتوالعلم ما هستیم.

باز در خود قرآن کریم می‌خوانیم که ^وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ%[5] که در سوره نحل است.

بعضی از موارد داریم (لِتَتلُوا)[6] آن هیچ تا قرائت کنی لتقرأ آن شاهد مطلب نمی‌شود دلیل مطلب نمی‌شود آن جاهایی که تعلم هست یعلم هست ^وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ%[7] و آن مواردی که تبین است ^وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ% تا تو تبیین کنی برای مردم معنای آن مشخص است یعنی تو تشریح کنی تو تفسیر کنی بیان کنی.

پس قرآن یک کتابی نیست که اگر کسی به ادبیات عرب خوب هم وارد بود گفته شود که همه قرآن را خودش می‌فهمد نخیر متتشابهات داریم که این متشابهات بعضی از آنها ممکن است که در بعضی از آیات معلوم باشد ولی اکثر این جور نیست اکثرش این طور نیست که آیه دیگر معنی کرده باشد نیاز داریم به بیان معصومین و در روایات‌مان این کلمه تلازم آمده است که بین قرآن و عترت تلازم است اینها با همدیگر ملازمه دارند برای اینکه بخواهد معنی روشن شود باید از ائمه استفاده کرد این اصل را باید فراموش نکنیم و الا که بسیاری از موارد می‌مانیم هیچ معنایی که ما بتوانیم بگوییم این مقصود است چون مراد خدا را ما نمی‌دانیم وقتی مبهم است اگر روشن است که هیچ می‌شود محکم اگر مبهم است احتمالات مختلف است ما با خدا مربوط نیستیم مربوط وحی تا اینکه بگوییم مراد خدا این معنی است فقط و فقط کسی می‌تواند این ادعا را بکند که با وحی در ارتباط است و با خدا در ارتباط است و به عنوان وحی که او بفرماید مراد خدا این است و الا بیانات معصومین هم به عنوان یک احتمال مطرح می‌شد اگر نبود مسأله عصمت شان و مسأله حجیت‌شان نسبت به آنها هم از نظر بحثی ممکن بود انسان بگوید خوب این یک احتمالی است دیگر احتمالی است که دادند ولی این حرف را آن جا نمی‌توانیم بزنیم چرا؟

به خاطر اینکه دلیل عصمت و حجیت قطعی‌شان جلوی ما را می‌گیرد و الا آنجا هم این حرف را می‌شود گفت بنابراین نیاز به استفاده از معصوم هست و اگر نخواهد این استفاده بشود آن وقت است که سنگ روی سنگ نمی‌ماند هر کسی هر چه دلش می‌خواهد می‌گوید و کار بسیار بسیار مشکل می‌شود پس این اصل کلی را که باید از معصومین گرفت و مطلب از این قرار است این را باید خیلی جدی با آن برخورد کرد و الا مطلب از قبیل این داستان می‌شود که منهای عترت کسی بخواهد از قرآن استفاده کند هر کسی یک چیزی می‌گوید یک چیزی می‌گوید.

من یادم نمی‌رود دیگر این دقیقا صحبت پنجاه سال قبل است تهران منبر می‌رفتم و بعد از آن هم می‌آمدند می‌نشستند جوانها سؤالاتی داشتند افراد سؤالاتی داشتند این آیه شریفه را مطرح کردم آخر سوره فرقان که نشانه بندگان خداوند متعال گفته می‌شود ^وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً وَ الَّذينَ يَبيتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَ قِياماً وَ الَّذينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذابَها كانَ غَراماً إِنَّها ساءَتْ مُسْتَقَرًّا وَ مُقاماً وَ الَّذينَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَ لَمْ يَقْتُرُوا وَ كانَ بَيْنَ ذلِكَ قَواماً%[8] این آیات را مطرح کردم بعد از جلسه جمعی که نشسته بودند یک جوانی آن وقتها این حرفها خیلی مطرح بود گفت که شما مثلا صحبت می‌شد که منبر شما صحیح است فلان است یک کمی تعریف کرد اما امشب که خیلی بد جور شد خیلی آیات را پایین آوردید گفتم چی شده؟ گفت این ^وَ الَّذينَ يَبيتُونَ% را به من گفت شما چه معنی کردید؟ گفتم اینها شب نماز می‌خوانند و قیام دارند قعود دارند سجده دارند گفت خیلی بد معنی کردید گفتم چطور؟

گفت که آیه را پایین آوردی اینها شب نماز می‌خوانند سجده می‌کنند گفتم معنای آن چی هست؟ گفت اینها شب سنگر می‌گیرند در سنگر می‌افتند پا می‌شوند ^يَبيتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَ قِياماً% پا می‌شوند می‌افتند در سنگرها کارهای چریکی می‌کنند این کارها را می‌کنند اینکه اینها پا می‌شوند نماز می‌خوانند عجب خیلی آیه را پایین آوردید.

بعد من به او گفتم شما چه خواندی؟ بعد معلوم شد که یک کمی از صرف میر خوانده گفتم با قسم حضرت عباس که می‌دانم قبول داری حضرت عباس را با قسم حضرت عباس آنی که تو فکر می‌کنی نیست اما من باید یک چند ساعتی صحبت کنم تا برای تو روشن شود به آن نسبت.

حالا گاهی می‌شود که این جور می‌شود آن وقت گاهی می‌شود که معاریف این جور می‌شود کارشان معاریف بسیار معروف و مهم این جوری معنی می‌کنند همین طوری که این جناب معنی کرد معنی می‌کنند از این بدتر از قبیل ابن عربی خب معناهایی که ابن عربی در قرآن کرده خدا رحمت کند یکی از شخصیتهای علمی اینجا که فوت شدند جناب آقای سید عز الدین زنجانی ایشان به شخص من گفتند ابن عربی با قرآن ملاعبه کرده ملاعبه کرده مثلا می‌گوید ^مِمَّا خَطيئاتِهِمْ أُغْرِقُوا فَأُدْخِلُوا ناراً%[9] قوم نوح که در سوره نوح هست به خاطر خطاهای شان غرق شدند داخل آتش شدند در سوره نوح است در فصوص و آن وقت ایشان می‌گوید که اینجا ^مِمَّا خَطيئاتِهِمْ% خطیئه از خطوه می‌آید یعنی گام‌های استوار برداشتند فانی فی‌الله شدند و در محبت خدا غرق شدند «و مما خطیئاتهم اغرقوا فی بحار المعرفة و ادخلوا نار المحبة» بسیار خوب معنای آیه این می‌شود وقتی از اهل البیت دور بیفتند آن وقت باید «و مما خطیئاتهم» خطوه‌هایی که برداشتند این مراجعه کنید فص نوحی در فصوص به ضمیمه شرحی که شارح دارد عبارات را می‌خوانم شرح و متن با هم است «و مما خطیئاتهم» یعنی گام های استوار برداشتند «و مما خطیئاتهم اغروقوا فی بحار المعرفة» قوم نوح که غرق شدند آن گرفتاری‌ها «اغرقوا فی بحار المعرفة و ادخلوا نار المحبة».

بسیار خوب پس این جور می‌شود وقتی که این اصل از دست داده شود که قرآن تلازم دارد با بیانات معصومین و حضرت رضا چی فرمودند؟ یک چیزی فرمودند حضرت رضا که خوب خیلی توجیهی است توجیهی است ولی خوب چون حضرت رضا هستند و مراد خدا را حضرت می‌دانند مشکل ندارد و الا گفتم از نظر یک بحث طلبگی گفته می‌شود از کجا چطور؟ جای از کجا دارد منتهی به شرط اینکه کسی که می‌گوید معصوم نباشد اما وقتی معصوم دارد می‌گوید از کجا دیگر معنی ندارد یعنی ما مراد خدا را می‌دانیم.

حضرت چه فرمودند؟ در جواب «إِنَّ حَوَّاءَ وَلَدَتْ لآِدَمَ خَمْسَمِائَةِ بَطْنٍ» ایشان پانصد نوبت زایمان داشتند «فِي كُلِّ بَطْنٍ ذَكَراً وَ أُنْثَى» دو قلو بودند در هر بطنی یک پسر یک دختر «وَ إِنَّ آدَمَ وَ حَوَّاءَ عَاهَدَا اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ دَعَوَاهُ» با خدا عهد کردند و خدا را خواندند و گفتند «لَئِنْ آتَيْتَنا صالِحاً لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ‌» خدایا اگر به ما فرزند صالح عنایت کردی ما شاکر خواهیم بود.

«فَلَمَّا آتَاهُمَا صَالِحاً» خدا به آنها فرزند صالح داد صالح چی؟ «صَالِحاً مِنَ النَّسْلِ خَلْقاً سَوِيّاً بَرِيئاً مِنَ الزَّمَانَةِ وَ الْعَاهَةِ» یعنی فرزندان سالم صالح به معنای سالم گرفتند یعنی سالم بودند زمین گیر نبودند مریض نبودند عاهتی مرضی کسالتی همراه آنها نبود «كَانَ مَا آتَاهُمَا صِنْفَيْنِ» آنچه خدا به حضرت آدم و حوا داد دو صنف شدند یک جمعی پسر و جمعی دختر «صِنْفاً ذُكْرَاناً وَ صِنْفاً إِنَاثاً فَجَعَلَ الصِّنْفَانِ لِلهِ تَعَالَى ذِكْرُهُ شُرَكَاءَ» این دو تا صنف «جَعَلا لَهُ شُرَكاءَ» نه یعنی جعل آدم و حوا یعنی جعلا این دو تا صنف «فَجَعَلَ الصِّنْفَانِ لِلهِ تَعَالَى ذِكْرُهُ شُرَكَاءَ» آنها برای خدا شریک قائل شدند «فِيمَا آتَاهُمَا» در ارتباط با آنچه که خدا به حضرت آدم با این دو صنف بخشید به این دو صنف مرحمت کرده بود «وَ لَمْ يَشْكُرَاهُ كَشُكْرِ أَبَوَيْهِمَا لَهُ عَزَّ وَ جَلَّ» شکر خدا نکردند آن چنان که حضرت آدم و حوا شکر کردند «قَالَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَ‌ فَتَعالَى اللهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ»[10] منزه است خدا از آنچه که این دو صنف پسرها دخترها مشرک شدند به خداوند متعال.

پس بنابراین آدم و حوا باز محفوظ بودن آنها از گناه مشخص است ولی با چی؟ با بیان این چنینی که این بیان را اگر چنانچه غیر معصوم می‌گفت و مسأله عصمت نبود و حجیت‌شان نبود می‌توانستیم بگوییم که شما این بیان را از کجا می‌گویید یک احتمالی است دارید می‌گویید ولی چون مراد خدا را می‌دانند دیگر مسأله‌ای نیست.

آن وقت اگر چنانچه از حضرات فاصله بگیریم مثلی که می‌خواستم بگویم که خیلی هم شیرین است من یک خوش شانسی از نظر کتابی که دستم می‌آید باز که می‌کنم یک کتاب بدی است همان بد بد آن می‌آید که خوب می‌توانم بعد روی آن حساب کنم اگر خوب است خیلی وقتها همان خوب خوب آن می‌آید.

این کتاب طاقدیس کتاب شعر مال مرحوم نراقی است آن وقت این کتاب طاقدیس من یک‌بار یادم می‌آید بازش کردم یک‌بار دو بار همین که باز کردم دیدم یک داستانی دارد دیدم داستان چقدر قشنگ و چقدر به درد خورده یک بار دیدم به نظر صدبار نقل کردم عرض به حضور شما آن داستان این است که می‌خواهد بگوید کتاب و عترت با هم تلازم دارد محکم دارد متشابه دارد حساب و کتاب دارد این جور نیست که هر کسی عربی بلد بود تمام است دیگر باید از اهل البیت استفاده بکند این را می‌خواهد بیان بکند مرحوم نراقی آن وقت ایشان در این کتاب این جور وارد است که در شهر ری یک عده‌ای از شهر ری رفته بودند به حج نرسیدند ایام حج نرسیدند و گفتند بمانیم تا سال دیگر آن‌وقت‌ها با آن مرکب‌ها و چنین و چنان کار مشکل است گفتند بمانیم تا سال دیگر ماندند تا سال دیگر در نتیجه حاجی‌ها برگشتند اینها دیگر این غافله برنگشند این غافله که برنگشت حاجی هم بر می‌گشتند در شهر ری مردمی که از این قافله از دوستان‌شان از خویشان‌شان کسی در این قافله بود ناراحت شدند که اینها چی شد خبرشان نشد قافله ها آمدند یک روز یک عربی سوار بر اسب بود آمد در شهر ری اینهایی که نگران بستگان و خویشان و دوستان‌شان بودند دور او را گرفتند گفتند این عرب است از آن جاها اطلاعاتی دارد پرسیدند که از مکه چه خبر چنین چنان این هم گفت «ما ادری ما تقولون» شعر آن هم این است که

گفت ما ادری و خلاق الجمیل ما تقولون اذهبوا خلوا السبیل

گفت «ما ادری ما تقولون اذهبوا خلوا السبیل» این جمعی که دورش بودند یکی گفت من فهمیدم این می‌گوید همه مردند مجلس ترحیم درست کنید چون می‌گوید «ما ادری ماتقولون» مات از موت می‌آید من درس خواندم عربی خواندم مات از موت می‌آید یعنی مردند و ترحیم. دیگری گفت من هم عربی خواندم و چیز دیگر می‌گوید این می‌گوید که پول بدهید حلال مشکلات است تا بگویم می‌گوید «ما ادری ما تقولون اذهبوا» اذهبوا از ذهب می‌آید ذهب یعنی پول یعنی طلا می‌گوید پول بدهید تا بگویم سومی گفت هر دوی شما اشتباه می‌کنید من هم عربی خواندم این می‌گوید بروید استقبال دارند می‌آیند اذهبوا از ذهب می‌آید ذهب یعنی رفت اذهبوا یعنی بروید می‌گوید بروید استقبال چهارمی گفت هر سه شما اشتباه می‌کنید من هم عربی خواندم این می‌گوید دزدها سر راه‌شان را گرفتند اینها هم ماندند بیچاره بروید دزدها را دور کنید می‌گوید «خلوا السبیل» یعنی راه بسته شده بر آنها دزدها گرفتند بروید دنبال اسلحه عده‌ای رفتند ترحیم و عده‌ای دنبال اسلحه و عده‌ای دنبال استقبال عده‌ای هم دنبال اینکه پولی تهیه بکنند.

و یک فهمیده‌ای به اینها برخورد کرد گفت چی شده که این جور شلوغ پلوغ کردید؟ گفتند که یک چنین جریانی است ما نگران قافله‌مان بودیم و حالا این مرد عرب و دور او را گرفتیم این جور گفت گفت یادتان هست چی گفته آن عرب؟ گفتند بله گفت «ما ادری ما تقولون اذهبوا خلوا السبیل» گفت بیچاره ها نه گفته مردند نه گفته پول نه گفته استقبال نه گفته اسلحه گفته من نمی‌فهمم شما چه می‌گویید من عرب هستم راه را باز کنید من بروم.

چقدر بد فهمیدند آنهایی که عترت را از قرآن جدا می‌کنند از این بیشتر فاصله دارد آنچه که می‌فهمند و جدا شواهد بسیاری در این زمینه است که از جمله کسی فصوص را نگاه کند می‌بیند پر است از این شواهد.


 


[1] - سوره اسراء: 9.
[2] - بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‌11/78 باب4 عصمة الأنبياء عليهم السلام و تأويل ما يوهم خطأهم و سهوهم.
[3] - سوره طه: 121.
[4] - سوره عنکبوت: 49.
[5] - سوره نحل: 44.
[6] - سوره رعد: 30.
[7] - سوره جمعه: 2.
[8] - سوره فرقان: آیات 63 تا 67.
[9] - سوره نوح: 25.
[10] - بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‌11/78 باب4 عصمة الأنبياء عليهم السلام و تأويل ما يوهم خطأهم و سهوهم.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo