درس تفسیر استاد سیدجعفر سیدان
96/11/04
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: عصمت انبیاء و اوصیاء
﴿إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدي لِلَّتي هِيَ أَقْوَمُ﴾[1]
مباحث اعتقادی قرآن کریم بحثی که مورد صحبت بود بعد از مباحث متعددی که بحث شد مسأله عصمت انبیاء دلیل عقلی و دلائل نقلی برای عصمت انبیاء بلکه ادله عقلیه و ادله نقلیه به مقداری مطرح شد به این مطلب رسیدیم که با توجه اینکه از آن ادله استفاده کرده باشیم عصمت انبیاء در تمام امور در امر تبلیغ در امور عادی زندگی کارهای معمول زندگی و به طور کلی دارای ملکه عصمت مخصوصا که گاهی تأکید بر اینکه هم قبل از نبوت و هم بعد از نبوت با توجه به این مسأله گناهانی که در خود قرآن کریم نسبت به انبیاء داده شده است چه میشود و همچنین صحبت خواهد شد و مناسب است که بحث شود ان شاءالله استغفارهای خود معصومین استغفارهای بسیار فوق العاده از جهت نسبت ذنوب به خودشان آنها چی خواهد شد.
در ارتباط با این مسأله سه آیه از آیات شریفه قرآن صحبت شده است آیهای از سوره مبارکه غافر صحبت شد و همچنین سوره فتح آیه سوره فتح صحبت شد و صحبت اخیر در ارتباط با مسأله حضرت آدم بود در ارتباط با مسأله حضرت آدم آیههای مربوط به حضرتش اگر بررسی شود حدود هفت هشت بلکه بیشتر در این آیات جملاتی است که از آن جملات گناه استفاده میشود و در نتیجه مخالف با مطلبی که قبلا گفته شده و با ادله عقلی و نقلی عصمت ثابت شده و مرحوم علامه مجلسی هم در کتاب شریف بحار در جلد یازدهم آن موارد را به خصوص با گفتن تذنیب آن مواردی که دلالت بر گناه دارد و عدم عصمت این موارد را آوردند یک به یک و یک به یک هم جوابهایی که کسانی که ادله عصمت را ترجیح دادهاند بیان کردند جوابهای آنها را هم فرمودند و آخرش هم یک نتیجهای گرفتند که حالا امروز فقط یک حدیث از احادیثی که رسیده است به عرض میرسد ان شاء الله سعی میشود که کم به کم به تدریج همه مباحثی که لازم به نظر میآید گفته شود.
آیهای که مطرح شد سوره طه بود آیه صد و بیست و یک ^وَ عَصى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوى%[2] در این آیه در آیات دیگری که در سوره اعراف است آیه بیست و سه و در سوره بقره است آیه سی و هفت در این آیات که دقت شود مواردی که در آن موارد مسأله گناه از آن جملات استفاده میشود در حدود شاید ده دوازده مورد شاید مرحوم علامه مجلسی هم که نقل میکنند با یک چنین تعدادی باشد بیان کردند که ان شاء الله صحبت آن خواهد شد از قبیل همین که خود عصی این یک.
باز (قالا رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا وَ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنا)[3] باز بایستی گناهی باشد که غفران بشود.
و باز در آیات سوره بقره دارد که گفته شد که ^وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ%[4] پس اینکه نهی شده است بعد خلاف نهی انجام شده است باز ^فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطانُ%[5] ازلّ این هم از عبارتی است که از آن به اصطلاح ذنب استفاده میشود ^فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِماتٍ فَتابَ عَلَيْهِ%[6] از تاب همین استفاده خواهد شد.
و همچنین ^وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلى آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِيَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً%[7] از ^وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً% باز این مطلب استفاده میشود.
در هر حال عبارات زیادی است در این سه بخش از آیات شریفه سوره طه آیه صد و بیست و یک و سوره اعراف که گفتیم آیه صد و بیست و سه به بعد و سوره بقره آیه سی و هفت وقتی توجه شود به خوبی این جملات به نظر میرسد که ظهور دارد در گناه و معصیت بنابراین چی باید گفت؟
حالا در ارتباط با این بحث یک حدیث به عرض شما میرسد ان شاء الله به تدریج عرض کردم مطالب به فضل الهی صحبت خواهد شد آن حدیث در کتاب النبوه جلد یازدهم صفحه صد و شصت و چهار از بحار شریف است و حدیث هشت از کسانی که در زمان حضرت رضا بودند میگویند که «حَضَرْتُ مَجْلِسَ الْمَأْمُونِ وَ عِنْدَهُ الرِّضَا عَلِيُّ بْنُ مُوسَى» مجلس مأمون و حضرت رضا تشریف داشتند «فَقَالَ لَهُ الْمَأْمُونُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللهِ أَ لَيْسَ مِنْ قَوْلِكَ أَنَّ الْأَنْبِيَاءَ مَعْصُومُونَ» شما نمیگویید انبیاء عصمت دارند؟ «قَالَ بَلَى قَالَ فَمَا مَعْنَى قَوْلِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَ وَ عَصى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوى» سؤال که مشخص است «عَصى آدَمُ» آن هم «عَصى آدَمُ رَبَّهُ» عصیان کرده نسبت به خدا «فَغَوى» غوی هم ظهور آن در همین که یعنی به ضلالت افتاد مثلا فریب خورد.
«فَقَالَ إِنَّ اللهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى قَالَ لِآدَمَ اسْكُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُكَ الْجَنَّةَ» همین مقداری که میفهمیم دیگر حالا آن جا چه خبر بوده چه جوری بوده در چه حالاتی بودند در چه شرایطی بودند اینها به مقداری در بعضی از روایات هست و کیفیت هم آن چنان که بایست خیلی روشن نیست ولی این چنین است که خطاب به حضرت آدم شده است و جناب حوا که «اسْكُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَ كُلا مِنْها رَغَداً حَيْثُ شِئْتُما» در رفاه هستید هر چه میخواهید از این جنت و بهشت بخورید حالا این جنت این هم برزخی است چنین است چنان است که در احادیث مطرح شده فعلا در آن بخش نیستیم در ارتباط با خصوص ذنب هستیم «وَ كُلا مِنْها رَغَداً حَيْثُ شِئْتُما وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ» آقا حضرت رضا دارند اینها را میفرمایند که آیات این است «وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ وَ أَشَارَ لَهُمَا إِلَى شَجَرَةِ الْحِنْطَةِ» اشاره کرد به درخت گندم از این درخت نخور «وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ وَ أَشَارَ لَهُمَا إِلَى شَجَرَةِ الْحِنْطَةِ» یعنی مثلا جبرئیل اشاره کرد به شجره حنطه «فَتَكُونا مِنَ الظَّالِمِينَ» اگر نزدیک شوید از ظالمین هستید که خب آن که مربوط به سؤال میشود خود عصی و غوی و بعد «وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ» بعد هم «فَتَكُونا مِنَ الظَّالِمِينَ» اگر خورده شود «فَتَكُونا مِنَ الظَّالِمِينَ» خوب اینها را حضرت فرمودند که اینها آیه قرآن بود.
«وَ لَمْ يَقُلْ لَهُمَا لَا تَأْكُلَا مِنْ هَذِهِ الشَّجَرَةِ وَ لَا مِمَّا كَانَ مِنْ جِنْسِهَا» جبرئیل نگفت که از این درخت گندم نخورید و هر چه از جنس آن است یعنی از درختهای گندم دیگر هم نخورید نگفت این چنین شد که «وَ لَمْ يَقُلْ لَهُمَا لَا تَأْكُلَا مِنْ هَذِهِ الشَّجَرَةِ» جناب جبرئیل به حضرت آدم و حضرت حوا اشاره کرد به شجره حنطه خاص درخت گندمی که بود و گفت که «وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ وَ أَشَارَ لَهُمَا إِلَى شَجَرَةِ الْحِنْطَةِ فَتَكُونا مِنَ الظَّالِمِينَ وَ لَمْ يَقُلْ لَهُمَا لَا تَأْكُلَا مِنْ هَذِهِ الشَّجَرَةِ وَ لَا مِمَّا كَانَ مِنْ جِنْسِهَا» از جنس آن هم درخت دیگری هم اگر بود آن هم نزدیک نشوید «وَ لَا مِمَّا كَانَ مِنْ جِنْسِهَا فَلَمْ يَقْرَبَا تِلْكَ الشَّجَرَةَ».
حالا تا اینجا آنی که مورد نهی خداوند متعال بود درخت خاصی بود که جبرئیل به آن اشاره کرد نه از جنس گندم هر چه هست نخورید نه از جنس این درخت هر چه هست نخورید از این درخت نخورید «فَلَمْ يَقْرَبَا تِلْكَ الشَّجَرَةَ» حضرت آدم و جناب حوا نزدیک آن درخت خاصی که جبرئیل گفته بود از این درخت نخورید نزدیک آن درخت نرفتند از یک درخت دیگری که گندم بود از او خوردند آن هم به این چنین بود که شیطان آمد گفت که از هر درخت گندم که به شما نگفتند نخورید که گفتند از این درخت نخورید و نخورید از این درختهای دیگر بخورید اینکه مشکلی ندارد نهی نشدید اصلا وسوسه کرد در اصل نهی که نهی که شدید مربوط به این درخت خاص است نزدیک آن هم نشوید نخورید اما از جنس این درخت درختهای دیگری که هست و گندم هست از آنها که نهی نشدید که خدا از آنها شما را نهی نکرده پس یعنی مشکل ندارید اصلا شیطان این کار را کرد «وَ لَمْ يَقُلْ لَهُمَا لَا تَأْكُلَا مِنْ هَذِهِ الشَّجَرَةِ وَ لَا مِمَّا كَانَ مِنْ جِنْسِهَا فَلَمْ يَقْرَبَا تِلْكَ الشَّجَرَةَ وَ لَمْ يَأْكُلَا مِنْهَا وَ إِنَّمَا أَكَلَا مِنْ غَيْرِهَا لَمَّا أَنْ وَسْوَسَ الشَّيْطَانُ إِلَيْهِمَا وَ قالَ ما نَهاكُما رَبُّكُما عَنْ هذِهِ الشَّجَرَةِ» شیطان گفت که از این درخت که نهی نشدید «قالَ ما نَهاكُما رَبُّكُما عَنْ هذِهِ الشَّجَرَةِ» از اینکه من میگویم بخور از آنکه نهی نکرده است از آن درخت دیگر نهی کرده است «وَ إِنَّمَا يَنْهَاكُمَا أَنْ تَقْرَبَا غَيْرَهَا» اینکه من میگویم بخورید از این نهی نشدید «وَ إِنَّمَا يَنْهَاكُمَا أَنْ تَقْرَبَا غَيْرَهَا وَ لَمْ يَنْهَكُمَا عَنِ الْأَكْلِ مِنْهَا» از اینکه من دارم میگویم از این نهی نشدید از این هم که نهی نشدید که من میگوییم بخورید اگر از آن درخت نهی شده میخوردید از آن باید ملک بخورد و هر کسی بخورد ملک باشد نهی شدید شما اما این که من میگویم نهی نشدید «وَ إِنَّمَا يَنْهَاكُمَا أَنْ تَقْرَبَا غَيْرَهَا وَ لَمْ يَنْهَكُمَا عَنِ الْأَكْلِ مِنْهَا إِلَّا أَنْ تَكُونا مَلَكَيْنِ» از آن هم نهی شدید برای این است که اگر بخورید میشوید ملک «إِلَّا أَنْ تَكُونا مَلَكَيْنِ أَوْ تَكُونا مِنَ الْخالِدِينَ» یا اینکه برای همیشه در بهشت خواهید بود آن هم به این جهت نهی شدید که بنا این جور شود «وَ قاسَمَهُما إِنِّي لَكُما لَمِنَ النَّاصِحِينَ» قسم هم خورد که من نصیحتتان میکنم.
«وَ لَمْ يَكُنْ آدَمُ وَ حَوَّاءُ شَاهَدَا قَبْلَ ذَلِكَ مَنْ يَحْلِفُ بِاللهِ» اینها هم فکر نمیکردند یک کسی به خدا قسم بخورد و دروغ بگوید «وَ لَمْ يَكُنْ آدَمُ وَ حَوَّاءُ شَاهَدَا قَبْلَ ذَلِكَ مَنْ يَحْلِفُ بِاللهِ كَاذِباً فَدَلَّاهُما بِغُرُورٍ» اینها را به اصطلاح مغرور کرد فریب داد یعنی اینها فکر کردند بله از این درختی که شیطان میگوید نهی نشدند و آن مسألهای ندارد آن درخت دیگر است که مسأله آن چنین و چنان است لذا فریب خوردند و نتیجتا شیطان که وسوسه کرد فریب خوردند «فَدَلَّاهُما بِغُرُورٍ فَأَكَلَا مِنْهَا ثِقَةً بِيَمِينِهِ بِاللهِ» اعتماد کردند به اینکه این قسم به خدا خورد.
«وَ كَانَ ذَلِكَ مِنْ آدَمَ» ضمنا قبل از نبوت هم بوده «وَ كَانَ ذَلِكَ مِنْ آدَمَ قَبْلَ النُّبُوَّةِ وَ لَمْ يَكُنْ ذَلِكَ بِذَنْبٍ كَبِيرٍ اسْتَحَقَّ بِهِ» یک ترک اولایی بوده که انجام داده «وَ لَمْ يَكُنْ ذَلِكَ بِذَنْبٍ كَبِيرٍ اسْتَحَقَّ بِهِ دُخُولَ النَّارِ وَ إِنَّمَا كَانَ مِنَ الصَّغَائِرِ الْمَوْهُوبَةِ الَّتِي تَجُوزُ عَلَى الْأَنْبِيَاءِ» اینها بیانات حضرت رضا هست که یعنی بر انبیاء قبل از بعثتشان ترک اولی مشکل ندارد «قَبْلَ نُزُولِ الْوَحْيِ عَلَيْهِمْ فَلَمَّا اجْتَبَاهُ اللهُ تَعَالَى» خدا که او را انتخاب کرد «وَ جَعَلَهُ نَبِيّاً كَانَ مَعْصُوماً لَا يُذْنِبُ صَغِيرَةً وَ لَا كَبِيرَةً» وقتی بعد از وحی شد آن وقت معصومی است که صغیره کبیره انجام نمیدهد دیگر «قَالَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَ وَ عَصى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوى ثُمَّ اجْتَباهُ رَبُّهُ فَتابَ عَلَيْهِ وَ هَدى وَ قَالَ عَزَّ وَ جَلَ إِنَّ اللهَ اصْطَفى آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهِيمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَى الْعالَمِينَ»[8] .
چی شد؟ حاصل این بیانات حضرت این شد که که حضرت میفرمایند که قبل از نبوت بوده یک، دو آن درختی که حضرت جبرئیل فرموده نخورید درخت خاصی بوده که از این درخت نخورید شیطان هم گفته که از این درختی که نهی شدید نخورید اما از این درختی که من میگویم که نهی نشدید که لذا عصیانی نیست از این درخت بخورید اینها قسم هم خورده شیطان حضرت آدم و حضرت حوا هم فکر نمیکردند کسی قسم بخورد به خدا به دروغ باورشان شد که از این درخت نیست که شیطان میگوید بخورید و باورشان شد به اینکه این مورد نهی الهی که نیست طبعا معصیتی نخواهد بود و مسأله هم قبل از نبوت بوده به همین مقدار که میخواسته احتیاط کند.
یعنی با توجه به اینکه گفته شده ^وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ% شجره حنطه است از بقیه درختهای حنطه و گندم هم نخورند خوب بوده که احتیاط کنند مناسب این بوده که احتیاط کنند اولی این بوده که احتیاط کنند احتیاط نکردند معصیت در این حد انجام شده از این حدیث بر میآید که ترک اولی را برای انبیاء قبل از نبوت مشکل نمیدانند و این به عنوان یک ترک اولایی بوده که قبل از نبوت انجام شده با توجه به همین مسائلی که از خود عبارات آیات شریفه حضرت رضا شاهدی را برای این مسأله میآوردند یعنی هر کدامی را که آوردند یک شاهدی هم از خود آیه اشاره به آن کردند.
نتیجه این میشود که در ارتباط با این جریان حضرت آدم از این حدیث حالا احادیث دیگر باید خواند که بعد جمع آن چه میشود اینها. از این حدیث بر میآید که بله ترک اولی بوده است آن هم قبل از نبوت ترک اولای قبل از نبوت مشکلی ندارد از این حدیث این جور بر میآید که اتفاقا تا همین جا پاورقی آن هم دارد که به اصطلاح خود مرحوم مجلسی اینجا یک اشکالی خواهند داشت بعدا خواهند گفت منتهی حدیث این است.