< فهرست دروس

درس قواعد فقهیه استاد علی اکبر سیفی مازندرانی

1400/10/01

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:قاعده «وجوب الحج علی کلّ مستطیع»

مقتضای جمع بین نصوص

بیان شد که در مورد استطاعت دو طایفه نصوص داریم که طایفه اول استطاعت مالی و داشتن زاد و راحله را شرط کرده اند ولی طایفه دوم فقط قوت بدن را ذکر کرده اند که اگر فرد بتواند خود را پیاده به حج برساند یا بتواند با کمتر از شأن خودش مثلا سوار الاغ گوش بریده بشود و خود را به حج برساند یا بتواند خادم قوم شود و اینگونه به حج برود، باید این کار را انجام دهد.

مقتضای جمع بین این دو طایفه از نصوص این است که طایفه اول را حمل بر کسانی کنیم که دور از مکه مکرمه هستند و برای رفتن به حج محتاج زاد و راحله هستند، که چنین افرادی بر اساس نصوص طایفه اول باید استطاعت مالی و زاد و راحله داشته باشند تا حج بر آنها واجب بشود.

اما طایفه دوم را باید حمل بر کسانی کنیم که نزدیک به مکه هستند و نیاز به زاد و راحله ندارند و می توانند خود را به حج برسانند.

این نوع جمع را به مناسبت حکم و موضوع یا به مقتضای حمل بیان کردیم، چون اگر بین این دو طایفه جمع نکنیم با هم تخالف خواهند داشت، چون طایفه اول زاد و راحله را شرط کرده و طایفه دوم نفی کرده است، و مقتضای جمع عرفی همین است که اگر نیاز به زاد و راحله هست، نصوص طایفه اول را محکّم می دانیم و اگر نیاز نیست نصوص طایفه دوم را مرجع می دانیم.

به تعبیر دیگر، در نصوص طایفه اول که استطاعت مالی و زاد و راحله را مطرح کرده اند مفروض این است که سائر شرائط مثل قوت بدنی و سلامت جسم حاصل است، وگرنه اگر قوت بدنی نباشد و فقط زاد و راحله موجود باشد، باز هم استطاعت حاصل نیست. چون غالب این است که افراد قوت بدنی دارند، ولی این قوت بدن کافی نیست و علاوه بر آن، زاد و راحله نیز شرط شده است.

کلام صاحب وسائل نیز بر همین وجه جمعی که بیان کردیم تطبیق داده می شود و با هم تنافی ندارند.

اعتبار شأن

بر اساس روایات طایفه دوم، رعایت شأن و شرف لازم نیست. در این روایات ذکر شده بود که اگر فردی مثلا با الاغ دم بریده یا گوش بریده هم بتواند به حج برود باید این کار را بکند، هرچند که این کار خلاف شأن افراد است.

هرچند که این روایات را حمل بر کسانی کردیم که نزدیک مکه هستند، ولی از جهت رعایت شأن دیگر فرقی بین کسی که نزدیک مکه است یا از مکه دور است وجود ندارد.

وقتی رعایت شأن برای کسی که نزدیک مکه است لازم نباشد، برای کسانی که از مکه دور هستند نیز رعایت این شأن لازم نخواهد بود.

اما صاحب جواهر، رعایت شأن را لازم دانسته و می فرماید:

«وأما المراد بالراحلة فـ ( راحلة مثله ) كما في القواعد ، وظاهرهما اعتبار المثلية في القوة والضعف والشرف والضعة كما عن التذكرة التصريح به ، لكن في كشف اللثام الجزم بها في الأولين دون الأخيرين ، لعموم الآية والأخبار ، وخصوص‌ قول الصادق عليه‌السلام في صحيح أبي بصير: «من عرض عليه الحج ولو على حمار أجدع مقطوع الذنب فأبى فهو مستطيع» ونحوه غيره ولأنهم عليهم‌السلام ركبوا الحمير والزوامل ، واختاره في المدارك لذلك أيضا ، بل هو ظاهر الدروس ، قال : والمعتبر في الراحلة ما يناسبه ولو محملا إذا عجز عن القتب ، ولا يكفي علو منصبه في اعتبار المحمل»[1]

صاحب جواهر می فرمایند که انسان باید راحله امثال خودش را در نظر بگیرد، یعنی باید افرادی که از نظر قوت و ضعف، و از نظر شرف و علوّ مقام یا پایین بودن مقام، به او شباهت دارند را در نظر بگیرد و چنین راحله ای را ملاک قرار بدهد.

ولی به نظر ما رعایت این شأن لازم نیست و نص صریح بر خلافش داریم، لذا فتوا به رعایت کردن شأن، اجتهاد در مقابل نص است.

از این رو در کشف اللثام فقط قوت و ضعف را معتبر دانسته و رعایت شأن و شرف را لازم ندانسته است، و برای این مطلب به صحیحه ابی بصیر تمسک کرده است، کلام صاحب مدارک و ظاهر دروس شهید اول هم همین گونه است.

به نظر ما همین حرف صحیح است و حق با کشف اللثام است.

سؤال: آیا قوت و ضعف به عسر و حرج بر می گردد و به خاطر اینکه عسر و حرج پیش نیاید چنین شرطی شده است؟

جواب: خیر، قوت و ضعف به نفی استطاعت بر می گردد، کسی که ضعیف است یعنی استطاعت ندارد.

در جمع بین نصوص هم گفتیم که طایفه اول، قوت بدن را مفروض و مفروغٌ عنه حساب کرده است و علاوه بر آن، وجود زاد و راحله را هم شرط کرده است.

 

ثمره اش هم اینجا معلوم می شود، که اگر کسی قوت بدنی ندارد ولی استطاعت مالی دارد، اگر بگوییم که قوت بدن هم شرط وجوب است، چنین فردی مستطیع حساب نمی شود و حج بر او واجب نیست، ولی اگر بگوییم که فقط استطاعت مالی شرط است و قوت بدن شرط نیست، نتیجه این می شود که وجوب حج می آید ولی چون قوت بدن ندارد و نمی تواند خودش حج را انجام بدهد باید نائب بگیرد.

ممکن است کسی بگوید مراد از استطاعت در آیه شریفه ﴿وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبيلاً﴾[2] اعم از این است که فرد خودش بالمباشرة بتواند به حج برود یا با واسطه این کار را انجام بدهد، بنابراین اگر کسی قوت بدنی نداشته باشد و نائب بگیرد، چنین کسی نیز بر اساس این آیه، مستطیع محسوب می شود.

ولی این حرف خلاف ظاهر است، چون ظاهر آیه این است که فرد، خودش بالمباشرة بتواند به حج برود.

 

سؤال: آیا استطاعت بدنی که در صوم هست، با استطاعت بدنی در حج متفاوت است یا مثل هم هستند؟

در صوم ذکر شده که اگر فردی می تواند مثلا تا نیمه های روز روزه را نگه دارد باید این کار را بکند و وقتی به عسر و حرج رسید افطار کند، در مورد حج هم اگر کسی مثلا نیمی از اعمال را می‌تواند انجام بدهد، آیا مستطیع حساب می شود یا خیر؟

جواب: محل کلام ما در مورد حج، این است که فرد از همان ابتدا، توان رفتن به حج و انجام حج را ندارد.

زوامل، جمع زامله است که به معنای شتر و مرکب است.

 

مقتضای تحقیق به نظر ما همین است که رعایت شأن لازم نیست.

البته به حد اذلال نباید برسد و نباید مضحکه خاص و عام بشود، که این کار قطعا جایز نیست، ولی در جایی که دون شأن و شرف باشد ولی اذلال نباشد فرد باید با همان وضعیت کمتر از شأن، به حج برود و نمی تواند به بهانه فراهم نبودن شأن و شرف، دست از حج بردارد.

مثلا اگر کسی مجبور باشد که با دوچرخه به حج برود، اگر جوانی باشد که این کار او موجب مضحکه شدن نگردد، هرچند که پایین تر از شأنش باشد در اینجا باید با همین دوچرخه به حج برود، ولی اگر پیرمرد با شخصیتی باشد که این کار او را انگشت نما کند در اینجا دیگر جایز نخواهد بود.

 

سؤال: رعایت شئون افراد، چیزی است که در ابواب مختلف فقه مثل خمس و ابواب دیگر، مفروغٌ عنه است و باید رعایت شود، پس در اینجا هم رعایت این شأن لازم است.

جواب: همه شئون ملازمه با عرض و آبرو ندارند، بله اگر در جایی رعایت نکردن چیزی سبب از بین رفتن آبرو بشود جایز نیست ولی رعایت شئون در همه جا شرط نیست، و در اینجا که دلیل خاص بر خلاف آن هم داریم که رعایت شأن را نفی کرده است. ولی در همین جا هم اگر به حد اذلال و اسقاط عرض برسد اجازه داده نشده است.

 

به همین دلیل حمار اجدع و ابتر را نیز حمل بر جایی می کنیم که سوار شدن بر چنین مرکبی موجب اسقاط آبرو و موجب مضحکه گردیدن نمیشده است.

 

استطاعت از چه زمانی شرط است؟

اگر انسان در بلد خودش مستطیع باشد و با این استطاعت قدم در راه بگذارد، در این صورت شکی نیست که این فرد از مصادیق مستطیع به حساب می آید.

اما اگر در شهر خودش استطاعت نداشت و مثلا از کسی قرض گرفت و برای حج مستحبی راهی شد، ولی هنگامی که به میقات رسید کسی به او بذل مال کرد و با این بذل مال، او مستطیع شد، آیا اینجا هم صدق استطاعت می کند و این حج او حجة الاسلام به حساب می آید؟

اگر استطاعت از بلد را شرط بدانیم، چنین کسی مستطیع به حساب نمی آید و این حج هم حجة الاسلام نمی شود.

اما راجع به کسی که بدون داشتن استطاعت، به میقات رفته و احرام به حج مستحبی بسته و عازم انجام مناسک شده است، اگر به چنین کسی بذل مال شود، اتفاق نص و فتوا داریم که در اینجا این حج، حجة الاسلام نمی شود، چون اعمال را با استطاعت آغاز نکرده است. بنابراین، این حج را باید به اتمام برساند و سال بعد نیز حجة الاسلام را انجام بدهد.

مگر اینکه همین فردی که پس از احرام، مستطیع شده و عازم انجام مناسک شده است، هنوز خیلی از میقات دور نشده باشد و راه داشته باشد و حرج هم نباشد و بتواند برگردد و دوباره احرام ببندد، که در اینجا اگر استطاعت از بلد را شرط ندانیم، همین برگشتن او و احرام بستن برای حج واجب کافی است که حجة الاسلام صدق کند.

مرحوم آقای خویی گفته است:

کسی که پس از میقات و احرام بستن مستطیع بشود، خود این استطاعت کشف می کند که احرام او برای حج مستحبی باطل بوده، بنابراین باید برگردد و برای حج واجب احرام ببندد.

ما قبلا به ایشان اشکال کرده بودیم که عمومات و اطلاقاتی داریم که اگر کسی مشعر را درک کند، حج را درک کرده است.

برای مثال در روایت شیخ صدوق چنین ذکر شده است:

«قال الصدوق في (العلل): الذي أفتي به وأعتمده في هذا المعني ما حدثنا به شيخنا محمد بن الحسن بن أحمد بن الوليد، عن محمد بن الحسن الصفار، عن يعقوب بن يزيد، عن محمد بن أبي عمير، عن جميل بن دراج، عن أبي عبد الله عليه السلام قال: من أدرك المشعر يوم النحر قبل زوال الشمس فقد أدرك الحج، ومن أدرك يوم عرفة قبل زوال الشمس فقد أدرك المتعة.»[3]

این روایت، روایت 8 از ابواب وقوف در مشعر است و روایات 11 و 13 این باب نیز همین مضمون را دارند.

از این اطلاقات چنین استفاده می شود که در بحث ما نیز، حج این فرد صحیح است و نیاز نیست که برگردد و دوباره احرام ببندد، چون فرض این است که بعد از احرام و قبل از رسیدن به مشعر مستطیع شده، بنابراین مشعر را در حال استطاعت درک خواهد کرد، و همین کافی است که این حج، حجة الاسلام بشود. بنابراین نیاز نیست که برگردد و از اول برای حج واجب احرام ببندد.

ولی این جواب صحیح نیست و این اطلاقات به بحث ما ارتباطی ندارند.

این اطلاقات مربوط به کسی هستند که حج را شروع کرده است اما مشکلی برای او به وجود آمده و نتوانسته است در زمان مشخص به مشعر برسد، که اگر چنین فردی نتواند خود را به مشعر برساند حجش باطل است، ولی اگر خود را به مشعر برساند حجش صحیح خواهد بود، بنابراین، این اطلاقات ربطی به بحث ما و حصول استطاعت پس از احرام ندارد.

بنابراین مقتضای تحقیق، همان حرف مرحوم آقای خویی است که اگر کسی پس از احرام مستطیع بشود، باید برگردد و برای حج واجب احرام ببندد.

مقتضای این اطلاقات، این نیست که اگر فردی مشعر را درک کند، همین کافی است، هرچند که اعمال قبل از مشعر را انجام نداده باشد، یا آن اعمال را بدون شرط وجوب و بدون استطاعت انجام داده باشد.

 

سؤال: قبل از مشعر اعمال فراوانی وجود ندارد، فقط وقوف در عرفات است که قبل از مشعر انجام می شود.

جواب: اعمال عمره نیز که قبل از حج انجام می شود، جزئی از حجة الاسلام است، یعنی حجة الاسلام، مجموع حج و عمره است، بنابراین قبل از مشعر، اعمال عمره نیز مطرح است که باید درست انجام شده باشد، کسی نمی تواند ملتزم بشود که اگر هیچکدام از این اعمال انجام نشده و فقط به مشعر رسیده است، همین کفایت می کند!

 

سؤال: انجام عمره، شرط برای ورود به مکه است، نه شرط برای صحت حج، فلذا اگر کسی مثلا 20 روز قبل وارد مکه شده و عمره مفرده انجام داده است، در زمان مناسک حج، دیگر لازم نیست که عمره انجام بدهد و مستقیما حج را آغاز می کند.

جواب: بحث ما در مورد کسی است احرام حج را بسته و بعد مستطیع شده است، که چنین کسی هم عمره و هم حج بر او واجب است و صرف رسیدن به مشعر کفایت نمی کند و تمام اعمالش را باید با این شرط استطاعت انجام بدهد تا این حج او حجة الاسلام محسوب شود.

 

عمره ای که این فرد قبلا انجام داده است و همچنین احرامی که برای حج بسته است بدون شرط استطاعت بوده، بنابراین باید همه اعمال را دوباره با این شرط استطاعت انجام بدهد تا بتوان این حج را حجة الاسلام حساب کرد.

 

سؤال: آیا این روایات در مورد مشعر، مربوط به کسی نیستند که پس از مشعر از دنیا رفته است؟ یعنی معنای روایات این می شود که اگر کسی قبل از مشعر از دنیا برود، حجش کامل نیست و باید ورثه او حجش را انجام بدهند، ولی اگر پس از مشعر از دنیا برود دیگر حجش کامل است، هرچند که اعمال پس از مشعر را انجام نداده است.

جواب: فرقی ندارد. همین که کسی بتواند مناسک قبل از مشعر را انجام بدهد و به مشعر برسد حج را درک کرده است.

 

این روایات مانند آن روایاتی است که در مورد نماز در باب 30 از ابواب مواقیت[4] وارد شده است که مضمون این روایات این است: «من ادرک رکعة فقد ادرک الصلاة»

ملاک زاد و راحله

مرجع محکّم در مورد زاد و راحله، عرف است، ولی این مرجع بودن فقط در مورد عسر و حرج است، یعنی باید این زاد و راحله به اندازه ای باشد که عرفا این فرد در عسر و حرج نیفتد، و به صورت عرفی نیاز به این مقدار زاد و راحله داشته باشد، ولی رعایت شأن و شرف لازم نیست. چون نصوص این شأن و شخصیت را نفی کرده بودند. و در جایی که نص صحیح داشته باشیم دیگر عرف کاره ای نیست و نمی تواند مرجع محکّم باشد و رعایت شأن را لازم بداند.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo