< فهرست دروس

درس فقه معاصر استاد حسین صفدری

1401/07/19

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: کتاب الجهاد/فقه جنگ نرم /ادله جهاد

 

     حدیث خوانی

قالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيهِ وَ آلِهِ أَلاَ أُنَبِّئُكُمْ لِمَ سُمِّيَ اَلْمُؤْمِنُ مُؤْمِناً لاِئْتِمَانِ اَلنَّاسِ إِيَّاهُ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَ أَمْوَالِهِمْ أَلاَ أُنَبِّئُكُمْ مَنِ اَلْمُسْلِمُ؟ اَلْمُسْلِمُ مَنْ سَلِمَ اَلنَّاسُ مِنْ يَدِهِ وَ لِسَانِهِ أَلاَ أُنَبِّئُكُمْ بِالْمُهَاجِر؟ِ مَنْ هَجَرَ اَلسَّيِّئَاتِ وَ مَا حَرَّمَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ.

به شما خبر دهم که چرا مومن را مومن نامیدم؟ فرد مومن مورد اطمینان همه مردم است. از این فرد مومن مومنین و سایرین چه جانشان و چه مالشان در امان است. مومن متعرض به جان و مال دیگران نخواهد شد. اگر در مکتب نبوی رشد کرده ،نباید متعرض جان و مال دیگران باشد. أَلاَ أُنَبِّئُكُمْ مَنِ اَلْمُسْلِمُ؟ آیا به شما خبر بدهم که مسلمان کیست؟ همانطور که مستحضر هستید، مومن کسی است که شهادتین را گفته و رفتار عملی او هم در چهارچوب شهادتین است؛ اما مسلمان آن کسی که به ظاهر اسلام آورده و اندازه پایبندی او به قوانین و ضوابط اسلامی معلوم نیست. چنین کسی باید دست و زبانش را نسبت به دیگران کنترل کند. أَلاَ أُنَبِّئُكُمْ بِالْمُهَاجِر؟ِ من به شما خبر می دهم که مهاجر کیست. مهاجر فقط فردی نیست که در راه خدا از کاشانه خود هجرت کرده باشد. مهاجر آن کسی است که در گام اول از دایره‌ی گناهان و محرمات الهی هجرت کند و مرتکب گناه و حرام نشود. اجمالا اینکه ما به عنوان مسلمان و مومن و مهاجر الی الله زمانی می‌توانیم به اهداف عالیه اسلامی دست پیدا کنیم و کمالات اسلامی را در جامعه و خودمان احیا کنیم که خود را از تعرض به دیگران کنترل کنیم و اختیار زبان و دستمان را به دست خودمان بگیریم.

     کاربرد واژه جهاد در قرآن

در جلسات گذشته سخن در این بود که آیا ادله‌ی جهاد شامل جهاد نرم هم می‌شود یا نه؟

دو دسته از ادله را داریم که با دو بیان درباره جهاد در راه خدا سخن می‌گوید. یکی ادله‌ای که با به کار بردن واژه‌ی جهاد و مشتقاتش، از حکم جهاد پرده بر می‌دارند. می فرماید؛ ﴿وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا﴾.[1] یکی هم ادله ای هستند که با لفط قتال درباره مبارزه و پیکار در راه خدا سخن می گوید. آن مواردی که جهاد و نبرد در راه خدا با لفظ جهاد و مشتقات آن مطرح می‌شود، گفتیم بنا بر قول لغویون جهاد همانند قتال همان جنگ مصطلح است. اما باید ببینیم که آیا واقعاً در ادبیات دینی و در کاربردهای دینی، در اوامر اسلامی، در کتاب، در سنت، واژه‌ی جهاد هم به همین معنا استعمال شده یا معنایی اعم دارد.

اگر در قرآن لفظ جهاد به کار رفته، آیا ما می‌توانیم بگوییم که این واژه انصراف به جنگ دارد؟ یا به هر تلاش و زحمتی که در راه خدا کشیده می‌شود اطلاق دارد؟ مثلا کسی تلاش کند برای رضای خدا جاده‌ای بسازد. می‌توان بگوییم این آدم جهاد کرده است؟ آیا آن جهاد مصطلح یعنی جنگ شامل این می‌شود؟ آیا جنگ از کلمه‌ی جهاد در قرآن فهمیده می‌شود؟ جهاد و قتال با هم مترادف هستند؟

اکنون باید ببینیم کاربرد واژه جهاد در قرآن چگونه است.

     دو واژه ی جهاد و قتال در قرآن

دو واژه ی جهاد و قتال در قرآن پرکاربرد هستند. پیش از آنکه قتال و جنگ در راه خدا از سال ششم هجرت به بعد در کاربرد هجومی آن به مسلمانان واجب شود، ما کلمات و واژه‌ها و کاربردهایی را داریم که لفظ جهاد و مشتقاتش عمومأ به معنای لغوی آن که همان تلاش و کوشش و مبالغه‌ی در کار است استعمال شده است. در سوره عنکبوت آمده است: ﴿وَ مَنْ جَاهَدَ فَإِنَّمَا يُجَاهِدُ لِنَفْسِهِ إِنَّ اللَّهَ لَغَنِيٌّ عَنِ الْعَالَمِين﴾. هر که تلاش کند برای خودش کار کرده است. ﴿لَيسَ لِلإِنسانِ إِلّا ما سَعى﴾. آن کسی که تلاش می‌کند ثمره تلاش و پشتکارش عائد خودش می‌شود و خدا هم نیازی به تلاش شما ندارد. به هیچ‌کس و تلاش هیچ‌کس نیازمند نیست. لزوماً کلمه ی ﴿جَاهَدَ﴾ در اینجا به معنای پیکار به کار نرفته است. ممکن است کسی پیکار هم کرد و شما بگویید بر اساس این پیکار سود آن در آخرت به او می‌رسد. ولی تعبیر قرآنی در اینجا می‌گوید اگر تلاش کردی سودش را می‌بری. مرحوم طباطبایی ذیل این آیه می‌فرماید کلمه ﴿يُجَاهِدُ لِنَفْسِهِ﴾ و ﴿جَاهَدَ﴾ در این آیه به معنای بذل طاقت است. هر کسی طاقت و انرژی و تلاشش را بذل کاری کند سود می‌برد. پس در این آیه کلمه جاهد به معنای جهاد مصطلح نیست. البته قرینه‌ای هم هست که آن قرینه می‌تواند به این ادعا کمک کند. آن قرینه چیست؟ اینکه در همه آیاتی که جهاد به معنای جنگ و پیکار در راه خدا به کار رفته عمومأ با قیدی شبیه سبیل‌الله یا فی الله همراه است.

﴿یقاتلون فی سبیل‌الله﴾ و ﴿یجاهدون فی الله﴾؛ اما در اینجا جاهد مطلق آمده است. چه انسان مومن باشد و چه نباشد. چه برای خدا و قصد قربه الی الله کاری کند یا نکند. هرگاه در این دنیای مادی تلاش کنی، نتیجه می‌گیری. سر کلاس درس بروی باسواد می شوی. بیل به باغت بزنی محصولش را می‌چینی. اینجا نگفته هرکس هرگونه تلاشی کند، خودش سودش را می‌برد. جهاد در راه خدا چون بذل جان و مال است و برای پیشرفت و اعتلای اسلام می‌باشد، این عبادت است. عبادت قصد قربت می‌خواهد. بنابرین این بیانات قرآنی تعبیری است که برای غیر جهاد به کار رفته و یا لفظی اعم برای معنایی اعم است.

 

     دومین آیه با مفهوم اعم لفظ جهاد

دومین آیه‌ای که به همین صورت مفهوم اعم دارد، آیه ﴿وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا﴾ است. هر کس در راه خدا تلاش کند می‌تواند از هدایت الهی بهره‌مند شود. البته اگر در راه خدا مبارزه و پیکار هم کند یکی از مصادیقش می‌شود. ولی ﴿جاهدو فینا﴾ اینجا اعم است از جهاد به معنای پیکار یا تلاش به معنای حذف طاقت. آیه دیگری داریم که می‌فرماید ﴿وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَيْهِ﴾؛ انسان را نسبت به والدینش توصیه کردیم. رفتار نیکو با والدین داشته باش. ﴿و إِنْ جَاهَدَاكَ عَلَى أَنْ تُشْرِكَ﴾؛ اگر والدین تلاش کردند که تو به منِ خدا شرک بورزی...؛ این ﴿جاهداک﴾ به معنای با تو جنگیدن نیست؛ اگر کوشش کردند، پدر و مادری هستند که دام سر راه فرزند می‌گذارند، تلاش می‌کنند تا فرزند در مسیر حق پا نگذارد، می‌فرماید آز آنان اطاعت نکن.

اینجا در رابطه با جنگ سخن نمی‌گوید. در این چند نمونه و نمونه های دیگری که وجود دارد که از بیان آنها صرف نظر می‌کنیم، کاملا روشن است که جهاد در این مشتقات به معنای لغوی خود به کار رفته است.

     آیاتی با لفظ جهاد با مفهوم پیکار

اما پیرامون همین واژه، در آیاتی که پس از تشریع جهاد نازل شده است، از لفظ جهاد مفهوم اصطلاحی و مترادف با جنگ و پیکار گرفته شده است. از جمله نمونه‌هایی که می‌توانیم ذکر کنیم که جهاد در قرآن به معنای جنگ و پیکار به کار رفته، همین آیه‌ای است که اشاره کردیم. ﴿وَجَاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ﴾؛ در راه خدا آنگونه ای که سزاوار خدا است بجنگید. که عرض کردیم کیفیت جهاد را می‌گوید. همچنین نیت در جهاد را هم می‌گوید.

     ماجرای زید بن علی

چه دلیلی داریم که اینجا لفظ ﴿جَاهِدُوا﴾ به معنای پیکار و مبارزه است؟ مرحوم علامه مجلسی در بحار الانوار روایتی را نقل می‌کند که ذیل آن روایت شاهد بر این ادعا است. در آن روایت آمده که زید بن موسی بن جعفر علیه السلام در شهر بصره حرکاتی را انجام داد. اقداماتی کرد و دستگیر شد. وقتی دستگیر شد، موضوع به مأمون عباسی منتقل می‌شود. گویا امام رضا علیه‌السلام در آن جلسه حضور دارد. ابن عبدون از پدرش نقل می‌کند پس از آنکه او را دستگیر کردند، به حضور مأمون آوردند. قیام او در بصره بود و خانه‌های بنی‌العباس را به آتش کشیده بود. آوردند و تحویلش دادند. مأمون رو به امام رضا علیه‌السلام کرد و گفت من او را به شما بخشیدم. سپس ادامه داد که یا ابالحسن؛ او برادر تو است که علیه ما قیام کرده و فعل ما فعل. همانند همین برادرت، روزی هم زید بن علی خروج کرد. زید را پس از آنکه خروج کرد کشتند و دار زدند. اما من به خاطر جایگاهی که تو داری او را می‌بخشم. ولی بدان عملی را که برادرت انجام داده کار کوچکی نکرده است. سزای او سزای قتل است. ولی ما او را برای خاطر جایگاهی که داری بخشیدیم. امام علیه السلام فرمود برادرم زید را با زید بن علی مقایسه نکن. زید بن علی از علمای آل محمد بود. برای رضای خدا غضب کرد. برای رضای خدا جنگید. آنقدر جنگید و مبارزه کرد که در راه خدا کشته شد. پدرم موسی بن جعفر از قول پدرش جعفر بن محمد علیه السلام نقل کرد که فرمود: خدا عموی من زید را رحمت کند که او با رضای امام آل محمد و رضای امام مفترض الطاعه دعوت به قیام کرد و اگر در قیامش پیروز می‌شد وفا می‌کرد و نتیجه پیروزی را تسلیم امام عصر خودش می‌کرد.

امام باقر علیهالسلام -بر اساس این روایت- می‌فرماید که در قیام خود با من مشورت کرد. اما من به او گفتم که این قیام نتیجه نخواهد داد و اگر قیام کنی تو را اعدام می‌کنند. وقتی جناب زید از محضر امام باقر علیه السلام خارج می‌شود؛ امام می‌فرماید وای بر کسی که ندای عمویم زید را بشنود و با او همراهی نکند.

روایت کمی طولانی است. در پایان امام رضا علیه السلام ادامه می‌فرمایند که زید بن علی هیچ وقت ادعای امامت نکرد. همیشه پیرو امام خود بود و با رضای امام عصر خود حرکت کرد و مصداق واقعی این آیه ی شریفه که فرمود ﴿وَجَاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ هُوَ اجْتَبَاكُمْ﴾ عمل کرد.

شاهد عرض ما همینجاست. امام رضا علیه‌السلام قیام و مبارزه مسلحانه جناب زید را مصداق این آیه می‌داند که ﴿جَاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ﴾. اگر این کلمه ﴿جاهدوا﴾ به معنای لغوی و کوشش بود و به معنای اصطلاحی نبود، نمی شد مصداق اتم جهاد در راه خدا و مبارزه‌ای که ﴿هُوَ اجْتَبَاكُم﴾ برای این مبارزه؛ تا حضرت، جناب زید را شامل آن قرار بدهد. زیرا جناب زید کوشش‌گر اجتماعی نبود. تلاش‌گر در مسائل جامعه نبود. او مبارز در راه خدا بود. مصداق خارجی که امام رضا علیه‌السلام در حضور مأمون به آن استناد کرده و اشاره می‌کنند برای این آیه که جهاد در راه خدا آنگونه که سزاوار خدا است، جناب زید را قرار می دهد. زیدی که شمشیر زد، مبارزه کرد، تلاش کرد برای اعتلای کلمه حق و در این مسیر هم به شهادت رسید. در این روایت امام رضا علیه السلام نمی‌خواهد بگوید زید بن علی به دلیل کوشش و تلاشش در ذیل این آیه تعریف می شود و مصداق این آیه است؛ امام می‌خواهند بیان کنندکه زید مردی مبارز و جنگجو بود که با فرمان امام عصرش شجاعانه مبارزه کرد و برای این مبارزه انتخاب شد. پس این یک قرینه است برای اینکه لفظ جهادی که در سال‌های پیش از تشریع جهاد برای مفهوم جهد و تلاش به کار می‌رفت، در ادبیات قرآنی برای جهاد در راه خدا به معانی پیکار هم به کار رفته است.

     دومین آیه با مفهوم پیکار از جهاد

دومین قرینه و مصداقی که می‌توان به آن استناد نمود که لفظ جهاد در آن برای پیکار در راه خدا بکار رفته، آیه شریفه‌ای است که سوره ممتحنه با آن شروع می شود: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَعَدُوَّكُمْ أَوْلِيَاءَ﴾. آیه با دشمن خدا و دشمن مومنین آغاز می‌شود. آنها را ولی و دوست خود قلمداد نکنید. با علاقه و مودت با آنان ملاقات نکنید و رودررو نشوید. آنانی که کافرند ﴿بِمَا جَاءَكُم مِّنَ الْحَقِّ﴾؛ کفار و مشرکینی که شما و پیامبر را از خانه هایتان اخراج کردند، از مکه بیرون راندند؛ و کسانی که در دل علیه شما اقدام می‌کنند و آمادگی ایجاد می‌کنند تا شما را نابود کنند، ﴿یُخْرِجُونَ الرَّسُولَ وَإِیَّاکُمْ أَنْ تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ رَبِّکُم﴾، این‌ها همه فشار‌ها و تحریم‌ها را روی شما آوردند تا مانع ایمان شما به خدا شوند. ﴿إِنْ کُنْتُمْ خَرَجْتُمْ جِهَادًا فِی سَبِیلِی وَابْتِغَاءَ مَرْضَاتِی﴾؛ این‌ها تلاش می‌کردند که شما برای پیکار در راه خدا خارج نشوید. در راه اسلام نجنگید. در این آیه واژه «جهاد» به معنای کوشش به کار نرفته، بلکه به معنای پیکار و مبارزه در راه خدا بکار رفته است.

     ماجرای حاطب بن ابی بلتعه و جاسوسی سپاه اسلام

مرحوم شیخ الطائفه طوسی در ذیل این آیه می‌فرماید که این آیه راجع به حاطب بن ابی بلتعه نازل شده است. حاطب وقتی فهمید که پیامبر لشکرش را دارد برای هجوم به مشرکین مکه آماده می‌کند، نگران و ناراحت بود. رسول خدا خیلی تلاش کرد که هیچ کس از این اقدام نظامی مطلع نشود، لذا یک فرمانی را صادر فرمود و دستور داد هیچکس حق ندارد از مدینه خارج شود. چرا؟ زیرا نگران این بودند اگر کسی خارج شود، در خارج از مدینه مورد سوال قرار گیرد که در مدینه چه خبر هست؟ اینها هم می‌گویند پیغمبر دارد لشکر خویش را آماده می‌کند و آموزش می دهد. نیروهایش را مجهز می‌کند. گارد نظامی گرفته است. می‌خواهد اقدام نظامی کند. این باعث می‌شود مشرکین مکه هوشمند باشند و با هشیاری، خودشان را در مقابل مسلمانان برای نبرد آماده کنند. لذا تمهیدات خاصی را اندیشیدند که از این اطلاعات کسی بهره‌مند نشود و این اطلاعات به بیرون از مدینه درز پیدا نکند. حاطب نامه‌ای نوشت و این نامه را داد به یکی از کنیزک‌ها و گفت این را به نزدیکان من به مکه برسان. آنها را مطلع کن که وقتی لشکر مسلمانان قرار است به مکه حمله کنند، بتوانند پیشگیری کنند و خودشان را در امان قرار دهند. این خانم نامه را برداشت و به سمت مکه رفت. به رسول‌خدا وحی نازل شد که حاطب چنین کاری کرده و در صدد است که دشمنان شما در مکه را از این اقدام نظامی مطلع کند. پیامبر بلافاصله علی بن ابی طالب و زبیر را خواست و به هر دو فرمان داد سریعاً به طرف بیرون مدینه حرکت کنید و کنیز را پیدا کنید. نامه را از او بگیرید و برگردانید. آنان حرکت کردند و این کنیز را دیدند. بازجویی و سوال و جواب کردند و وسائل او را گشتند. کنیز منکر شد و گفت من چنین نامه‌ای ندارم. وقتی زبیر ناامید از چنین نامه‌ای شد، به امیرالمومنین گفت برگردیم و به پیامبر خبر دهیم. امیرالمومنین فرمود رسول‌خدا سخن وحی دارد، وقتی می‌فرماید این کنیز نامه دارد، یعنی نامه دارد. ما باید نامه را بگیریم و برگردیم. به سمت کنیز رو کرد و شمشیر کشید و فرمود اگر نامه را دادی، دادی؛ وگرنه اکنون گردنت را می‌زنم. کنیز در مقابل این تهدید عینی و غضب آلود امیرالمومنین از حضرت خواست تا رویش را برگرداند. بعد از لای موهایش نامه‌ای را درآورده و سپس تحویل امیرالمومنین داد. امیرالمومنین و زبیر نامه را خدمت پیامبر بردند و ایشان به منبر رفته و خطبه خواندند و مسئله را توضیح دادند. البته در رابطه با حاطب نیز، اینکه چه تکلیفی یا چه حکمی برایش ببرند اختلافاتی شد. یک عده‌ای چیزهایی را گفتند. ولیکن رسول‌خدا فرمودند باید ببینیم خداوند چه دستور می‌دهد و بر اساس دستور خدا عمل کنیم. از این حادثه که شان نزول این آیه شریفه است فهمیده می‌شود استعمال واژه جهاد برای آن جنگی است که پیامبر داشت لشکر را برای آن آماده می‌فرمود تا به انبوه صف دشمن بزند و از غفلت آنها استفاده کند و پیروزی را برای مومنین به ارمغان بیاورد.

پس اینجا هم واژه جهاد برای جنگ در راه خدا استعمال شده است.

     قرینهای از روایات در مفهوم پیکار از واژه جهاد

نکته سوم یا قرینه سوم، نمونه دیگری است که واژه جهاد برای جنگ در راه خدا به کار رفته است. در فرمایش امیرالمومنین علیه‌السلام که خطاب به بعضی از اصحاب و یاران خویش فرمودند: اف بر شما باد؛ از اینکه شما را این مقدار عتاب می‌کنم و برای جنگ آماده می‌کنم و به هوش نمی آیید. واقعاً به ستوه آمده‌ام. شما به دنیا در مقابل آخرت راضی شده‌اید. ذلت در مقابل دشمن را در مقابل عزت به جان می‌خرید. چه شده که وقتی شما را به جنگ با دشمن فرا می‌خوانم چشمانتان گرد می‌شود. گویا در سکرات موت واقع می‌شوید. شما را چه شده که از جهاد در راه خدا این‌سان بیم دارید.

«جهاد» در اینجا به معنای جنگ در راه خدا است. اگر معنایش کار سخت بود، تعبیر «جهاد عدوکم» معنا نداشت.

این استعمالات در قران و روایات که نمونه های زیادی دارد، نشان دهنده این است که واژه جهاد در خصوص جنگ با دشمن در ادبیات دینی نیز به کار رفته است. در ادبیات دینی گاهی این جنگ یا جهاد در راه خدا، جهاد با نفس است. یا انفس است که جان در راه خدا بدهید. یا جهاد نفس است که جانتان را یا نفس اماره خویش را بکشید. یا جهاد با مال است که با اموالی که دارید لشکریان خدا و ارتش خدا را در برابر دشمن تقویت کنید. این واژه اول که جهاد بود.

     واژه «قتال» و معنای پیکار

اما واژه دوم که «قتال» است، صراحت در معنای جنگ دارد. چند آیه که صراحت در جنگ و قتال دارد را نمونه آورده‌ایم. پیرامون بعضی از این آیات به تفصیل سخن خواهیم گفت.

نخستین آیه‌ای که مفهوم قتال در آن، جنگ معنا می‌دهد. ﴿وَمَا لَكُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ﴾.[2] اینجا صراحت دارد چرا در راه خدا مقاتله نمی‌کنید. در راه خدا و برای رهایی بخشیدن به مستضعفین، زنان، مردان، کودکان و کسانی که از ظلم دشمن به تنگ آمده‌اند و می‌گویند خدایا ما را از این قریه ای که اهلش ظالم است نجات بده. یعنی ظلم دشمن به حدی زیاد می‌شود که مردم تمنا می‌کنند که از این شهر و بلد و قریه نجات پیدا کنند.

دومین آیه که می‌فرماید: ﴿وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ﴾.[3] [4] فتنه با مفاهیمی که داشت را اشاره کردیم. اگر بخواهد پایان پذیرد، باید فتنه‌گر به سزای عملش برسد. آن هم جز با زور شمشیر و اتکا به قدرت و سر جا نشاندن فتنه‌گران نمی‌شود.

سومین آیه میفرماید: ﴿إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُمْ بُنْيَانٌ مَرْصُوصٌ﴾.[5] قتال در آن زمانی که در دسته‌های منظم و با استوار نظامی در برابر دشمن گارد نظامی داشتند و اقدام جنگی به خود گرفتند. این هم صراحت دارد که منظور جنگیدن در راه خدا است.

چهارمین آیه میفرماید: ﴿ان اللَّهَ اشتَرى مِنَ المُؤمِنينَ أَنفُسَهُم وَ أَموالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الجَنَّةَ يُقاتِلونَ في سَبيلِ اللَّهِ﴾.[6] قتال در راه خدا می‌کنند، می‌جنگند، می‌کشند، کشته می‌شوند. در این آیه نیز تعبیر قتال صراحتا جنگیدن، مبارزه کردن، کشتن و کشته شدن معنا می‌شود.

این آیات و موارد مشابه آن در روایات کاملا گویا است.

تفسیر آن باشد برای جلسات آینده که مطرح خواهد شد.

قتال و مقاتله یک عنوان و تعبیری برای جنگیدن در راه خدا است. بنا بر تعابیر قرآنی و عباراتی که شارع مقدس به کار می برد، مومنین را به جنگیدن -یعنی در راه خدا کشتن و کشته شدن- دعوت می‌کند تا مستضعفین و بی‌بضاعتان را نجات دهند و فتنه‌گران را به جای خود بنشانند. البته همانطور که گفتیم موانعی هم هست که این تحریک به جهاد و فرمان به جهاد با لفظ جهاد یا فرمان به جنگ با لفظ جهاد به کار رفته که قرائنی را که در این حوادث است نشان می دهد. مفهومی را که شارع مقدس ارائه می‌کند مفهوم کار سخت نیست؛ مفهوم جنگیدن است.

بنابر‌این این آیات بنا بر چیزی که لغویون از آن می‌فهمند، جنگ و مبارزه از لفظ جهاد استخراج می‌شود و بنا بر آن تعابیری که خود شارع مقدس به کار برده و مقصودش را بیان کرده به روشنی به ما یاد می‌دهد که لفظ جهاد و لفظ قتال دو اصطلاح شرعی هستند که برای تبیین احکام جنگ در راه خدا در روایات و آیات به کار گرفته شده است.

ما از این آیات وقتی استفاده می‌کنیم که جنگ در برابر دشمن و دفاع در برابر دشمن یک امری واجب است. در گام دوم خواهیم گفت که ادله جنگ سخت در برابر دشمن شامل جنگ نرم نیز خواهد بود و قرائنی که انشاالله در آینده ذکر خواهیم کرد.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo