< فهرست دروس

درس فقه معاصر استاد حسین صفدری

1402/09/21

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: کتاب الجهاد/فقه جنگ نرم /مرابطه

حدیث خوانی

إِنَّ صَاحِبَ‌ النِّعْمَةِ فِي الدُّنْيَا إِذَا سَأَلَ فَأُعْطِيَ طَلَبَ غَيْرَ الَّذِي سَأَلَ وَ صَغُرَتِ النِّعْمَةُ فِي عَيْنِهِ فَلَا يَشْبَعُ مِنْ شَيْ‌ءٍ وَ إِذَا كَثُرَتِ النِّعَمُ كَانَ الْمُسْلِمُ مِنْ ذَلِكَ عَلَى خَطَرٍ لِلْحُقُوقِ الَّتِي تَجِبُ عَلَيْهِ وَ مَا يُخَافُ مِنَ الْفِتْنَة فیها

این ادامه ی روایت روز های گذشته است که در آداب دعا و برآورده نشدن خواسته ها می‌فرماید که وقتی کسی در زندگی دنیا از نعمی برخوردار است وقتی چنین فرد برخورداری از خداوند متعال مصلحت می‌کند و به آن مصلحت پاسخ مثبت داده می‌شود و حوائج آن برآورده می‌شود این مجدداً خواسته ی دیگری را طلب می‌کند طبیعت انسان این است وقتی حوائجش برطرف شد خواسته های دیگری را پیاپی مطرح می‌کند و نعمت هایی که برایش وجود دارد کم ارزش می‌شوند ما به وفور دیدیم وقتی نعمی داریم آن ها را فراموش می‌کنیم سلامتی بزرگترین نعمت است انسان تا به درد نیافتد آن را متوجه نمی‌شود وقتی از ثروتی و مکنتی برخوردار است توجه او به ثروت و مکنتش کاهش پیدا می‌کند خلاصه اینکه انسان سیرمانی ندارد و اگر نعمت ها زیاد شود، نکته ی دوم وقتی نعمت ها زیاد می‌شود انسان مومن و متدین در خطر بیشتری است وقتی نعمت هایش افزون شده است. احساس اولیه این است که افزایش نعمت باعث راحتی است اما حضرت می‌فرماید خطرات افزایش نعمت هم بیش از کسی است که نعمت کمتری دارد زیرا این نعمت ها یک حقوقی را بر گردن فرد مومن و متدین و ملتزم ایجاب می‌کند.

این یک نکته ی دومی برای بند دوم است. اینکه نعمت زیاد شود انسان نعمت ها را فراموش می‌کند یک مطلب بود اینکه وقتی نعمت افزایش پیدا می‌کند بار انسان و وظایفش سنگین می‌شود و ممکن است انسان به این وظایف توجه نکند نکته ی دوم بود و نکته ی بعدی اینکه نعمت افزوده ممکن است زمینه ی فتنه و آزمایش را برای انسان فراهم کند و چه بسا انسان وقتی فتنه شد و مورد آزمایش قرار گرفت نتواند از این آزمایش به خوبی سر بلند کند تا ادامه ی روایت.

 

ما در ذیل فرمایش مرحوم علامه حلی، صاحب جواهر و رأی مشهور، در بحث مرابطه دو نکته را بیان کردیم.

نکته ی اول اینکه وقتی مرابطه در تعریفش مفهوم حفظ مورد تأکید قرار گرفت که گفتیم حفظ و اعلام، گفتیم از حفظ چه می‌فهمیم؟ متواتر مفهوم حفظ در ذهن چیست بر اساس آن متباتر گفتیم دیگر نمی‌توانیم این مطلب را بپذیریم که المرابطه لایتضمن قتال از بروز تهدید و چالش و آسیب دیدگی ، وقتی شما می‌خواهی وطن، منافع مسلمین و جان آن ها آسیب نبیند دشمن دست به شمشیر شده و هجوم آورده شما هم باید دست به شمشیر شوید مرابط بدون قتال به نتیجه نمی‌رسد. با سلام و علیک و دعا و صلوات آقای مقاتله دشمن خونخوار مسئله دار نسبت به مسلمین عقب نشینی نمی‌کند باید برق شمشیر تو چشم آن را بزند تا عقب نشینی کند. ادعای المرابطه لایتضمن قتال ادعای درستی نیست.

دیگر اینکه گفتیم ادعای ایشان در دفاعی بودن قتال در مرابطه که گفتند اگر قتالی رخ داد فهو من الدفاع حينئذ عن البيضة، این عدم تضمن قتال را ثابت نمی‌کند. مدعای ایشان این است که آقا المرابطه لا یتضمن قتال ، اگر رخ داد چه ؟ آن دفاع است خب این اگر رخ داد دفاع است این ادعا که لایتضمن دفاع را ثابت نمی‌کند چون اینجا رخ داد تضمین قتال ، بله یتضمن قد یتضمن قتال ولکن القتال فیه من نوع دفاع، این را ما می‌پذیریم. قتال رخ می‌دهد احیانا یتضمن قتال اما قتال در این مرابطه دفاعی است.

این دو نکته را گفتیم اما نکته ی سوم، در این روایت یعنی روایت یونس از ابالحسن علیه السلام، سوال راوی یعنی یونس از نوع قتال نیست که بگوییم قتال در اینجا حضرت فرمود دفاعی است یا نیست بلکه سخن از حکم قتال است. می‌گوید اجازه هست قتال انجام شود؟ حضرت قتال ر نفی می‌کند. یونس می‌گوید اگر دشمن هجوم آورد به موضعی که مرابط در آنجا هست و رسید به همان نقطه ای که مرابط حضور دارد و مرابط مجبور به مقاتله شد آیا جایز است قتال کند؟ نمی‌گوید اگر مرابط مورد هجوم قرار گرفت قتالش بدوی یا دفاعی است می‌گوید چه کند؟ هل یجوز له قاتل، از حکم مقاتل سوال می‌کند حضرت هم حکم آن را بیان می‌کند. می‌گوید در صورتی که قتال در دفاع از بیضه ی اسلام باشد در دفاع از مسلمین باشد مانعی ندارد. گویا پاسخ حضرت در این فقره اینطوری است. اگر مرابط با هجوم دشمن مواجه شد و مجبور به مقاتله شد تارتا برای دفاع از سلطان قتال می‌کند که اگر دفاع از سلطان کرد در این صورت قتالش جایز نیست‌. حضرت در اینجا فرمود یرابط و لا یقاتل ، و اخری در دفاع از مسلمانان اموال و انفس آن ها و بیضه ی اسلام دفاع می‌کند که فرمود آنجا اشکال ندارد. فن یکل قتاله البیضه الاسلام ، قتال در این صورت چه دفاعا از بیضه ی اسلام یا از سلطان باشد، در هر دو صورت بیانگر این است که المرابطه قد یتضمن قتال ، مرابطه احیانا با قتال آمیخته است. لاکن دفاع از سلطان مشروع نیست به خلاف دفاع از کیان اسلامی که واجب است. فو مدعا ما هم می‌خواهیم بگوییم آقا مرابطه قد یتضمن قتال، دفاع در مرابطه با مرابطه آمیخته است به همین علت این تعریف و سخن بزرگواران و سخن مشهور که المرابط لایتزم قتال سخن صحیحی نیست‌، ثانیاً اینکه می‌فرمایند اگر قتال رخ داد دفاعی است با دفاعی بودن آن ما مشکل نداریم اما با این ادعا نمی‌شود تضمن قتال را از بین برد. خب حالا ممکن است سوال پیش آید که علت اینکه بزرگوارانی مثل علامه و صاحب جواهر به دیگران توجیهاتی آوردند چیست ؟ چرا چنین توجیهاتی می‌کنند ؟ چرا می‌گویند قتال هست یا نیست ؟ اگر قتال هست دفاعی یا غیر دفاعی است ؟ این تلاش برای تفکیک بین مرابطه و قتال از کجا سرچشمه می‌گیرد؟ از نوع برداشت هایی است که بزرگوارانی مانند علامه و دیگران از مرابطه داشتند. برداشت آن ها این است که قتال بدون اذن امام لایجوز ، مرابطه ، رفتن به محل رباط یک مبادره و اقدام از سوی مومنین است. ظاهر اولیه اش قتال دفاعی نیست چون این فرد است که در موضع و دسترس دشمن خود را قرار می‌دهد. ممکن است دشمن آنجا هجوم کند اما فرد است که سوار اسب می‌شود و به نقطه ای می‌رود که در تیر رأس دشمن است پس مبادره و اقدام کرد که یک نوع بدوا این عملیات را برای رباط شروع کرد. از طرف دیگری آنجا مجبور به قتال می‌شود. برای اینکه مجبور به قتال نشود نباید می‌رفت یا باید اذن امام را می‌گرفت. وقتی امام به او اذن نداده که ظاهر عموم برخی از روایات هم همینطور است حق رفتن ندارد. از طرفی مرابطه یکی از ضرورت هایی بوده است که مومنین برای حفظ جان و مال و سرزمین های اسلامی لاجرم باید می رفتند. از یک طرف نمی‌شود بگویی از خود دفاع نکن، برای محافظت از جان و مال مسلمانان و خود اقدام نکن از یک طرف مبادره برای رفتن به محل رباط اگر درگیری شود و کشته شود و خونریزی شود و قتال حاصل شود بدون اذن امام جایز نیست. برای جمع کردن بین این مبادره و این فعل ضروری می‌گویند آمدند به این رو آوردند که چون مرابطه مقاتله نیست و چون اگر مقاتله ای در آن رخ دهد دفاعی است و چون دفاع بر هر فردی از خود واجب است پس مرابطه عملی مستحب لا اشکال است و قتالش هم بلا اشکال است. این منشأ تمرکز بر تفکیک بین قتال و مرابطه در اینجا است لذا تمایل داشتند با هر لطایف الحیلی مرابطه را از جهاد و قتال جدا کنند پس علت روی آوردن به چنین توجیهی چالشی است که ایجاد شده است. به نظر می‌آید باید چالش را به شکل دیگری حل کنیم. اینکه بگوییم مرابطه مقاتله نیست نوعی تصرف در معنای مرابطه است. خیر، مرابطه قتال هست و قتال هم در آن از نوع دفاعی است. اصلا خود عملیات مرابطه یک دفاع پیش دستانه است. هجوم نیست. دفاع پیش دستانه است. وقتی می‌گویید دفاع یعنی قتال در آن است. دفاعی بودن قتال در مرابطه از آمیختگی مرابطه با مقاتله نمی‌کاهد. مقاتله و مرابطه لازم و ملزوم هم هستند.

خب پس از آنجایی که فقهای بزرگوار نمی‌توانند درهم آمیختگی بین قتال و مرابطه را نادیده بگیرند توجیه من الدفاع هین بیضه التی قد عرفت کنهوا قسما جهاد و مأموران به رو مطرح کردند یعنی یک بحث جانبی که اصلا ربطی به ما نحن فی ندارد. در روایت یونس از امام علیه‌السلام، تعابیری که امام علیه السلام به کار می‌برند همین در هم آمیختگی بین مقاتله و مرابطه کاملاً به چشم می‌خورد. در این روایت اگر خاطر شریفتان باشد، یونس می‌گوید أَبِي اَلْحَسَنِ اَلرِّضَا عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّ رَجُلاً مِنْ مَوَالِيكَ بَلَغَهُ أَنَّ رَجُلاً يُعْطِي اَلسَّيْفَ وَ اَلْفَرَسَ فِي سَبِيلِ اَللَّهِ ، یک کسی شمشیر و اسب برای رباط می‌دهد فَأَتَاهُ فَأَخَذَهُمَا مِنْهُ، آمد اسب و شمشیر را گرفت ، ثُمَّ لَقِيَهُ أَصْحَابُهُ فَأَخْبَرُوهُ أَنَّ اَلسَّبِيلَ مَعَ هَؤُلاَءِ، دوستان وقتی دیدند گفتند اسب و شمشیر از کجا گرفتی گفت می‌دادند ما هم گرفتیم. آنها گفتند مگر نمی‌دانید دنبال هولا همان تیم حاکمیتی جایز نیست. همین دوستان أَمَرُوهُ بِرَدِّهِمَا گفتند زود برو پس بده. حضرت در پاسخ به این ها فرمود فَلْيَفْعَلْ، یعنی در این روایت کاملا پیدا است حضرت با مرابطه در زیر سایه ی حکومت حکام جور رضایت ندادند. تسریع کردند فلیفعل ، باید برود و اسب شمشیر را پس بدهد و از راه افتادن به‌دنبال لشکر و حکام خودداری کند و این نظر که السبیل حضرت تأیید کرد اَلسَّبِيلَ مَعَ هَؤُلاَءِ لاَ يَجُوزُ، ببینید در نگاه اول این جمله را تتقیع کنید، حضرت راجع به مرابطه سخن نمی‌گوید، رباط با ها اولا یعنی زیر پرچم هولا طبیعت مرابطه شی و مرابطه تحت پرچم این ها شی آخر حضرت دومی را نفی کردند. یعنی حکم اولیه یک چیز است و بنا بر مسائل سیاسی و حکم ثانویه که در گذشته توضیح دادیم شی آخر ، پس نکته ی اول این است که با نگاه اول حضرت موافقت نکردند. یونس می‌گوید من شنیدم آن ها گفتند کسی که سوال می‌کرد که قد طلب رجل فلعن یجب این بنده خدا رفت پس دهد اما صاحب اسب و شمشیر را پیدا نکرد. حضرت پاسخ می‌دهد بخاطر این وضعیت مرابطه کند اما مقاتله نکند. وقتی حضرت می‌بیند این طرف اسب و شمشیر گرفته و به نوعی چاره ای ندارد. در روایت دیگری است که اشاره خواهیم کرد راوی می‌گوید من نذر کردم مرابطه کنم یا پولی برای آن هزینه کنم حالا به مرابطه بروم یا خرج مرابطه کنم یا نکنم، بروم این پول را برای خیر و صدقه بدهم. حضرت می‌گوید اگر کسی از حکومتی ها نذر تو را متوجه شده است که ممکن است برایت دردسر درست کند برو با آن شرایط مرابطه کند وگرنه برو در راه خدا انفاق کن و نذرت ادا شده است. آنجا هم بنا بر یک اضطرار و اینجا هم همینطور حضرت می‌گوید اگر مجبور است برود اما وقتی به رباط می‌رود مرابطه می‌کند اگر مفهوم قتال در رباط یک امر مسلمی نبود این در هم آمیختگی بین فعل رباط و قتال با هم در ذهن مخاطب جمع نبود لازم نبود حضرت بگوید خب برود رباط کند و قتال نکند همان که می‌گفت برود طرف فعل مرابطه فقط دیدبانی و اعلام بود اما از آنجا که این دو مفهوم با هم در هم آمیختگی دارند و احیانا رباط به قتال منجر می‌شود حضرت فرمود فلیرابط ولا یقاتل، این خود کاملاً نشان می‌دهد که در ذهن مخاطب پ ذهن حضرت یک در هم آمیختگی بین این دو مفهوم هست یعنی مرابطه از مقاتله جدا نیست و مقاتله در مرابطه احیانا رخ می‌دهد. حالا اینکه از نوع دفاعی یا غیر دفاعی است سر جای خود ؛

عرض کردیم روایتی هم اینجا ذکر کردیم روایت علی ابن مهزیار که از امام جواد علیه السلام نقل می‌کند که نذری کردم بروم در اطراف دریا ساحل بهر آنجا در سواحل رباط کنم آنجا که داوطلب ها می‌روند و رباط می‌کنند. فدای شما شوم آیا واجب است به این نذر وفا کنم ؟ یا بروم کار خیری به جای اینکار کنم.

علی ابن مهزیار می‌گوید خودم خواندم که یعنی بنا به یک ضرورت دیگری اینجا فرمودند برو وفا کن بعد به مرابطه برو. در ادامه ی این روایت یا روایت دیگری باز آنجا می‌گویند وقتی رفتی دست به شمشیر نشو. پس اینجا که حضرت مرابطه را تایید اما با مقاتله مخالفت کردند نشان می‌دهد که در ذهن مخاطب مرابطه و مقتاله باهم در هم آمیختگی دارند، در عرف اینگونه بوده که در ایام رباط وقوع قتال متصور بوده است. حضرت اجازه ای به رباط دادند گفتند حالا که میری مقاتله نکن. نتیجه می‌گیریم اینکه المرابطه لایتضمن قتال حرف درستی نیست اگر قتال و رباط در هم آمیخته نبودند و رباط متضمن قتال نبود و واقعیت رباط آن گونه که ادعا شده فقط مراقبت و اعلام و مراصده و این ها بود این سخن که یرابط و مقاتل سخن لغوی می‌آمد حتی عبارت بعدی که فرمود قاتل بیضه الاسلام فیکون قتال بنفسه همه ی این ها گویا است که ممکن است قتال رخ دهد پس ادعای اینکه لایتضمن قتال حرف درستی نیست، عمل مرابطه در عرف صدور روایت اعم از مراصده، محافظه ، مقاتله و اعلان بوده است. اگر اینگونه نبود تأکید حضرت بر نهی از قتال گفتیم حرف غیر لازمی بود زیرا حرف اسلام در مرابطه فقط مفهوم مراصده را ادراک می‌کرده است مقاتله جزو آن نبود اینکه ما اینقدر تاکید می‌کنیم برای اینکه از نظر ما بسیار مهم است که بدانیم المراصده یتضمن قتال یعنی یک اقدام پیش دستانه برای ایجاد بازدارندگی است، بازدارندگی در دنیای امروز ما در صدور روایت با قوت قدرت محقق می‌شود. اینکه در حاشیه بنشینی و چشمت این باشد که حریف چه می‌کند که انشاالله با اطلاع رسانی می‌توانیم جلوی آن را بگیریم خیر معلوم نیست به این شکل باشد.

ما اول عرض کردیم معنا و مفهوم حس در مرابطه اگر حقیقتا لحاظ شده باشد خب حفظ بدون مقاتله لا یمکن است. اگر مجازا استعمال شده باشد که منظور این است که حفظ یعنی همین اطلاع رسانی یعنی تا قبل از درگیری یعنی تا آستانه ی بروز جنگ در معرکه ی مرابطه باشد و آستانه ی جنگ که شد دیگر این مرابطه نیست دفاع می‌شود اگر اینطوری باشد که تا قبل از آستانه ی جنگ این هم عرض کردیم بنا بر تعابیری که به کار رفته است نمی‌تواند باشد این ها نشان می‌دهد مجازی نیست واقعی است.

از نظر ما همانطور که عرض کردیم مرابطه خودش یک جهاد دفاعی پیش دستانه و پیشگیرانه و بازدارنده برای دفاع از اسلام و مسلمین ، نباید منتظر هجوم آن ها در شهر ها بود. برای حفاظت و صیانت از اسلام و مسلمین و دفاع از سرزمین های اسلامی باید دشمن را زیر نظر گرفت ، رصد کرد، حفظ کرد، حفظ هم بدون قتال مایسور نیست. بر این اساس ادعای اینکه مرابط فقط اقدام به رصد و اعلام می‌کند ادعای درستی نیست چیزی دور از واقعیت است از مطالب فوق نتیجه می‌گیریم که مرابطه با مد نظر قرار دادن متعلقات حفظ دو حالت قرار دارد، حفظ اسلام و حاکمیت اسلامی و حفظ مسلمین از هجوم اشرار و چپاولگران که ما تعبیر کردیم سیاسی و اجتماعی در هر دو حالت هم یا با اذن امام یا بدون اذن امام انجام می‌شود بنابراین ما با چهار حالت در مرابطه مواجه هستیم که این چهار حالت را انشاالله در جلسه ی آینده بیان خواهیم کرد.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo