< فهرست دروس

درس نهایة الدرایه استاد علیرضا صادقی

99/11/08

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع : نهایه الدرایه / تعلیقه اول / موضوع علم وعرض عام

 

هذا، و التحقيق: أنّ الالتزام بعدم الواسطة في العروض من رأس من باب لزوم ما لا يلزم، والسر فيه: أن حقيقة كل علم عبارة عن مجموع قضايا متفرقة يجمعها الاشتراك في ترتب غرض خاص، و نفس تلك القضايا مسائل العلم، و من الواضح أن محمولات هذه المسائل أعراض ذاتية لموضوعاتها، و بهذا يتم أمر العلم، و لا يبحث عن ثبوت شيء للموضوع الجامع دائما في نفس العلم ، فلا ملزم بما ذكروا: من كون محمولات القضايا أعراضا ذاتية للموضوع الجام

نعم، ربما يبحث عن ثبوت شيء للموضوع الجامع أحيانا، و لذا قالوا: إن موضوع المسألة: تارة يكون عين موضوع العلم، و اخرى نوعا منه إلا أنه في مثله يكون المبحوث عنه عرضا ذاتيا له كسائر المسائل، لكنه لمّا أرادوا أن يكون الطالب للعلم على بصيرة من أمره من أوّل أمره، انتزعوا جامعا قريبا من موضوعات مسائله، كالكلمة و الكلام في النحو مثلا؛ ليكون مميّزا له عن غيره من العلوم، و إلاّ فما يترتب عليه غرض مخترع العلم و مدوّنه نفس مجموع القضايا المشتركة في ترتّب الغرض المهم، فاللازم ان تصدق محمولات القضايا على موضوع العلم صدقا حقيقيا بلا مجاز، لا أن تكون الأعراض أعراضا ذاتية بالمعنى المصطلح، بل بحيث لا يرى اللاحق لاحقا لغيره، و إن كان بالنظر الدقيق ذا واسطة في العروض. و بعبارة اخرى: يكون الوصف وصفا له بحال نفسه ـ لا بحال متعلّقه ـ بالنظر العرفي المسامحي. فافهم واغتنم.[1]

محقق اصفهانی در ابتدای این تعلیقه، تفسیر موضوع علم به «الذی یبحث فیه عن عوارضه الذاتیة» و تفسیر عرض ذاتی به «عارض بدون واسطه در عروض» را با آنچه در میان فلاسفه معروف، و از آنها منقول است مطابق دانست؛ سپس در مواجهه با دو ایراد نقضی نسبت به محمولات مسائل در اغلب علوم، و علم اصول فقه، دو پاسخ را به تفصیل درباره موضوع علم فلسفه و علوم نقلی ـ که شامل اصول فقه نیز می‌شود ـ تبیین کرد. آن دو پاسخ با التزام به تفسیر معروف برای موضوع علم و تفسیر معروف برای عرض ذاتی همراه بود.

محقق اصفهانی در این بخش از تعلیقه، تحقیق را در این دانسته که از هر دو التزام دست شسته و دیگر با تفسیر موضوع علم به «الذی یبحث فیه عن عوارضه الذاتیة» و تفسیر عرض ذاتیِ موضوع علم به «عارض بدون واسطه در عروض» همراهی نکند. او این دیدگاه را در دو مرحله‌ای تبیین کرده که مرحله دوم بر چشم‌پوشی از مرحله اول استوار بوده و مخاطب آن کسی است که مرحله اول را نپذیرفته باشد.

مرحله اول

علم به مجموعه‌ای از گزاره‌های گوناگون اطلاق می‌شود؛ این گزاره‌ها که نه لزوماً در موضوع و نه لزوماً در محمول با هم اشتراک دارند، تأمین کننده غرضی خاص و موصِل به مقصدی مخصوص هستند. محمولات در این گزاره‌ها، اگر چه باید عرض ذاتی موضوع خویش باشند اما ضرورت ندارد که عرض ذاتی موضوع علم ـ عنوان جامع برای موضوعات مسائل ـ نیز باشند.

چرا ضروری است که محمولات در مسائل علم، عرض ذاتی موضوع مسأله باشند اما ضرورت ندارد که عرض ذاتی موضوع علم نیز باشند؟

اگر محمول در یک گزاره، عرض ذاتی موضوع در آن گزاره نباشد ـ یعنی با واسطه در عروض بر موضوع حمل شده باشد ـ آگاهی برآمده از تصدیق به آن گزاره، آگاهی از موضوع آن گزاره نیست بلکه آگاهی از چیزی غیر از موضوع و مرتبط با موضوع است؛ از این روی ضرورت دارد که محمول در هر گزاره‌ای، عرض ذاتی موضوع خویش باشد، در غیر این صورت، موضوع گزاره که بررسی گزاره، برای تحصیل آگاهی ـ اعم از آگاهی یقینی و ظنی ـ نسبت به آن صورت می‌ۤپذیرد، هیچگاه معلوم نگشته و دائماً در تاریکی ناآگاهی باقی می‌ماند.

در مقابل، موضوع علم ـ عنوان جامع برای موضوعات مسائل ـ چیزی نیست که تمام مسائل و گزاره‌های علم برای تحصیل آگاهی نسبت به آن طرح شده باشند تا اگر محمولات مسائل، عرض ذاتی آن نباشند، مجهول رها شده و بررسی مسائل علم بی‌فایده باشد؛ جامع‌گیری از موضوعات مسائل برای به دست آوردن موضوع علم تنها به دو انگیزه صورت می‌پذیرد:

یک: آگاهی‌بخشی به فراگیرِ علم تا بداند که گزاره‌هایی که به بررسی آنها می‌پردازد متعلّق به چه حوزه و زمینه‌ای هستند.

دو: تمییز علوم از یکدیگر.

البته ممکن است که در پاره‌ای از مسائل علم، خود موضوع علم ـ بی آنکه به موضوع مسأله تخصیص یابد ـ موضوع مسأله نیز باشد و عوارض ذاتی آن مورد بحث و بررسی قرار گیرد اما در این گونه مسائل، موضوع علم به موضوع مسأله بدل شده است؛ پس نمی‌توان با استناد به این دسته از مسائل، از عدم ضرورت بحث از عوارض ذاتی موضوع علم دست کشید.

به عنوان مثال وجود یا موجود بما هو موجود که موضوع علم فلسفه است، در حکمت متعالیه به موضوع مسأله‌ای بدل می‌شود که «اصالت» عرض ذاتی آن است. محمول در این مسأله ـ اصالت ـ عرض ذاتی موضوعِ علمِ بدل گشته به موضوع مسأله است نه عرض ذاتی موضوع علم؛ بنابراین حتی این مسائل نادر نیز نمی‌توانند ناقض عدم ضرورت بحث از عوارض ذاتی موضوع علم در شمار آیند.

مرحله دوم

محقق اصفهانی در مرحله اول از تحقیق، از همراهی با تفسیر موضوع علم به «الذی یبحث فیه عن عوارضه الذاتیة» خودداری کرد اما در این مرحله، با تنزّل از مرحله اول، و التزام به تفسیر معروف موضوع علم، از تفسیر عرض ذاتیِ موضوع علم به عارض بدون واسطه در عروض دست می‌کشد.

اگر عرف با نگاه مسامحی خویش، محمولات در مسائل علم را به صورت حقیقی بر موضوع علم حمل کند یعنی از دیدن واسطه‌های در عروضی که بین محمولات مسائل و موضوع علم حضور دارند چشم‌ بپوشد، کافی است تا محمولات مسائل علم، عرض ذاتیِ موضوع علم در شمار آیند، حتی اگر عروض آن محمولات در نگاه دقیق و غیر مسامحی، با واسطه یا واسطه‌های فراوانی همراه باشد.

محقق اصفهانی در این مرحله، از تفسیر عرض ذاتیِ موضوع علم به «عارضی که حقیقتاً بدون واسطه در عروض، بر موضوع علم حمل می‌شود» به تفسیر آن به «عارضی که عرفاً بدون واسطه در عروض، بر موضوع علم حمل می‌شود» روی آورده است.

ذکر این نکته ضروری است که این عدول، در «تفسیر عرض ذاتی آنگاه که بر موضوع علم عارض می‌شود» صورت گرفته، نه در «تفسیر عرض ذاتی آنگاه که بر موضوع مسأله عارض می‌شود». در هر گزاره‌ای در هر علمی ـ اعم از علوم طالب یقین، و علوم قانع به ظن ـ لازم است که محمول مسأله، حقیقتاً بدون واسطه در عروض، بر موضوع مسأله حمل ‌شود، اگرچه کافی است که آن محمول عرفاً بدون واسطه در عروض، بر موضوع علم عارض گردد.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo