< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد علیرضا صادقی

99/11/06

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع : نهایه الدرایه / تعلیقه اول / موضوع علم وعرض عام

 

فإن قلت: ليس مناط العروض هو العروض بحسب الوجود حتى يقال بأنه: لا تعدد للعوارض في الوجود ليلزم توسط بعضها لبعض، بل مفاد الكون الرابط، المتعدد بتعدّد العوارض التحليلية، و حيث إنها مترتبة، و المفروض عدم ترتبها بما هي؛ حيث إنه لا ترتب في الطبائع بما هي، و عدم الترتب العلّي و المعلولي فلا محالة يكون الترتب بلحاظ العروض على الموضوع، فلا يمكن فرض جوهرية الموجود إلاّ بعد فرض كونه ممكنا، و إلا فلا ينقسم الموجود ـ بما هو ـ إلى الجوهر و العرض، و إنما هو تقسيم للموجود الإمكاني.قلت: نعم، المراد من العروض مفاد الكون الرابط، إلا أنه كما أن العوارض التحليلية ـ بحسب الوجود الخارجي ـ كونها النفسي واحد، و كونها الرابط لموضوعها و معروضها واحد، كذلك بحسب الفرض، فان فرض إمكان الموجود فرض جوهريته و جسميته مثلا، كما أن فرض البياض لموضوع فرض ثبوت اللون و المفرقية للبصر بفرض واحد، و إن كان بين الجزئين ـ بل بين كل جزء و الكلّ ـ سبق و لحوق بالتجوهر في مرحلة الماهية، و سبق و لحوق بالطبع في مرتبة الوجود، و منه علم أن فرض الجوهر يستلزم فرض الامكان بفرضه، لا بفرض قبله، فتأمّل جيّدا.

و مما ذكرنا تعرف: أن الأعمّ و الأخصّ ـ سواء كانا داخليين أو خارجيين ـ على نهج واحد، فلا بد من ملاحظة العارض و عارضه من حيث اتحادهما في الوجود، لا العارض و معروضه الأوّلي، كما مال إليه بعض الأعلام ممن قارب عصرنا «ره»، فجعل ملاك الذاتية كون العارض و المعروض الأوّلي متحدين في الوجود حتى يكون العارض الثاني عارضا لكليهما، و لذا التجأ إلى الالتزام بكون الضاحك مثلا عرضا ذاتيّا للحيوان؛ لأن معروضه ـ و هو الانسان ـ متحد الوجود مع الحيوان، و لم يبال بتسالم القوم على كونه عرضا غريبا للحيوان قائلا: إن الاشتباه من غير المعصوم غير عزيز، و هو كما ترى.[1]

محقق اصفهانی در توضیح پاسخ صدرالمتألهین به ایراد نقضی اول بر تفسیر معروف از عرض ذاتی ـ عارض بدون واسطه در عروض ـ از وحدت وجود عرض ذاتی نوع و نوع، به وحدت عروض آن دو بر جنس، و از وحدت عروض آن دو بر جنس، به عدم ضرورت تبدیل جنس به نوع برای پذیرش عرض ذاتی نوع، استدلال کرد و این سه ویژگی را شاخصه «عرض ذاتی نوع و جنس» برشمرد.

او در این بخش از تعلیقه با نقل «ان قلت» موجّه بودن سلوک این مسیر استدلالی را در دو مرحله در طول هم به چالش کشیده، و در «قلت» با پاسخ به مرحله اول، ایراد مطرح شده در «ان قلت» را دفع می‌کند؛ سپس با نقل یک اشتباه در تحلیل عرض ذاتی از محقق رشتی، بحث از عرض ذاتی موضوع علم در فلسفه را به پایان می‌رساند.

ان قلت

مرحله اول

صحیح است که وحدت عرض ذاتی نوع و نوع در وجود، مستلزم وحدت آن دو در عروض بر جنس است اما آن وجود که وحدت عرض ذاتی نوع و نوع در آن، مستلزم وحدت عروض بر جنس است، وجود رابط آن دو است نه وجود خارجی آنها. اینکه عرض ذاتی نوع و نوع، در خارج به یک وجود، موجود هستند مستلزم این نیست که آن دو به یک عروض بر جنس عارض شده و در نتیجه عرض ذاتی نوع، عرض ذاتی جنس نیز محسوب گردد؛ پس آنچه نشانه «عرض ذاتی نوع و جنس» است، وحدت عرض ذاتی نوع و نوع در وجود رابط است، که محقَّق نیست، و آنچه محقَّق است وحدت عرض ذاتی نوع و نوع در وجود خارجی است که نشانه «عرض ذاتی نوع و جنس» نیست.

عرض ذاتی نوع و نوع اگر چه به یک وجود خارجی، موجود هستند اما به دو وجود رابط در دو گزاره بر جنس عارض می‌شوند؛ پس تعدد عروض عرض ذاتی نوع و نوع بر جنس همچنان محفوظ است؛ پس نمی‌توان «ضرورت تبدیل جنس به نوع برای پذیرش عرض ذاتی نوع» را بر اساس وحدت عروض نفی کرد و نتیجه گرفت که عرض ذاتی نوع، عرض ذاتی جنس نیز هست.

فإن قلت: ليس مناط العروض هو العروض بحسب الوجود حتى يقال بأنه: لا تعدد للعوارض في الوجود ليلزم توسط بعضها لبعض، بل مفاد الكون الرابط، المتعدد بتعدّد العوارض التحليلية.

مرحله دوم

در مرحله اول، با توسّل به تعدد عرض ذاتی نوع و نوع در وجود رابط، تعدد عروض آن دو بر جنس اثبات شد. در این مرحله، ترتب «عروض عرض ذاتی نوع بر جنس» بر «عروض نوع بر جنس» اثبات می‌شود. گوینده «ان قلت» به این نکته دقیق متفطن است که تعدد عروض، اعم از ترتب عروض است و با اثبات تعدد عروض لزوماً ترتب عروض اثبات نمی‌شود؛ چه بسا که عرض ذاتی نوع و نوع به دو عروض هم‌ رتبه و غیر مترتب، بر جنس عارض شوند و هر دو نیز عرض ذاتی جنس در شمار آیند.

دلیل او برای اثبات ترتب «عروض عرض ذاتی نوع بر جنس» بر «عروض نوع بر جنس» چنین تقریر می‌شود:

الف: «فرض جنس متصف به عرض ذاتی نوع: وجود جوهری جسمانی» مترتب بر «فرض جنس متصف به نوع: وجود امکانی» است.

ب: نوع ـ وجود امکانی ـ و عرض ذاتی نوع ـ جوهریت و جسمیت ـ با قطع نظر از تمام ویژگی‌ها فاقد ترتب هستند زیرا طبایع من حیث هی طبایع هیچ ترتبی بر یکدیگر ندارند. ترتب طبایع و تقدم و تأخر آنها بر یکدیگر همیشه مستند به امری غیر از آن طبایع است.

ج: بین نوع و عرض ذاتی نوع، رابطه علیّت نیز برقرار نیست زیرا عرض ذاتی نوع ـ و نه وجود عرض ذاتی نوع ـ وابستگی وجودی به نوع ندارد و معلول آن نیست.

اگر عرض ذاتی نوع و نوع ـ با قطع نظر از هر دیگری ـ هم‌رتبه هستد و اگر بین آن دو، رابطه علّی و معلولی برقرار نیست، و در عین حال نمی‌توان «جنس متصف به عرض ذاتی نوع» را بدون «جنس متصف به نوع» فرض کرد، پس بین عرض ذاتی نوع و نوع، در مقام عروض بر موضوع ـ جنس ـ ترتب وجود دارد یعنی عروض عرض ذاتی نوع بر جنس، در رتبه بعد از عروض نوع بر جنس است، بر آن توقف دارد و به وساطت آن صورت می‌ۤپذیرد؛ پس همیشه عرض ذاتی نوع، عرض غریب جنس است و دوگانه «عرض ذاتی نوع و جنس» و «عرض ذاتی نوع و عرض غریب جنس» دو‌گانه‌ای فرضی و تهی است.

حيث إنها مترتبة، و المفروض عدم ترتبها بما هي؛ حيث إنه لا ترتب في الطبائع بما هي، و عدم الترتب العلّي والمعلولي فلا محالة يكون الترتب بلحاظ العروض على الموضوع، فلا يمكن فرض جوهرية الموجود إلاّ بعد فرض كونه ممكنا، و إلا فلا ينقسم الموجود ـ بما هو ـ إلى الجوهر والعرض، و إنما هو تقسيم للموجود الإمكاني.

قلت

محقق اصفهانی در «قلت» تنها مرحله اول از «ان قلت» را نقض می‌کند، در نتیجه مرحله دوم از «ان قلت» که مترتب بر مرحله اول است بی‌نیاز از پاسخی جداگانه ابطال می‌گردد. اگر عرض ذاتی نوع و نوع به یک وجود رابط ـ و نه تنها یک وجود خارجی ـ موجود باشند، تعدد عروض منتفی گشته و در نتیجه ترتب عروض که متفرع بر تعدد عروض است نیز نفی می‌شود.

صحیح است که معیار برای وحدت عروض، وحدت دو عارض ـ عرض ذاتی نوع و نوع ـ در وجود رابط است نه وحدت آن دو در وجود خارجی، با این حال همانگونه که کون فی نفسه عوارض تحلیلی با وجود رابط و کون لغیره آنها یگانه است، همچنین در مرحله عروض نیز وجود رابط و کون لغیره هر کدام از عوارض تحلیلیِ یک موضوع با وجود رابط و کون لغیره دیگر عوارض تحلیلی آن موضوع یگانه است. البته این تفاوت قابل انکار نیست که یگانگی کون فی نفسه هر کدام از عوارض تحلیلی با کون لغیره خود، ضروری است، اما یگانگی کون لغیره هر کدام از عوارض تحلیلی یک موضوع با کون لغیره دیگر عوارض تحلیلی آن موضوع، غیر ضروری است ـ چرا که می‌توان عوارض تحلیلی یک موضوع را در گزاره‌های متعدد بر آن موضوع حمل کرد ـ با این حال همین که عوارض تحلیلی یک موضوع می‌توانند در گزاره واحد به عروض واحد بر موضوع حمل شوند کافی است تا وحدت عروض ـ که واسطه در عروض را نفی، و ذاتی بودن عارض را اثبات می‌کند ـ به اثبات برسد.

کون فی نفسه جوهریت و جسمیت ـ نه جوهر و جسم ـ در خارج با کون لغیره آن دو نسبت به موجود امکانی ـ بالضرورة ـ یگانه است، ولی کون لغیره جوهریت، با کون لغیره جسمیت، با کون لغیره امکان، در مقام عروض بر موجود ـ موضوع علم ـ می‌تواند یگانه باشد؛ «می‌تواند یگانه باشد» بدین معناست که اگر این عوارض تحلیلی در گزاره‌های متعدد بر موضوع، عارض شوند وجودات رابط و کون‌های لغیره متعدد دارند اما همین عوارض تحلیلی می‌توانند در گزاره واحد به عروض واحد نیز بر موضوع خویش حمل شوند. امکان وحدت عوارض تحلیلی ـ امکان، جوهریت و جسمیت ـ در وجود رابط و کون لغیره، برای اثبات وحدت عروض آنها بر موضوع علم ـ وجود یا موجود بما هو موجود ـ کافی است.

در مثال دیگر «سفیدیِ این میز»، «رنگ: جنس سفیدی» و «مفرّقیت بصر: فصل سفیدی» به عروض واحد بر میز عارض می‌شوند. کون فی نفسه سفیدیِ این میز، با کون لغیره آن ـ بودن آن برای میز ـ بالضرورة یکی است، همچنین کون لغیره سفیدیِ این میز ـ و نه سفیدی ـ با کون لغیره رنگ ـ جنس سفیدی ـ و کون لغیره مفرّقیت بصر ـ فصل سفیدی ـ بالامکان واحد است؛ پس وحدت نوع ـ سفیدیِ این میز ـ و عوارض ذاتی آن ـ رنگ و مفرّقیت بصر: جنس و فصل ـ در وجود رابط که مستلزم وحدت عروض آنهاست موجب می‌شود که عروض سه امرِ «سفیدیِ این میز»، «رنگ» و «مفرّقیت بصر» بر موضوع بدون واسطه در عروض صورت پذیرد.

محقق اصفهانی سبق و لحوق عرض ذاتی نوع و نوع نسبت به یکدیگر را مستلزم این نمی‌داند که آن دو بالضرورة وجودهای رابط متعدد داشته باشند. توضیح آنکه بین عوارض ذاتی نوع و نوع، رابطه جزء و جزء و یا رابطه جزء و کل برقرار است. بین نوع و عرضیات باب ایساغوجی، رابطه جزء و جزء، و بین نوع و ذاتیات باب ایساغوجی ـ جنس و فصل ـ رابطه کل و جزء برقرار است؛ پس نوع نسبت به پاره‌ای از عوارض ذاتی خویش ـ ذاتیات باب ایساغوجی ـ در مرحله ماهیت، لحوق بالتجوهر، و در مرحله وجود، لحوق بالطبع دارد، با این حال حتی این دسته از عوارض ذاتی نوع ـ که نسبت به نوع در مرحله ماهیت، سبق بالتجوهر و در مرحله وجود سبق بالطبع دارند ـ با نوع، به وجود رابط و کون لغیره واحد موجود هستند، و همین وحدت در وجود رابط و کون لغیره، موجب وحدت عروض آنها بر جنس گشته و آنها را در دسته «عرض ذاتی نوع و جنس»‌ می‌گنجاند؛ پس سبق و لحوق بالتجوهر و سبق و لحوق بالطبع بین عرض ذاتی نوع و نوع تا آنگاه که موجب تعدد وجود رابط و کون لغیره آن دو برای جنس ـ موضوع علم ـ نگردد، مانع عروض واحد آنها بر جنس و در نتیجه قرار گرفتن آنها در مجموعه «عرض ذاتی نوع و جنس»‌ نمی‌شود.

بر اساس این تبیین، وحدت عرض ذاتی نوع و نوع در وجود رابط که مستلزم وحدت عروض آنها بر جنس ـ موضوع علم ـ است در محمولات مسائل فلسفی تأمین گشته، و هیچکدام از دو تفسیر معروف برای موضوع علم و عرض ذاتی موضوع علم به محمولات مسائل فلسفی نقض نمی‌شوند.

قلت: نعم، المراد من العروض مفاد الكون الرابط، إلا أنه كما أن العوارض التحليلية ـ بحسب الوجود الخارجي ـ كونها النفسي واحد، و كونها الرابط لموضوعها و معروضها واحد، كذلك بحسب الفرض، فان فرض إمكان الموجود فرض جوهريته و جسميته مثلا، كما أن فرض البياض لموضوع فرض ثبوت اللون و المفرقية للبصر بفرض واحد، و إن كان بين الجزئين ـ بل بين كل جزء والكلّ ـ سبق و لحوق بالتجوهر في مرحلة الماهية، و سبق و لحوق بالطبع في مرتبة الوجود، و منه علم أن فرض الجوهر يستلزم فرض الامكان بفرضه، لا بفرض قبله، فتأمّل جيّدا.

نقد معیار محقق رشتی برای عرض ذاتی

اگر عرض ذاتی نوع با نوع در کون رابط و وجود لغیره یگانه باشد، عرض ذاتی نوع، عرض ذاتی جنس نیز خواهد بود؛ بر این اساس اگر چه تمام ذاتیات و عرضیات باب ایساغوجی، عرض ذاتی نوع هستند اما تنها آن دسته از آنها که با نوع به وجود رابط واحد موجود باشند، عرض ذاتی جنس نیز محسوب می‌شوند؛ پس از میان این چهار عرض ذاتی نوع، تنها ذاتیات باب ایساغوجی ـ جنس و فصل ـ عرض ذاتی جنس نیز در شمار می‌آیند:

1ـ عرض ذاتی اعم داخلی: جنس،[2] 2ـ عرض ذاتی اخص داخلی: فصل،[3] 3‌ـ عرض ذاتی اعم خارجی: عرض عام، 4ـ عرض ذاتی اخص خارجی: عرض خاص.

وحدت عرض ذاتی نوع و نوع در وجود رابط، مستلزم عروض واحد آن دو بر جنس، و در نتیجه عروض بدون واسطه عرض ذاتی نوع بر جنس است. محقق رشتی با بی‌توجهی به اینکه آنچه موجب وحدت عروض و در نتیجه ذاتی بودن عرض می‌گردد، وحدت عرض ذاتی نوع و نوع ـ عارض و واسطه ـ در وجود رابط است، معیار برای ذاتی بودن عرض را وحدت نوع و جنس ـ واسطه و معروض اول ـ در وجود رابط دانسته و در نتیجه عرض خاص نوع ـ ضاحک ـ را نیز عرض ذاتی جنس ـ حیوان ـ تلقی کرده است. او در پاسخ به این ایراد که غریب بودنِ ضاحک برای حیوان، مورد تسالم اهل منطق است، با استدلال به اینکه صدور اشتباه از غیر معصوم، امری متعارَف است، این تسالم را اشتباه خوانده و بر ذاتی بودنِ ضاحک برای حیوان اصرار ورزیده، و با این اشتباه خویش، از متعارَف بودن صدور اشتباه از غیر معصوم، آشنایی زدایی کرده است.

«عرض ذاتی نوع و جنس» با وحدت عرض ذاتی نوع و نوع در وجود رابط محقق می‌شود نه با وحدت نوع و جنس در وجود رابط؛ اگر شاخصه عرض ذاتی نوع و جنس، وحدت نوع و جنس در وجود رابط باشد، بسیاری از محمولاتی که نه با موضوع، بلکه با مرتبطات موضوع نسبت دارند، عرض ذاتی موضوع محسوب می‌شوند.

و مما ذكرنا تعرف: أن الأعمّ و الأخصّ ـ سواء كانا داخليين أو خارجيين ـ على نهج واحد، فلا بد من ملاحظة العارض و عارضه من حيث اتحادهما في الوجود، لا العارض و معروضه الأوّلي، كما مال إليه بعض الأعلام ممن قارب عصرنا «ره»، فجعل ملاك الذاتية كون العارض و المعروض الأوّلي متحدين في الوجود حتى يكون العارض الثاني عارضا لكليهما، و لذا التجأ إلى الالتزام بكون الضاحك مثلا عرضا ذاتيّا للحيوان؛ لأن معروضه ـ و هو الانسان ـ متحد الوجود مع الحيوان، و لم يبال بتسالم القوم على كونه عرضا غريبا للحيوان قائلا: إن الاشتباه من غير المعصوم غير عزيز، و هو كما ترى.

 


[2] ـ اینکه جنس ـ که عرض ذاتی نوع است ـ عرض ذاتی جنس نیز در شمار آید مبتنی بر این است که دوگانه عرض غریب و عرض ذاتی در حمل اولی ذاتی نیز مصداق داشته باشد. در صورتی که تقسیم عارض و محمول به عرض ذاتی و عرض غریب در حمل‌های اولی ذاتی بی‌معنا باشد، قسم اول ـ عرض ذاتی اعم داخلی ـ نه عرض ذاتی جنس است و نه عرض غریب آن.
[3] ـ فصل که عرض ذاتی اخص خارجی برای نوع است، نسبت به جنس، اخص و نسبت به نوع مختص و مساوی است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo