< فهرست دروس

درس تفسیر استاد ربانی بیرجندی

92/02/21

بسم الله الرحمن الرحیم

 خداوند متعال مي فرمايد: «لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ إِنْ تُبْدُوا ما فِي أَنْفُسِكُمْ أَوْ تُخْفُوهُ يُحاسِبْكُمْ بِهِ اللَّهُ فَيَغْفِرُ لِمَنْ يَشاءُ وَ يُعَذِّبُ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ عَلى‌ كُلِّ شَيْ‌ءٍ قَدِير».
 ادامه واژه شناسي:
 کلمه «يغفر»:
 «يغفر» از ماده «غفَر يغفِر» و مصدر آن «غُفران» بر وزن «فُعلان» است.
 اصل «غفران» به معناي پوشاندن است لذا به کلاه «مِغفَر» مي گويند. يعني چيزي که سر انسان را مي پوشد.
 بايد توجه داشت به هر پوشاندني «غفر» گفته نمي شود. مثلا گرفتن چتر روي سر، بلکه به اين «ستر» گفته مي شود.
 گناهان مثل تيري است که به انسان حمله مي کند لذا به خدا مي گوييم : «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تَهْتِكُ الْعِصَمَ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تُنْزِلُ النِّقَمَ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تُغَيِّرُ النِّعَمَ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تَحْبِسُ الدُّعَاءَ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تُنْزِلُ الْبَلاءَ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِي كُلَّ ذَنْبٍ أَذْنَبْتُهُ وَ كُلَّ خَطِيئَةٍ أَخْطَأْتُهَا».
 گناه پرده عصمت را مي درد. پس «غفر» پوشاندن از چيزهايي است که نابودي انسان را فراهم مي سازد.
 خداوند چه چيزهايي را مي بخشد؟ «يغفر لمن يشاء».
 در علم بلاغت آمده «حذف المتعلق يدل علي العموم » يعني وقتي مفعول را حذف کردي فعل عموميت پيدا مي کند .
 «و الله يدعوا الي دار السلام» خداوند هر کس را به دار السلام دعوت مي کند .
 يعني خدا براي هر کس که بخواهد گناهان او را مي پوشاند چه گناهش بزرگ باشد و چه کوچک.
 «غفر» متعدي است و مفعول آن گاهي بدون واسطه و گاهي با واسطه مي آيد و هميشه حرف جري که سر مفعول آن مي آيد، حرف زائده است.
 حرف جر باعث تأکيد معنا مي شود «غفرته» و «غفرت له»، «اشکر لي» و «شکرت لي».
 و گاهي مفعول بخاطر دلالت بر عموم حذف مي شود. «فمن يشکر فلنفسه» يعني هر نعمتي را شکر مي کنند. در اين مثال مفعول که نعمت بوده، حذف شده است.
 زمان که «غفر» به باب افتعال برو، معناي مبالغه در ثلاثي مجرد را مي رساند. «اغتفر» يعني هر گناهي را مي پوشاند.
 صيغه مبالغه «غفر»،«غفّار» است. يعني کسي که بسيار بخشنده است.
 انواع مبالغه:
 مبالغه گاهي به خاطر اصل معناست. مثل «ضرّاب» يعني بسيار زننده است و کاري با فاعل ندارد که آيا همه را مي زند يا يک نفر را مي زند.
 گاهي مبالغه به خاطر مفعول آن است مثلا «غفّار الذنوب» يعني پوشاننده همه گناهان.
 کلمه «يعذّب»:
 اين کلمه در باب تفعيل است که از ماده «عذب» مي آيد و معناي آن گوارا است که در قرآن هم آمده است «هذا ماء عذب» اما در باب تفعيل به معناي «عذب» است.
 يکي از معاني باب تفعيل ازاله معناي ثلاثي مجرد است «عذّبته» يعني گوارايي را ازاله کرد.
 انسان براي کمال خلق شده است نه براي عذاب و نهايت کمال، به بهشت رسيدن و معرفت الهي و شناخت پيامبران و ائمه است.
 خداوند آن نعمت، گوارايي، آسايش و بالاترين نعمت که آب است را از زندگي انسان بر مي دارد و او را عذاب مي کند.
 كلمه «يشاء»:
 «شاء يشاء شيئاً» هم اجوف يايي و هم مهموز است. از ماده «شيء» آمده است. «يشيء» به معناي خواستن است
 اسم فاعل آن «شاءٍ» است.
 سوال: چه قاعده اي در «شاءٍ» صورت گرفته است؟
 بين خليل ابن احمد فراهيدي و يونس اختلاف است.
 اين مسأله در شرحهاي صرف در بحث مهموز آمده است.
 کتاب الانصاف از ابوبکر انباري در باب اختلاف بصريها و کوفي ها آورده است ما نظريه بصريها را مقدم مي داريم.
 در «شايئٌ» جاي عين الفعل و لام الفعل عوض شده است و شده «شائي» که بعد تبديل به «شاءٍ» شده.
 ويژگي ديگر «شاء» اين است که مفعول آن در قرآن بسيار حذف شده است.
 در کتاب نحو قرآن هم آمده است «يغفر لمن يشاء» يعني هر کسي را که بخواهد مي آمرزد. در اينجا مفعول آن حذف شده است.
 مصدر ميمي «شاء»، «مشيئة» است که وقتي مخفف مي شود، تبديل به «مشية الله» مي شود.
 لغت مترادف با «شاء»، «اراد» است.
 کلمه «قدير»:
 در قرآن «قدير، قادر، يقدر، يقدّر» داريم .
 امام باقر ع فرمودند: يکي از موارد کمال تقدير المعيشة است.
 کلمه «قدر» امکان دارد از دو ريشه باشد:
 1- قدرت به معناي توانايي. مثل اينکه مي گوييم شما قادريد اين کار را انجام دهيد و نقطه مقابل آن «ضعف» است.
 اين «قدر» با «علي» استفاده مي شود که «علي کل» متعلق به «قدير» است که به خاطر سجع آيات مقدم شده است. در عالم خداوند بر هر چيزي قادر است.
 هشام ابن حکم از امام سؤال کرد آيا خداوند قادر است که تمام کره زمين را بدون اينکه کوچک شود در يک تخم مرغ بدون اينکه بزرگ شود جاي بدهد؟
 امام فرمودند: اين امر محال است و چيز محال در خدا راه ندارد. مثل اينکه اجتماع ضدين محال است و قدرت خداوند به محال راه ندارد اين «کل شيء» يعني چيزي که مقدور باشد.
 امام در پاسخ به همين سوال نسبت به شخص عامي فرمودند: به اين بيابان نگاه کن تا کجا مي بيني؟ شخص جواب داد تا آن دورها مي بينم حضرت فرمود ببين خدا اين مکان بزرگ را در چشم تو جاي داد بدون اينکه چشم تو بزرگ شود.
 يکي از اسباب تعارض روايات، مخاطبان هستند که به يکي جواب علمي مي دادند و به يکي جواب معمولي مي دادند.
 پس از اين آيه استفاده مي شود که همه چيز در اختيار خداوند است.
 «قدر» به معناي اندازه است که به همان قدرت قبلي بر مي گردد .
 کسي مي تواند چيزهايي را اندازه گيري کند که قدرت داشته باشد .
 ما اندازه هاي مختلف داريم مثل فشار خون، قد، وزن، هوا که براي اندازه گيري نياز به قدرت شخص دارد.
 به اندازه گيريهايي که در عالم شده است دقت کنيد ما در کره زمين چند جور مي چرخيم. اندازه گيري در ماهواره ها چقدر دقيق است .
 اختلاف نقطه مقابل اندازه گيري است يعني کسي که اندازه گيري او دقيق نيست «لوجدوا فيه اختلافاً کثيرا».
 پس يک «قدر» به معناي قدر و يک «قدر» به معناي اندازه گيري داريم.
 «قدر» به معناي اندازه به باب تفعيل مي رود و مي شود «قدّره» يعني اندازه گيري محکمي کرد چون باب تفعيل دال بر مبالغه ثلاثي مجرد است و «قدر» در ثلاثي مجرد هم متعدي است لذا در باب تفعيل که متعدي است، دقت در فعل را مي رساند.
 در آيه «وَ غَلَّقَتِ الْأَبْوابَ» سؤال شده چرا «غلق» با تشديد آمده است راغب اصفهاني و ديگراني گفته اند براي محکم کاري است، يعني درها را محکم بست يا «لتکثير» يعني همه درها را بست يا «لکليهما» يعني هر دو معنا را مي رساند هم درها را محکم بست و هم همه درها را بست. «الابواب» نيز با «ال» آمده است که دلالت بر همه درها مي کند.
 در آيه «وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِه»، «قدر» به معناي اندازه آمده است يعني ملاک و ميزان شناخت خداوند کامل نبود و «حق قدره» براي تأکيد آمده است «وَ جَاهَدْتُمْ فِي اللَّهِ حَقَّ جِهَادِه‌، َ وَ جاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهادِه‌».
 در داستان حضرت يونس آمده است «وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْه» ‌خيلي از مفسران گفته اند که يونس يقين کرد که ما بر او قدرت نداريم لذا قهر کرد و مردم را نفرين کرد و سوار کشتي شد.
 ما اين معنا را قبول نداريم که حضرت يونس اين گمان را نسبت به خداوند داشته باشد. در عيون اخبار الرضا آمده است که امام فرمودند «فَظَنَّ» معناي يقين است چون با «ان» مخففه از ثقيله آمده است.
 راغب اصفهاني و شيخ طوسي در ذيل آيه «وَ اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ وَ إِنَّها لَكَبِيرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخاشِعِينَ الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ وَ أَنَّهُمْ إِلَيْهِ راجِعُونَ‌» گفته اند که در بسياري از موارد ظن با «ان» و يا «انّ» آمده است که هر گاه «ظن» با اين دو بيايد به معناي يقين است.
 حضرت يونس يقين کرد که ما براي او اندازه نمي گيريم و براي او برنامه نداريم يعني «لن نضيق».
  «وَ مَنْ قُدِرَ عَلَيْهِ رِزْقُه»‌ يعني کسي که روزي بر او تنگ شده يعني اندازه گيري دقيق داريم.
 «قدر» در قرآن به معناي تنگ شدن زندگي هم آمده که از اين باب است و به همين مسأله بر مي گردد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo