< فهرست دروس

درس تفسیر استاد ربانی بیرجندی

91/08/20

بسم الله الرحمن الرحیم

 خداوند مي فرمايند: « وَإِنْ كَانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلَى مَيْسَرَةٍ وَأَنْ تَصَدَّقُوا خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ / وَاتَّقُوا يَوْمًا تُرْجَعُونَ فِيهِ إِلَى اللَّهِ ثُمَّ تُوَفَّى كُلُّ نَفْسٍ مَا كَسَبَتْ وَهُمْ لا يُظْلَمُونَ» [1]
 اين دو آيه قبل از آيه دين است كه بسيار مفصل است.
 در اين دو آيه خداوند مي فرمايد: اگر كسي از شما قرضي گرفته بود و شما هم از او ربا مي گرفتيد و توبه كرديد و قرار شد مال خود را از او بدون اضافه اي بگيريد، حال اگر مقروض، پول ندارد كه سرمايه شما را بدهد، به او فرصت بدهيد و اگر صدقه به او دهيد براي شما بهتر است.
 در آيه بعد مي فرمايند: پرهيز كنيد از روزي كه به سوي خدا برگردانده مي شويد، هر نفسي، آنچه را كه انجام داده مي گيرد و به آنها ظلم نمي شود.
 واژه شناسي:
 كلمه «كان»:
 ما دو نوع «كان» داريم:
 1- ناقصه: نياز به اسم و خبر دارد.
 2- تامه: نياز به فاعل دارد.
 در اينجا «كان» تامه است يعني اگر ثابت شد كه اين فرد صاحب سختي است.
 «كان» تامه به معناي استقرار و ثبوت است.
 كلمه «ذو عسرة»:
 «عسرة» نقطه مقابل «يسر» است و مصدر هستند و در قرآن هر دو استعمال شده.
 «عسر» يعني سختي، «معسور» كار سخت شده است و اسم مفعول است.
 «ميسور» مصدر از «يسر» است به معناي آساني.
 كلمه «نظِرة»:
 اين كلمه مصدر است به معناي مهلت دادن است.
 «نظر» در لغت عرب در سه معنا استعمال شده است:
 1- نگاه كردن با چشم كه گاهي با «الي» مي آيد. «افلا ينظرون الي الابل».
 2- انتظار و توقع داشتن. زمخشري در ذيل آيه «الي ربها ناظره» مي گويد دخترك كوچكي در جايي ايستاده بود و مي گفت: «نويظرتي عليكوه» دو چشم كوچكم به شما دوخته شده است، يعني از شما انتظار كمك دارم.
 در آيه «الي ربها ناظرة» بين متكلمان عدليه و اشاعره اختلاف وجود دارد كه به تبع بين مفسران آنها هم اين اختلاف وجود دارد.
 عدليه مي گويند «ناظره» يعني انتظار عنايت خداوند را مي كشند، اما در مقابل اشاعره مي گويند كه منظور ديدن با چشم است كه معناي آن مي شود خدا جسم است.
 اشاعره رواياتي را كه ظاهر آن مي گويد خداوند جسم است را جمع كرده اند كه سردسته آنها فرزند احمد بن حنبل به نام عبدالله است بعد از ايشان، بخاري اين را گرفته و در كتاب خود مي گويد كه خداوند از آسمان هفتم پايين مي آيد بعد كشتي مي گيرد و...
 ابوالحسن اشعري دركتاب مذاهب الاسلاميين در ذيل آيه «الي ربها ناظرة» مي گويد: «نظر» در اينجا از دو حال خارج نيست:
 1- به معناي ديدن با چشم است كه حق هم همين است. اگر ما اين حرف را بگوييم نياز به تقدير و موونه نداريم.
 2- به معناي انتظار و توقع داشتن كه قول معتزله است، بايد موونه اي را به كار ببريم و آن در تقدير گرفتن مضاف كه رحمت باشد است.
 بعد مي گويد: اگر كسي بگويد «نظر» به معناي انتظار است، مي گوئيم ما به لغت نگاه كرديم و ديديم كه هيچگاه «نظر» به معناي انتظار با حرف «الي» استعمال نشده است.
 در تبيان و كشاف اين حرف اشعري را رد مي كنند و مي گويند «نظر» به معناي انتظار هم با حرف «الي» استعمال شده است. مثل همان مثال كه دخترك عرب مي گفت «نويظرة اليكموه».
 اشاعره در ذيل اين آيات مي گويند در قيامت خداوند مجسم خواهد شد، سيد محمود قانوسي مي گويد من خودم در دنيا سه بار خدا را ديدم.
 مراغي مي گويد: اهل سنت اجماع بر اين دارند كه خداوند در روز قيامت ديده مي شود و مردم به او نگاه مي كنند.
 آيت الله سبحاني در كتاب ملل و نحل خود از ذهبي در ذيل «ان الله علي العرش استوي» اينگونه نقل مي كند كه ذهبي گفته: اين آيه را نبايد حمل كنيم و بايد بر ظاهر آن باقي بگذاريم و آن را توجيه نكنيم.
 3- به معناي مهلت دادن. «فنظرة الي الميسرة» يعني به او مهلت بود. يا شيطان به خداوند گفت «انظرني الي يبعثون» خدايا به من تا قيامت به من مهلت بده بعد خداوند فرمودند «فانك من المنظرين» تو از مهلت داده شدگان است. پس اسم مفعول آن هم در قرآن استعمال شده است.
 پس «نظر» سه استعمال دارد و هر سه با «الي» هم استعمال مي شود.
 كلمه «ميسَره»:
 اين كلمه مصدر ميمي از «يسر» است به معناي آساني و مقابل «عسر» است.
 پيامبر به مبلغان مي فرمودند: «يسّر و لاتعسّر» آسان بگيريد و سخت نگريد.
 «ميسِرة» معناي ديگري دارد كه آن قمار باشد. در آيه 91 سوره مائده به اين معنا استعمال شده و خداوند مي فرمايند «يا ايها الذين آمنوا ان الخمر و الميسِر» كه به معناي قمار است و به كسر «س» است. اما اگر با فتح «س» باشد به معناي آساني است.
 كلمه «صدق»:
 «صدق» در قرآن به دو معناي آمده است:
 1- راستگو.
 2- انفاق مستحب و واجب.
 «صدق» در ثلاثي مجرد هم لازم استعمال شده است و هم دو مفعول آمده است مثل «لقد صدقكم الله وعدَه» خداوند شما را تصديق كرد و عده اش را.
 اگر «صدق»، در تصديق ظاهري باشد با «لام» مي آيد و اگر حقيقي باشد، بدون «لام» مي آيد.
 «تصدّقوا» در باب تفعّل است و مطاوعه دارد و به معناي صدقه دادن است.
 كلمه «رجع»:
 «رجع» دو گونه وجود دارد:
 1- از «رجع، يرجِع، رَجع» كه متعدي است «فان رجعك الله»
 2- از «رجع، يرجُع، رجوع» كه لازم است.
 كلمه «توفّي»:
 در نهايه ابن اثير امده كه ماده «وفي» و «وفي به» يكي است يعني متعدي است، ولي مفعول آن گاهي بدون «باء» مي آيد و گاهي با «باء» مي آيد. يعني «وفا بالعهد» و «اوفي بالعهد» به يك معنا است.
 اگر به با تفعيل برود مي شود «وفّي، يوّفي» كه دو مفعولي مي شود. مثل «ليوفّينهم اعمالهم» يعني خداوند متعال به تمام اعمال وفا مي كند و عين آن را به آنها مي دهد.
 نكته: كسي كه مي خواهد چيزي را به طور كامل به فردي بدهد، توفيه گفته مي شود. مثلا «اوفوا بالعقود» يعني به طول كامل وفا كنيد، از نظر زمان و...
 در اينجا «توفّي» آمده است. يعني خداوند به او مي دهد و او هم از خداوند مي گيرد.
 در اين آيه «توّفي» آمده است كه از باب تفيل و دو مفعولي است و در اينجا مجهول است. حال در اينجا «كل نفس» نائب فاعل است كه مفعول اول بوده و «ماكسبت» مفعول دوم است.
 خلاصه:
 در اين جلسه بعضي از كلمات دو آيه ديگر از آيات ربا را واژه شناسي كرديم.


[1] سوره بقره، آيه 280 و 281

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo