< فهرست دروس

درس تفسیر استاد ربانی بیرجندی

91/08/06

بسم الله الرحمن الرحیم

 خداوند مي فرمايند: « يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَذَرُوا مَا بَقِيَ مِنَ الرِّبَا إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ / فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَإِنْ تُبْتُمْ فَلَكُمْ رُءُوسُ أَمْوَالِكُمْ لا تَظْلِمُونَ وَلا تُظْلَمُونَ» [1]
 بحث ما در آيات ربا بود كه سه آيه را بيان كرديم و رسيديم به اين دو آيه.
 در اين دو آيه خداوند مردم را به تقواي الهي سفارش مي كنند و بعد به آنها دستور مي دهد كه اگر تا به حال معامله ربوي انجام داده ايد، آن را رها كنيد و اگر رها نكرديد، با خدا در جنگ هستيد و اگر توبه كرديد، سرمايه اصلي خود را پس بگيريد و نه ظلم به ديگران شود كه از آنها مال اضافه بگيري و نه به خودت ظلم شود كه مالت را از دست دهي.
 واژه شناسي:
 كلمه «تقوي»:
 «تقوي» از ماده «وقي» مي آيد و دو مفعولي است. در اصل «وقوي» بوده و ابدال صورت گرفته يعني يك حرف از كلمه اي برداشته مي شود و به جاي آن حرف ديگري برداشته مي شود. اين قاعده سماعي است. مثل كلمه «ماء» كه اصل آن «ماه» بوده چون در جمع مكسر آن گفته مي شود «مياه». و مي دانيم كه جمع مكسر، تثنيه، نسبت و تصغير، كلمات را به اصل خود بازمي گرداند.
 نكته: ما در نحو قاعده قلب داريم كه جاي حروف عوض مي شود و اعلال داريم كه تبديل حرف عليه به ديگري است.
 «اتّقي» باب افتعال است و مطاوعه دارد و تبديل به يك مفعولي مي شود. و اگر يك مفعولي بود، لازم مي شد.
 كلمه «ذروا»:
 «ذروا» از ماده «وزر، يزَر» مي آيد به معناي رها كردن است. اما اگر از «وزر، يزِر» باشد، به معناي حمل كردن است.
 «ذروا» صيغه 9 امر است به معناي رها كنيد. در اين آيه «ما بقي» مفعول براي «ذروا» است.
 كلمه «بقي»:
 اين كلمه به معناي باقي گذاشتن است. «باقيه» مصدر آن است.
 كلمه «تفعلوا»:
 گفتيم كه در قرآن سه كلمه است كه به معناي انجام دادن كاري است. «فعل، اتي، عمل» و هر سه به يك معناست.
 كلمه «فاذنوا»:
 اين كلمه از ماده «اذن، ياذن» گرفته شده است كه اصل معناي آن اجازه دادن است. اما اگر با «باء» بيايد، به معناي «علم به» يعني اطلاع پيدا كردن است.
 اگر «اذن» به باب افعال «آذن، يؤزن، ايذان» برده شود، اعلام يكباره را گفته مي شود و اگر تكرار در آن باشد، «تاذين» است.
 از كلمه «اذن» در قرآن مشتقات زيادي وجود دارد. مثل «اذن، اذان، اذّن و...».
 پس خداوند مي فرمايند: بدانيد به جنگ خدا مي رويد.
 بعضي از مفسرين «باء» را تعديه گرفتند و به معناي اعلام كردن گرفته اند. يعني اعلام جنگ با خدا مي كنند.
 كلمه «حرب»:
 «حَرب» يعني جنگ كردن. و «حارب» يعني با يكديگر جنگ كردند.
 كلمه «تبتم»:
 «تاب» به معناي برگشتن است همچون كلمات «رجع، عال، عاد و آب».
 خداوند مي فرمايد اگر برگشتيد و توبه كرديم، مالهاي خودتان براي خودتان است.
 كلمه «رؤوس»:
 اين كلمه جمع «رأس» است به معناي سر. «رئيس» از همين ماده گرفته شده است يعني سر بقيه است. و جمع آن «رؤساء» است.
 كلمه «اموال»:
 اصل اين كلمه از «مال» گرفته مي شود. به مال، مال گفته مي شود چون همه ميل به آن دارند.
 كلمه «لاتظلمون و لاتظلَمون»:
 اين كلمه متعدي است و مفعول آن مقدر است.
 «ظلم» در قرآن به سه گونه استعمال مي شود:
 1- «ظلم» يك مفعولي به معناي ظلم كردن و تعدي به ديگري.
 2- «ظلم» دو مفعولي مثل «لاتَظلَمون فتيلا».
 3- «اظلم» كه لازم است يعني كسي كه به تاريكي داخل مي شود.
 حال «لاتظلمون» يعني از حق خودت به حق ديگران تعدي نكنيد.
 نكته نحوي و بلاغي:
 در قرآن معمولا جواب شرط حذف شده است. مثلا در اين آيه «ان كنتم مومنون» جواب شرط آن نيامده است. و اين از موارد مهم بلاغت و فصاحت است. حال در حذف جزاء گفته شده است كه بايد قرينه اي در كار باشد و اين قرينه مقدم بر شرط مي آيد و پس «اتقوا» قرينه بر اين است كه جواب شرط تقوا است.
 سه عنوان مهم در بلاغت، ايجاز، اطناب، مساوات را ذكر كرده اند.
 خلاصه:
 دو آيه ديگر از آيات را بيان و واژه شناسي آن را به پايان رسانديم.


[1] سوره بقره، آيه 278 و 279.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo