< فهرست دروس

درس تفسیر استاد ربانی بیرجندی

91/07/15

بسم الله الرحمن الرحیم

 خداوند مي فرمايند: «الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبَا لا يَقُومُونَ إِلا كَمَا يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطَانُ مِنَ الْمَسِّ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا إِنَّمَا الْبَيْعُ مِثْلُ الرِّبَا وَأَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ وَحَرَّمَ الرِّبَا فَمَنْ جَاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَانْتَهَى فَلَهُ مَا سَلَفَ وَأَمْرُهُ إِلَى اللَّهِ وَمَنْ عَادَ فَأُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ / يَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبَا وَيُرْبِي الصَّدَقَاتِ وَاللَّهُ لا يُحِبُّ كُلَّ كَفَّارٍ أَثِيمٍ» [1]
 بحث ما در آيات مربوط به مكاسب بود كه به آيه ربا اشاره كرديم و واژه هاي آن را بيان كرديم و وارد بحث ادبي و نحوي شديم و در بحث بلاغت هم به يك نكته بسنده خواهيم كرد.
 اكثر اين مطالبي كه گفته شده از كتاب «زبدة البيان» محقق اردبيلي و «كنزل العرفان» فاضل مقداد است.
 مرحوم اردبيلي اين آيه را دقيق بحث كرده و گفته در آيه آمده «جاءه» ضمير به كلمه موعظه بر مي گردد با اينكه موعظه مونث است اما ضمير مذكر آمده، بعد ايشان چند پاسخ به اين اشكال مي دهند:
 1- موعظه مصدر ميمي است، در نتيجه مونث مجازي است و در مونث مجازي مي توانيم ضمير را هم مذكر و هم مونث بياوريم.
 2- در اينجا بين فعل و فاعل فاصله شده و اشكال نداره كه ضمير مذكر آورده شود.
 «مَن» در اين آيه شرطيه است و شرط و جزاء هر دو ماضي است و اگر موصوله هم باشد، باز هم متضمن معناي شرط است.
 جواب اين شرط را بعضي ها مي گويند «فانتهي» است.
 اما مرحوم اردبيلي مي گويد: جواب «فانتهي» نيست، بلكه عاطفه است و «فله ما سلف» جواب است كه جمله اسميه و بايد «فاء» بر سر آن بيايد.
 «من عاد» در اين كلمه مرحوم اردبيلي مي گويند، «مَن» شرطيه و يا موصوله است و جوابش «فاولئك» است.
 نكته: شيخ بهائي مي فرمايند در پنج جا واجب است «فاء» بر سر جواب شرط بيايد:
 1- جمله اسميه باشد.
 2- جمله انشائيه باشد.
 3- جمله با «قد» شروع شود.
 و...
 در اينجا جمله اسميه شرط واقع شده و همراه با «فاء» آمده. «فاولئك» مبتدا و «اصحاب النار» خبر است.
 «هم فيها خالدون» دو تركيب دارد:
 1- «اصحاب النار» مبتدا باشد، و «هم فيها خالدون» خبر آن باشد. و كل جمله خبر براي «اولئك» باشد.
 2- «اصحاب النار» مبتدا باشد، و «هم» مبتداي ديگر باشد، «خالدون» خبر براي «هم» باشد، «هم فيها خالدون» خبر براي «اصحاب النار» باشد و كل جمله خبر براي «اولئك» باشد.
 نكته بلاغي:
 اين نكته اي كه ذكر مي كنيم در تفسير هم تاثير دارد.
 وقتي به افراد گفته شده كه ربا نگيريد، در جواب گفتند كه بيع مثل ربا است. براي اين جمله دو نظريه بين مفسرين وجود دارد:
 1- در اين جمله يك نكته بلاغي وجود دارد و آن اين است كه با اين جمله مي خواهند مبالغه كنند، قرآن هم براي مبالغه و تاكيد، بيش از 32 روش استفاده مي كند، يكي از آنها با تكرار است، يكي ديگر با استفاده از تاكيدات است، يكي ديگر «قلب» است. مثلا مي خواهيم بگوييم فردي مثل علامه حلي است، مي گوئيم علامه حلي مثل اين فرد است.
 حال در اين آيه علماء مي فرمايند براي مبالغه و شدت تشبيه مي گويند بيع مثل ربا هست، در حالي كه منظورشان اين است كه ربا هم مثل بيع معامله است، اما با قلب مي خواهند مبالغه كنند.
 در اينجا دو تاكيد به كار رفته، تشبيه و قلب.
 2- بعضي مي فرمايند اين تشبيه معكوس نيست بلكه تشبيه صحيح است و يك مضاف در تقدير است و حذف شده كه اين در كلام عرب زياد است و آن محذوف كلمه «ربح» است. يعني ربا مثل سودهاي بيع است. در بيع هدف گرفتن سود است و ربا هم خودش سود است. پس سود بيع به ربا تشبيه شده است.
 بررسي آيه:
 در ابتداي آيه گفته شده است، كساني كه از ربا استفاده مي كنند، اين ربا به زندگي آنها وارد شده است. در اينجا منظور از «اكل» استفاده كردن است و معناي مجازي منظور است كه معنايي عام است.
 سوال: اين آيه ناظر به آخرت است يا ناظر به دنيا است؟
 پاسخ: دو نظريه وجود دارد:
 1- بعضي مي فرمايند كه اين آيه ناظر به آخرت است و در مقام بيان عقاب اخروي است.
 در برزخ وقتي مردم بلند مي شوند، هر كس به قيافه خاصي ديده مي شوند «يوم يعرف المجرمون بسيماهم». حال در اين آيه خداوند مي خواهد بگويد كساني كه ربا مي خورند در قيامت وقتي بلند مي شود، گيج مي شوند و زمين مي خورند، باز دوباره بلند مي شوند دوباره زمين مي خورند و مردم مي فهمند كه اين فرد ربا خوار است.
 اين افراد بلند نمي شوند مگر به نوع قيامي كه شيطان او را به زمين مي زنند.
 بنا بر اين معنا لازم نيست شيطان، ابليس باشد بلكه مي توان انساني باشد كه او را به زمين زده باشد.
 2- بعضي مي فرمايند كه اين آيه ناظر به دنيا است و آيه در مقام تشبيه و مجاز است. يعني فردي كه ربا مي خورد، مثل كسي است كه شيطان در دنيا بر او مسلط شده و شيطان به گونه هاي مختلف او را زمين مي زند و از راه مستقيم باز داشته مي شود و گويا عقل از او گرفته شده است و نمي تواند راه را خوب تشخيص دهد.
 پس خداوند فرمود كه اين افراد مي گويند بيع و ربا مثل هم هستند و اين باعث مي شود كه جلوي صدقه و قرض بسته شود.
 دو چيز است كه جلوي قرض را مي گيرد:
 1- ربا و به فكر سود بودن.
 2- بد حسابي. در روايات آمده كه مردم در زمان امام عصر، خوش حساب مي شوند.
 نكته: مشار اليه «ذلك» اكل ربا است. و «باء» و ما بعدش خبر براي «ذلك» است.
 «واو» در «و احل الله البيع و حرم الربا»، استينافيه است و مقول قول كافرين نيست. و «ال» بيع و ربا، جنس است و تمام بيعها را شامل مي شود كه حلال است اما اين تخصيص خورده و بعضي از بيعها مثل بيع شراب و خوك و... حلال نيست. و همچنين نسبت به ربا كه «ال» آن جنس است و مواردي است كه از ربا استثناء شده و آن دو باب اين است «لاربا بين الولد و الوالد و الزوج و الزوجة».
 يعني بين پدر و پسر و زوج و زوجه ربا اشكال ندارد.
 نكته: در برخي از موارد با توجيهاتي مي توانيم با استفاده از روشهايي از ربا خلاصي پيدا كنيم و اكثر فقهاي ما اين روشها را قبول دارند الا دوتا فقيه، يكي مرحوم اردبيلي و ديگري حضرت امام.
 خلاصه: گفته شد كه در اين آيه دو تاكيد تشبيه و قلب صورت گرفته و در اين آيه كافران بيع را شبيه ربا در سود كردن دانستند كه خداوند از آن نهي كرده است و شروع به مقدمات تفسير اين آيه كرديم.


[1] سوره بقره، آيه 275 و 276

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo