< فهرست دروس

درس امامت - کتاب المراجعات - استاد ربانی

96/11/17

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بررسی دلالت حديث يوم الدار

بررسی واژگان بکار رفته در روايت بدء الدعوة

سخن در بررسی دلالت حديث يوم الدعوه بود. برای اين منظور ابتدا بايد واژگانی که در اين روايات آمده مورد بررسی قرار گيرد. در اين روايت اين تعابير آمده است: خلافت، وراثت، مصاحبت، اخوت، وصايت و ولايت.

1. تعبير خلافت

در جلسه گذشته اين کلمه مورد بررسی قرار گرفت و بيان شد که اين کلمه صريح در امر امامت اميرالمومنين (ع)‌ است. اشکالی نيز در قيد «فی اهلی» مطرح شده بود که پاسخ داده شد.

اما چرا با توجه به اينکه کلمه خليفه صريح در مساله امامت است، اما در حديث از تعابير ديگر نيز استفاده شده است؟ پاسخ آن است که هر کدام از تعابير ديگر می تواند بيان گر يکی از ويژگی های جانشين و خليفه باشد خصوصا با توجه به اينکه اين کلام از سوی کسی صادر شده است که برگزيده الهی و حکيم است. وجه ديگر اينکه ممکن است اين تعابير جنبه تاکيدی داشته باشند.

2. تعبير وصايت

دو نکته در مورد اين عبارت قابل توجه است:

الف) در ميان انبيای الهی و جانشينان آنان تعبير وصايت بکار رفته است و مراد از آن همان خلافت است. در اين موارد کلمه وصی با کلمه خليفه کارکرد مشابهی دارد. اين مساله می تواند قرينه باشد که وصايت در مورد پيامبر اکرم (ص)‌ نيز به معنای خلافت است.

ب) وقتی فردی ديگری را به عنوان وصی خويش معرفی می کند، گاه مورد وصايت را مشخص می کند و گاه به صورت مطلق بيان می کند. در موارد مطلق، برای فهم مورد وصايت بايد به قرينه مقام و عرف مراجعه کرد. مثلا اگر فردی صاحب کارخانه است و کسی را وصی خود معرفی کند، به اين معنا است که مورد وصايت او رسيدگی به امور کارخانه است. در بحث ما نيز وقتی پيامبر اکرم (ص) فردی را به عنوان وصی خويش معرفی می کند، مراد، وصايت در امور زعامت و رهبری است.

گفته نشود اگر قرينه مقام تعيين کننده مورد وصايت باشد، در اين صورت بايد مساله نبوت نيز در مورد اميرالمومنين (ع) ثابت باشد زيرا پيامبر دارای مقام نبوت بودند؟ پاسخ اين سخن روشن است و آن اين که هر چند اين تعبير در گام اول شامل وصايت در نبوت نيز می شود، اما مساله نبوت به دليل خاص بعد از پيامبر خاتم استثنا شده است.

3. تعبير وزارت

راغب اصفهانی در معنای کلمه وزير می گويد: «الوزير المتحمِّلُ ثقل أميره و شغله»[1] : وزير کسی است که بار فرمانروا را به دوش کشيده و شغل او را متحمل می شود. در دوران ما از چنين شخصی با عنوان معاون اول يا قائم مقام ياد می شود. در گذشته اين عناوين نبود و به جای آن وزير اعظم يا رئيس الوزرا بر چنين فردی اطلاق می شده است. معنای وزارت اميرالمومنين (ع) به اين معنا است که ايشان کمک کار پيامبر (ص) در امر رسالت بودند و اگر پيامبر حضور نمی داشتند اين بار را تحمل می کردند و عهده دار کارهای ايشان بودند.

نکته ديگر استفاده افضليت امام علی (ع) از اين تعبير است. توضيح اينکه اگر انسان حکيمی بخواهد وزيری برای خود انتخاب کند، قطعا شايسته ترين فرد را بر می گزيند و الا اگر با وجود فرد شايسته، فرد ضعيف را برگزيند، از نظر عقلا کاری مذموم و نکوهيده انجام داده است. در روايت نيز آمده است که پيامبر اکرم (ص) فرمود: «من تولّى من أمر المسلمين شيئا فاستعمل عليهم رجلا و هو يعلم أنّ فيهم من هو أولى بذلك و أعلم منه بكتاب اللّه و سنّة رسوله فقد خان اللّه و رسوله و جميع المؤمنين»[2] .[3] بنابراين اين کلمه دلالت بر افضليت اميرالمومنين (ع) بر ديگران دارد، و با توجه به اينکه شرط افضليت در امامت وجود دارد، امامت اميرالمومنين (ع) از اين طريق ثابت می شود. قرآن کريم می فرمايد: ﴿أَ فَمَنْ يَهْدی إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لا يَهِدِّی إِلاَّ أَنْ يُهْدى[4] : يا كسى كه به سوى حقّ رهبرى مى‌كند سزاوارتر است مورد پيروى قرار گيرد يا كسى كه راه نمى‌يابد مگر آنكه هدايت شود؟

4. تعبير وراثت:

در گذشته اين سخن مرحوم علامه شرف الدين بيان شد که فرمود: هر کس به تاريخ اسلام و نقش امام علی (ع) در آن مراجعه کند می يابد که آن حضرت، در امور متعدد پشتوانه و جانشين پيامبر (ص) بودند. ابومريم در اشکالی گفته بود اين کلام شرف الدين ادعايی بيش نيست. در آنجا بيان شد که اين مساله دليل دارد و از آن جمله، تعبير وراثت است که در روايات متعددی در مورد حضرت علی (ع) آمده است. مراد از وراثت در اين روايات، وراثت مالی نيست زيرا با وجود طبقه ای که در آن عمو است، نوبت به طبقه بعد که پسر عمو است نمی رسد. بنابراين مراد، وارثت معنوی است و معنای آن اين است که آن حضرت تمام کمالات معنوی پيامبر را جز آنچه با دليل ديگر خارج شده را دارا هستند. در اينجا کلمه وارث، نيز دلالت بر امامت اميرالمومنين (ع) دارد منتها مانند لفظ خليفه صريح نيست اما از تامل در آن اين نکته بدست می آيد.

5. تعبير اخوت:

اگر اين پيش فرض را بپذيريم که در عقد اخوت، يک مجانست و تناسب ميان دو طرف لازم است، خصوصا اينکه اين امر توسط فردی حکيم همانند پيامبر اکرم (ص) صورت گرفته که بر اساس ملاک ها عمل می فرمودند، بايد پذيرفت که اخوت حضرت علی (ع) با پيامبر اکرم (ص) گويای مجانست اميرالمومنين (ع) با آن حضرت دارد. روشن است که مراد از اين اخوت، اخوت نسبی نيست بلکه اخوت معنوی و ارزشی مورد نظر است. اين اخوت، خاص بوده و غير از اخوت عامه است که ايمان شرط آن است ﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَة﴾[5] . بنابراين عقد اخوت نشان دهنده مجانست است. پيامبر اکرم (ص) عالی ترين ويژگی ها را داشتند و اگر اميرالمومنين ع را به عنوان برادر دينی برگزيده اند به اين معنا است که ايشان اهليت اين امر را داشته و اين مساله افضليت آن حضرت را می رساند .

پيامبر اکرم (ص) دو بار ميان اصحاب خود عقد اخوت برقرار کرده، و در هر دو بار علی (ع) را به عنوان برادر خود برگزيد. محمد بن طلحه شافعی در اين باره گفته است: «ثم إنه (صلى اللّه عليه و آله و سلم) لما آخى بين أصحابه كان ذلك مطلوبه و مقصوده، فعقد الأخوة بين اثنين اثنين منهم حثا على التناصر و التعاضد و جعل كل واحد مؤاخيا لمن تقرب منه درجته في‌ المماثلة و المساواة، فآخى بين أبی بكر و عمر، و آخى بين عثمان و عبد الرحمن بن عوف، و آخى بين طلحة بن عبيد اللّه و الزبير بن العوام، و آخى بين أبی ذر الغفاری و المقداد بن عمرو، و آخى بين معاوية بن أبی سفيان و الحباب بن يزيد المجاشعی، فصارت المؤاخاة المذكورة سببا لاشتمال كل واحد على مناصرة صاحبه و معاضدته منزلا لها منزلة أخوّة النسب».[6] : پيامبر (ص) هنگامی که ميان اصحاب خود عقد اخوت بست، ميان هر دو نفری که از حيث ايمان به يکديگر قرابت داشتند، عقد اخوت برقرار کرد. بر اين اساس، ميان ابوبکر و عمر، عثمان و عبدالرحمن بن عوف، طلحه و زبير، ابوذر و مقداد، پيمان برادری برقرار نمود. بنابراين، اختصاص دادن عقد اخوت ميان خود با علی (ع) بر قدر و شرافت جايگاه علی (ع) در دنيا و آخرت دلالت می کند. بر همين اساس بود که علی (ع) به اين مطلب افتخار می کرد و می گفت: «انا عبدالله و اخو رسول الله، لايقولها بعدی الاّ کذّاب»: من بنده خدا و برادر رسول خدا(ص) هستم و پس از من کسی مدعی چنين مقامی نخواهد بود مگر اين که کذاب است».[7] روزی امام علی (ع) بر منبر اين حديث را از رسول خدا (ص) روايت کرد، فردی جسارت کرد و مدعی اخوت با رسول خدا (ص)‌ شد، بی درنگ پريشان حال شد و به هلاکت رسيد.[8]

 

نکته ای درباره کتاب «مطالب السئول فی مناقب آل الرسول (ص)»

محمد بن طلعه شافی نويسنده اين کتاب در مقدمه آن چنين می گويد: «و قد كنت من زمن جريان قلم التكليف علی، كلفا إلى الغاية بمودتهم معترفا بأن صفاتهم المشفوعة باتصالهم بالمصطفى (صلوات اللّه عليه) تقضی بمحبتهم، و التزمت أيام الاغتراب تأليف كتاب تطلع مطالعه دراری فضيلتهم، فشرعت فيه و وضعت كيفية ترتيبه فی مبادئه و جعلت عدة أبوابه عدة أئمتهم، فسطرته و رتبته و حررته و بوبته و قمت فی حقهم بمفروض خدمتهم. و سميته زبدة المقال فی فضائل الآل، و ضمنته غرائب الفنون من غصون شجرتهم، و جعلته لنفسی أنيسا تطالعه حالتی مقامها و رحلتها، و جليسا تراجعه فی وقتی سكونها و حركتها، فأجرت ادوار الأقدار من أخطار الأسفار بعض أقضيتها، فسلبته و غيرته يد الاغتيال‌ و جرعت النفس بفقده مرارة حسرتها. فلما أن أزلفتنی الرأفة الربانية من الألطاف الإلهية بعنايتها، و أعرضت عن متاع الدنيا من جاهها و مالها و ولايتها، رأى بعض الصالحين أمير المؤمنين عليا (عليه السلام) فسأله مسائل تتعلق بالمعارف القدسية و ربوبيتها، فأجابه (عليه السلام) بكلمات، فقال: يا أمير المؤمنين لم احط علما بمعرفتها، فأحاله علی فی أن أشرح ذلك له و أفصل منه ما أجمله و أبين تفاصيل قوله و جمله. فلما حضر لدی و قص علی حقيقة الحوالة فی جواب ما سأله، قابلت أمره (عليه السلام) بالامتثال، و بادرت فی الوقت و الحال إلى استخراج الجواب عن ذلك السؤال. و بعد قيامی بواجب الحوالة و قضائها و امتثال أمره المطاع باستخراج أجوبتها و شرح أسمائها، ألزمت نفسی تأليف هذا الكتاب قياما بحقه (عليه السلام)، إذ خصنی بإحسانه و جعلنی أهلا لاستنابته إيای فی شرح اشكال من العلم اللدنی و تبيانه، و ليكون خلفا عن ذلك الكتاب الذی غاله الدهر بيد عدوانه فشرعت فی تصنيفه و جمعت همتی لتأليفه».[9] وی می گويد: من از ابتدای بلوغ به محبت اهل بيت عنايت داشتم و کتابی در زمينه فضايل آنها در 12 باب تاليف کردم و آن را خيلی دوست می داشتم بگونه ای که همراه خودم می داشتم و در سفر و حضر با آن انس داشتم. اما در يکی از سفرها اين کتاب از دستم رفت و غارت شد و لذا خيلی غصه خوردم. بعضی از صالحين، اميرالمومنين (ع) را در خواب ديدند و سوالاتی از ايشان پرسيدند، اما کلام حضرت را متوجه نشدند. وقتی از حضرت سوال کردند، ايشان آن فرد را به بنده ارجاع داد تا مطالب را برايش شرح دهم. من هم برای اينکه احسان حضرت را پاسخ دهم و نيز کم شدن آن کتاب را جبران کنم کتاب «مطالب السئول» را نوشتم.

 

6. تعبير مصاحبت:

آيا تعبير مصابحت نيز می تواند دلالت بر امامت اميرالمومنين (ع) داشته باشد يا نه؟ ممکن است بتوان از کنار هم قرار گرفتن تعابير ديگر در اين روايات اين مساله را استفاده کرد. انشاء الله ادامه بحث در جلسه آينده بيان می شود.

 


[1] المفردات، راغب اصفهانی، ج1، ص848.
[3] مجمع الزوائد، نورالدین هیثمی، ج5، ص211.
[8] خصائص امیرالمؤمنین(ع)، ص101، ‌ ح67 ؛ تاریخ دمشق، ج1، ص136، ح167 ؛ فرائد السمطین، ج1، ص228، ح177.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo