< فهرست دروس

درس امامت - کتاب المراجعات - استاد ربانی

96/02/30

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: آيه مودت و دلالت آن بر لزوم پيروی از اهل بيت(ع)

بررسی اشکالات مربوط به دلالت آيه مودت

بحث جلسه قبل اين بود که وجوب مودت ذوالقربای پيامبر دلالت بر افضليت آنها می کند، و چون طبق روايات مراد از ذوالقربی، حضرت علی، حضرت زهرا، امام حسن و امام حسين (عليهم السلام) هستند، آيه دلالت بر افضليت آنها دارد و چون افضليت شرط امامت است پس اين آيه دلالت بر امامت اميرالمومنين (ع) و امام حسن(ع) و امام حسين (ع) دارد.

وجه دلالت وجوب مودت بر افضليت نيز اين بود که در آيه شريفه مودت به منزله اجر رسالت به شمار آمده و لذا بايد در جايگاهی باشد که بتواند با رسالت پيامبر برابری کند. رسالت پيامبر اعظم رسالات الهی است پس اين مودت هم بايد از نظر اهميت و ارزش در تراز آن جايگاه عظيم باشد. تحقق اين امر به دو صورت ممکن است: 1. محب از جايگاه والايی برخوردار باشد؛ 2. محبوب دارای جايگاه ويژه ای باشد. محب که مومنان هستند چنين جايگاهی ندارند پس معلوم می شود محبوب در جايگاه والايی قرار دارد که باعث شود مودت آنها ارزش ويژه پيدا کند.

همان طور که گفته شد از جمله کسانی که اين استدلال را بيان کرده مرحوم علامه حلی در «منهاج الکرامه» است. استدلال ايشان مورد اشکال برخی قرار گرفته که در ادامه به بررسی و نقد آن می پردازيم.

 

اشکال ابن تيميه

وی در «منهاج السنه» به نقد استدلال علامه حلی پرداخته و می گويد: اين استدلال نزد جمهور اهل سنت باطل است زيرا مودت خلفای سه گانه در نظر آنان واجب تر از مودت اميرالمومنين (ع) است. دليل آن اين است که وجوب مودت، با مقياس فضيلت سنجيده می شود و لذا هر چقدر فضيلت کسی بالاتر باشد، شدت مودت نيز به او بيشتر است. اين مطلب در آيه 96 سوره مريم آمده است و بيان می دارد که هر کس ايمان و عمل صالح داشته باشد، خداوند مودت او را در دل ديگران واجب می کند (يا تکوينا محبت او را در دل ها قرار می دهد و يا تشريعا آن را واجب می کند). آن سه خليفه به دليل آيه 20 سوره فتح بعد از پيامبر برترين مومنان و برترين صالحان بودند. وی سپس به دو روايت نيز بر افضليت آنان استدلال کرده است. عبارت ابن تيميه چنين است:

«الْمَقْصُودُ أَنَّ قَوْلَهُ: «وَغَيْرُ عَلِی مِنَ الثَّلَاثَةِ لَا تَجِبُ مَوَدَّتُهُ» كَلَامٌ بَاطِلٌ عِنْدَ الْجُمْهُورِ، بَلْ مَوَدَّةُ هَؤُلَاءِ أَوْجَبُ عِنْدَ أَهْلِ السُّنَّةِ مِنْ مَوَدَّةِ عَلِی، لِأَنَّ وُجُوبَ الْمَوَدَّةِ عَلَى مِقْدَارِ الْفَضْلِ، فَكُلُّ مَنْ كَانَ أَفْضَلَ كَانَتْ مَوَدَّتُهُ أَكْمَلَ. وَقَدْ قَالَ تَعَالَى: ﴿إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا﴾ [سُورَةُ مَرْيَمَ: 96] . قَالُوا: يُحِبُّهُمْ وَيُحَبِّبُهُمْ إِلَى عِبَادِهِ. وَهَؤُلَاءِ أَفْضَلُ مَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ بَعْدَ نَبِيِّهَا، كَمَا قَالَ تَعَالَى: ﴿مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُكَّعًا سُجَّدًا يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا سِيمَاهُمْ فِی وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ﴾ [سُورَةُ الْفَتْحِ: 29] إِلَى آخِرِ السُّورَةِ. وَفِی الصَّحِيحَيْنِ عَنِ النَّبِی - صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ - أَنَّهُ سُئِلَ: «أَی النَّاسِ أَحَبُّ إِلَيْكَ؟ قَالَ: " عَائِشَةُ ". قِيلَ: فَمِنَ الرِّجَالِ؟ قَالَ: " أَبُوهَا» وَ فِی الصَّحِيحِ أَنَّ عُمَرَ قَالَ لِأَبِی بَكْرٍ - رَضِی اللَّهُ عَنْهُمَا - يَوْمَ السَّقِيفَةِ: «بَلْ أَنْتَ سَيِّدُنَا وَخَيْرُنَا وَأَحَبُّنَا إِلَى رَسُولِ اللَّهِ - صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ- وَتَصْدِيقُ ذَلِكَ مَا اسْتَفَاضَ فِی الصِّحَاحِ مِنْ غَيْرِ وَجْهٍ أَنَّ النَّبِی - صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ - قَالَ: «لَوْ كُنْتُ مُتَّخِذًا مِنْ أَهْلِ الْأَرْضِ خَلِيلًا لَاتَّخَذْتُ أَبَا بَكْرٍ خَلِيلًا، وَلَكِنْ مَوَدَّةُ الْإِسْلَامِ. فَهَذَا يُبَيِّنُ أَنَّهُ لَيْسَ فِی أَهْلِ الْأَرْضِ أَحَقُّ بِمَحَبَّتِهِ وَمَوَدَّتِهِ مِنْ أَبِی بَكْرٍ، وَمَا كَانَ أَحَبَّ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ - صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ - فَهُوَ أَحَبُّ إِلَى اللَّهِ، وَمَا كَانَ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ فَهُوَ أَحَقُّ أَنْ يَكُونَ أَحَبَّ إِلَى الْمُؤْمِنِينَ، الَّذِينَ يُحِبُّونَ مَا أِحَبَّهُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ [كَمَا أَحَبَّ اللَّهُ وَرَسُولُهُ]. وَالدَّلَائِلُ الدَّالَّةُ عَلَى أَنَّهُ أَحَقُّ بِالْمَوَدَّةِ كَثِيرَةٌ، فَضْلًا عَنْ أَنْ يُقَالَ: إِنَّ الْمَفْضُولَ تَجِبُ مَوَدَّتُهُ، وَإِنَّ الْفَاضِلَ لَا تَجِبُ مَوَدَّتُهُ».[1]

 

نقد و بررسی

در بررسی کلام ابن تيميه چند نکته قابل توجه است:

1. ملاکی که وی در ابتدا بيان کرده که وجوب مودت با مقياس افضليت سنجيده می شود و اينکه هر کسی فضيلت بيشتری داشته باشد مودت دينی نيز نسبت به او آکد است، ملاکی درست و پذيرفته شده است. اما اين مساله کبرای قضيه است و آنچه مورد بحث است تعيين مصداق آن است که افضل چه کسی است؟

2. وی برای تعيين مصداق به آيه آخر سوره فتح استدلال کرده است در حالی که اين آيه شريفه اختصاصی به خلفای ثلاثه ندارد. صدر آيه عام است و شامل همه اصحاب می شود اما با توجه به ذيل آيه روشن می شود که عموم مورد نظر نيستند بلکه تنها کسانی که دارای ايمان و عمل صالح باشند مورد تکريم الهی اند. اما در هر صورت وجهی که اختصاص آيه به خلفای ثلاثه را نشان دهد ندارد.

اهل سنت برای اثبات عدالت همه صحابه به اين آيه استدلال کرده اند (که اين استدلال هم بر خلاف سخن ابن تيميه است که مفاد آن را خاص می داند). اما عالمان شيعه اين استدلال را مورد مناقشه قرار داده گفته اند: ذيل آيه دلالت می کند که مفاد آيه عام نبوده و تنها شامل صحابه ای می شود که از ايمان و عمل صالح برخوردارند. به تعبير ديگر مدح ابتدای آيه مدح مجموعی است اما با توجه به ذيل آيه معلوم می شود که شامل تک تک افراد نمی شود و لذا نمی توان از صدر آيه عدالت عموم صحابه را استفاده کرد.

3. روايت اولی که ابن تيميه مورد استناد قرار داده هر چند در صحيحين آمده و از اين جهت مورد تاييد سندی اهل سنت است، اما وجود روايتی در صحيحين شرط لازم برای پذيرش آن است نه شرط لازم و کافی، زيرا چه بسا آن روايت با معارض مواجه بوده و کنار گذاشته شود. در بحث ما نيز اين روايت، معارضات فراوانی دارد که به برخی از آن ها اشاره می کنيم:

الف) آيه مباهله و احاديث ذيل آن. طبق اين آيه شريفه اميرالمومنين (ع)، در مرتبه نفس پيامبر قرار دارد و چون پيامبر اکرم (ص) افضل بر همگان است، علی (ع)‌ نيز که نفس اوست بعد از پيامبر، افضل بر ديگران است.

ب) حديث منزلت که در صحيحين نيز آمده معارض ديگر آن روايت است. در اين حديث پيامبر اکرم (ص) نسبت خود به علی (ع) را به نسبت موسی (ع) و هارون تشبيه می کند و بيان می دارد که هر منزلتی هارون نسبت به موسی (ع) داشت، علی (ع) نيز دارد. يکی از اين منزلت ها اين بود که هارون که از مقام نبوت برخوردار بود بعد از حضرت موسی (ع)، در ميان قوم خويش افضل بر ديگران بود. حال طبق حديث منزلت، حضرت علی (ع)‌ نيز همين مقام و منزلت را دارد و بر سايرين افضل است.

ج) حديث طير مشوی. حاکم نيشابوری حديث را چنين نقل می کند: « اللَّهُمُ ائْتِنِی بِأَحَبِّ خَلْقِكَ إِلَيْكَ يَأْكُلُ مَعِی مِنْ هَذَا الطَّيْرِ» قَالَ: فَقُلْتُ: اللَّهُمُ اجْعَلْهُ رَجُلًا مِنَ الْأَنْصَارِ فَجَاءَ عَلِی رَضِی اللَّهُ عَنْهُ، فَقُلْتُ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ عَلَى حَاجَةٍ، ثُمَّ جَاءَ، فَقُلْتُ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ عَلَى حَاجَةٍ ثُمَّ جَاءَ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «افْتَحْ» فَدَخَلَ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «مَا حَبَسَكَ عَلَی» فَقَالَ: إِنَّ هَذِهِ آخِرَ ثَلَاثِ كَرَّاتٍ يَرُدَّنِی أَنَسٌ يَزْعُمُ إِنَّكَ عَلَى حَاجَةٍ، فَقَالَ: «مَا حَمَلَكَ عَلَى مَا صَنَعْتَ؟» فَقُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، سَمِعْتُ دُعَاءَكَ، فَأَحْبَبْتُ أَنْ يَكُونَ رَجُلًا مِنْ قَوْمِی، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ: «إِنَّ الرَّجُلَ قَدْ يُحِبُّ قَوْمَهُ» هَذَا حَدِيثٌ صَحِيحٌ عَلَى شَرْطِ الشَّيْخَيْنِ، وَلَمْ يُخَرِّجَاهُ »[2]

ظاهر اين روايت دلالت بر افضليت حضرت اميرالمومنين(ع) بر سايرين حتی انبياء گذشته دارد. اگر اين معنا را نپذيريم لااقل روايت دلالت بر افضليت علی (ع) بر صحابه موجود در زمان پيامبر اکرم (ص) دارد.[3]

د) آيه تطهير نيز به توجه به احاديث ذيل آن که به احاديث کساء معروف اند، دلالت بر عصمت اهل بيت (ع)‌ دارند.

ه) درباره حضرت زهرا (س)‌ آيات و رواياتی آمده که با حديث بيان شده معارضه دارد. در اين مجموعه افضليت حضرت زهرا(س) بر ساير زنان و از جمله عايشه اثبات شده است. اين آيات و احاديث از اين قرار است:

1. همه آيات و رواياتی که دلالت بر عصمت آن حضرت می کند از جمله آيه تطهير و آياتی که دلالت بر افضليت ايشان می کند مانند آيه مباهله، دليل بر برتری ايشان بر ساير زنان دارد.

2. در کتاب صحيحين در باب مناقب حضرت زهرا (س) اين روايت نقل شده است که پيامبر خدا (ص) فرمود: « فَاطِمَةُ سَيِّدَةُ نِسَاءِ أَهْلِ الجَنَّةِ»[4] اين روايت دلالت دارد که حضرت فاطمه (س)‌ بر زنانی که اهل بهشت هستند حتی حضرت مريم (س) و حضرت حواء برتری دارد .

3. بخاری در روايت ديگری چنين نقل می کند که پيامبر خدا (ص) فرمود: «فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّی، فَمَنْ أَغْضَبَهَا أَغْضَبَنِی»[5] با توجه به اينکه به غضب آوردن ايشان به صورت مطلق آمده است دلالت بر عصمت ايشان دارد و اين نشان می دهد که ايشان معصوم بودند، و معصوم بر غير معصوم برتر است.

و) جميع بن عمير می گويد: با مادرم نزد عايشه رفتم و مادرم از وی درباره علی بن ابيطالب(ع) و فاطمه (س) سوال کرد. عايشه گفت: به خدا سوگند در ميان مردان کسی نزد پيامبر محبوب تر از علی بن ابيطالب و در ميان زنان زنی محبوب تر از فاطمه نمی شناسم. « عَنْ جُمَيْعِ بْنِ عُمَيْرٍ، قَالَ: دَخَلْتُ مَعَ أُمِّی عَلَى عَائِشَةَ فَسَمِعْتُهَا مِنْ وَرَاءِ الْحِجَابِ وَهِی تَسْأَلُهَا، عَنْ عَلِی فَقَالَتْ: «تَسْأَلُنِی عَنْ رَجُلٍ وَاللَّهِ مَا أَعْلَمُ رَجُلًا كَانَ أَحَبَّ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ مِنْ عَلِی، وَلَا فِی الْأَرْضِ امْرَأَةٌ كَانَتْ أَحَبَّ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ مِنَ امْرَأَتِهِ» هَذَا حَدِيثٌ صَحِيحُ الْإِسْنَادِ، وَلَمْ يُخَرِّجَاهُ »[6] . در فهم معنای اين حديث بايد به اين نکته توجه داشت که عايشه نسبت به اميرالمومنين (ع) بغض می داشت و در اين روايت اوست که آن حضرت را مدح می کند و لذا تعريف او آکد است. چنين رواياتی که موقوفه است را به جهت همين نکته در عداد احاديث مرفوعه گرفته اند .

بنابراين با توجه به معارضه های که بيان شد و احاديث ديگری که وجود دارد، اعتبار روايتی که مورد استناد ابن تيميه است مخدوش می شود. در اين تعارض يا بايد اقوی را ترجيح داد و ترجيح با اين دسته است. و يا نهايتا گفت که در صورت تعارض، هر دو ساقط شده و دليل ابن تيميه کنار می رود و لذا آيه مودت بدون معارض باقی می ماند.

3. در مورد حديث دومی که ابن تيميه به عنوان معارض به آن استدلال کرده می گوييم: تمام معارضه هايی که با روايت قبلی بيان شده نسبت به اين روايت نيز معارض خواهند بود.

 

وجه ديگر دلالت آيه مودت بر امامت ذو القربی

علامه حلی در «نهج الحق» و «منهاج الکرامه» و قاضی نورالدين شوشتری در «احقاق الحق» و علامه عبدالله شبر در «حق اليقين» به وجه ديگری بر دلالت آيه مودت بر امامت استدلال کرده اند و آن اينکه گفته اند: آيه مودت دلالت می کند بر وجوب مودت، و وجوب مودت ملازمه دارد با وجوب مطلق اطاعت، و چنين وجوبی مساوی با امامت است. علامه حلی همين مقدار از استدلال را بيان کرده اند اما به نظر می رسد حلقه مفقوده ای در اين استدلال وجود دارد زيرا دليلی نداريم که بگوييم وجوب مودت دلالت بر وجوب اطاعت مطلقه کند. اما قاضی شوشتری و علامه شبر به درستی آن حلقه را در استدلال خويش گنجانده اند. آنان گفته اند: وجوب مودت مطلقه در آيه دلالت بر عصمت می کند زيرا اگر آنان دارای عصمت نمی بودند مودت نسبت به آنان به صورت مطلق واجب نمی شد زيرا خلاف حکمت الهی بود. وقتی عصمت آمد وجوب اطاعت می آيد و وجوب اطاعت مطلق همان امامت است.

گونه ديگر اين استدلال اين است که بگوييم وقتی عصمت آنان ثابت شد، می گوييم شرط امام، عصمت است و بالاجماع کسی غير از اميرالمومنين (ع) معصوم نبود.


[3] برای توضیح بیشتر، ر.ک: براهین و نصوص امامت، حضرت استاد ربانی گلپایگانی.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo