< فهرست دروس

درس امامت - کتاب المراجعات - استاد ربانی

95/11/27

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: آيه تطهير و دلالت آن بر لزوم پيروی از اهل بيت(ع)

بررسی برخی از اشکالات دلالت آيه تطهير بر عصمت

 

اشکال اول: عدم دلالت آيه بر عصمت از حين ولادت

در جلسه گذشته يکی از اشکالات مربوط به استدلال به آيه تطهير بر عصمت اهل بيت (ع) بيان شد. گفته شده بود که اگر ما قبول کنيم که اراده در آيه اراده تکوينی است و تحقق مراد قطعيت دارد، باز مدعای شيعه را درباره عصمت اهل بيت (ع) ثابت نمی کند، زيرا اولا در آيه تطهير فعل مضارع «يريد» به کار رفته است که زمان گذشته را در بر نمی گيرد و دلالت دارد که عصمت در زمان حال و آينده برای آنان واقع شده است؛ ثانيا: فعل «يذهب» دلالت بر آن دارند که قبلا رجس و پليدی بوده که بعد برداشته شده است، و نيز فعل «يطهر» فرع بر عدم طهارت است. بنابراين آيه شريفه دلالت بر عقيده شيعه ندارد که می گويند اهل بيت (ع) از بدو ولادت معصوم هستند، زيرا کلمه «يريد» نسبت به زمان قبل از نزول آيه ساکت است و کلمه «يذهب» و «يطهر»، نيز دلالت بر عدم عصمت آنان در آن زمان دارد.[1]

 

پاسخ:

الف) نکته اول اينکه کلمه «يريد» منسلخ از زمان بوده و بيان گر سنت و مشيت الهی است. استفاده از قالب مضارع نيز بدان خاطر است که استمرار و بقاء اين سنت الهی را تاکيد کند. اين مساله نمونه های فراوانی در قرآن کريم دارد که در همه آنها مراد از فعل مضارع بکار رفته ناظر به زمان نبوده بلکه قانونی الهی را بيان می کند:

1. ﴿يُريدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَ لا يُريدُ بِكُمُ الْعُسْر﴾.[2] قرآن نمی گويد که خداوند از اکنون اراده يسر برای شما کرده است بلکه همواره مشيت الهی برای مکلفين اراده يسر بوده است.

2. ﴿وَ مَا اللَّهُ يُريدُ ظُلْماً لِلْعالَمينَ﴾[3] معنای آيه اين نيست که خداوند از حالا اراده ظلم نمی کند بلکه سنت الهی اين است که در هيچ زمانی ظلم نمی کند.

3. ﴿يُريدُ اللَّهُ أَلاَّ يَجْعَلَ لَهُمْ حَظًّا فِی الْآخِرَةِ ﴾[4] : خداوند می خواهد برای کافران بهره ای در آخرت قرار ندهد. معنای آن اين نيست که از حالا چنين اراده ای نموده است.

4. ﴿يُريدُ اللَّهُ لِيُبَيِّنَ لَكُمْ وَ يَهْدِيَكُمْ سُنَنَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِكُم[5] : خدای متعال اراده اش تعلق گرفته است که سنت های پيشينيان را برای شما بيان کند.

5. ﴿يُريدُ أَنْ يَتُوبَ عَلَيْكُم[6] : او اراده دارد که به شما توجه مغفرت آميز کند. (رجوع الررب الی العبد بالرحمه را توبه الهی و رجوع العبد الی الرب بالتضرع را توبه بنده گويند).

6. ﴿ما يُريدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ حَرَجٍ﴾.[7]

7. ﴿يُريدُ اللَّهُ أَنْ يُصيبَهُمْ بِبَعْضِ ذُنُوبِهِمْ﴾[8] : بدان كه خداوند مى‌خواهد آنان را بخاطر پاره‌اى از گناهانشان مجازات كند.

8. ﴿وَ يُريدُ اللَّهُ أَنْ يُحِقَّ الْحَقَّ بِكَلِماتِه[9] .

9. ﴿وَ اللَّهُ يُريدُ الْآخِرَة﴾[10] خدای متعال برای شما اراده آخرت و سعادت را کرده است.

10. ﴿إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ بِها فِی الْحَياةِ الدُّنْيا﴾.[11]

11. ﴿إِنَّما يُريدُ اللَّهُ أَنْ يُعَذِّبَهُمْ بِها فِی الدُّنْيا﴾.[12]

12. ﴿وَ نُريدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذينَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْض[13] . مراد الهی در آينده اتفاق می افتد اما اراده او بر اينکه مومنان زمين را اداره کنند از ازل بوده است.

بنابراين روشن شد که در هيچ کدام از اين آيات، فعل مضارع دلالت بر زمان ندارد. اين مساله در مورد غير اراده الهی نيز وجود دارد. قرآن درباره شيطان می گويد: ﴿إِنَّما يُريدُ الشَّيْطانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاء﴾[14] : شيطان اراده کرده است که در ميان شما دشمنی و کينه ايجاد کند؛ يعنی اين رويه و سنت هميشگی شيطان است که بذر دشمنی و کينه را بکارد.

نکته: اصولا همان طور که برخی از عالمان علم ادب نيز گفته اند وضع و ساختار اوليه فعل مضارع برای بيان استمرار است نه زمان، و زمان از روی قرينه در آن فهميده می شود. بله غالب کاربرد فعل مضارع درباره زمان حال و آينده است.

ب) تا اينجا روشن شد که اراده الهی ازلی بوده و زمان مند نيست، اما ممکن گفته شود آنچه بيان شد درباره اراده الهی بود اما تحقق مراد الهی زمان مند بوده و ممکن است در آينده رخ دهد. لذا درست است که اراده الهی از ازل به اذهاب رجس و تطهير اهل بيت(ع) تعلق گرفته است اما ممکن است تحقق اين مراد بعد از تعلق رجس و عدم طهارت در آنان باشد. بنابراين مدعای شما کماکان ثابت نمی شود.

در پاسخ گفته شده: کلمه اذهاب غير از اضاله است. کلمه اضاله ظهور در اين معنا دارد که ابتدا پليدی بوده و سپس رفع شده است، اما کلمه اذهاب ظهور در رفع ندارد بلکه با دفع نيز سازگار است، يعنی می تواند معنای آن دفع الرجس باشد. وجه آن اين است که وقتی اسباب رجس در کسی وجود داشته باشد، بکار بردن کلمه اذهاب می تواند به اين معنا باشد که خداوند جلوی تاثير آن اسباب را می گيرد. سبب رجس يا درونی و يا بيرونی است. سبب درونی آن همان شهوت و غضب و جهل است و عامل بيرونی آن شيطان است. طبق معنای دفع معنا آيه اين می شود که اراده الهی تعلق گرفته تا جلوی اسباب تحقق رجس را بگيرد به گونه ای که نه شيطان در فرد نفوذ کند و نه هوای نفسانی، بلکه در جان فرد عقل حاکم باشد.

معنای رفع و دفع در آيه همانند آن است که در احوال پرسی ها گفته می شود: «سلمکم الله» و «عافاکم الله». اگر طرف مقابل بيمار باشد معنای اين سخن آن است که خداوند بيماری شما را برطرف کند و اگر طرف مقابل سالم است معنای آن اين است که در سلامت بمانی زيرا اسباب رفع سلامتی برای فرد وجود دارد. مشابه اين تعبير را قرآن کريم درباره حضرت يوسف (ع) آورده است آن جا که می فرمايد: ﴿كَذلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشاء﴾[15] : اين چنين كرديم تا بدى و فحشا را از او دور سازيم‌.

ارزيابی

اين پاسخ وافی به دفع اشکال نيست زيرا با اين بيان آيه تطهير ذو وجهين می شود. آن گاه آيه می تواند مدعای ما را ثابت کند که ظهور در دفع داشته باشد. برای رفع اين مشکل دو مطلب می توان گفت:

1. بر اساس برخی از روايات کساء، از جمله روايت ابوسعيد خدری، نزول آيه تطهير مربوط به پنج نفر است و پيامبر اکرم (ص) نيز مشمول آيه است. حال وقتی عصمت پيامبر اکرم (ص) نيز مورد نظر باشد قطعا ايشان قبل از نزول آيه معصوم بوده اند، بنابراين اين نکته قرينه می شود که معنای دفع در آيه مورد نظر است و لذا دلالت آيه بر عصمت اهل بيت قبل و بعد از نزول آيه ثابت می شود.

2. وجه ديگر آن است که وقتی اين مقدار از آيه عصمت اهل بيت (ع) به دست آيد، از اين پس به کلمات آنان که معصومانه است رجوع می کنيم و عصمت از بدو ولادت را بدست می آوريم. روايات فراوانی در اين باره آمده است که بيان می کند معصومين از بدو خلقت معصوم بوده اند.

اشکال دوم: اظهار وقوع خطا در کلام معصومين

برخی گفته اند شما چگونه می گوييد که آيه دلالت بر عصمت اهل کساء دارد در حالی که خود اميرالمومنين (ع) گفته است که من معصوم نيستم، آنجا که گفته است: «فَلَا تَكُفُّوا عَنْ مَقَالَةٍ بِحَقٍّ أَوْ مَشُورَةٍ بِعَدْلٍ فَإِنِّی لَسْتُ فِی نَفْسِی بِفَوْقِ أَنْ أُخْطِئَ وَ لَا آمَنُ ذَلِكَ مِنْ فِعْلِی إِلَّا أَنْ يَكْفِی اللَّهُ مِنْ نَفْسِی مَا هُوَ أَمْلَكُ بِهِ مِنِّی‌»[16] : از گفتن حق، يا مشورت در عدالت خوددارى نكنيد، زيرا خود را برتر از آن كه اشتباه كنم «4» و از آن ايمن باشم نمى‌دانم، مگر آن كه خداوند مرا حفظ فرمايد.[17]

پاسخ:

اولا: هر چه که شما راجع به حضرت يوسف (ع) می گوييد ما نيز درباره اهل کساء می گوييم. حضرت يوسف (ع) به خداوند فرمود: ﴿وَ ما أُبَرِّئُ نَفْسی‌ إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ ما رَحِمَ رَبِّی‌﴾[18] : من نفسم را مبرا نمی دانم که به دام گناه مرا نيندازد زيرا من نيز بشر هستم و نفسی دارم که امر به بدی می کند، مگر اينکه مشمول رحمت الهی باشم. حضرت اميرالمومنين (ع) نيز به عنوان اينکه انسانی مانند ساير انسان ها بودند ما فوق خطا نبودند مگر اينکه خداوند ايشان را ياری نمايد. بنابراين اين سخن دلالت بر خطا و گناه آن حضرت ندارد.

ثانيا: اينکه آن حضرت مردم را دعوت به مشورت می فرمايد، همانند مشورت خواهی پيامبر اکرم (ص) است. اين سبک مشورتی اسلام است که بسيار نقش مهمی در موفقيت رهبر دارد. نظام هايی که مردمی بوده و اجازه شور و مشورت به مردم می دهند باعث استحکام پايه های مردمی آنها می شود. آن حضرت نيازی به رای مردم ندارد اما جدی گرفتن رای آنان و حتی در مواردی ترجيح رای آنان هر چند ممکن است آسيب هايی را به همراه داشته باشد اما خود مصلحت است. در نظام ديکتاتوری فرد سالاری است اما در نظام ولايی، ولايت و شريعت سالار است و لذا خود رهبر نيز اولين کسی است که تسليم ولايت و شريعت است .

 

اشکال سوم:

دهلوی در اشکالی گفته است اگر آيه تطهير دلالت بر عصمت اهل بيت (ع) کند آيه 6 سوره مائده نيز دلالت بر عصمت صحابه پيامبر خصوصا اصحاب بدر دارد.

پاسخ

اين اشکال بسيار سست است زيرا اولا: آيه 6 سوره مائده بيان گر حکم طهارات سه گانه وضو، غسل و تيمم است که اراده تشريعی است ﴿وَ لكِنْ يُريدُ لِيُطَهِّرَكُمْ وَ لِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُون[19] . ثانيا: اين آيه مربوط به همه مسلمانان بوده و اختصاصی به اصحاب بدر ندارد. آيه ای که مربوط به اصحاب بدر است آيه 11 سوره انفال است: ﴿إِذْ يُغَشِّيكُمُ النُّعاسَ أَمَنَةً مِنْهُ وَ يُنَزِّلُ عَلَيْكُمْ مِنَ السَّماءِ ماءً لِيُطَهِّرَكُمْ بِهِ وَ يُذْهِبَ عَنْكُمْ رِجْزَ الشَّيْطانِ وَ لِيَرْبِطَ عَلى‌ قُلُوبِكُمْ وَ يُثَبِّتَ بِهِ الْأَقْدامَ﴾[20] : بياد آوريد که خداوند خواب سبکی را بر شما غالب کرد تا استراحت کنيد؛ باران را نيز بر شما نازل کرد تا با آن خود را تطهير کنيد و آلودگی که از ناحيه شيطان بر شما عارض شده بود را برطرف سازيد و دلتان نيز آرامش پيدا کند و نيز زمين زير پای شما به جهت آن سفت شود تا بهتر بجنگيد. بنابراين اين آيه نيز ربطی به مساله عصمت ندارد.

 


[1] روح المعانی، سید محمود آلوسی، ج22، ص26-27 ؛ تحفه اثنی عشریه، دهلوی.
[17] روح المعانی، سید محمود آلوسی، ج22، ص26.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo