< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

97/11/07

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ضرورت اجتهاد کلامي و روش آن

بهره گيري از قاعده اصالت اطلاق در حديث غدير

صحبت در باره قاعده اصالت اطلاق و کاربرد آن در استنباط آموزه هاي اعتقادي از منابع وحياني بود. چند نمونه در اين باره در جلسات قبل بيان شد. نمونه ديگر استفاده از اين قاعده در استدلال به حديث غدير بر امامت اميرالمومنين (ع) است. در اين حديث که پيامبر اکرم (ص) به اتفاق فريقين فرمود: «من کنت مولاه فعلي مولاه»، کلمه مولي به کار رفته است. اين کلمه کاربردهاي مختلفي دارد و در مورد سه معناي آن يعني اولي بالتصرف،‌ نصرت و محبت، ميان شيعه و اهل سنت اختلاف نظر است. علماي اهل سنت معناي محبت و نصرت، و علماي شيعه قائل به معناي اولي بالتصرف هستند، و هر کدام بر مدعاي خود دلايلي اقامه کرده اند. عالمان شيعه قرينه هاي متعددي بر مدعاي خود اقامه کرده اند، از جمله به عبارت قبل از اين جمله استناد کرده اند که پيامبر اکرم (ص) فرمود: «ألست اولي بالمومنين من انفسهم». اين کلام به معناي اولي بالتصرف است و همين معنا در کلام من کنت مولاه آمده است. قرينه ديگر تهنيتي است که از سوي مسلمانان بعد از ايراد اين خطبه نسبت به اميرالمومنين (ع) صورت گرفته است. در اين باره به جلد اول «الغدير» مراجعه شود . ايشان در اين جلد به صورت جامع از جهت سند و دلالت اين حديث را مورد بررسي قرار داده و شبهات بيان شده را جواب داده اند.

اهل سنت نيز بر مدعاي خود به دعايي که بعد از اين فقره آمده و در آن پيامبر اکرم (ص) فرمود: «اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و اخذل من خذله و انصر من نصره» استناد کرده اند. و يا جريان تاريخي را نقل کرده اند که در آن بعد از بازگشت از يمن عده اي از اميرالمومنين (ع) شکايت کردند و پيامبر (ص) با اين کلام خواستند اين کدورت ها را بزدايند. اولين کسي که ميان اين جريان تاريخي و حديث غدير ارتباط برقرار کرده، ابن کثير در «البدايه و النهايه» است .

استناد به اطلاق کلمه «مولي»

اگر به اطلاق حديث اخذ کنيم، از آن جا که در بر دارنده هر سه معنا خواهد بود در اين صورت اين نزاع ميان شيعه و اهل سنت برداشته خواهد شد. «الجمع مهما امکن اولي من الترک». توضيح اينکه کلام پيامبر اکرم (ص) که فرمود: «من کنت مولاه»، مولا در آن به چه معنا است؟ اين مسلم است که آن حضرت هم اولي بالتصرف بودند و هم محب و هم ناصر مومنين. آن حضرت واجد اين ولايت هاي سه گانه بودند. اکنون ايشان با فاء تفريع، همين ولايت را براي علي (ع) ثابت نمودند، و معناي آن اين است که هر چه پيامبر (ص) دارند براي علي (ع) نيز ثابت است. بنابراين هم اطلاق کلمه مولاه و هم اينکه پيامبر (ص) واجد اين مقامات بودند بيان گر آن است که طبق اين حديث، اميرالمومنين (ع) نيز واجد اين مقامات بودند.

اين بهترين تقرير از حديث است که هم جامع تر بوده و هم کم مؤنه تر است. در ميان علماي اهل سنت، محمد بن طلحه شافعي در کتاب «مطالب السئول» همين تقرير را بيان کرده و گفته است: «أثبت رسول الله (ص) لنفس علي (ع) بهذا الحديث ما هو ثابت لنفسه علي المؤمنين عموما،‌ فانه (ص)‌ اولي بالمؤمنين و ناصر المؤمنين و سيد المؤمنين، و کلّ معناي أمکن اثباته ممّا دلّ عليه لفظ المولي لرسول الله (ص) فقد جعله لعلي (ع)‌ »[1] . وي مي گويد: هر معنايي که مي توان براي پيامبر (ص) طبق ادله اثبات کرد و لفظ مولا اين معنا را داشته باشد طبق اين حديث براي علي (ع) نيز ثابت است.

در اينجا ممکن است گفته شود کلمه مولا بلاشک موارد استعمال مختلفي مانند رب، حليف، جار، ابن عم، ناصر، محب و اولي بالتصرف دارد. وقتي لفظي موارد استعمال مختلف داشته باشد اگر مشترک لفظي باشد يک حکم و اگر معنوي باشد حکم ديگري دارد. اگر لفظ مولي را مشترک معنوي بدانيم در اين صورت، لفظ در معناي جامع استعمال شده و فهم مصداق آن از اطلاق و قرائن ديگر فهميده مي شود. مثلا وقتي فرد مي گويد: «جائني عالم»، لفظ عالم واحد و معنا واحد است و تعدد مصاديق از اطلاق کلام و قرائن فهميده مي شود. برخي از بزرگان مانند ابوالصلاح حلي،‌ علاوه طباطبايي،‌ ابن فارس کلمه مولي را مشترک معنوي دانسته و جهت جامع آن را قرابت خاصه دانسته اند.

اما اگر لفظ، مشترک لفظي باشد چون جهت جامع وجود ندارد در اين صورت طبق نظر مشهور يک معنا بيشتر در مورد آن لفظ جايز نيست اراده شود. وجه آن اين است که استعمال، تابع اراده، و اراده، تابع مراد است. اراده بايد متشخص باشد و نمي تواند به دو يا چند چيز که از جهت ماهيت مختلف هستند تعلق گيرد. اگر مريد متعدد باشد بايد اراده ها نيز متعدد باشد. طبق اين معنا نمي توان از اطلاق کلام بر مدعا استدلال کرد .

استفاده از اطلاق محبت و نصرت

اگر گفته شود مولي در حديث مشترک لفظي است و مراد از آن نصرت و محبت است در اين صورت نيز ما را به معناي اولي بالتصرف مي رساند، زيرا مراد، يک نصرت و محبت معمولي نيست بلکه نصرت و محبتي است که پيامبر اکرم (ص) داشتند و آن نصرت و محبت در حد اعلي بود. اين نصرت و محبت اطلاق داشته و همه موارد آن را از جمله دست گيري در مسائل فکري و معنوي را نيز شامل مي شود. اين نصرت و محبت کامل و جامع، همان مقام امامت است.

در اينجا معناي مطابقي کلام همان نصرت و محبت است اما به دلالت التزاميه معناي اولي بالتصرف فهميده مي شود. بنابراين اگر مولي را مشترک لفظي نيز بدانيم خواه معناي مطابقي را اولي بالتصرف بدانيم يا نصرت و يا محبت، باز سه معنا داخل در آن خواهد بود، و استعمال لفظ در اکثر از معنا رخ نداده است زيرا يک لفظ است که به دلالت هاي مطابقي و التزامي چند معنا را بيان مي کند.

نکته: حقيقت محمديه (ص)، حقيقت ظليه است يعني همه آنچه اصل دارد ظل نيز دارد اما رقيق تر و بالغير است. ممکن الوجود هر چه داشته باشد در نهايت ممکن الوجود است و منجر به الوهيت او نمي شود.

خلاصه

درباره کلمه «مولي» در حديث «پ» اختلاف شده است که آيا مقصود از آن اولي بالتصرف (رهبري و زعامت سياسي) است يا نصرت و يا محبت مقصود است. عالمان شيعه معناي اول و اکثر عالمان اهل سنت معناي دوم يا سوم را برگزيده اند. ديدگاه صحيح در اين باره آن است که کلمه «مولي» در بخش اول حديث يعني جمله «من کنت مولاه» هر سه معناي ولايت را شامل مي شود، زيرا پيامبر اکرم (ص) همه آن ها را دارا بود. بنابراين، «مولي» در بخش دوم حديث يعني جمله «فعلي مولاه» نيز هر سه معنا را شامل مي شود. محمد بن طلحه شافعي در اين باره گفته است: هر معنايي که لفظ مولي درباره پيامبر (ص) بر آن دلالت مي کند،‌ پيامبر (ص) آن را براي علي (ع) اثبات کرده است. پيامبر (ص) هم نسبت به مؤمنان اولي بود و هم ناصر و سيد آنان بود، علي (ع) نيز اين گونه بود (داراي اين مقامات بود).

 


[1] مطالب السؤول فی مناقب آل الرسول، ص80.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo