< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

97/09/03

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ديدگاه اخباريون درباره معرفت و نظر در اعتقادات

 

ديدگاه اخباريون درباره معارف اعتقادي

گفته شد عده اي از عالمان و متکلمان اسلامي، شناخت اصول اعتقادات ديني براي انسان را غير اکتسابي دانسته اند. به اعتقاد آنان خداوند اين معرفت را بدون اين که انسان در تحقق آن نقشي داشته باشد، و از طريق اجتهاد يا تقليد به آن دست يازد، در سرشت و نهاد انسان قرار داده است. ديدگاه «اصحاب المعارف» را که عده اي از متکلمان غير شيعي (عموما يا غالباً معتزلي) هستند مورد نقل و بررسي قرار گرفت.

در مجموع اين مطلب بدست آمد که اگر منظور اينان از ضروري بودن اين معارف، ضرورتي است که از طريق فکر بدست مي آيد، سخني مورد پذيرش است. معرفت، پديده اي است که نقش انسان در آن نقش اعدادي و قابلي است؛ وقتي او قابليت لازم را پيدا کرد، خداوند عالم علم را به او افاضه مي کند. اما اگر مقصود اينان، ضروري بودن اين معارف قبل از فکر باشد در اين صورت پذيرفته شده نيست، زيرا اولا: خلاف وجدان است؛ ثانيا: خلاف آيات قرآن است. قرآن کريم بيان مي دارد انسان در ابتدا هيچ نمي داند. خداوند به او ابزارهاي لازم براي کسب معرفت را عطا فرموده تا با بکارگيري آنها به علم دست يابد: ﴿وَ اللَّهُ أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِكُمْ لا تَعْلَمُونَ شَيْئاً وَ جَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُون[1] . ثالثا: اين نظر با معيار و ملاکي که خود اصحاب معارف در بحث افعال اختياري پذيرفته و با آن با اشاعره که قائل به خلق افعال هستند احتجاج کرده اند ناسازگار است. اين شاخص آن است که فعل اختياري آن است که بر اساس داعي و فکر انجام گيرد. حال طبق اين شاخص علم و معرفت نيز فعل اختياري خواهد بود زيرا ابتدا داعي و فکر صورت مي گيرد و به دنبال آن علم مي آيد. ما فاعل سبب علم هستيم و فاعل السبب فاعل المسبب، و لذا مي توانيم با جلوگيري از سبب جلوي مسبب را بگيريم.

حاصل آن که اگر مراد اينان از ضروري، اضطرار بعد از فکر باشد مورد قبول است و اين اضطرار منافاتي با اختيار ندارد، اما اگر مراد اضطرار قبل از فکر است در اين صورت ديدگاهي باطل است.

اکنون به بررسي ديدگاه اخباريان شيعه در اين باره مي پردازيم:

 

تبيين ديدگاه

عالمان اخباري با استناد به رواياتي که بر فطري بودن توحيد و ديگر اصول اعتقادي دلالت مي کند و نيز رواياتي که معرفت به وجود خدا را صنع پروردگار دانسته نه صنع و فعل بشر، بر اين ديدگاه استدلال کرده اند.

1. ملا محمد امين استرآبادي (م 1033 هـ) در اين باره گفته است: «روايات متواتر از ائمه طاهرين (عليهم السلام) بيان گر آن است که شناخت خداوند به عنوان آفريدگار عالم و اين که داراي رضا و سخط است و اين که مردم به معلمي از جانب خداوند نياز دارند تا رضا و سخط الهي را به آنان تعليم کند، فطري است، يعني با الهام فطري در قلوب انسان ها قرار داده شده است. همان گونه که حکما گفته اند که کودک با الهام فطري الهي سينه مادر را مي گيرد تا شير بنوشد. توضيح مطلب آن است که خداوند اين قضايا را در قلوب آن ها آفريده و دلايل آشکاري را به آنان الهام کرده است، سپس پيامبراني را براي ابلاغ اوامر و نواهي خود به مردم، فرستاده است».[2]

2. شيخ حر عاملي (م 1104 هـ) معرفت هاي اعتقادي را به دو دسته اجمالي و تفصيلي تقسيم کرده و گفته است: از آيات و روايات بسيار به دست مي آيد که معرفت اجمالي، ضروري و فطري است و اکتسابي نيست، ولي معرفت هاي تفصيلي، اکتسابي است که بايد از ائمه طاهرين (عليهم السلام) دريافت کرد. وي، کلام محمد امين استرآبادي را بر همين معنا حمل کرده است.[3]

3. ملا صالح مازندراني (م 1081 هـ) - با اين که از اخباريان به شمار نمي رود – در شرح روايت محمد بن حکيم که از امام صادق (ع) پرسيد: معرفت، صنع چه کسي است؟ امام (ع) فرمود: «صنع خداوند است، نه صنع انسان ها»[4] ، گفته است: در اين باره روايات بسياري نقل شده که متواتر معنوي مي باشند، و مدلول آن ها اين است که معرفت خداوند توفيقي است، و عباد به تحصيل آن از طريق نظر و استدلال مکلف نيستند. بنابراين، ديدگاه اشاعره و معتزله و برخي از اماميه که معرفت خداوند را نظري دانسته و نظر براي تحصيل آن را بر مکلفان واجب شمرده اند، باطل است. اين ديدگاه از نظر اخباريان اصحاب ما باطل است، زيرا از نظر آنان معرفت [خداوند] موهبتي الهي است، و احتمال دارد که معرفت رسول خدا (ص) نيز موهبت الهي باشد [نه اکتسابي]، و اين مطلب همان است که فاضل استرآبادي در «الفوائد المدنية» برگزيده است. ايشان سپس کلام وي را نقل کرده است.[5]

استرآبادي، روايات مربوط به فريضه بودن طلب علم را بر علم به ادله سمعيه، حمل کرده است. او ميان معرفت و علم فرق نهاده و گفته است: معرفت آن است که حجيت ادله سمعيه متوقف بر آن است که عبارت است از معرفت صانع عالم و اين که او داراي رضا و سخط است و سزاوار است که معلمي را براي بشر نصب کند تا مصالح و مفاسد امور را براي آنان بيان کند (نبوت عامه) و نيز معرفت پيامبر الهي (نبوت خاصه)؛ و مراد از علم، ادله سمعيه است.[6]

4. فيض کاشاني در کتاب «علم اليقين»، تصديق به وجود خداوند متعال را فطري بشر دانسته و به اين که افراد بشر در تنگناهاي زندگي به کسي که همه اسباب در دست اوست و تسهيل دشواري ها به اراده و خواست اوست توجه مي کنند، بر اين مطلب استشهاد کرده است.[7] همچنين يادآور شده است که به همين دليل است که انسان ها در ترک تحصيل معرفت نسبت به خداوند، و بسنده کرده به آنچه فطري آنان است، معذور شناخته شده اند، و اقرار زباني آنان مورد رضايت واقع شده و به استدلال هاي علمي در اين باره تکليف نشده اند. پيامبر اکرم (ص) فرموده است: «أمرت أن اقاتل الناس حتي يقولوا لا اله الا الله»: به قتال با مردم مأمور شده ام تا اين که به توحيد اقرار کنند. استدلال و ژرف انديشي، براي افزايش بصيرت و طايفه اي خاص و (نيز) براي رد بر اهل ضلالت است.[8]

البته، ايشان در جايي ديگر در اين باره ديدگاه ديگري را برگزيده و در شرح روايت: «إن الله احتجّ علي الناس بما آتاهم و عرّفهم» گفته است: يعني خداوند بر بندگان به اين که به آنان عقل و فهم داده و خير و شر را به آنان شناسانده است، احتجاج مي کند، نه آنچه به آنان اعطا نکرده و نشناسانده است. و اين مطلب با اين که بذل جهد به مقدار توانايي بر آنان لازم است، منافات ندارد، زيرا آن نيز از اسباب (اعطاي معرفت) است، جز اين که ترتب حصول معرفت بر تلاش انسان، ممکن است (نه حتمي) و بر حسب مشيت الهي و با توجه به درجات مختلف انسان ها در همت و استعداد باشد، و بر انسان ها جز اين که با تحصيل مقدمات معرفت، خود را در معرض آن قرار دهند، تکليفي نيست، چنان که در حديث نبوي آمده است که «إن لربکم في ايام دهرکم نفحات ألا فتعرّضوا لها»: براي پروردگارتان در دوران زندگي شما نسيم هايي است، پس خود را در معرض آن ها قرار دهيد.[9]

5. علامه مجلسي نيز بر اين باور است که مفاد ظاهر اکثر روايات اين است که بندگان خدا به انقياد در برابر حق و ترک استکبار در برابر آن تکليف شده اند، اما معارف (مربوط به شناخت حق) را خداوند پس از آن که حق را برگزيدند، در قلوب آنان القا مي کند، سپس در پرتو اعمال و طاعت به تدريج آن را تکميل مي کند تا آنان را به درجه يقين نايل سازد. سيره پيامبران و پيشوايات دين در تکميل امت ها و اصحابشان (نيز) دليل کافي بر اين مطلب است، زيرا آنان امت ها و اصحاب خود را به انديشيدن و اکتساب معارف و تتبع کتاب هاي فلاسفه و ديگران، احاله ندادند، بلکه در مرحله نخست آنان را به اقرار به توحيد و ساير عقايد دعوت کردند، سپس به تکميل نفس خود از طريق طاعات و رياضت ها(ي شرعي) فرا خواندند، تا اين که به اين شيوه به درجات عالي سعادت نايل آمدند. ايشان، در ادامه سخنان ملا محمد امين استرآبادي – که پيش از اين نقل نموديم – را باز گفته است.[10]


[2] الفوائد المدنیة، ص407.
[3] اثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، ج1، ص64- 74.
[4] قلت لأبی عبدالله (ع): المعرفة من صنع من هی؟ قال (ع): من صنع الله، لیس للعباد فیها صنع.
[5] شرح الکافی، ج5، ص48- 50.
[6] الفوائد المدنیة، ص448.
[7] علم الیقین، ج1، ص38 ؛ نیز ر.ک: الوافی، ج3، ص59.
[8] همان، ص41- 42.
[9] الوافی، ج1، ص551- 552.
[10] مرآه العقول، ج2، ص222.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo