< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

97/07/28

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بحث وجوب نظر و فکر در معرفت

بررسي کلام علامه طباطبايي درباره تقليد ممدوح و مذموم

در جلسه گذشته ديدگاه مرحوم علامه طباطبايي درباره تقليد و اجتهاد در بحث اعتقادات مطرح شد. ايشان فرمودند: اين گونه نيست که راه استدلال و دليل همواره مطلوب باشد و هر تقليدي همواره مذموم باشد بلکه يک جا استدلال ممدوح و تقليد مذموم است و يک جاي ديگر تقليد مذموم و استدلال ممدوح است. ملاک و معيار آن توانمندي فرد و استناد آن به علم و جهل است. مقتضاي اوليه فطرت، اجتهاد يعني استقلال در جستجوي از علت است. فطرت مي گويد تا هر جا که مي تواني استقلال فکري داشته باش. اما همين فطرت در ادامه مي گويد در مسائلي که نمي تواني، به عالمان و متخصصان رجوع کن. [1]

بنابراين هميشه تقليد مذموم و اجتهاد ممدوح نيست بلکه در مواردي تقليد مذموم و اجتهاد ممدوح است و در مواردي تقليد ممدوح و اجتهاد مذموم است. ملاک اين امر آن است که هر گاه انسان به صورت مستقل بتواند نسبت به چيزي که مطلوب او است علم پيدا کند ديگر بر او تقليد کردن جايز نيست و بايد اجتهاد کند. حال اگر آن مطلوب از امور واجب باشد اين اجتهاد نيز بر او واجب خواهد بود و اگر آن مطلوب امر راجح و مستحب باشد، اجتهاد نيز بر او مستحب خواهد بود. اما آنگاه که انسان قادر بر دستيابي به مطلوب به صورت مستقل نباشد در اين صورت براي تحصيل آن مطلوب بايد تقليد کند. حال اگر آن مطلوب از امور واجب باشد تقليد او نيز واجب خواهد بود و اگر آن مطلوب امري مستحب باشد، تقليد نيز برايش مستحب خواهد بود.

نظري که در اين باره مشهور و رايج است اين است که يا تقليد در اعتقادات بالکل جايز نيست و يا آن را جايز مي دانند. طبق آنچه گفته شد روشن مي شود که اما اين دو ديدگاه حق مطلب را ادا نمي کند، زيرا در مواردي که مساله دو وجهي است، راي و نظر نيز بايد ناظر به اين دو وجه باشد و اگر به صورت يک حکم بسيط بيان شود فرد گرفتار خلط و اشتباه خواهد شد. مگر اينکه بگوييم مراد اينان از تقليد، تقليدي است که خالي از علم و ظن باشد و با شک سازگاري داشته باشد يعني همانند آن چه در فقه در مورد شک بين سه و چهار در نماز بيان مي شود. بله اين گونه تقليد تنها در مورد عمل صحيح است و در مورد اعتقادات بالکل جايز نيست.

 

جمع بندي

بر اساس کلام مرحوم علامه و آنچه بيان شد جمع بندي بحث اينگونه مي شود:

اعتقادات دو دسته اند:

1. دسته اول اعتقاداتي است که عقل در فهم و اثبات آنها مي تواند به صورت مستقل وارد شود. شالوده هاي اعتقادي از اين قسم هستند مانند مساله توحيد .

2. دسته دوم اعتقاداتي است که عقل در فهم يا اثبات آنها مستقل نيست و عقل به ما هو قدرت درک يا اثبات آنها را ندارد و بايد اين مسائل را از وحي دريافت شود مانند اعتقاد به سوال نکير و منکر در قبر و يا مساله عذاب قبر .

گونه اول خود بر دو گونه است:

الف) صورت اول اعتقادات فطري بشر است که همگان بر فهم و اثبات آنها قادر هستند، مانند اينکه اين عالم را خالقي عالم و قادر خلق کرده است. اينها شالوده هاي اصول ايمان ديني را تشکيل مي دهند و مومن اگر بخواهد مومن باشد بايد اينها را بپذيرد. در اين گونه اعتقادات روشن است که طبق ملاکي که بياد شد تقليد مذموم و جايز نيست، زيرا ملاک جواز و وجوب تقليد آن است که انسان توانايي فهم آن را نداشته باشد. هر گاه فردي بتواند علمي را خود بدست آورد و محذوريتي در اين باره براي او نباشد اگر دست به تقليد بزند، اين کار بر او مذموم است.

ب) صورت دوم اعتقاداتي است که عقل فطري و همگاني بر فهم و اثبات آنها توانا نيست، مثل اينکه آيا علم الهي حضوري است يا حصولي، و يا حقيقت قدرت و حيات الهي چيست؟ از آنجا که اين گونه اعتقادات نيازمند مهارت و آگاهي هايي است دسترسي به آنها در توان همگان نيست. و از طرفي اين اعتقادات از اصول و شالوده هاي ايماني نيز نيستند. اکنون سوال اين است که تقليد در اين اعتقادات چه حکمي دارد؟ به تعبير ديگري دسته اي از اعتقادات هر چند از مستقلات عقلي هستند اما فهم آن تنها از عهده برخي بر مي آيد و از اعتقادات شالوده اي هم نيستند، مثل ولايت تکويني نبي و امام. تقليد در اين موارد مستحب است زيرا مطلوب اين امور از کمالات بوده است و اگر کسي به دنبال آنها برود پاداش مي گيرد و اگر نرود عقاب نمي شود.

ادامه بحث در جلسه آينده دنبال مي شود .

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo