< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

96/10/17

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: روش شناسی علم کلام

ادامه بررسی استدلال به آيه 99 سوره حجر

سخن در بررسی روش سير و سلوک در معرفت از منظر قرآن کريم بود. در اين باره به بررسی آيه 99 سوره حجر رسيديم که فرمود: ﴿وَ اعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقين[1] . مرحوم علامه طباطبايی در جلد 5 «الميزان» به اين آيه استناد کرده می فرمايد: مراد از آن نقش عبادت در کسب معرفت شهودی است. مولف تفسير «بيان السعاده» (سلطان علی شاه) نيز در اين باره گفته است: اين آيه خطاب به پيامبر اکرم (ص) است و بيان می دارد که اگر می خواهد به درجات بالای معرفت دست يابد بايد راه عبادت را در در پيش گيرد. در اثر اين عبادت معرفت های اجمالی آن حضرت به معرفت های تفصيلی تبديل می شود. وی سپس اين شعر را آورده است:

علم جوياى يقين باشد بدان وان يقين جوياى ديد است و عيان‌

اندر الهيكم بيان اين ببين كه شود علم اليقين عين اليقين‌[2]

اما مشهور مفسرين يقين در آيه را به معنای موت گرفته اند.[3] مرحوم علامه نيز در تفسير همين آيه يقين را به معنای موت دانسته و گفته اند وجه اينکه از موت به يقين تعبير شده آن است که موت امری يقينی است و فرد در موقع موت واقعيت ها را مشاهده کرده و ترديدهای او از بين می رود.

در بررسی معلوم می شود که ديدگاه مشهور درست است و نمی توان يقين در آيه را به معنای يقين معرفتی معنا کرد خصوصا با تفسيری که صاحب «بيان السعاده» مطرح کرده است. مخاطب آيه پيامبر اکرم (ص) است، حال آيا می توان گفت که آن حضرت که اکمل بشر و سيد رسل بودند و تمام مراتب کمالی که انبيا داشتند را در حد اعلی داشته اند با اين حال دارای علم اجمالی بودند؟ پيامبری که چهل سال مراتب سير و سلوک را طی کرده بودند و سپس به نبوت مبعوث شدند. اين مطلب را در مورد افراد عادی نمی توان گفت چه رسد به پيامبر. مرحوم علامه نيز فرمودند: شاهد اينکه يقين در آيه به معنای موت است اين است که تعبير آيه اين است که يقين به سراغ فرد می آيد نه اينکه فرد يقين را بدست آورد.

 

لزوم عبادت برای همه افراد

مرحوم علامه در ذيل اين آيه شريفه نکته ای را بيان می کنند که قابل توجه است و آن اينکه مبادا توهم شود که عبادت تا وقتی لازم است که انسان به معرفت يقينی و کمال برسد و از آن به بعد ديگر عبادت لازم نيست. خلاصه کلام ايشان چنين است:

1. از نظر قرآن کريم دين امری فطری است، و نظام تشريع به نظام تکوين گره خورده است.

2. چيزی که فطری انسان باشد حکم «ذاتی» را دارد يعنی اگر خصوصيتی با سرشت انسان تکوينا رقم خورده باشد ديگر انفکاک ناپذير است.

3. تقيد به احکام دينی امری فطری است و اگر بنا باشد فردی در مدار انسانيت حرکت کند بايد دين ورز باشد. انسان بی دين، انسان خارج از مدار فطرت و انسانيت است .

4. مردم دو گونه اند: يا هنوز به کمال مطلوب علمی و عملی نرسيده اند، و طالب و در راه هستند. اين افراد معلوم است که بايد به دين ملتزم باشند تا بتوانند ظرف خويش را پر کرده و استعدادهای خود را به فعليت برسانند. گروه دوم کسانی هستندکه به کمال مطلوب رسيده اند. در مورد اينان نيز تقيد به دين لازم است زيرا فطرت اقتضا می کند آثار و لوازم آن نيز وجود داشته باشد. به همين خاطر است که اگر فرد اميرالمومنين (ع) هم باشد باز تا لحظه آخر عبادت را رها نمی کند.

 

دو مقوله فطری بودن و فهم دين

فطری بودن يک مساله غير از معلوم بودن آن برای فرد است. برخی از امور فطری مانند امر بديهی بوده و معلوم اند اما برخی از آنها برای خيلی معلوم نيستند، اما ندانستن يک امر فطری با فطری بودن آن تعارضی ندارد.

از جمله مغالطاتی که توسط برخی روشنفکران مطرح شده اين است که گفته اند: دين امری فطری است که همه آن را می فهمند و لذا ديگر لزومی به وجود عالمان دين نيست. پاسخ اين است که وجودِ امری غير از علم به آن است؛ الان طبيعت برای همه مردم است اما آيا همه نيز زوايای آن را می فهمند؟ طبيعت برای همه هست اما فهم آن همگانی نيست. قرآن کريم نيز هدی للناس است اما فهم آن نيازمند متخصص است، همان طور که فهم طبيعت نيز نيازمند دانشمندان متخصص در اين زمينه است. دين نيز هر چند برای همه است اما فهم آن همگانی نيست، اتفاقا فهم فعل تشريع الهی پيچيده تر از فعل تکوينی الهی است زيرا طبيعت مربوط به جسم است در حالی که دين غذای روح است. آيت الله جعفری در گفتگوی خود با بتراند راسل به وی می گويد: شما رياضی دان و فيلسوف هستيد و همه چيز را جدی می گيريد جز دين و آن را دست کم گرفته ايد، در حالی که دين اگر از رياضيات و فلسفه پيچيده تر نباشد ساده تر نيست.

 

آيه سوم : استدلال به آيه 282 بقره بر راه معرفت شهودی

در انتهای اين آيه شريفه آمده است: ﴿وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ يُعَلِّمُكُمُ اللَّه. بعضی از طرفداران سير و سلوک به اين آيه استدلال کرده و گفته اند: آيه می فرمايد: اگر شما تقوا الهی پيشه کنيد خداوند به شما علم را فرا می دهد. مرحوم علامه در «الميزان»[4] و صاحب «المنار»[5] ، اين قول را نقل کرده اما آن را نپذيرته اند، اما آيت الله سبحانی بعد از نقل اين ديدگاه آن را قبول کرده و گفته اند: عطف جمله دوم بر جمله اول، بيان گر آن است که ميان تقوا و تعليم الهی ارتباط بر قرار است.« فإنّ عطف الجملة الثانية على الاُولى يحكي عن صلة بين التقي وتعليمه سبحانه»[6]

در بررسی معلوم می شود که نمی توان بر اين آيه بر اين مدعا استدلال کرد. مرحوم علامه در نقد اين ديدگاه می فرمايد: هر چند قرآن کريم در آيات خود بيان می دارد که تقوا سبب تعليم الهی است اما اين آيه اين مطلب را نمی رساند. ايشان دو دليل در نقد آن آورده اند يکی وجود واو عاطفه و ديگری مساله سياق آيه است.

انشاء الله ادامه بحث در جلسه آينده پيگری می شود .

 


[2] بیان السعاده، سلطان محمد گنابادی، ج2، ص406.
[3] مجمع البیان، مرحوم طبرسی، ج5-6، ص347 ؛ تفسیر کبیر، فخرالدین رازی، ج19، ص216 ؛ تفسیر صافی، فیض کاشانی، ج4، ص299.
[5] المنار، رشید رضا، ج3، ص123.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo