< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

95/08/15

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بررسی مبنای دين شناسی نظريه فرهنگستان علوم اسلامی

بررسی حقيقت و اساس دين

موضوع بحث بررسی اين نظريه بود که معتقد بود برای دستيابی به علم دينی بايد نگاهی غير از نگاه مشهور به دين داشت و به جای گزاره ای و متنی دانستن دين، نگاه ولايی به آن داشت. در اين نگاه حقيقت دين، عبارت است از ولايت الهی که وقتی نزول پيدا می کند به صورت گزاره های اعتقادی، اخلاقی و ... در می آيد.

برای بررسی اين ادعا به کتب لغت و قرآن کريم مراجعه شد و تا اينجا اين نتيجه به دست آمد که نه در کتب لغت و نه در هيچ جايی قرآن کريم، دين به معنای ولايت الهی نيامده است. در قرآن دين کاربردهای مختلفی داشته و آنچه مربوط به بحث ما است، کاربرد دين در معنای شريعت و قوانين الهی است.

بررسی کاربردهای دين در روايات

اما در اين باره مناسب است به بررسی کاربرد دين در روايات نيز بپردازيم و ببينيم آيا در آنجا دين به معنای ولايت آمده است يا نه؟ مرحوم کلينی در کتاب «الکافی»، کتاب ايمان و کفر بابی با عنوان «دعائم الاسلام» قرار داده و احاديثی در اين باره آورده است که به برخی از آنها اشاره می شود:

1. عمرو بن حريث گويد: خدمت امام صادق عليه السّلام رسيدم و عرض كردم: قربانت گردم، دينم را براى شما نقل نكنم؟ فرمود: چرا؛ عرض كردم: «أَدِينُ اللَّهَ بِشَهَادَةِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ وَ أَنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ لا رَيْبَ فِيها وَ أَنَّ اللَّهَ يَبْعَثُ مَنْ فِی الْقُبُورِ وَ إِقَامِ الصَّلَاةِ وَ إِيتَاءِ الزَّكَاةِ وَ صَوْمِ شَهْرِ رَمَضَانَ وَ حِجِّ الْبَيْتِ وَ الْوَلَايَةِ لِعَلِی أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ الْوَلَايَةِ لِلْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ الْوَلَايَةِ لِعَلِی بْنِ الْحُسَيْنِ وَ الْوَلَايَةِ لِمُحَمَّدِ بْنِ عَلِی وَ لَكَ مِنْ بَعْدِهِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ وَ أَنَّكُمْ أَئِمَّتِی عَلَيْهِ أَحْيَا وَ عَلَيْهِ أَمُوتُ وَ أَدِينُ اللَّهَ بِهِ» من خدا را ديندارى می كنم با شهادت دادن به اين كه شايسته پرستشى جز خداى يگانه بى‌شريك نيست و اين كه محمد بنده و فرستاده اوست و روز قيامت آمدنى است، شكى در آن نباشد، و اين كه خدا در گور رفتگان را برانگيزاند. و گزاردن نماز و دادن زكاة و روزه ماه رمضان و حج خانه كعبه و ولايت اميرالمؤمنين على عليه السّلام بعد از رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و ولايت حسن و حسين و ولايت على بن الحسين و ولايت محمد بن على و شما پس از او، صلوات اللَّه عليهم اجمعين و اين كه شما امامان من هستيد. بر اين روش زندگى كنم و بر اين روش بميرم و خدا را با آن ديندارى كنم.

امام صادق (ع) فرمود: «يَا عَمْرُو هَذَا وَ اللَّهِ دِينُ اللَّهِ وَ دِينُ آبَائِی الَّذِی أَدِينُ اللَّهَ بِهِ فِی السِّرِّ وَ الْعَلَانِيَةِ»[1] اى عمر! اين بخدا دين من است و دين پدرانم كه خدا را در پنهان و آشكار ديندارى می كنم‌.

2. علی بن حمزه می گويد: شنيدم که ابابصير از امام صادق (ع) سوال کرد و گفت: «جُعِلْتُ فِدَاكَ أَخْبِرْنِی عَنِ الدِّينِ الَّذِی افْتَرَضَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى الْعِبَادِ مَا لَا يَسَعُهُمْ جَهْلُهُ وَ لَا يُقْبَلُ مِنْهُمْ غَيْرُهُ مَا هُوَ» قربانت گردم، به من خبر ده دينى را كه خداى عز و جل بر بندگان واجب ساخته و بندگان را نادانى آن روا نباشد و جز آن از ايشان پذيرفته نيست كدام است؟

آن حضرت فرمود: «شَهَادَةُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ ص وَ إِقَامُ الصَّلَاةِ وَ إِيتَاءُ الزَّكَاةِ وَ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا وَ صَوْمُ شَهْرِ رَمَضَانَ» گواهى دادن به اين كه شايسته پرستشى جز خدا نيست و محمد صلى اللَّه عليه و آله رسول خداست و گزاردن نماز و دادن زكاة و حج خانه كعبه براى هر كه بدان راه تواند يافت و روزه ماه رمضان.

امام سپس مقداری سکوت کردند و دوبار فرمودند: «وَ الْوَلَايَةُ». سکوت ايشان و تکرار مساله ولايت نشان از اهميت مساله دارد. ايشان بعد فرمودند: «هَذَا الَّذِی فَرَضَ اللَّهُ عَلَى الْعِبَادِ وَ لَا يَسْأَلُ الرَّبُّ الْعِبَادَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَيَقُولَ أَلَّا زِدْتَنِی عَلَى مَا افْتَرَضْتُ عَلَيْكَ وَ لَكِنْ مَنْ زَادَ زَادَهُ اللَّهُ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص سَنَّ سُنَناً حَسَنَةً جَمِيلَةً يَنْبَغِی لِلنَّاسِ الْأَخْذُ بِهَا»[2] اين است آنچه را خدا بر بندگان واجب ساخته و پروردگار در روز قيامت از بندگانش نخواهد پرسيد كه چرا از آنچه بر شما واجب ساختم زيادتر انجام نداديد، ولى هر كه زياد كند، خدا هم پاداش او را زياد كند. همانا رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله سنت هائى نيكو و آراسته وضع‌ فرمود كه مردم را سزاوار است بآنها عمل كنند.

3. عيسى بن سرى گويد: به امام صادق عليه السّلام عرض كردم: اركان اسلام را به من خبر ده، آن اركان كه براى هيچ كس كوتاهى در شناسائى آنها روا نيست و كسى كه در شناسائى آنها كوتاهى كند، دين خود را تباه ساخته و خدا كردار او را نپذيرد و هر كه آن اركان را بشناسد و به آن ها عمل كند: دينش شايسته گشته و كردارش پذيرفته شده؟

امام فرمود: «شَهَادَةُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ الْإِيمَانُ بِأَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ ص وَ الْإِقْرَارُ بِمَا جَاءَ بِهِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ حَقٌّ فِی الْأَمْوَالِ الزَّكَاةُ وَ الْوَلَايَةُ الَّتِی أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهَا وَلَايَةُ آلِ مُحَمَّدٍ ص»

راوی می گويد به آن حضرت گفتم: آيا نسبت بامر ولايت دليل مخصوصى براى كسى كه ادعاء آن فضيلت كند می باشد كه بآن شناخته شود؟ فرمود: «نَعَمْ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ- ﴿يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْكُمْ﴾ وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ مَاتَ وَ لَا يَعْرِفُ إِمَامَهُ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً وَ كَانَ رَسُولَ اللَّهِ ص وَ كَانَ عَلِيّاً ع ...ثُمَّ كَانَ الْحَسَنَ ع ثُمَّ كَانَ الْحُسَيْنَ ع ... ثُمَّ كَانَ عَلِی بْنَ الْحُسَيْنِ ثُمَّ كَانَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِی أَبَا جَعْفَرٍ ... وَ هَكَذَا يَكُونُ الْأَمْرُ- وَ الْأَرْضُ لَا تَكُونُ إِلَّا بِإِمَامٍ وَ مَنْ مَاتَ لَا يَعْرِفُ إِمَامَهُ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً وَ أَحْوَجُ مَا تَكُونُ إِلَى مَا أَنْتَ عَلَيْهِ إِذْ بَلَغَتْ نَفْسُكَ‌ هَذِهِ وَ أَهْوَى بِيَدِهِ إِلَى حَلْقِهِ وَ انْقَطَعَتْ عَنْكَ الدُّنْيَا تَقُولُ لَقَدْ كُنْتُ عَلَى أَمْرٍ حَسَن‌»[3] فرمود: آرى، خداى عز و جل فرمايد: «كسانى كه ايمان آورده‌ايد! اطاعت كنيد خدا را و اطاعت كنيد پيغمبر و واليان امر از خودتان را، 59 سوره 4» و رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود: هر كه بميرد و امام و پيشواى خود را نشناسد بمرگ دوران جاهليت مرده است. و امام و پيشواى مردم پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله بود و على عليه السّلام، سپس حسن عليه السّلام بود و بعد از او حسين عليه السّلام‌، سپس على بن الحسين امام بود و بعد از او ابو جعفر محمد بن على، و امر امامت اين گونه ميباشد، زمين بى‌امام باقى نماند. و هر كه بميرد و امامش را نشناسد، بمرگ جاهليت مرده است، و زمانى كه از همه بيشتر احتياج دارى بروشى كه دارى (عقيده تشيع) زمانى است كه نفست باينجا برسد- با دست اشاره بگردنش فرمود- و دنيا از تو بريده شود، خواهى گفت: عقيده خوبى داشتم (يعنى هنگام جاندادن عظمت و فضيلت ولايت خويش را ميفهمى).[4]

طبق فرمايش حضرت يکی از مواقعی که محبت اهل بيت (ع) خيلی مورد نياز است، هنگام جان دادن است. روايات متعددی داريم که مومن وقتی می خواهد از دنيا برود، پيامبر اکرم (ص) و اميرالمومنين (ع) را بالای سر خود مشاهده می کند که با وی نجوا می کنند. شاعر زيبا فرموده:

اى كه گفتى فَمَنْ يَمُتْ يَرَنى . . . جان فداى كلام دلجويت‌

كاش روزى هزار مرتبه من . . . مُردمى تا ببينمى رويت‌

همچنين محبت اهل بيت نعمت و سرمايه بزرگی است که بايد قدردان آن بود. يکی از اصحاب امام هادی (ع) بنام ابوهاشم جعفری می گويد: «أَصَابَتْنِی ضِيقَةٌ شَدِيدَةٌ فَصِرْتُ إِلَى أَبِی الْحَسَنِ عَلِی بْنِ مُحَمَّدٍ ع‌» گرفتار مشكلى شدم و پريشان حال گرديدم، خدمت امام هادى عليه السّلام رسيدم، او اجازه ملاقات مرحمت فرمود و در محضرش قرار گرفتم، فرمود: اى ابو هاشم تو مى‌دانى به كدام يك از نعمت‌هاى خداوند شكرگزارى كنى، ابو هاشم گويد: من نتوانستم پاسخ درستى بدهم و سكوت كردم.

امام عليه السّلام فرمود: خداوند به شما ايمان عطا كرد و بدنت را بر آتش حرام ساخت و به تو عافيت بخشيد و به طاعت كمك كرد، خداوند قناعت را به تو ياد داد و تو را از ريخت و پاش حفظ كرد، اى ابو هاشم من اين سخنان را از اين جهت براى شما گفتم كه تو مى‌خواستى از اوضاع خود به من شكايت كنى و اكنون دستور دادم كه صد دينار به تو بدهند.[5]

اصل مساله امامت امری مورد اتفاق است

از روايت عيسی بن سری، بدست می آيد که يک مساله ولايتی مطرح است که همه آن را قبول دارند و در قرآن کريم نيز آمده است: ﴿إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا﴾[6] و نيز آمده است ﴿أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْكُم.[7] اين آيات گويای آن است که اصل مساله ولايت مطرح است. اما سخن در اين است که مصداق آن چه کسانی است؟ طبق ديدگاه ما آنان آل محمد (ص) هستند.

اين آيات پاسخ کسانی که می گويند: اگر مساله امامت مهم است چرا در قرآن نيامده است؟ را جواب می دهد، زيرا در اين آيات مساله ولايت در جايگاه مهمی ذکر شده است. آنچه محل بحث است اين است که مراد از عبارت «اولی الامر» و «الذين آمنوا» در اين دو آيه چه کسانی است؟

 

ائمه اطهار (ع) مروجان و مفسران علم پيامبر (ص)

هيچ گاه ائمه اطهار(ع) از پيش خود چيزی نمی گفتند و در مقام تشريع مسايل دين نبودند، بلکه آنان هر چه می فرمودند، همان چيزی بود که پيامبر از جانب خداوند آورده بود. البته آنچه پيامبر اکرم (ص) دريافت کردند برخی را خود مستقيما به مردم بيان کرده و برخی را به وصی خود سپردند.

حق تشريع تنها از آن خدای متعال است و حتی پيامبر و ساير ائمه(ع) نيز در آن دخالتی ندارند ﴿إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلَّه﴾.[8] ماموريت پيامبر اکرم(ص) دريافت شريعت و ابلاغ آن است. در اينجا اين سوال مطرح است که آيا چيزی هست که پيامبر آن را نياورده باشد و معصومين بگويند؟ خير؛ زيرا معنای آن اين خواهد بود که ائمه اطهار (ع) نيز پيغمبر خدا شده باشند، و اين صحيح نيست. رسول خدا (ص) به اميرالمومنين (ع) فرمود: «انت منی بمنزله هارون من موسی الا انه لا نبی بعدی».

پيامبر بعد از دريافت دستورات الهی دو مسئوليت داشتند: ابلاغ وحی به مردم و ديگری تبيين آن. از معصومين گاه سوال می شد که آيا آنچه بيان می کنيد از کتاب و سنت است يا از خودتان بيان می کنيد؟ فرمودند: هر آنچه ما می گوييم در کتاب و سنت است «قُلْتُ لَهُ أَ كُلُّ شَی‌ءٍ فِی كِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّةِ نَبِيِّهِ ص أَوْ تَقُولُونَ فِيهِ قَالَ بَلْ كُلُّ شَی‌ءٍ فِی كِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّةِ نَبِيِّهِ ص‌»[9] . در روايتی از امام سوال شد که آيا از کتاب و سنت چيزی از بين رفته است؟ فرمودند: خير؛ اما آن نزد اهلش است. ﴿فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُون[10] چه مراد از «ذکر» در اين آيه، پيامبر اکرم (ص)‌ باشد يا قرآن،‌ طبق اين آيه شريفه بايد از اهل آن ها سوال کرد که همان ائمه اطهار (ع) هستند.[11]

در اين باره روايات ديگری نيز داريم که از بررسی آنها بدست می آيد که دين به معنای ولايت که مورد ادعای فرهنگستان است نيامده است

خلاصه بحث

1. در آيات و روايات دين بر ولايت اطلاق نشده است، چنان که ولايت در معنی و کاربردهای لغوی دين هم نيست. و در تعريف اصطلاحی نيز نيامده است .

2. در آيات و روايات دين الهی به برنامه ها و دستوراتی اطلاق شده که از سوی خداوند تشريع شده و بر پيامبران الهی نازل گرديده و به واسطه آنان به بشر اطلاق شده است. لذا دين که فعل تشريعی خداوند است سه مرحله يا مرتبه دارد: اول: مرحله تشريع (جعل قبل از نزول)؛ دوم: مرحله نزول بر پيامبر؛ و سوم: مرحله ابلاغ به بشر .

3. برنامه ها و دستورات الهی مربوط به افعال اختياری انسان ها است، به عبارت ديگر متعلق احکام الهی افعال اختياری اعم از افعال جوانحی و جوارحی است که از سه بخش: اعتقادات، اخلاقيات و رفتارهای بشر که همان عبادات و معاملات است تشکيل شده است.

4. ولايت الهی نسبت به دين سه جنبه دارد (دين به معنای ولايت نيست اما با آن رابطه دارد که از اين قرار است): اول: ولايت، منشا جعل و تشريع دين است؛ دوم: روح و باطن دين است، زيرا فاعل در فعل خود متجلی است؛ سوم: نخستين و اصلی ترين جزء دين است.

5. گزاره ها و آموزه های اعتقادی، اخلاقی، فقهی و حقوقی دين ظاهر و قالب دين است و ولايت الهی روح و باطن آن است و اين دو در مقام تحقق دين از يکديگر قابل تفکيک نيستند، يعنی دين تشريع شده و نازل شده دارای دو بعد باطن و ظاهر هست. باطن آن ولايت الهی و ظاهر آن آموزه های و گزاره های دينی است.

قسمتی از اين بحث باقی مانده که در جلسه آينده انشاء الله دنبال می شود.

 


[4] درباره حدیث من مات، ر.ک مقاله از حضرت استاد، فصلنامه انتظار.
[11] ر.ک: وحی نبوی، اثر حضرت استاد ربانی گلپایگانی.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo