< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

94/08/12

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: وجوه بيان شده برای وصف دينی بودن علم

بررسی ديدگاه حضرت آيت الله مصباح در تعريف علم دينی

موضوع بحث بررسی نظريه ای است که درباره تعريف علم دينی توسط حضرت آيت الله مصباح در کتاب «رابطه علم و دين» بيان شده است. ايشان در مقدمه فرمودند: علم از نظر ما عبارت است از مجموعه قضايايی که محور واحدی دارند. در اين تعريف ديگر تفاوتی نمی کند منبع شناخت و روش آن چه باشد. به تعبير ديگر علم از جهت منبع و روش لابشرط است، خواه منبع آن کتاب و سنت باشد يا طبيعت و يا روش آن تجربی باشد يا عقلی. البته از کلام ايشان بدست می آيد که مراد ايشان از علم در اين بحث، علوم طبيعی اعم از علوم تجربی و علوم انسانی است زيرا مابقی علوم در بحث علم دينی مورد نزاع واقع نشده اند.

مقصود از دين نيز، ‌اسلام ناب است که غايت و غرض آن رسيدن به سعادت و رستگاری انسان است. آنچه انسان را به اين سعادت می رساند، بايدهای دين و آنچه مانع از وصول به اين غايت است نبايدهای دين را تشکيل می دهد. بنابراين، رسالت دين در حقيقت بيان بايدها و نبايدها در سه قلمرو: اعتقادات، اخلاقيات و رفتارها است. در حوزه رفتارها نيز چهار محور وجود دارد: رفتار انسان با خالق خويش، با خودش، با هم نوعانش و با جهان هستی.

ايشان سپس می فرمايد: رسالت اصلی علم توصيف و تبيين و رسالت اصلی دين توصيه است. علم به ما هو رسالتی جز اين ندارد که عالم را توصيف و تبيين کند و قوانينی را در اين باره کشف نمايد. البته از جنبه ثانويه برخی از عالمان تجربی به توصيه نيز پرداخته اند. وظيفه و هدف اصلی دين نيز ارزش گذاری و توصيه است.

 

انواع علوم از جهت توصيفی و توصيه ای بودن

با توجه به اين نکته علم از جهت توصيفی يا توصيه ای بودن و نسبت آن با دين به سه دسته تقسيم می شوند:

1. دسته ای از علوم اساسا تنها توصيفی بوده و کاری به توصيه ندارد و يا اگر توصيه ای در آنها آمده با توصيه های دينی تلاقی ندارد. اين دسته از علوم از بحث علم دينی خارج است زيرا مرز مشترکی ميان آنها و دين وجود ندارد. مانند علم منطق که هر چند توصيه دارد اما توصيه های آن مربوط به عقايد و اخلاق و رفتار انسان نيست و يا مانند علم رياضيات که به تبيين و توصيف پديده ها می پردازد و اگر توصيه ای هم دارد ربطی به اهداف دين يعنی سعادت بشر ندارد.

2. دسته ديگر از علوم که با انسان و بعد اختياری او سرو کار دارند، جنبه توصيه ای در آنها پررنگ تر از جنبه توصيفی است. برخی از علوم انسانی مانند علوم تربيتی اين گونه است (همان طور که قبلا گفته شد علوم انسانی مربوط به انسان از جنبه روح و روان و افعال اختياری او می شوند). اين علوم بر پايه ارزش گذاری و بيان بايدها و نبايدها تاسيس شده اند. مثلا در همه جوامع متناسب با جهان بينی که پذيرفته اند، توصيه هايی تربيتی شکل گرفته است. به عنوان نمونه جامعه ای که با مبانی تفکر نيچه - که انسان سرآمد را انسانی می داند که از نظر جسمی و توانمنديهای بدنی پيشرفته و قدرتمند است - استوار شده، برای اينکه افراد جامعه به آن سمت کشيده شوند نظام تربيتی خاصی را تنظيم کرده و توصيه هايی برای اين منظور دارد.

اين علوم که رسالت اصلی آنها ارزشها و بايدها و نبايدها است بيشترين تلاقی و اصطکاک را با دين دارند. اينجا است که علم دينی و غير دينی خيلی معنا پيدا می کند.

3. دسته سوم علوم آنهايی است که بين دو طيف قبلی علوم قرار می گيرند يعنی از جنبه ای به توصيف و تبيين پديده ها می پردازند و از جنبه ديگر دارای توصيه هايی نيز هستند. توصيه های علوم تجربی مبتنی بر توصيف ها و تبيين ها است زيرا اساسا توصيه بدون معرفت امکان پذير نيست. جنبه اوليه اين علوم، توصيف و تبيين است اما خواه ناخواه در حوزه توصيه هم وارد می شوند زيرا انتظاری که جامعه از اين علوم و عالمان آن دارد بيان توصيه هايی در کنار تبيين ها است. مثلا علم پزشکی هم با تبيين سرو کار دارد و هم با توصيه. عالم اين علم بعد از رسيدن به درجه ای از معرفت بر اساس اندوخته های خود به طبابت می پردازد و به بيماران توصيه هايی می کند. و يا مانند علم اقتصاد که از يک جنبه توصيف و تبيين است و از جنبه ديگر توصيه هايی برای رونق اقتصادی جوامع و حل مشکلات آنها صادر می کند. جنبه توصيفی علم اقتصاد به مسائلی همچون نظام مطلوب بازار، مساله عرضه و تقاضا و قوانين اين حوزه می پردازد. قوانينی که در اين حوزه وجود دارد بر اساس تجربه و آمار بدست آمده که قسمت عمده را قوانين آماری تشکيل می دهد به همين خاطر هم از ريسک بيشتری برخوردار است.

اين علوم از جنبه توصيفی، اصطکاکی با دين ندارند اما از جهت توصيه ای تلاقی و اصطکاکاتی ميان آنها و دين وجود دارد که به جهت مشترک بودن مرز اين حوزه با دين است.

علم روانشناسی نيز همين گونه است. در اين علم يک سلسله آموزه های توصيفی در مورد روان و روح انسان و رابطه آن با پديده های ديگر وجود دارد اما در کنار آن توصيه هايی نيز از سوی عالمان اين علم صورت گرفته است. علم جامعه شناسی نيز همين گونه است، جنبه توصيفی آن به مسائلی مانند اينکه آيا بافت جامعه اصالت فرد است يا اصالت جامعه می پردازد. سپس بر اساس اين توصيف ها، توصيه هايی نيز ارائه می شود تا آن آموزه ها را محقق کند. اين علوم از جنبه توصيفی با دين تلاقی و اصطکاکی ندارند اما از جنبه توصيه ای ممکن است با دين معارضه يا موافقت داشته باشند .

نکته: تجربه دارای مراتب و درجاتی متفاوتی است. تجربی ترين علوم، علم فيزيک است و به همين خاطر قوانين جهان شمول بيشتری در آن وجود دارد. اما علوم انسانی از بُعد تجربی ضعيف تری برخوردار هستند و لذا قوانين جهان شمول آنها کمتر بوده و بيشتر بر پايه قوانين آماری حرکت می کنند. اين نکته برای کسانی که می خواهند اين علوم را در جامعه پياده کنند نکته مهمی است. آنان نبايد در اين حوزه مقلد محض باشند بلکه بايد هوشمندانه وارد ميدان شده و متناسب با وضعيت مردم خويش آن قوانين را بدست آورند . اين مساله در مورد مسائل فيزيکی ساده تر است اما در مورد مسائل انسانی خصوصا مسائل تربيتی مشکل تر است .

 

ملاک و شاخص دينی بودن علوم

حال که معلوم شد کدام يک از علوم در بحث علم دينی وارد می شود، اين پرسش مطرح است که ملاک دينی و غير دينی بودن آن علوم چيست؟ حضرت آيت الله مصباح می فرمايد: علمی که توصيه های آن موافق با دين باشد و يا دست کم مخالف با دين نباشد علم دينی و علمی که توصيه های آن مخالف با دين باشد غير دينی خواهد بود .

اما آيا مراد، موافقت يا مخالفت علم با آموزه های يقينی دين است يا اعم از آموزه های يقينی و ظنی است؟ پاسخ آموزه های يقينی است . به اين معنا که هر گاه آموزه علمی با مسلمات دينی ناسازگار باشد آن را غير دينی می دانيم اما اگر مخالف با ظنيات دين باشد لزوما آن علم غير دينی نخواهد بود.

در علوم تجربی يقين معمولا دست يافتنی نيست. به تعبير حضرت آيت الله مصباح، يقين مضاعف در اين علوم بدست نمی آيد. منظور ايشان يقين بالمعنی الاخص است يعنی يقينی که طرف موفق آن يقينی است و احتمال خلاف آن نيز به حد صد درصد رسيده است. علت آن نيز اين است که نظريات علمی نوعا بر پايه استقراء ناقص و معلل بنا می شوند و لذا نهايت به ظن می رسند البته ظنی که مورد اعتنای عقلا است. اما در دين، يقين بالمعنی الاخص دست يافتنی است. البته در اينجا نيز بيشتر دستورات، ظنی است زيرا يا از ظواهر قرآن است که هر چند سند آن قطعی است اما دلالت آن ظنی است و احتمال خلاف آن به صد درصد نمی رسد. و يا از روايات است که علاوه بر جنبه دلالی، جنبه سندی آن نيز مورد نظر است. حال اگر نظريه ای علمی با يکی از مظنونات دين مخالف باشد دليلی نداريم که با ظن ، ظن ديگر را طرد کنيم.

سوال و جواب

ممکن است کسی بگويد اساسا چرا بايد دين در کار علم دخالت کند، علم کاری به دين ندارد. اما اين سخن نادرست است زيرا اصولا حاکم بودن يقين بر ظن يک قاعده تعقلی و فطری است نه قاعده ای تعبدی. و لذا اگر علم، با يقينيات عقلی نيز معارض شود، همه عقلا آن را رد می کنند. دينی که از طريق برهان ثابت شده اگر از کانال وحی به حکمی يقينی دست يابد نمی توان آن را کنار گذاشت. امام صادق (ع) در پاسخ زنديقی که به حضرت گفته بود من خدا را قبول ندارم، فرمودند: آيا به آسمان ها رفته ای و از آنجا خبر داری؟ گفت: نه. حضرت فرمود: آيا به درون زمين رفته ای و از آنجا خبر داری؟ گفت: نه. امام فرمود: اما من از آنها خبر دارم و بعد فرمود: « أَيُّهَا الرَّجُلُ لَيْسَ لِمَنْ لَا يَعْلَمُ حُجَّةٌ عَلَى مَنْ يَعْلَمُ فَلَا حُجَّةَ لِلْجَاهِلِ عَلَى الْعَالِمِ يَا أَخَا أَهْلِ مِصْر»[1] کسی که نمی داند نسبت به کسی که می داند حجتی ندارد. يعنی جهل قدرت مقابله با علم را ندارد.

بنابراين، اين امر مساله ای تعقلی است نه تعبدی . ظن هرگز قدرت مقابله با يقين را ندارد. بله اگر کسی بگويد من اصل دين و وحی را قبول ندارم،‌ بحث ديگری است که بايد در گامی عقب تر و مبانی دين دنبال شود. اکنون سخن ما در دين مبرهن و حق است. لذا کسی نمی تواند بگويد من در مباحث علمی با دين کاری ندارم.[2]

انشاء الله در جلسه آينده نکات باقی مانده از اين ديدگاه بيان شده و به بررسی و ارزيابی آن می پردازم.

 


[2] ر.ک : رابطه علم و دین، حضرت آیت الله مصباح، ص203 – 216، ط انتشارات موسسه امام خمینی (ره).

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo