< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

91/07/04

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع بحث : مباحث مقدماتی علم و دین
 در جلسه گذشته در مباحث مقدماتی بحث علم و دین دو بحث بیان شد :
 1- مقصود از علم در این بحث ، علم تجربی طبیعی است و مقصود از دین ، ادیان توحیدی یعنی اسلام ، مسیحیت و یهودیت است .
 2- در این بحث رویکردهای مختلفی را برای مطالعه و پژوهش می توان برگزید که عبارتند از : رویکرد تاریخی ، رویکرد معرفت شناسانه ، رویکرد فلسفی و رویکرد کلامی
 چرایی بحث علم و دین و ضرورت آن
 از جمله مباحث مقدماتی که قبل از ورود به بحث باید بدان پرداخت این است که اولا چرا این بحث به صورت مستقل در تفکر بشر پدید آمده است؟ ثانیا ضرورت و اهمیت پرداختن به این بحث چیست ؟ چرا باید وقت گذاشت و روی این موضوع به مطالعه و تحقیق پرداخت ؟
 علم و دین با انسان هر دو پیوند دیرینه و تاثیر گذاری داشته و دارند . هم دین و هم علم ریشه در فطرت انسان دارد و همواره تا آنجا که شواهد تاریخی و نشانه های تمدن بشری گزارش می کند دین و علم در زندگی بشر حضور داشته است. قطعا این دو با هم در ارتباط نیز بوده اند و طبیعتا چون درک و فهم انسان در این مقوله دخالت می کند و انسانها همواره یکسان نمی اندیشند، خود زمینه برخورد و ناسازگاری را بوجود آورده است. برخی انسان ها در این فکر بوده اند که چگونه می توان این دو مقوله را با هم سازگار نمود . لذا افرادی بر آمده اند تا به جمع این دو مقوله بپردازند. البته رد پای دو گروه دیگر نیز در اینجا وجود دارد : اول کسانی هستند که جانب دین را گرفته و علم را کنار گذاشته اند و دسته دیگر کسانی اند که بر عکس جانب علم را گرفته و دین را رها کرده اند. در مورد علم و دین این سه گروه همواره بوده اند .
 در بررسی پیشینه این بحث و شکل گیری آن باید دانست این اندیشه ابتدا در جهان مسیحیت وجود داشته است و با پیدایش آیین اسلام در این دین نیز مطرح شده است . در اسلام در اثر فتوحات و توسعه جغرافیای اسلامی و برخورد هایی که با اندیشه های دیگر ملل صورت گرفت این مباحث بیشتر خود را نشان داد . ( درباره رابطه علم و دین در دنیای اسلام تا عصر جدید می توان یک رساله و پایان نامه مناسب به نگارش در آورد . در این زمینه بحثی منسجم که همه زمینه ها را مورد بررسی قرار داده و علل و عوامل در این زمینه را بیان کرده باشد وجود ندارد )
 اما چه چیزی در دوران جدید رخ داد که باعث شد این مساله به عنوان یک مساله جدا شناخته شود ؟ پاسخ آن است که در دوران رنسانس یا نوزایی علمی، این مساله در جایگاه بالاتری قرار گرفت . در این دوران عده ای از دانشمندان و مردم از کلیسا به جهت برخورد های خشونت آمیز و تخطئه مباحث علمی سرخورده شدند . کلیسا در این عصر به تفتیش عقاید پرداخته و عده زیادی از عالمان را سوزاند . یکی از این دانشمندان گالیله است که قائل به گردش زمین بود . به او گفته شد باید توبه کرده و از سخن خود دست بردارد . وی نیز مجبور به این کار شد و در هنگام بازگشت آرام به زمین گفت من چنین گفتم اما تو به گردش خود ادامه بده . این برخورد خشن و نامناسب باعث شد ذهنیت بدی برای دانشمندان نسبت به دین حاصل شود لذا در طرف مقابل تندروی و انتقام جویی شکل گرفت. بازخورد این رفتار نادرست و رفتار خشن ارباب کلیسا، باعث جدایی راه دین از علم گردید . برخی گفتند در صورتی می توانیم به دنبال علم برویم که دین را کنار بگزاریم .
 در کنار عواملی که بیان شد باید این مساله را نیز توجه داشت که گسترش علم بعد از رنسانس سرعت شتابانی گرفت . حبس و سرکوب دانشمندان باعث تجمیع این انرژی گردید و با باز شدن آن شتابان به سوی جلو حرکت نمود . قدرت پاپ هم خصوصا با رفورمیسم و انشقاقی که میان مسیحیت با فرقه پروتستانیزم صورت گرفت ، کم گردید . مردم تاثیرات مثبت علم را یافتند و توجیهات امور برای آنها آسان تر گردید و این امر باعث جذابیت گردید . نتیجه این عوامل این شد که عده ای گفتند برای شکوفایی جامعه انسانی و رسیدن به کمال ، باید دین را کنار گذاشت . برخی بالکل آن را کنار گذاشتند و برخی نیز قائل به دئیسم شدند یعنی گفتند خداوند در عالم وجود دارد اما در دور را دور قرار دارد . او جهان را خلق نموده و به حال خود واگذاشته است . آنان معتقد بودند این باور تا این اندازه برای بشر مفید است و تکیه گاه برای او ایجاد می کند .
 همه این مسائل زمینه ساز این امر شد تا بحث رابطه علم و دین و نسبت میان آنها به صورت دقیق مورد مطالعه و تحقیق قرار گیرد و این سوال پاسخ داده شود که آیا خود علم و دین از جهت ذات و درون با هم ناسازگار هستند یا نه چنین نیست و این ناسازگاری به جهت عوامل بیرونی و خارج از آن دو است ؟
 نویسندگان کتاب عقل و اعتقاد دینی می گویند «کار گالیله امور زیادی را به چالش فرا خواند . از سوء استفاده نهاد دین از قدرت و اعمال نفوذهای نامنصفانه دانشمندان پیرو بطلمیوس گرفته تا روش عجیب و غریبی که متالهان مسیحی برای استخراج حقایق علمی از کتاب مقدس به کار می بردند . اما نافذترین و مهمترین نتیجه عبارت بود از توجه به رابطه میان علم و دین تمام این حوادث تاسف آور نشان داد که لا جرم باید غایات و روشهای مربوط به این دو فعالیت انسانی مهم و نیرومند را شناخت » [1]
 در مورد قسمت اول این عبارت باید دانست در جهان اسلام نیز معتزله چنین روشی را در پیش گرفتند. آنان با بدست آوردن قدرت و راه یافتن به دربار مامون، مجالی برای رقیب باقی نگذاشتند و تا آن جا پیش رفتند که کسانی که قائل به خلق قرآن بودن را از مناصب خویش عزل و بعضا زندانی می نمودند . احمد ابن حنبل از همین افراد است که به جهت عقیده خویش به زندان افتاد . با قدرت یافتن متوکل و ورود دیدگاه اشعری ، معتزله امانی نیافتند و تقریبا منقرض شدند . از این جریان باید این درس را گرفت که همیشه اندیشه های مخالف را با منطق و استدلال رد نمود و سرکوب و خشونت در این زمینه باعث می شود بعدا این اندیشه انحرافی سر بر آورد .
 «عقل و اعتقاد دینی» کتابی است که در زمینه فلسفه دین نوشته شده و در این زمینه کتاب مناسبی است که در برخی از مجامع علمی و دانشگاهی تدریس می شود . برای کسانی که می خواهند با اندیشه های جدید غرب در زمینه فلسفه دین آشنا شوند ، این کتاب بسیار مناسب است . این کتاب توسط مایکل پترسون و سه نویسنده دیگر به نگارش در آمده و متن آن به صورت موجز است .
 جان اف هات ، فیلسوف و ریاضی دان قرن بیستم که کتابی را به اتفاق راسل در سه جلد در مبانی ریاضیات جدید به نگارش در آورده است در این باره می گوید « وقتی ما در نظر می گیریم که دین برای نوع انسان چیست و علم چیست، اغراق نخواهد بود که بگوییم سیر آینده تاریخ مربوط به تصمیم این نسل می شود که رابطه آنها چه باشد [سرنوشت آینده بشر به این بر می گردد که نسل معاصر تصمیم بگیرد چه نسبتی میان علم و دین بر قرار باشد] ما در اینجا دو تا از قویترین نیروهای عمومی را داریم که بر انسان ها تاثیر می گذارند و آنها به نظر می رسد که ضد یکدیگر اند. نیروی سنت های دینی و نیروی انگیزه ما برای مشاهده و استنتاج » [2]
 کتاب «علم و دین از تعارض تا گفتگو» نوشته جان اف هات، کتابی قابل استفاده و روان است در مقدمه این کتاب آمده است که نویسنده آن بعد از بیست سال تدریس این کتاب را نوشته است . وی رئیس مرکز مطالعات علم و دین یکی از دانشگاههای آمریکا می باشد و در این کتاب 9 سوال را مطرح کرده و به آنها پاسخ می دهد که از این قرار است :
  1. آیا دین مخالف علم است ؟
  2. آیا علم یک خدای شخصی را نفی می کند؟ ( برخی از مکاتب مانند آیین هندو معتقد هستند خداوند موجودی است که در همه چیز حلول نموده و تشخصی ندارد. در مقابل ما معتقد هستیم خدای متعال دارای تشخص است )
  3. آیا تکامل، وجود خدا را رد می کند؟
  4. آیا حیات قابل تحلیل علمی است ؟ برخی می گویند می توان پدیده حیات را بر اساس علم شیمی جدید، تحلیل علمی نمود. آیا این سخن صحیح است .
  5. آیا جهان مخلوق است ؟ آیا جهان دارای آفریدگاری است یا از روی اتفاق و بر اساس حرکت ماده ایجاد شده است ؟
  6. آیا ما به اینجا تعلق داریم ؟ انسان خلق شده تا در این جهان زندگی کند یا نه
  7. چرا در جهان پیچیدگی یافت می شود ؟
  8. آیا جهان دارای هدف است ؟
  9. آیا دین مسئول پاسخ به مساله محیط زیست است ؟
 اهمیت و ضرورت بحث علم و دین
  1. یکی از موارد اهمیت این بحث همان طور که اشاره شد این است که هم علم و هم دین در زندگی انسان نقش مهمی را ایفا می کنند لذا بررسی رابطه این دو دارای جایگاه مهمی است .
  2. نکته دیگری که در این جا وجود دارد این است که فضای زندگی بشر کنونی اعم از پیر و جوان ، خرد و کلان این گونه شده است که بدنبال تحلیل و شناخت علمی مسائل هستند و بدنبال پاسخ های علمی برای چرا های خود می گردند . این ذهنیت غیر از ذهنیت پنجاه سال گذشته است . مردم در آن سالها در بیشتر مسائل به عالمان دین مراجعه می کردند و سخن آنان را می پذیرفتند اما فضای امروزه چنین نیست .
 قسمتی از این امر نیز به خود ما حوزویان باز می گردد . اینکه برخی تلاش می کنند در کنار نام حجت الاسلام ، حتما عنوان دکتر گنجانده شود. این امر گویا حکایت از آن دارد که عنوان حجت الاسلام بار علمی ندارد. و این مساله ای نادرست است، طلبه باید به داشته های حوزوی خودش ببالد و مطهری بار باشد و با علم و سخنان حسابی اش دیگران را تسخیر کند. این عناوین اعتباری کاری از پیش نمی برند بلکه در صورتی که عالمی متعهد باشد و با استدلال و بیان منطقی وارد میدان شود، می تواند موفق عمل نماید .
 لذا با توجه به این فضای موجود باید تلاش نمود تا راه جمع صحیح را درباره علم و دین پیدا نمود . البته برخی در این باره مسیر افراط را در پیش گرفته و تلاش کردند علم را اصل گرفته و آموزه های دینی را به هر نحو ممکن بر اساس آنها توجیه نمایند، سید احمد خان هندی و مرحوم بازرگان در این دسته قرار دارند. دیدگاه درست آن است که علم را نادیده نگیریم و زبان آن را فرا بگیریم ، دین را نیز درست بفهمیم و منطق این دو را در کنار هم قرار دهیم . شاخص و الگو در این میدان مرحوم شهید مطهری و علامه جعفری و اساتید معاصر هستند .
 
 
 * * *
 اللهم صل علی محمد و آل محمد


[1] عقل و اعتقاد دینی ، ص 359
[2] علم و دین از تعارض تا گفتگو ، جان اف هات ، ص 21

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo