< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

90/03/01

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع بحث : رابطه شرور با عدل الهی از جنبه کیفری

 زمینه این بحث آن است که هم در نظام تکوین و هم تشریع، حوادث ناگواری برای برخی ایجاد می شود که خود در آن نقش و تقصیری ندارند . این آلام و ناگواری ها استحقاقی نیستند اما از لوازم جمعی عالم می باشند. مثلا کودکانی با عقب ماندگی به دنیا می آیند در حالی که کاری نکرده اند تا مستحق این دردها و رنج ها باشند. این امور به قوانین تکوینی که خدای متعال در عالم قرار داده است باز می گردد . در باب تشریع نیز خدای متعال حدودی را وضع نموده است. در اجرای این حدود بر خود فرد حرفی نیست زیرا مستحق آن می باشد اما در حواشی این امر، افرادی مانند پدر و مادر و فرزندان فرد از نظر روحی و حیات اجتماعی صدمه می بینند در حالی که مستحق آن نبوده اند. حال این سوال مطرح می شود که از نظر عدل الهی این گونه حوادث چه توجیهی دارد ؟

سه اصل فلسفی در پاسخ به شبهه شرور

 تاکنون برای پاسخ به شبهه شرور از سه اصل فلسفی بهره گرفته شده که به این شرح است :

این پدیده ها که آثار منفی در زندگی انسان دارند فی ذاتها قابلیت وجود را دارند و به مقتضای رحمت عامه الهی وجود می یابند . مقتضای اصل علیت آن است که موجودات بر اساس نظام علی و معلولی استوار باشند . کیفیت نظام علی و معلولی چوی مصلحت نوع بشر در آن مد نظر است همین نظام کنونی حاکم بر جهان خلقت را می طلبد .

 اما بر اساس این سه اصل نمی توان به تنهایی پاسخ کاملی به این سوال داد . زیرا اگر در پاسخ این سوال ، اصل علیت را به میان آوریم که اینها مقتضای نظام علیت هستند و یا بحث حکمت را مطرح نماییم باز به صورت کامل و قانع کننده به این سوال پاسخ نداده ایم زیرا دوباره سوال می شود چرا این افراد باید فدای مصلحت نوع شوند. هر چند این مباحث در حای خود لازم است اما این خلا را پر نمی کند . برای پاسخ به این سوال و پر نمودن این خلا بهترین راه استفاده از مباحث کلامی است.

 در اینجا سوال از عدل از جنبه عقوبت و کیفر است . و نمی شود به بهانه رحمت و حکمت در جایی از کمال و نقص کم گذاشته شود . بله اگر هیچ فرض عقلی برای جبران نمی بود گفته می شد که اساسا امکان وقوعی ندارد اما اگر بتوان با حفظ این اصول سه گانه این خلا را نیز پر نمود مسلما بهتر است . این خلا را متکلیمین عدلیه پر نموده اند و این امر از مختصات آنان می باشد .

 نکته :

 اصل وجود این امور برای نوع بشر خیر است مثلا امکان تولد نوزادان ناقص به خاطر اعمالی ناپسند و خلاف شرع ، مردم را وا می دارد که آن عمل زشت را ترک نمایند و در نتیجه سلامت جامعه حفظ شود و یا بی آبرو شدن افرادی که حد خورده اند و بستگان آنها ، برای دیگران اهرم بازدارنده ای است که جلوی اعمال ناپسند نزدیکان خود را بگیرند و اموری مانند آن . اما این سوال همچنان باقی است که خود این افراد که استحقاق این امور را ندارند چه می شود ؟

بحث آلام و اعواض

 خواجه نصیر الدین طوسی در مقصد سوم تجرید الاعتقاد ، فصل سوم ، مساله 13 به این بحث پرداخته اند . ایشان می فرماید « و بعض الألم قبيح يصدر منا خاصة و بعضه حسن يصدر منه تعالى و منا و حسنه إما لاستحقاقه أو لاشتماله على النفع أو دفع الضرر الزائدين أو لكونه عاديا أو على وجه الدفع »[1] الم قبیح تنها از انسان صادر می شود و بعضی الم ها حسن است که از خداوند و انسان صادر می شود. حسن آن ها وجوهی دارد :

خودش استحقاق آن را دارد الم مشتمل بر نفع و دفع ضرری است به این شرط که آن نفع و دفع ضرر بیش از الم باشد. بر اساس عادت است مثلا آتش مس سوزاند . به جهت دفاع چنین می کند .

 عمده مطلب وجه دوم یعنی « إما لاستحقاقه أو لاشتماله على النفع أو دفع الضرر الزائدين » است که آن را عوض گویند . عوض آنگاه است که المی بر فرد وارد می شود که استحقاق آن را ندارد و خدای متعال با فایده اعظمی آن را جبران نماید. بر این اساس می گوییم آن سه قاعده فلسفی در جای خود صحیح است اما به خاطر پر کردن خلا باید این بحث را نیز ضمیمه نمود .

 نکته دیگر آنکه خدای متعال چه مقدار عوض می دهد ؟ پاسخ آن است که ما مقدار آن را نمی دانیم اما می دانیم که آن مقدار است که اگر به فرد عاقلی آن عوض را نشان دهند، آلام در دنیا را ترجیح می دهد . در روایت آمده است مومنی در درد گرفتار است و جزع می کند . به او گفته می شود اگر می دانست در ازای این رنج و الم و تحمل در برابر آن چه پاداشی برایش در نظر گرفته شده است، خودش آن الم را بر می گزید . «عَجِبْتُ مِنَ الْمُؤْمِنِ وَ جَزَعِهِ مِنَ السُّقْمِ وَ لَوْ يَعْلَمُ مَا لَهُ فِي السُّقْمِ مِنَ الثَّوَابِ لَأَحَبَّ أَنْ لَا يَزَالَ سَقِيماً حَتَّى يَلْقَى رَبَّهُ عَزَّ وَ جَل‌»[2]

 در روایت دیگر آمده است از جمله وحی های خدای متعال به حضرت موسی (ع) این بود که به او فرمود : من هیچ یک از مخلوقاتم را به اندازه بنده مومنم دوست نمی دارم . او را به نعمت ها و رنج هایی که خیرش در آن است مبتلا می کنم و من به صلاح او آگاه ترم . تا در برابر نعمتها شاکر و در برابر رنج ها صابر باشد. « عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ كَانَ فِيمَا أَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى مُوسَى ع أَنْ يَا مُوسَى مَا خَلَقْتُ خَلْقاً أَحَبَّ إِلَيَّ مِنْ عَبْدِيَ الْمُؤْمِنِ وَ إِنَّمَا أَبْتَلِيهِ لِمَا هُوَ خَيْرٌ لَهُ وَ أُعَافِيهِ لِمَا هُوَ خَيْرٌ لَهُ وَ أَنَا أَعْلَمُ بِمَا يَصْلُحُ عَلَيْهِ أَمْرُ عَبْدِي فَلْيَصْبِرْ عَلَى بَلَائِي وَ لْيَشْكُرْ نَعْمَائِي وَ لْيَرْضَ بِقَضَائِي أَكْتُبْهُ فِي الصِّدِّيقِينَ عِنْدِي إِذَا عَمِلَ بِرِضَائِي فَأَطَاعَ أَمْرِي‌»[3]

کودکان ناقص الخلقه

 اما در مورد کودکانی که در ابتدای خلقت ناقص به دنیا آمده اند چند نکته قابل توجه است .

یکی اینکه خودشان به جهت ناتوانی تکلیفی ندارند . ثانیا در نظام تشریح تکلیف مضاعفی برای والدین و مسئولان حکومتی در مورد این افراد قرار داده شده است . در دنیا بیش از این نمی توان کاری کرد . از طرفی این امور باید باشند زیرا مقتضای خیر کثیر است . در آخرت خدای متعال به آنها عوض می دهد .

 در روایتی از عبدالله ابن ابی یعفور آمده است « قَالَ شَكَوْتُ إِلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع مَا أَلْقَى مِنَ الْأَوْجَاعِ وَ كَانَ مِسْقَاماً فَقَالَ لِي يَا عَبْدَ اللَّهِ لَوْ يَعْلَمُ الْمُؤْمِنُ مَا لَهُ مِنَ الْأَجْرِ فِي الْمَصَائِبِ لَتَمَنَّى أَنَّهُ قُرِّضَ بِالْمَقَارِيضِ‌»[4] حضرت فرمود اگر مؤمن مى‌دانست در مصيبت چه اجرى دارد، هر آينه آرزو مى‌كرد كه با مقراض تيكه تيكه شود.

رسیدن به مقامات اخروی

 ما برای کسب مقامات و ثوابهای اخروی دو راه داریم . یکی راه عمل است . در این راه خلوص عمل حدوثا و بقائا مشکل است . علاوه بر اینکه آفاتی هم در راه مانند حبط عمل توسط گناهان و ریا وجود دارد . ( شرط عمل و آفت عمل ) راه دوم تحمل آلام است . کسی که برای رضای خدا این رنج ها را تحمل نماید دستاورد عجیبی دارد .

 البته عافیت بدن و سلامتی امری پسندیده است که در ادعیه نیز به وفور مورد درخواست است اما بحث در آن است که اگر فرد تلاش نمود و نشد و یا برایش چنین حادثه ای اتفاق افتاد اگر تحمل نماید اجرش بسیار است .

 حضرت ابی عبدالله (ع) قبل از سفر به کربلا در عالم خواب پیامبر اکرم (ص) را دیدند که به ایشان فرمود: خدای متعال برای تو درجه ای را در نظر گرفته است که جزء با شهادت به آن نمی رسی «كَمَا وَرَدَ فِي خَبَرِ شَهَادَةِ سَيِّدِ الشُّهَدَاءِ ع أَنَّهُ رَأَى النَّبِيَّ ص فِي الْمَنَامِ فَقَالَ لَهُ يَا حُسَيْنُ لَكَ دَرَجَةٌ فِي الْجَنَّةِ لَا تَصِلُ إِلَيْهَا إِلَّا بِالشَّهَادَةِ »[5]

 حاصل سخن آنکه ما در بحث عدل الهی نیازمند یک نظام خواجه نصیرالدینی و صدرایی با هم هستم. هر کدام به تنهای نمی تواند مشکل را به صورت کامل حل نماید .

* * *

اللهم صل علی محمد و آل محمد

[1] کشف المراد ، ص 329

[2] توحید شیخ صدوق ، ص 401

[3] همان ، ص 405

[4] کافی ، ج 5 ، ص 88

[5] بحار ، ج 64 ، ص 250

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo