< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

90/02/06

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع بحث : رد اندیشه تکفیر در نگاه عالمان اسلامی

 سخن در باب حقیقت ایمان، گاه ناظر به احکام اخروی و گاه ناظر به احکام دنیوی آن است . اما آنچه مد نظر متفکران اسلامی در این باره بوده ، احکام اخروی آن است . آنان بیان می کنند که اگر کسی بخواهد به کلید نجات که ایمان است دست یابد چه باید کند . اما در تاریخ اسلام متاسفانه در این مساله انحرافی رخ داد که باعث جنایات فراوانی شده است. برخی از فرقه های افراطی خوارج در این مساله از این حد تجاوز کرده و مساله را به احکام دنیوی سرایت داده اند. اینان در باب ایمان علاوه بر اعتقاد قلبی و اقرار زبانی ، عمل به احکام را نیز در آن داخل دانسته و در نتیجه مرتکب کبیره را خارج از ایمان می دانند و احکام دنیوی کفر مانند نجاست و طهارت ، جواز قتال و تصرف در اموال و مانند آن را درباره آنها جاری می دانند .

 اشتباهی که اینان مرتکب آن شده اند خلط میان بحث کلامی ایمان و بحث فقهی آن است . در عصر جدید نیز وهابی ها ، خصوصا گروه تکفیری آن، که به شدت افراطی می باشند همین روش خوارج را برگزیده اند . به همین جهت است که برخی از علما، آنان را خوارج عصر جدید دانسته اند .

بررسی جنبه فقهی اندیشه تکفیر

 در جلسه قبل به جنبه تاریخی این اندیشه پرداخته شد . در این جلسه به بررسی آراء فقهای اسلامی از صدر اسلام تا این زمان می پردازیم و دیدگاه آنان را در این باره جویا می شویم . اجمالا باید گفت با بررسی همه فرقه های اسلامی بدست می آید که هیچ کدام از متفکران اسلامی قائل به تکفیر نشده اند و این مساله تنها مختص این گروه تندرو وهابی می باشد .

 موضوع دیگری که باید مورد بررسی قرار گیرد این است که شبیه همین بحث درباره دیدگاه شیعه نسبت به سایر مذاهب نیز مطرح است و باید بررسی نمود نظر عالمان شیعی درباره پیروان سایر مذاهب چیست ؟

 در مورد اول صاحب «کتاب الایمان و الکفر... » به خوبی به این مساله پرداخته است . ایشان به منابع معتبر اهل سنت استناد نموده و دیدگاه عالمان اسلامی را از صدر اسلام تا زمان ما مورد بررسی قرار داده است .

 ابتدا ایشان درباره معنای اسلام و ایمان بر اساس آیات و روایات مطلبی را بیان می کند و می گوید: از آیه 14 سوره حجرات استفاده می شود که اسلام همان اقرار به شهادتین است و بیان شهادتین احکام مسلمان بر وی بار می شود . « قَالَتِ الْأَعْرَابُ ءَامَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُواْ وَ لَاكِن قُولُواْ أَسْلَمْنَا وَ لَمَّا يَدْخُلِ الْايمَانُ فىِ قُلُوبِكُمْ وَ إِن تُطِيعُواْ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَا يَلِتْكمُ مِّنْ أَعْمَالِكُمْ شَيًْا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ(14) » در آیه بیان شده که اسلام غیر از مساله نجات و ثواب اخروی است. و مساله نجات و ثواب امری قلبی می باشد .

نکته :

 نمی توان تنها با توجه به این آیه، همه جا اسلام را از ایمان جدا نمود. با بررسی روایات بدست می آید که ایمان دارای سه کاربرد است.

 الف) ایمان به معنای عام . در این کاربرد ، ایمان مترادف با اسلام است. و با اقرار به شهادتین فرد مومن دانسته می شود .

 ب) ایمان به معنای خاص . گاه صرف شهادتین در اطلاق ایمان کفایت نمی کند و ایمان امری مربوط به قلب دانسته شده است .

 ج) ایمان به معنای اخص . کاربرد سومی که در روایات بیان شده که ایمان عبارت است از اقرار به امامت است.

 بحث ما در اینجا مربوط به ایمان به معنای عام است . خود اسلام هم کاربردهایی دارد . اقرار به شهادتین کاربرد عام اسلام است .

 پس اقرار به شهادیتن باعث ورود به اسلام و بار شدن احکام اسلام بر فرد است . در روایات هم این مساله فراوان بیان شده است. بر اساس فرمایش پیامبر اکرم (ص) مرز کشتن کفار در جنگ اقرار به شهادتین بوده است. در روایت چنین آمده است : « فَسَأَلَهُ عَنِ الْإِسْلَامِ وَ الْإِيمَانِ مَا الْفَرْقُ بَيْنَهُمَا فَقَالَ الْإِسْلَامُ هُوَ الظَّاهِرُ الَّذِي عَلَيْهِ النَّاسُ شَهَادَةُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ وَ إِقَامُ الصَّلَاةِ وَ إِيتَاءُ الزَّكَاةِ وَ حِجُّ الْبَيْتِ وَ صِيَامُ شَهْرِ رَمَضَانَ فَهَذَا الْإِسْلَامُ وَ قَالَ الْإِيمَانُ مَعْرِفَةُ هَذَا الْأَمْرِ مَعَ هَذَا فَإِنْ أَقَرَّ بِهَا وَ لَمْ يَعْرِفْ هَذَا الْأَمْرَ كَانَ مُسْلِماً وَ كَانَ ضَالًّا » [1]

 سپس صاحب کتاب الایمان و الکفر می گوید از این آیات و روایات بدست می آید که اگر کسی اقرار به شهادتین نماید یحکم باسلامه یحقر دمه تجری علیه احکام اهل اسلام و ان لم یدخل ایمان حقیقتا الی قلبه فلا سلطان لاحد علی القلوب الی الله سبحان الله تعالی و حتی الایمان له درجات و شعب کما صح عنه (ص) قوله الایمان بضع و سبعون شعبه ...

 سپس می گوید اگر قرار باشد هر کسی که مرتکب گناه شده را خارج از اسلام بدانیم دیگر در روی زمین تنها معصومین باقی می مانند که دارای ایمان هستند .

 ایشن در ادامه اقوال علمای اسلام را از قرن اول تا شیخ الازهر در عصر ما نقل می کند. برخی از اقوال شاخص آن چنین است :

 ابن تیمیه (متوفی 728) قال تحت عنوان اهل السنه لایکفرون اهل السنه مسلما بذنب و بدعه و لا یمنعون الصلاه خلفه . و لایجوز تکفیر مسلم بذنب فعله او خطا اخطا فیه کالمسائل التی تنازع اهل القبله و قد ثبت فی الصحیح ان الله تعالی اجاب هذا الدعا آمن الرسول بما انزل الیه ... و الخوارج المارقون الذین امر النبی بالقتالهم قاتلهم امیرالمومنین علی ابن ابیطالب احد خلفاء الراشدین واتفق علی قتالهم ائمه الدین ممن الصحابه و التابعین من بعدهم و لم یکفرهم علی ابن ابیطالب و سعد ابن ابی وقاس ... و لم یقاتلهم علی حتی تفکوا الدم الحرام و اقاروا علی اموال المسلمین فقاتلهم لدفع ظلمهم لا لانهم کفار و لهذا لم یسر حریمهم و لم یقنع اموالهم و اذا کان هولاء الذین ثبت ضلالهم بالنص و الجماع لم یکفروا مع ما امر الله و رسوله بقتالهم فکیف بالطوائف المختلفین الذین اجتبه علیهم الحق فی مسائل غلط فیها من هو اعلم منهم فلا یحل لاحدی هذه الطوائف ان تکفر الاخری و لا تستحل دمها و مالها و ان کان فیها بدعه محقق ... ثم قال والاصل ان دماء المسلمین و اموالهم او اعراضهم محرمه من بعضهم علی بعض لاتحل الا باذن الله و رسوله قال النبی (ص) لما خاطبهم فی حجه الوداع ان الدمائکم و اعراضکم حرام کحرمه یومکم هذا فی بلدکم هذا فی شهرکم هذا و قال کل المسلم علی المسلم حرام دمه و ماله و عرضه و قال من صلی صلاتنا و استقبل قبلتنا و اکل ذبیحتنا فهو المسلم له ذمه الله و رسوله و قال اذا قال المسلم لاخیه یا الکافر فقد باع بها احدهما هذه الاحادیث کلها فی الصحاح ( مجموعه الرسائل و المسائل ، ابن تیمیه ، ج 5 ، ص 378 و 379 )

این قیم جوزی ( شخصیت دوم علمی نزد وهابیت ایشان است که شاگرد ابن تیمیه می باشد ) تلمیذ ابن تیمیه ( متوفی 751) قال الفاسق باعتقاده اذا کان متحظا فی دینه فان شهادته مقبوله و ان الحکمنا بفسقه ... لا نکفرهم کاهل الاهواء کالرافضه و الخوارج و المعتزله و نحوهم ثم ذکر قول الشافعی بقبول شهادت اهل الاهواء الا الخطابیه و قال ... ( الطرق الحکمیه فی السیاسات الشرعیه ) الایمان و الکفر ، ص 123 سلیمان ابن عبد الوهاب ( برادر محمد ابن عبد الوهاب ) ( متوفی 1210) قال فی کتابه الصوائق الالهیه فی الرد علی الوهابیه . من تکفیر و تزلیم للمسلمین و اباحه دمائهم و هتک حرمتهم ... تنص علی عدم جواز تکفیر من نطق بالشهادتین مستشهدا به قول ابن عباس و ابن عمر بشان آیات نزل فی الکفار و المشرکین و اهل الکتاب و ان الخوارج اولوهها و جعلوهها لاهل القبله ( دقیقا وهابی ها همین کار را می کنند و آیات مشرکان عصر پیغمبر را بر کسانی که وهابی نیستند منطبق می نمایند ) و هذا اجماع من الامه بل اجمعوا ان من نطق بشعادتین اجری علیه احکام الاسلام لحدیث امرت لان اقاتل الناس یقول لااله الله و محمد رسول الله ... و لحدیث کفوا لاهل لااله الا الله ثم ذکر قول ابن القیم اجمع المسلمون علی ان الکافر اذا قال لااله الا الله و ان محمد رسول الله فقد دخل فی الاسلام ( الصوائق الالهیه ، ص 8-13 ) ابن حجر عسقلانی ( متوفی 852) قال و فیه قوله (ص) امرت ان اقاتل الناس حتی یشهدوا دلیل علی قبول اعمال الظاهره و الحکم بما یقتضیه الظاهر و الاکتفا فی قبول الایمان بالاعتقاد الجازم و یوخذ منه ترک تکفیر اهل البدع المقرین بالتوحید الملتزمین لشرایع (فتح الباری ، ج1 ، ص 104) همان ، ص 137 شهاب الدین قسطلانی (متوفی 923 ) در کتاب ارشاد الساری فی شرح صحیحین ، ج 1 ، ص 185 قال و یوخذ من هذا الحدیث ... قبول الاعمال و ترک التکفیر اهل البدع ( همان سخنان این حجر را نقل نموده است . ابوحنیفه ( متوفی 150 ) فی کتاب الفقه الاکبر قال فی جوابه عن سوال ابی مطیع الحکم البلخی لاتکفرن احد بذنب و لاتنف احدا من الایمان. و در کتاب المنتهی انه لم یکفر احد من الاهل القبله و علیه اکثر الفقها همان ، ص 93 شافعی ( متوفی 204 ) قال فی رسالته لااکفر اهل الاهواء بذنب و الاکفر احد من اهل القبله بذنب و الاکفر اهل التاویل الخالف لظاهر بذنب قال شیخ الاسلام المخذونی اراد الامام الشافعی باهل الاهواء اصحاب التاویل ... ابوالحسن اشعری ( متوفی 324 ) قال اختلف الناس بعد نبیهم فی اشیاء کثیره ظلل فیها بعضهم بعضا و برء بعضهم من بعض فساروا فرقا متباینین و احزاب متشتتین الا ان الاسلام یجمعهم و یشتمل علیهم ( مقالات الاسلامین الختلاف المسلین ) و قال اختلف المسلمین عشره اصناف ... از عالمان معاصر ، سید محمد طنطاوی ، شیخ الازهر اکد علی عدم جواز التکفیر اتباع المذاهب الاسلامیه التی اتفقت فی الایمان بثوابت الدین و ان اختلف فیما بینها فی طرق اداء تلک الرکان و جاء تاکید شیخ الازهر هذا فی رساله وجهها الی الامیر قاضی ابن محمد مستشار العبدالله الثانی عاهل الاردن ... فی تکفیر بعض المذاهب الاباضیه ،الجعفریه ، الظاهریه ، الزیدیه ... قال شیخ الازهر فی رسالته انه لایجوز ان ینسب انسان الی غیره الکفر الا اذا کان هذا الغیر ینکر ما جاء به شریعه الاسلام ... و علیه فلایجوز ان ینسب احد الکفر الی ای شخص ینسب الی واحد من المذاهب اتفقت علی ... (جریده اللواء ،ش 1662 ، ت 2005 )

سخنی از مفتی مصر

 مفتی مصر در خطبه 24 فروردین 1390 در همین باره مطالبی را بیان داشته است که قابل توجه است و در نشریه افق حوزه منتشر شده است . وی گفته است زیارت قبور به معنای شرک و کفر نیست. زیارت آل بیت النبی، از اقرب اعمال بوده و دارای بیشترین احتمال و رجای قبول الهی است . وی در مخالفت برخی سلفیون مصر در مورد ضرورت تخریب ضریح بزرگان دین گفته است زیارت قبور یا ضریح بزرگان لزوما به معنای شرک و کفر نیست... ( نشریه افق حوزه)

* * *

اللهم صل علی محمد و آل محمد

[1] بحار ،‌ج 65 ، ص 247

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo