< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

90/01/14

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع بحث : نقش عقل در ایمان دینی

 موضوع اصلی بحث، نسبت میان عقل و دین است. تاکنون مباحثی در این باره مطرح شد که عناوین اصلی آن عبارتند از :

کاربرهای عقل در قرآن کریم نقش عقل در مساله خداشناسی کارکرد عقل در بحث نبوت نقش عقل در شناخت قرآن کریم

 در ادامه بحث به یکی دیگر از افق های عقل در قرآن کریم که عبارت است از نقش عقل در ایمان دینی پرداخته می شود. در این باره ابتدا نگاه قرآن بیان شده ،‌سپس نظریات قدیم و جدید در دنیای اسلام و جهان غرب مورد بررسی قرار می گیرد .

نگاه قرآن کریم به مساله رابطه عقل و ایمان دینی

 از تتبع در قرآن کریم بدست می آید که نگاه قرآن به رابطه میان عقل و ایمان، رابطه تلازمی است. یعنی معتقد است که اگر عقل به درستی بکار گرفته شود، انسان را به ایمان دینی می رساند و از آن طرف اگر کسی از ایمان دینی برخوردار است نشان می دهد که از عقل به نحو صحیحی استفاده نموده است. به عبارت دیگر بر اساس قرآن، هر عاقلی مومن و هر مومنی عاقل می باشد .

 شواهد این معنا در آیات کریمه

 قرآن کریم در چند دسته آیات به این مساله پرداخته است :

آیاتی که بیان گر آن است که انسان های خردمند، از تدبر در عالم به وجود خدای حکیم پی می برند . در این باره ، آیات فراوانی را می توان نام برد. از جمله

 آیه 164 / بقره « إِنَّ فىِ خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلَافِ الَّيْلِ وَ النَّهَارِ وَ الْفُلْكِ الَّتىِ تجَْرِى فىِ الْبَحْرِ بِمَا يَنفَعُ النَّاسَ وَ مَا أَنزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّمَاءِ مِن مَّاءٍ فَأَحْيَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتهَِا وَ بَثَّ فِيهَا مِن كُلّ‌ِ دَابَّةٍ وَ تَصْرِيفِ الرِّيَحِ وَ السَّحَابِ الْمُسَخَّرِ بَيْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ لاََيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَعْقِلُونَ(164

 آیه 190 / آل عمران « إِنَّ فىِ خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلَافِ الَّيْلِ وَ النهََّارِ لاََيَاتٍ لّأُِوْلىِ الْأَلْبَابِ(190)»

آیاتی که

 بیان می کند انسان های بی خرد، دچار آلودگی کفر و شرک هستند و انسان های با ایمان از این پلیدی ها مصون اند .

 آیه 110 / یونس «وَ مَا كاَنَ لِنَفْسٍ أَن تُؤْمِنَ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَ يجَْعَلُ الرِّجْسَ عَلىَ الَّذِينَ لَا يَعْقِلُون‌ »

 آیه 125 / انعام « فَمَن يُرِدِ اللَّهُ أَن يَهْدِيَهُ يَشرَْحْ صَدْرَهُ لِلْاسْلَامِ وَ مَن يُرِدْ أَن يُضِلَّهُ يجَْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقًا حَرَجًا كَأَنَّمَا يَصَّعَّدُ فىِ السَّمَاءِ كَذَالِكَ يجَْعَلُ اللَّهُ الرِّجْسَ عَلىَ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ »

 آیه 130 / بقره «وَ مَن يَرْغَبُ عَن مِّلَّةِ إِبْرَاهِمَ إِلَّا مَن سَفِهَ نَفْسَهُ وَ لَقَدِ اصْطَفَيْنَاهُ فىِ الدُّنْيَا وَ إِنَّهُ فىِ الاَْخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ(130) »

 آیه 10 / ملک « وَ قَالُواْ لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا كُنَّا فىِ أَصحَْابِ السَّعِيرِ(10) »

پیشینه مساله رابطه عقل و ایمان

 مساله ایمان، از مسائل مهم کلامی است که از قدیم مورد توجه بوده است . در این باره مباحثی مطرح بوده که از جمله آنها می توان به این مباحث اشاره نمود :

 الف) حقیقت ایمان چیست؟ آیا ایمان، امری باطنی و از اعمال جوانحی است و یا امری ظاهری و از اعمال جوارحی است و یا هر دو می باشد ؟

 در صورت اول که ایمان از مقوله باطنی باشد، آیا ایمان ، معرفت و تصدیق علمی است یا از باب تسلیم النفس و انقیاد است ؟ دو دیدگاه در اینجا مطرح است و نظریه مشهور آن است که ایمان از مقوله تسلیم است.

 در صورت دوم که ایمان را امری ظاهری بدانیم این سوال مطرح است که آیا ایمان، اقرار زبانی است یا نه مراد از آن، انجام واجبات و ترک محرمات است ؟

 در صورت سوم هم ایمان یک حقیقت ذو ثلاثه می باشد: تصدیق قلبی، اقرار به زبان و عمل به واجبات و ترک محرمات.

 ب ) بحث دیگری که در کلام اسلامی مطرح بوده است این است که آیا ایمان امری تقلیدی است یا امری تحقیقی ؟

 ج) فرع دیگری که متکلمان در این باره مطرح کرده اند آن است که اگر ایمان بر مشیت الهی معلق شود یعنی بگوید من مومن هستم انشاء الله، مورد قبول است یا نه ؟

 د) مساله دیگر که خصوصا از طرف وهابیت مورد چالش قرار گرفته این است که آیا برخی از افعال و سخنان باعث آن است که فرد از دایره ایمان خارج شده و وارد شرک شود ؟

کلام جدید و مساله ایمان

 در کلام جدید و فلسفه دین ، بحث ایمان از منظر دیگری مورد بررسی قرار گرفته است . در این جا بیان شده که نسبت میان ایمان با عقلانیت در چیست؟

 این بحث از آنجا شکل گرفته که فضای جدیدی که در دنیای غرب برخواسته ، فضای عقلانیت است و عصر جدید را با مشخصه عقلانیت می شناسند . لذا چون عقلانیت فضای زندگی بشر جدید را فرا گرفته است این سوال مطرح شده که چه رابطه ای میان ایمان و عقلانیت است ؟

 چند دیدگاه شاخص در این باره مطرح شده است :

برخی قائل شده اند که ایمان آن گاه مجاز است که در مباحث ایمانی بتوان به معرفت عقلانی دست یافت . اما در صورتی که نتوان با مباحث عقلی، متعلق ایمان را تحلیل و اثبات نمود، مجاز به ایمان آوردن نیستیم . این گروه مدعی هستند که در آموزه های ایمانی، انسان آن گاه مجاز به ایمان آوردن است که بتواند به روش عقلانی ، آن گزاره ها را مورد ارزیابی قرار دهد و در غیر این صورت مانند سحر و جادوگری، امری غیر عقلانی محسوب می شود . دیدگاه دیگری که در این باره مطرح شده آن است که می گویند ایمان از عقل و عقلانیت ممتاز و مستقل است و اشتباه است که در باب ایمان سخن از عقلانیت زده شود . این ها از دو جنس جدای از هم هستند . ایمان امری خود بنیاد است و اینگونه نیست که اگر عقل نتواند درباره ایمان جواب دهد، ایمان طرد شود . این گروه به سراغ شهود و دل رفته اند و می گویند سرچشمه ایمان، دل است نه عقل . و در تعبیر دیگر می گویند که به جای آنکه تکیه گاه ایمان را عقل معرفت آموز قرار دهیم، بر اراده در این باب تکیه می کنیم . دیدگاه سوم قائل به ناسازگاری و تعارض عقل و ایمان است . می گویند نه تنها ایمان مبتنی بر عقل نیست و نه تنها مستقل نمی باشد بلکه با هم ناسازگار هستند . اگر ایمان بخواهد به شکل صحیحی صورت گیرد نباید در آن عقلانیت بکار گرفته شود . ( در دیدگاه دوم می گفتند عقلانیت در اینجا ناکافی و ناقص است بر خلاف این دیدگاه )

بررسی ریشه لغوی « ایمان »

ابن فارس / معجم المقاییس

 ( ایشان در شناخت ریشه های کلمات تبحر خاصی دارد )

 « آمن اصلان متقابلان احدهما الامانه ... و هو سکون القلب . و الاخر التصدیق . قال الله تعالی و ما انت بمومن لنا (یوسف / 17) »[1] . حاصل کلام ایشان این است که اصل ایمان دو چیز است: یکی سکون و آرامش و دیگری تصدیق .

 ایشان سپس بیان می دارند که یکی از اسماء الهی «مومن » است. این اسم را در مورد خدای متعال، دو گونه می توان معنا نمود . یکی اینکه خداوند مومن است یعنی وعده هایی که به بندگان داده را تصدیق عملی می بخشد . دیگر اینکه معنای آن این است که خداوند اولیاء خودش را نسبت به عذاب در امن قرار می دهد .

فیونی / مصباح المنیر

 « امن زید اسدا و امن زید من الاسد مثل سلم منه وزنا و معنا» . ایمان یعنی در امنیت و سلامت قرار گرفتن . ایمان هم خود متعدی است و هم متعدی به حرف می شود .[2]

راغب اصفهانی / مفردات

 « و آمَنَ: إنما يقال على وجهين: أحدهما متعديا بنفسه، يقال: آمنته، أي: جعلت له الأمن، و منه قيل للّه: مؤمن.

 و الثاني: غير متعدّ، و معناه: صار ذا أمن.

 و الإِيمان يستعمل تارة اسما للشريعة التي جاء بها محمّد عليه الصلاة و السلام، و على ذلك:

الَّذِينَ آمَنُوا وَ الَّذِينَ هادُوا وَ الصَّابِئُونَ [المائدة/ 69]، و يوصف به كلّ من دخل في شريعته مقرّا باللّه و بنبوته. قيل: و على هذا قال تعالى: وَ ما يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَ هُمْ مُشْرِكُونَ [يوسف/ 106].

 و تارة يستعمل على سبيل المدح، و يراد به إذعان النفس للحق على سبيل التصديق، و ذلك باجتماع ثلاثة أشياء: تحقيق بالقلب، و إقرار باللسان، و عمل بحسب ذلك بالجوارح، و على هذا قوله تعالى: وَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ أُولئِكَ هُمُ الصِّدِّيقُونَ [الحديد/ 19].

 و يقال لكلّ واحد من الاعتقاد و القول الصدق و العمل الصالح: إيمان. قال تعالى: وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُضِيعَ إِيمانَكُمْ [البقرة/ 143] أي:

 صلاتكم، و جعل الحياء و إماطة الأذى من الإيمان «2».

 قال تعالى: وَ ما أَنْتَ بِمُؤْمِنٍ لَنا وَ لَوْ كُنَّا صادِقِينَ [يوسف/ 17] قيل: معناه: بمصدق لنا، إلا أنّ الإيمان هو التصديق الذي معه أمن، و قوله تعالى: أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ أُوتُوا نَصِيباً مِنَ الْكِتابِ يُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَ الطَّاغُوتِ [النساء/ 51] فذلك مذكور على سبيل الذم لهم، و أنه قد حصل لهم الأمن بما لا يقع به الأمن، إذ ليس من شأن القلب- ما لم يكن مطبوعا عليه- أن يطمئن إلى الباطل، و إنما ذلك كقوله: مَنْ شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْراً فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظِيمٌ [النحل/ 106]، و هذا كما يقال:إيمانه الكفر، و تحيته الضرب، و نحو ذلك.»[3]

ابن منظور / لسان العرب

 « و الإِيمان: بمعنى التصديق، ضدُّه التكذيب. يقال: آمَنَ به قومٌ و كذَّب به قومٌ، فأَما آمَنْتُه المتعدي فهو ضدُّ أَخَفْتُه. و في التنزيل العزيز: وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ. ابن سيدة: الأَمْنُ نقيض الخوف، أَمِن فلانٌ يأْمَنُ أَمْناً و أَمَناً حكى هذه الزجاج، و أَمَنةً و أَماناً فهو أَمِنٌ.»[4]

 « الإِيمانُ إظهارُ الخضوع و القبولِ للشَّريعة و لِما أَتَى به النبيُّ، صلى الله عليه و سلم، و اعتقادُه و تصديقُه بالقلب، فمن كان على هذه الصِّفة فهو مُؤْمِنٌ مُسْلِم غير مُرْتابٍ و لا شاكٍّ، و هو الذي يرى أَن أَداء الفرائض واجبٌ عليه لا يدخله في ذلك ريبٌ. و في التنزيل العزيز: وَ ما أَنْتَ بِمُؤْمِنٍ لَنا أَي بمُصدِّقٍ. و الإِيمانُ: التصديقُ. التهذيب: و أَما الإِيمانُ فهو مصدر آمَنَ يُؤْمِنُ إيماناً، فهو مُؤْمِنٌ. و اتَّفق أَهلُ العلم من اللُّغَويّين و غيرهم أَن الإِيمانَ معناه التصديق. قال الله تعالى: قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا «2»»[5]

 « و الإِيمانُ: الثِّقَةُ. و ما آمنَ أَن يَجِدَ صَحابةً أَي ما وَثِقَ،»[6]

اقرب الموراد

 الایمان تصدیق مطلق و نقیضه الکفر امنه صدقه و وثق به . [7]

معجم الوسیط

 امن ایمانا صار ذا امن . امن به ای وصل و صدقه [8]

* * *

اللهم صل علی محمد و آل محمد

[1] معجم المقاییس ، ص 86

[2] مصباح المنیر، ج 1 ، ص 32

[3] مفردات ، ج 1 ، ص 91

[4] لسان العرب ، ج 13 ، ص 21

[5] همان ، ص 23

[6] همان ، ص 26

[7] اقرب الموارد ، ج1 ، ص 20

[8] معجم الوسیط ، ج 1 ، ص 28

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo