< فهرست دروس

درس کلام جدید - وحی پژوهی و حقیقت نبوت استاد ربانی

جلسه 82

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: تبیین و بررسی فرضیه آقای سروش درباره وحی
 بررسی فرضیه آقای سروش درباره وحی
 آقای سروش نظریه ای را مطرح کرده که بر اساس آن پیامبر اکرم (ص) در پیدایش وحی نقش فاعلی داشته است. این مدعی را می توان در کتاب «بسط تجربه نبوی » یافت. می گوید: « پیامبر که همه سرمایه اش شخصیت اش بود، این محل شخصیت محل و قابل و فاعل تجارب دینی و وحیی بود و بسطی که در شخصیت او اتفاق می افتاد به بسط در تجربه و بالعکس منتهی می شد و لذا وحی تابع او بود نه او تابع وحی.» [1] وی معتقد است که پیامبر اکرم (ص) تابع جبرئیل نبود بلکه این جبرئیل است که تابع آن حضرت بوده است . این پیامبر است که ملک را نازل می نموده است .
 سخنی نیز در گفتگوی او با فردی به نام میشل هوبینگ با رادیو هلند بیان کرده و گفته است: « بنابر روایات سنتی، پیامبر تنها وسیله بود. او پیامی را که از طریق جبرئیل به او نازل شده بود رامنتقل می کرد. اما به نظر من پیامبر نقشی محوری در تولید قرآن داشته است. شخصیت نیرومند پیامبر همه کاره بود ؛ هم کاشف بود و هم مدرس ، هم گوینده بود و هم شنوند ، هم واضع بود و هم شارع » [2]
 وی در مقاله بشر و بشیر که در پاسخ به اولین نقد آیت الله سبحانی بیان کرده گفته است : « گویی در تلقی وحی تلاطمی و جوششی در شخصیت پیامبر رخ می دهد و خود برتر پیامبر با خود فروتر او سخن می گوید و البته همه اینها باذن الله و بعین الله صورت می گیرد.»
 وی می گوید: پیامبر اکرم (ص) دارای یک روح قدسی و یک روح بشری است. فلاسفه می گفتند این روح قدسی پیامبر است که وحی را دریافت می کند و کشف و شهود می نماید اما وی می گوید: خود برتر و برین پیامبر ، تولید کننده و سازنده وحی است. سپس این خود برتر ، وحی را به خود فروتر القاء می کند .
 نقش فاعلی برای پیامبر در صورت و معنا
 در این عبارتی که از آقای سروش بیان شد تفکیکی میان معنا و صورت وحی نشده است. بنابراین این سوال مطرح می شود که بر اساس عقیده وی آیا پیامبر معنا و صورت را می آفریند یا تنها فاعل صورت وحی است. عبارات وی در اینجا مطلق است.
 در برخی از عبارت ها ایشان تاکید می کند بر جنبه تولید کنندگی در صورت.
 « اما پیامبر به نحوی دیگر نیز آفریننده وحی است. آنچه او از خدا دریافت می کند مضمون وحی است. اما این مضمون را نمی توان به همان شکل به مردم عرضه کرد زیرا بالاتر از فهم آنها و حتی وراء کلمات است. این وحی بی صورت است و وظیفه شخص پیامبر این است که به این مضمون بی صورت، صورتی ببخشد تا آن را در دسترس همگان قرار دهد. پیامبر این الهام را به زبانی که خود می داند و به سبکی که خود به آن اشراف دارد و با تصاویر و دانشی که خود در اختیار دارد منتقل می کند. شخصیت او نیز نقش مهم در شکل دادن به این متن ایفاء می کند. تاریخ زندگی او، پدرش، مادرش، کودکی اش و حتی احوالات روحی اش این امر را نشان می دهد » (کلام محمد(ص) )
 وی در مقاله بشر و بشیر می گوید: « معنای بی صورت از خدا و صورت همه از محمد (ص) است. دم از خدا و نی از محمد(ص)؛ آب از خدا و کوزه از محمد(ص) است».
 در مقاله طوطی و زنبور نیز می گوید: « محمد(ص) کتابی بوده که خدا نوشت و محمد(ص) کتاب وجود خود را که می خواند قرآن می شد و قرآن کلام خدا بود. چون قرآن بازخوانی وجود پیغمبر است و وجود او مخلوق خداوند است، محمد(ص) را خدا تألیف کرد و قرآن را محمد(ص) » وی در اینجا می گوید قرآن کریم مستقیما مستند به خداوند نیست بلکه به واسطه پیامبر به خداوند مستند می شود . خداوند پیامبر را آفریده است و پیامبر قرآن را خلق نموده است.
 حاصل بررسی این عبارت این می شود که آقای سروش معتقد است پیامبر اکرم (ص) نقش تولیدی در وحی داشته است. حال مطابق برخی از عبارت ها، پیامبر آفریننده لفظ و معنا با هم است و طبق برخی دیگر، لفظا را فقط ایجاد کرده است .
 شباهت این فرضیه با دیدگاه پروتستانتیسم
 فرضیه ای که آقای سروش در زمینه وحی بیان کرده است خیلی هماهنگ است با آنچه در آیین پروتستانتیسم مسیحی درباره وحی گفته شده است.
 آیین پرتستان و کاتولیک درباره وحی دو دیدگاه دارند: کاتولیک ها به وحی زبانی قائل هستند که به نگاه رایج ما نزدیک تر است. اما پروتستان ها به وحی زبانی قائل نیستند. آنان می گویند وقتی گفته می شود خداوند وحی نمود یعنی مسیح(ع) را نازل کرده است. برای مطالعه بیشتر به کتاب کلام میسحی نوشته توماس میشل و ترجمه آقای توفیقی مراجعه شود . این کتاب در این زمینه بسیار مناسب است زیرا از زبان یک مسیحی معاصر نوشته شده است. کتاب مطالعاتی دیگر در این زمینه کتاب «فلسفه دین » آقای جان هیک است .
 « خداوند فقط معلم را فرستاده بود بقیه همه دائر مدار تجربه ها و واکنش های او بود. این معلم چنان مهیا و مجهز بود که نیک می دانست که چه بکند و چه بگوید و البته بشر بود با همه احوال بشری. گاه دروس عالی می داد و گاهی اسیر شاگردان شیطان می شد. گاه بر سر وجد می آمد (حالات بشری است دیگر) و گاه دچار ملال می شد، گاه سخن را کسب می کرد و گاه اوج می گرفت، چون زنبوری از همه چیز تغذیه می کرد. از کشف های متعالی معنوی و از پرسش ها و واکنش های شیطنت آمیز و خصمانه مخاطبان و از معلومات خود و البته سر رشته نهایتا به مبادی عالیه و از آنجا به مبدا المبادی می رسید که برگی بی اذن او از درخت نمی افتد.[ بله شیطان هم بی اذن او شیطنت نمی کند اما این مساله که چیزی را حل نمی کند. ابوجهل هم باذن الله، شیطنت می کرد اما فرق است بین اذن تکوینی و اذن تشریعی. حتی قرآن می فرماید ساحرانی که میان زن و شوهر جدایی می انداختند به اذن الله بود.]»
 در جلسات بعد ان شاء الله به بررسی و تحلیل و بیان ادله می پردازیم .
 


[1] بسط تجربه نبوی، سروش، ص 13
[2] مجله کلام اسلامی، شماره 65، موسسه امام صادق (ع).

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo