درس خارج فقه استاد سید مهدی نقیبی
99/01/27
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: امر به معروف و نهی از منکر/ مسائل نهی یدی/ نظر مرحوم امام
مسائلی که در کتاب تحریرالوسیله مورد بحث قرار گرفته است به این شکل در سایر کتب کمتر دیده میشود و شاید بعضی اساسا به این شکل وارد بحث نشدهاند. در انکار بالید مسائلی که ایشان میفرمایند به نحوی که جلوی فاعل منکر گرفته شود و جلوی فعل منکر گرفته بشود که نتواند آن فعل را انجام دهد، به شکلی که ناهی از منکر «عملا» در جلوگیری از منکر دخالت دارد. مثلا عاصی میخواهد شرب خمر کند و ناهی از منکر ظرف خمر را از او بگیرد و خمر را بیرون بریزد و ظرف را به عاصی بدهد. این فتوای حضرت امام است. مستند ایشان در این حکم چیست؟ از آیه، این مطلب استفاده میشود از اخبار یا روایات مسأله این نکته استفاده میشود یا نکته، چیز دیگری است؟
از اخباری که امر به معروف و نهی از منکر را واجب دانسته این نکته یقینا و بدون شک استفاده میشود که برای جلوگیری از منکر عملا وارد شوید و نگذارید عاصی منکر را انجام دهد. این عمل اسمش، امر و نهی است یا امر و نهی ظهور دارد در نهی باللفظ، یعنی لساناً او را از ارتکاب حرام بازدارد؟
ممکن است کسانی بگوید که از اخبار و روایات این مطلب اخیر استفاده میشود. یعنی نهی به معنی منع و زجر. یک شکل نهی از منکر منع کردن از آن است. که از مصادیق نهی از منکر است. امر یعنی وادار کردن به معروف و نهی به معنای نهی و زجر بود تا عاصی از ارتکاب گناه منزجر شود و گناه را ترک کند.
غالب علما معتقدند ادله لفظیه در غیر نظر فوق ظهور دارد. یعنی طبق ظاهر ادله منع و زجر، امر به معروف و نهی از منکر شمرده نمیشود. مگر به لحاظ مناط و ملاک به این برسیم که نهی از منکر لسانی با ظهور دلیل ثابت شد و دلیل ظهور در این معنی داشت. و ملاک و مناط قطعی حکم این است که نه تنها جایز بلکه واجب است تا از ارتکاب منکر جلوگیری شود. یا به عنوان دفع و قلع ریشه فساد. باید کاری کرد که ریشه فساد قطع شود.
یا از این جهت که وجوب امر و نهی عقلی است. وجوب این دو به عقل ثابت است. همان گونه که نفس اطاعت خدای متعال به دلیل عقل ثابت است. همان گونه که میفرماید اطیعوا الله. این امر را خداوند فرمود اما علما معتقدند این امر ارشاد به حکم عقل است. مصداق اطاعت خداوند آن است که انسان گناهان را ترک کند و واجبات را انجام دهد. این نفس اطاعت نسبت به اصل تکالیف است. بعد این سؤال مطرح میشود آیا واجب است که دیگران را به انجام واجبات و ترک محرمات وادار کنیم؟ به همان جهتی که اطاعت از خداوند واجب است باید بگوییم امر به معروف و نهی از منکر هم واجب است. خداوند مطلوباتی دارد و آن مطلوبات نباید معطل گذاشته شود و روی زمین بماند. مثلا در ما نحن فیه، یک خواست و مطلوب خداوند دارد و یک خواست انسان دارد، در تصادم و تقابل این دو خواسته یعنی خواسته انسان و خواسته خداوند، انسان مثلا دوست دارد شرب خمر کند و مطلوب خداوند ترک شرب خمر است. شرب خمر در خارج اتفاق تیافتد. این دو خواسته در تقابل یکدیگر قرار میگیرد. آنچه باید حفظ شود خواست خداوند است و مؤمنین وظیفه دارند مطلوب خداوند محقق شود. بر اساس این وظیفه اینها راهکارهایی است که گفته میشود. که انکار بالید به معنای دوم آن است که از قدرت خود استفاده شود تا آن منکر در خارج تحقق پیدا نکند.
به عنوان مثال یکی از منکرات در این روزها، تخریب مرکز علمی یا فرهنگی است. مردم وظیفه دارند در مقابل این منکر بایستند و عاصی را نهی کنند. فرض آن است که انکار لسانی و اخم فایده ندارد. در این صورت با قدرتی که دارند در مقابل آن بایستند. ممانعت کند تا منکر در عالم خارج محقق نشود. انکار بالید بمعنای ثانی، یعنی اعمال قدرت برای جلوگیری از ارتکاب منکر در عالم خارج. باید ممانعت کنند از تحقق منکر در خارج. اعمال قدرت برای جلوگیری از حرام.
در بحث ضرب و جرح علما میگویند ما این را از ادله لفظیه استفاده نمیکنیم. اگر اجماع فقها نباشد بر این که این اعمال مثل ضرب و جرح، جایز است از ادله لفظیه این معنا استفاده نمیشود. ادله لفظی اصل و نفس نهی از منکر و امر به معروف را تشریع کرده است. چه بسا متکلم در مقام بیان این جزئیات نبوده و فقط در مقام اصل تشریع وجوب امر و نهی است. اما مرادش جزئیات این موضوع نبوده و فقط در مقام بیان مشروعیت امر و نهی است. لذا از کجا جواز این اعمال استفاده میشود؟ در پاسخ باید گفت روایاتی داریم که سیلی را در مقام نهی از منکر تجویز میکرد.
بعلاوه در ادله وجوب امر به معروف و نهی از منکر یعنی کتاب، سنت، عقل، اجماع به هر دو قسمش، سیره مسلمین (در مقام امر و نهی حتی کتک کاری میشده)، سیره عقلا (نسبت به اصل قضیه، یکی از ادله وجوب امر و نهی سیره عقلا است. معنای عامی که از ان استفاده میشد در مقام رحجان امر و نهی و برخورد با عاصی به نهی لسانی)، امر و نهی بالید ریشه در قلع ماده فساد دارد. منکر باید دفع شود.
همین جا این بحث در بین علما مطرح میشود که از ادله، «رفع» منکر استفاده میشود یا «دفع» هم استفاده میشود؟ ممکن است کسی بگوید از ادله لفظیه تنها رفع منکر استفاده میشود. یعنی شخصی که مرتکب منکر میشود جلوی وی را باید گرفت. اما دفع به این معنا که نگذاریم شخص مرتکب حرام شود معطل عموم و اطلاق ادله لفظیه نخواهیم شد آنجا که دلیل مدعا را عقل محسوب کنیم. عقل میگوید فرامین الهی معطل نماند. مثلا تنجیس مسجد حرام است. نه خودت حق داری نجس کنی مسجد را و بعلاوه نباید بگذاری مثلا سگی مسجد را نجس کند. عقل میگوید نباید کاری کنی که مبغوض مولا در خارج محقق شود. میفرماید اگر شخص سومی میخواهد این کار را بکند و مسجد را نجس کند و هتک حرمت مسجد نماید مومنین در این مواقع وظیفه دارند.
بر این اساس که انکار بالید به معنای اعمال قدرت و مانع شدن از انجام حرام در خارج و یا اعمال قدرت برای وادر کردن افراد به انجام واجبات در این زمینه هفت هشت مسأله در تحریرالوسیله مطرح شده است.
متن تحریر :(مسألة 3) لو تَوَقفَت الحيلولةُ على تصرف في الفاعل أو آلة فعله- كما لو توقفت على أخذ يده أو طرده أو التصرف في كأسه الذي فيه الخمر أو سكّينه و نحو ذلك- جاز بل وجب[1] .
حیلولت: حائل شدن و مانع شدن بین شخص و فعل وی، مانند آنجا که خداوند در قرآن کریم فرمود خداوند بین مردم و خواستهها و مشتهیاتشان[2] . حائل شدن، حیلوله و مانع شدن بین شخص و فعل حرامی که میخواهد انجام دهد. این حیلوله به این شکل است که مثلا ظرف خمر را از او بگیر. و این امر جایز بلکه واجب است.
اگر حیلوله مستلزم آن است که در فاعل تصرفی شود؛ به این که مثلا او را از حرام دور کنی یا حیلوله متوقف بر این است که در ابزار فعل وی تصرف کنی. مثلا یک چاقو گرفته و می خواد انسان مظلومی را بکشد، حیلوله متوقف بر آن است که چاقو را از او بگیری. یا عاصی بساط و آلات قمار فراهم کرده است اگر شما میتوانی آن آلات را بردار یا اگر بتوانی میتوانی آن آلات را تغییر بده. مثلا صلیب را تبدیل به چوب کن. مثلا ابزار قمار را از بین ببر. چنانچه نهی از منکر متوقف بر از بین بردن آلات قمار باشد جایز است و ضمان به همراه ندارد چون ابزار قمار مالیت ندارد.
در برخی مواقع ممکن است کار شما مستلزم از بین بردن چیزی باشد که مالیت دارد. نهی از منکر مستلزم فعل شما است. به عنوان مثال شیشه خمر را شکست شیشه مالیت دارد اما نهی عاصی از منکر مستلزم آن بود که شیشه از بین برود. در این جا محل بحث است که آیا ناهی ضامن است؟ برخی مانند حضرت امام معتقد هستند ناهی، ضامن نیست. اما برخی معتقدند از نظر تکلیفی برای ناهی جایز و بلکه واجب بود که جلوی ارتکاب حرام را بگیرد. اما این امر دلیل نمیشود که ناهی ضامن نباشد. مگر آنکه تزاحم پیش بیاید و جمع بین دو تکلیف محذوراتی دارد که در این جا بحث اهم و مهم و لزوم انتخاب اهم پیش میآید. جمع بین دو تکلیف محذوراتی دارد مثل آنجا که اجازه میدهند اَکل میته کند عندالجوع جهت حفظ جان. یعنی اجازه میدهد جهت حفظ جان در مال غیر تصرف نماید. در این جا تکلیفاً جایز و بلکه واجب بود در مال دیگری تصرف نماید اما این امر منافاتی با ضمان وی ندارد.
ترجمه : اگر حیلوله متوقف بر تصرف در فاعل یا ابزار فعل فاعل باشد مثلا دست فاعل را بگیرد وی را طرد کند و وی را از محل دور کند یا در کاسهای که در آن خمر است تصرف کند، در حالی که کاسه متعلق به عاصی است. (تصرف در ملک غیر بدون اذن مالک آن حرام است اما این جا میگویند حرمت تکلیفی برداشته شده تا کار حرامی انجام نشود. یا در چاقو و اسلحهای که در دست وی است) تصرفات در فاعل و ابزار فعل او جایز است بلکه نه تنها جایز است بلکه واجب است. وجه وجوب نیز آن است که عمل ایشان نهی از منکر است و نهی از منکر یقینا واجب است.
البته برخی ممکن است بگویند ادله لفظی امر به معروف و نهی از منکر، فعل ایشان را در برنمیگیرد. از راه مناط قطعی به این مطلب قائل میشوند یا از این راه که دفع منکر وجوبش قطعی است.
متن تحریر: (مسألة 4) لو تَوَقفَ دفعُ المنكر على الدخول في داره أو ملكِه و التصرف في أمواله كفرشه و فراشه جاز لو كان المنكرُ من الأمور المهمة التي لا يَرضَى المولى بخلافه كيف ما كان كقتل النفس المحترمة، و في غير ذلك إشكالٌ و إن لا يَبعُد بعضُ مراتبه في بعض المنكرات[3] .
شما می خواهید از منکر جلوگیری کنید این امر متوقف است بر ورود ملک وی، آیا این امر جایز است یا خیر؟ پاسخ : به این بستگی دارد که چه منکری قرار است انجام شود. گاهی منکر عظیمهاست که خداوند متعال به تحقق و وجود آن منکر اصلا به هیچ نحوی از انحاء راضی نیست ، مثل این که نفس محترمهای دارد از بین میرود. مثلا شرایطی فراهم آوردهاند که نفس محترمی را بکشند و شما از طریقی به این مسأله علم پیدا کردید شما باید از این امر جلوگیری کنید. برای جلوگیری از این منکر باید وارد منزل او شوید یا مجبورید از دیوار بالا روید این جایز است. یا مثلا یک خانه تیمی تشکیل دادهاند که توطئههای عظیمی در آن برنامهریزی میشود. شما مجاز هستید که وارد این منزل شوید. البته در شرایط فعلی میگویند این سیستم از کار در صلاحیت حکومت و نیروی انتظامی قرار دارد.
البته در مواردی که ملاحظه میشود تا نیروی انتظامی برسد نفس محترمهای هلاک خواهد شد جایز بلکه واجب است از این منکر جلوگیری شود.
اگر جلوگیری از منکر متوقف باشد بر دخول در منزل عاصی یا ورود در ملک عاصی، یا جلوگیری از منکر متوقف باشد بر تصرف اموال او به این که باید روی فرش او برود یا حصیر وی برود. جایز است و بلکه واجب است اگر منکر از امور مهمی باشد که شارع مقدس به خلاف آن راضی نیست. به هیچ وجه خداوند متعال راضی نیست که خون به ناحقی ریخته شود و قتل نفس محترمهای اتفاق بافتد. در جایی که منکر به این عظمت و بزرگی نیست این مسأله مطرح میشود که این لوازم و امور جایز است یا خیر؟ مرحوم امام میفرمایند: محل اشکال است. ممکن است در برخی از منکرات غیر از قتل نفس همین امور را اجازه دهیم. یعنی این لوازم اختصاص به قتل نفس ندارد. اولا جای اشکال است اما استبعادی ندارد بگوییم همین امور واجب است تا منکر در خارج اتفاق نیافتد. بعید نیست بعضی مراتب آن در برخی منکرات ممکن است جایز است.