< فهرست دروس
موضوع: أطعمه و أشربه/ المائعات / المائعات / بیع الدهن المتنجس مرحوم آیت الله خویی میفرماید: اگر چه آغاز روایت ابن وهب «بِعْهُ وَ بَيِّنْهُ لِمَنِ اشْتَرَاهُ لِيَسْتَصْبِحَ بِهِ» ظهور در وجوب نفسی دارد ولی به خاطر دو جهت از ظهور آن در وجوب نفسی دست بر میداریم: 1. نخست این که ظاهر قول امام علیه السلام «بِعْهُ وَ بَيِّنْهُ لِمَنِ اشْتَرَاهُ لِيَسْتَصْبِحَ بِهِ» اعلام به نجاست بعد از وقوع بیع است، همانطور که این مقتضای تعبیر به ماضی است «لِمَنِ اشْتَرَاهُ» و پرواضح است که بیان بعد از بیع از شرایط بیع نیست، مگر این که به نحو شرط متاخر باشد، اگرچه شرط متاخر في نفسه جایز است، همانطور که در علم اصول بیان شده است؛ ولی در مقام کسی به این قایل نشده است، بنابراین چاره از اراده وجوب نفسی از امر به بیان در روایت نیست؛ زیرا احتمال ثالثی در روایت وجود ندارد. 2. دوم این که استصباح در روایت به عنوان غایت برای بیان و فائده برای بیان و اعلام ذکر شده است، یعنی بیان کنید تا استصباح کند تا این که در چیزی که شرطش طهارت است استعمال نکند، در غیر این صورت ملازمه بین این دو وجود ندارد، و این معنا مناسب وجوب نفسی است، و وجوب اعلام اختصاص به صورت تسلیم دارد، بنابراین بدون تسلیم اعلام واجب نیست یا با علم به این که مشتری از روغن در غیر استصباح بهره نمیبرد، اعلام واجب نیست. حاصل این که بیع دهن متنجس مشروط به اعلام میباشد.[1]
استظهار ایشان خیلی روشن نیست، و بین قبل از حاصل و بعد از حاصل تهافت است؛ زیرا قبل از حاصل میفرماید: وجوب اعلام نفسی است و در حاصل میفرماید: وجوب اعلام شرطی است، شاید این نا هماهنگی از مقرر باشد. بنابراین روایات باید مورد بررسی قرار گیرد و مجموع روایات ظهور در وجوب نفسی اعلام میکند.
[1] على انا و إن قلنا بظهور الأمر بالبيان في الوجوب الشرطي ابتداء، فإن رواية ابن وهب ظاهرة في الوجوب النفسي لوجهين: الأول ان الظاهر من قوله «ع» فيها: (بعه و بينه لمن اشتراه). ان الاعلام بالنجاسة إنما هو بعد وقوع البيع و تحققه كما يقتضيه التعبير بالماضي بقوله «ع» (لمن اشتراه). و من الواضح جدا ان البيان بعد البيع لا يكون من شرائطه إلا بنحو الشرط المتأخر، و هو في نفسه و إن كان جائزا كما حقق في علم الأصول، و لكن لم يقل به أحد في المقام، و عليه فلا محيص عن إرادة الوجوب النفسي من الأمر بالبيان في الرواية، إذ ليس فيها احتمال ثالث.الثاني: أن الاستصباح قد جعل فيها غاية للبيان و فائدة له، و ليس هذا إلا لبيان منفعة ذلك الدهن و مورد صرفه، لئلا يستعمل فيما هو مشروط بالطهارة، و إلا فلا ملازمة بينهما بوجه من الوجوه الشرعية و العقلية و العادية، و هذا المعنى كما ترى لا يناسب إلا الوجوب النفسي، و يختص وجوب الإعلام بصورة التسليم، فلا يجب مع عدمه، أو مع العلم بأن المشتري لا ينتفع به في غير الاستصباح و نحوه مما هو غير مشروط بالطهارة، فتحصل أن بيع الدهن المتنجس مشروط بالإعلام، فيكون من صغريات ما ورد في الحديث: أن شرط اللّه قبل شركم، فلا يجوز البيع بدون الإعلام. مصباح الفقاهة (المكاسب)؛ ج1، ص: 115.
|
|