درس خارج فقه استاد مهدی مروارید
1402/07/22
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: أطعمه و أشربه/ المائعات / المائعات / نجاسة الدم
بحث در روایتی بود که برای مطهریت غلیان برای خونی که در دیگ جوشیده و مستهلک در آن شده استدلال شده است.
مرحوم سید یزدی اصل این مساله را در باب مطهرات اشاره کردهاند، در بحث نجاسات به طور مفصل مطرح شده است. مرحوم یزدی در مساله 11 میفرماید: مسألة الدم المراق (ریخته)في الأمراق (آبگوشت)حال غليانها نجس منجس و إن كان قليلا مستهلكا و القول بطهارته بالنار لرواية ضعيفة ضعيف[1]
به این مناسبت بحث در شروح مطرح شده است. بعضی در بحث مطهرات اشاره کردند که آتش از جمله مطهرات است و به این روایات تمسک کردهاند.
مرحوم خویی میفرماید: این مساله به بحث ما که نجاست خون باشد ارتباط ندارد، و حقش این بود که موکول به بحث مطهرات میشد، البته ایشان در بحث مطهرات هم دو باره به اینجا حواله داده است، یعنی در آنجا گفته است، در اینجا بحث کردیم.
هذه المسألة أجنبية عما نحن بصدده و هو نجاسة الدم، و كان من حقها أن تؤخر إلى بحث المطهرات و يتكلم هناك في ان النار هل هي مطهرة للدم؟ كما ذهب اليه بعض الأصحاب، و لكنا نتعرض لها في المقام على وجه الاختصار تبعا للماتن «قده» فقد ادعى بعضهم ان النار من جملة المطهرات...[2]
این بحث کلي است و اختصاص به دم ندارد؛ ولی ما چون در ارتباط دم بحث میکردیم دو روایت یاد شده مطرح شد.
1. وَ عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَمَّنْ رَوَاهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ فِي عَجِينٍ عُجِنَ وَ خُبِزَ ثُمَّ عُلِمَ أَنَّ الْمَاءَ كَانَتْ فِيهِ مَيْتَةٌ قَالَ لَا بَأْسَ أَكَلَتِ النَّارُ مَا فِيهِ.[3]
اعْتِبَارُ إِصَابَةِ النَّارِ لِزَوَالِ كَرَاهِيَةِ سُؤْرِ الْفَأْرَةِ وَ رَوَاهُ الصَّدُوقُ مُرْسَلًا وَ صَرَّحَ بِأَنَّهُ فِي مَاءِ الْبِئْرِ.[4]
این روایت از مرسلات ابن ابي عمیر است، بعضی مثل آقای سیستانی و شهید صدر به خاطر کلمه شیخ در عده حجت میداند، و آقای سیستانی رساله مستقلی در حجیت مراسل ابن ابي دارند؛ ولی مرحوم خویی در مقدمه معجم الرجال خدشه میکند، ظاهرا مرسلات ابن ابي عمیر، صفوان و بزنطی حجت است و ما در گذشته از این بحث نمودیم.
2. وَ عَنْهُ عَنْ مُوسَى بْنِ عُمَرَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ الْمِيثَمِيِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الزُّبَيْرِ عَنْ جَدِّهِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الْبِئْرِ يَقَعُ فِيهَا الْفَأْرَةُ أَوْ غَيْرُهَا مِنَ الدَّوَابِّ فَتَمُوتُ فَيُعْجَنُ (نان میپزند)مِنْ مَائِهَا أَ يُؤْكَلُ ذَلِكَ الْخُبْزُ قَالَ إِذَا أَصَابَتْهُ النَّارُ فَلَا بَأْسَ بِأَكْلِهِ.[5]
استدلال به این روایت مبتنی بر این است که آب چاه بوسیله وقوع نجاست در آن منفعل شود، این معروف است و روایات هم دارد، بعد فقهاء برگشتند که آب چاه بوسیله وقوع نجاست نجس نمیشود، مگر این که آب چاه بوسیله نجاست تغییر کند، و روایت محمد بن اسماعیل بن بزیع بر طهارت دلالت میکند و روایات مخالف حمل بر کراهت و نزح آب چاه میشود.
مفروض در این روایت این است که آب چاه نجس است، نهایت آتش جزء مطهراتش است.
اما سند این روایت به خاطر أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الزُّبَيْرِ معتبر نیست؛ زیرا ایشان در رجال ذکر نشده است، به اضافه این که دلالتش نیز مبتنی بر این است که آب چاه بوسیله نجاست منفعل میشود، در حالی که آب چاه معتصم است، مگر این که آب تغییر کند.
3. وَ عَنْهُ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْمُبَارَكِ عَنْ زَكَرِيَّا بْنِ آدَمَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِعَنْ قَطْرَةِ خَمْرٍ أَوْ نَبِيذٍ مُسْكِرٍ قَطَرَتْ فِي قِدْرٍ فِيهِ لَحْمٌ كَثِيرٌ وَ مَرَقٌ كَثِيرٌ قَالَ يُهَرَاقُ الْمَرَقُ أَوْ يُطْعِمُهُ أَهْلَ الذِّمَّةِ أَوِ الْكَلْبَ وَ اللَّحْمَ اغْسِلْهُ وَ كُلْهُ قُلْتُ فَإِنَّهُ قَطَرَ فِيهِ الدَّمُ قَالَ الدَّمُ تَأْكُلُهُ النَّارُ إِنْ شَاءَ اللَّهُ قُلْتُ فَخَمْرٌ أَوْ نَبِيذٌ قَطَرَ فِي عَجِينٍ أَوْ دَمٌ قَالَ فَقَالَ فَسَدَ قُلْتُ أَبِيعُهُ مِنَ الْيَهُودِ وَ النَّصَارَى وَ أُبَيِّنُ لَهُمْ قَالَ نَعَمْ فَإِنَّهُمْ يَسْتَحِلُّونَ شُرْبَهُ قُلْتُ وَ الْفُقَّاعُ هُوَ بِتِلْكَ الْمَنْزِلَةِ إِذَا قَطَرَ فِي شَيْءٍ مِنْ ذَلِكَ قَالَ فَقَالَ أَكْرَهُ أَنْ آكُلَهُ إِذَا قَطَرَ فِي شَيْءٍ مِنْ طَعَامِي.[6]
این روایت به خاطر حسن مبارک مجهول است از این جهت ضعیف السند است.
4. وَ عَنْ أَبِي عَلِيِّ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ سَعِيدٍ الْأَعْرَجِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَنْ قِدْرٍ فِيهَا جَزُورٌ(گوشت شتر)وَقَعَ فِيهَا قَدْرُ أُوقِيَّةٍ (7 مثقال)مِنْ دَمٍ أَ يُؤْكَلُ قَالَ نَعَمْ فَإِنَّ النَّارَ تَأْكُلُ الدَّمَ.[7]
سندش معتبر است.
آتش خون را از بین میبرد.
5. وَ سَأَلْتُهُ عَنْ قِدْرٍ فِيهَا أَلْفُ رِطْلِ مَاءٍ فَطُبِخَ فِيهَا لَحْمٌ وَقَعَ فِيهَا أُوقِيَّةُ دَمٍ هَلْ يَصْلُحُ أَكْلُهُ قَالَ إِذَا طُبِخَ فَكُلْ فَلَا بَأْسَ.[8] بعض ارطال شاید به قدر کر باشد.
روایت علی بن جعفر في کتابه عن اخیه، مسایل علی بن جعفر مجموعه سوالهای که از موسی بن جعفر علیه السلام سوال کرده است و خودش جمع کرده است، نهایت باب بندی نکرده است، و این به همین شکل چاپ شده است، مرحوم مجلسی در بحار همینطور بدون باب بندی در بحار جلد ده یا یازده نقل نموده است، محمد عبد الله جعفر حمیری مسایل عملی بن جعفر را در قرب الاسناد بر اساس کتاب فقه باب بندی کرده است.
روی همرفته سند معتبر است، البته اگر تنها در قرب الاسناد باشد، سند خاص به علی بن جعفر دارد، عبد الله حسن واسطه است،گاهی روایت در قرب الاسناد است و در مسایل علی بن جعفر نیست و گاهی به عکس است، این محل بحث است؛ زیرا قرب الاسناد هم ثابت نیست، ولی اگر هر دو متفق باشد، مشکل ندارد، اما اگر در مسایل علی بن جعفر غیر مبوب موجود باشد؛ ولی در قرب الاسناد حمیری نباشد، مشکلی ندارد؛ زیرا سند مسایل علی بن جعفر معتبر میباشد.
به لحاظ فتوا اختلاف بود.
مرحوم خویی میفرماید، همان خدشهای که بر اخبار گذشته وارد کردیم، بر این دو روایت نیز وارد است، و آن این است که سوال و جواب در این دو روایت ناظر به این است که آیا خون حلال است یا نیست، نه این که ناظر به این باشد که خون علی فرض نجاستش بوسیله آتش پاک میشود.[9]
وَ عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَمَّنْ رَوَاهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ فِي عَجِينٍ عُجِنَ وَ خُبِزَ ثُمَّ عُلِمَ أَنَّ الْمَاءَ كَانَتْ فِيهِ مَيْتَةٌ قَالَ لَا بَأْسَ أَكَلَتِ النَّارُ مَا فِيهِ.[10]
ایشان در ارتباط مرسله ابن عمیر نیز فرمودند:
روایت علی بن جعفر هم ناظر به حلیت و حرمت است و ناظر به طهارت نیست که دم بوسیله آتش پاک میشود.
این قدری خلاف ظاهر است، فرض این است که خون نجس و حرام است، مگر این که خون حمل به خون حیوان غیر سائله شود، این بعید است، خون خون متعارف است، نجاست مانع از خوردن است.
بعد در ادامه میفرماید: با اغماض از این خدشه یاد شده و فرض این که اخبار گذشته ناظر به هریک از نجاست و طهارت و حرمت است، بین روایات گذشته و روایاتی که دلال میکند وضوء گرفتن با آبی که قطرهای از خون در آن ریخته است جایز نیست، اعم از این که طبخ شده باشد یا نشده باشد، تعارض میباشد.
مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنِ الْعَمْرَكِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍقَالَ: ..وَ سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ رَعَفَ وَ هُوَ يَتَوَضَّأُ فَتَقْطُرُ قَطْرَةٌ فِي إِنَائِهِ هَلْ يَصْلُحُ الْوُضُوءُ مِنْهُ قَالَ لَا.[11]
این روایت اطلاق دارد و دلالت میکند که این آب نجس میشود، اعم از این که بجوشد یا نجوشد، بنابراین روایت دلالت میکند که وضوء گرفتن از این آب جایز نیست؛ زیرا نفرموده است که اگر بجوشد پاک میشود، از طرف دیگر روایات یاد شده مثل روایت علی بن جعفر «هل یصلح اکله قال اذا طبخ فکل»، یعنی اگر بجوشد اشکال ندارد یا روایت اعرج «فَإِنَّ النَّارَ تَأْكُلُ الدَّمَ» آتش خون را میخورد.
آیا نسبت اینها عام و خاص است یا عامین من وجه است؟ ما با شیم و این روایات نسبت این دو طایفه از روایات عام وخاص مطلق است.
ایشان میفرماید: نسبت شان عامین من وجه است، در خون مطبوخ تعارض میکند، و بعد از تعارض تساقط میکنند، نجاست آب قبل از تحقق طبخ خون استصحاب میشود، البته در صورتی که استصحاب در احکام کلي الهی جاري شود، در غیر این صورت حکم طهارت آب میباشد.[12]