< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مهدی مروارید

1402/07/09

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: أطعمه و أشربه/ المائعات / حکم خون غیر مسفوح

 

صاحب شرایع می‌فرماید: خون غیر مسفوح از حیوانی که خون جهنده ندارد، مثل ضفادع (قورباغه) قراد (حشره‌ای است شبیه شپش که بر شتران می‌چسپد) اگر چه نجس نیست زیرا اصل و غیر آن بر طهارت آن دلالت می‌کند ولی خوردن آن حرام است؛ زیرا چنین خونی از خبائث می‌باشد.

صاحب جواهر می‌فرماید: حرمت اینها به خاطر خباثت شان نیست؛ زیرا خباثت مفهوم عرفي است و احتمال دارد کسی به خباثت آن اشکال کند، و همیشه اینها خبیث نباشد، بلکه حرمتش از باب تبعیت حیوان دارای خون جهنده است؛ زیرا خون از اجزائش می‌باشد.اما اگر حیوان حلال گوشت مثل ماهی باشد، ممکن است حرام نباشد، بلکه از معتبر اجماع بر خوردن خونش قایم شده است، و شاید حلیتش کذلک به خاطر سیره قطعی باشد، همینطور غیر ماهی از ماکول اللحم مثل ملخ؛ زیرا دلیل حلیت خود آن شامل خونش با خودش نیز می‌شود.

از اینجا روشن می‌شود که بین حیوان ماکول اللحم و غیر آن از حیوانات غیر دارای خون جهنده فرق وجود دارد، بلکه جمله از کلمات اصحاب حتی فاضل صاحب ریاض قابل خدشه می‌باشد.

کلام مرحوم صاحب ریاض

مقتضای اطلاق متن صاحب مختصر النافع، علاوه بر اصل و عمومات حلیت ما عدای خون مسفوح و ریخته شده‌ای مثل خون ضفادع (قورباغه)، قراد و ماهی است، یعنی خون مسفوح حرمت است، و غیر مسفوح حرام نیست، و این ظاهر جمله از اصحاب است، المستدلین به علی طهارته، در بحث طهارت برای طهارت اینها به دلیل غیر مسفوح استدلال کرده‌اند، مثل ابن ادریس و ابن زهره و صاحب مختلف.

شاید همین صریح ماتن صاحب مختصر النافع در کتاب معتبر نسبت به خون ماهی باشد؛ زیرا برای حلیت خون ماهی در آن استدلال کره است که اگر خون ماهی نجس باشد باید اباحه خوردن آن مبتنی بر ریختن خونش بوسیله ذبح باشد، مثل حیوان بَر و خشکی، در حالی که اجماع بر خلاف این است، و گوشت ماهی با خونش جایز است، و هو ظاهر في دعوی الاجماع علیه.

مرحوم صاحب ریاض می‌فرماید: فرمایش ماتن را در مورد عبارتش ماهی لما ذکره قبول می‌کنیم، مضافا إلی ما مر مع التامل في خباثته، بنابراین صاحب ریاض حرف ماتن را در ماهی قبول می‌کند؛ ولی در غیر ماهی مشکل می‌داند، وقتی فقیه می‌گوید: فلان مساله مشکل است، ظهور در وجهین دارد.

وجه نخست ممامر ظهور در جواز دارد؛ زیرا خون ماهی همراه گوشتش مسفوح نیست و اصل عمومات شاملش می‌شود. وجه دوم و من القطع بخباثته است، فیشمله عموم مادل علی تحریم کل خبیث، و لعل هذا اظهر وفاقا للاکثر، و لعل هذا وجه دوم اظهر باشد و مخالف صریحی پیدا نکردم، عدا من مر و غیر از کسانی که حرمت خون را به مسفوح مقید کرده است و غیر از آن را تحریم نکرده است.

ان قلت:
دو طایفه از روایات تعارض دارد، از طرفی عمومات ما دل علی التحریم کل خبیث«یحرم علیکم الخبائث»، بنابراین هر خبیثی حرام است، از طرف دیگر عموم المفهوم فیما قید فیه المحرم من الدم بالمسفوح و حصر فیه، خون مسفوح حرام است، مفهومش این است که اگر خون مسفوح نباشد، حلال است، و نسبت این دو عامین من وجه است، و در مورد اجتماع تعارض

می‌کند، خون خرچنگ از جهت خباثت حرام است و از جهت این که مسفوح نیست حلال است.

قلت:
در مورد تعارض باید دید که کدام ارجح است، اصل و عمومات حلیت را ترجیح می‌دهد؛ ولی عمل اکثر علماء حرمت، حرمت را ترجیح می‌دهد، دیگر این که دلیل محل ضعیف است؛ زیرا مفهوم دلیل حصر که از آیه استفاده می‌شود مخالف اجماع کل است؛ زیرا در آیه شریفه محرمات محصور به سه مورد شده است﴿قُلْ لاَ أَجِدُ فِي مَا أُوحِيَ إِلَيَّ مُحَرَّماً عَلَى طَاعِمٍ يَطْعَمُهُ إِلاَّ أَنْ يَكُونَ مَيْتَةً أَوْ دَماً مَسْفُوحاً أَوْ لَحْمَ خِنزِيرٍ﴾ در حالی که محرمات منحصر به این موارد نیست، اگر گفته شود مفهوم حصر تخصیص خورده است، گفته می‌شود که تخصیص اکثر لازم می‌آید و تخصیص اکثر مستهجن می‌باشد.

راه فراری از این محذور وجود ندارد، مگر این که حصر اضافی باشد یا آیه نسخ شده باشد، بنابراین استناد به آیه ضعیف است؛ از این رو آنچه شهید ثاني در مسالک فرموده است که اصل در خون حرمت است، مگر چیزی که بوسیله نص و اجماع خارج شده است، نیکو می‌باشد.[1]

نظر استاد
مروارید
:
الحاصل أنّ حرمة الدم ثابت علی الاطلاق؛ لأنّ الاطلاقات یشمله، إلا ما خرج بالدلیل.

 


[1] و كيف كان ف‌ ما ليس بمسفوح مما يخرج من الحيوان غير ذي النفس كدم الضفادع و القراد و إن لم يكن نجسا للأصل و غيره فهو حرام بلا خلاف أجده فيه، بل يمكن دعوى الإجماع عليه لا لاستخباثه إذ قد يمنع في البعض، بل لكونه تابعا لحرمة الحيوان ذي الدم، ضرورة كونه من أجزائه، أما إذا لم يكن محرم الأكل كالسمك فيمكن منع الحرمة فيه، بل عن المعتبر الإجماع على أكله بدمه، و لعله كذلك للسيرة القطعية عليه و على غيره مما هو مأكول كالجراد و لتناول دليل حل أكله لدمه معه.و من هنا يظهر لك الفرق بين المأكول و غيره من غير ذي النفس، بل و النظر في جملة من كلمات الأصحاب حتى الفاضل في الرياض و إن أطنب في المقام، قال: «و مقتضى إطلاق المتن مضافا إلى الأصل و العمومات حل ما عدا المسفوح من الدم كدم الضفادع و القراد و السمك، و هو ظاهر جملة من الأصحاب المستدلين به على طهارته، كابني إدريس و زهرة و المختلف، و لعله صريح الماتن في المعتبر في دم السمك، حيث استدل فيه على طهارة دمه بأنه لو كان نجسا لوقفت إباحة أكله على سفح دمه بالذبح، كحيوان البر، لكن الإجماع على خلاف ذلك، و أنه يجوز أكله بدمه، و هو ظاهر في دعوى الإجماع عليه، و لا بأس به في مورد عبارته لما ذكره، مضافا إلى ما مر مع التأمل في خباثته، و يشكل في غيره مما‌ مر و من القطع بخباثته، فيشمله عموم ما دل على تحريم كل خبيث، و لعل هذا أظهر، وفاقا للأكثر، بل لم أقف فيه على مخالف صريح عدا من مر و من قيد المحرم من الدم بالمسفوح و لم يذكر تحريم غيره كالغنية و التعارض بين عموم ما دل على تحريم كل خبيث و عموم المفهوم فيما قيد فيه المحرم من الدم بالمسفوح و حصر فيه و إن كان تعارض العموم و الخصوص من وجه و الأصل و العمومات ترجح المحلل منهما إلا أن اعتضاد المحرم بعمل الأكثر يرجحه، هذا مع ضعف المحلل بمخالفة مفهوم الحصر فيه الإجماع من الكل، لدلالته على حل ما عدا الميتة و الدم المسفوح و لحم الخنزير، و البناء فيه على التخصيص و حجية الباقي حسن إن بقي من الكثرة ما يقرب من مدلول العام، و ليس بباق بلا كلام، و لا مفر عن هذا المحذور إلا بجعل الحصر منافيا أو منسوخا، و أياما كان يضعف الاستناد إليه في المقام، كما لا يخفى على ذوي الأحلام، و من هنا يتجه ما ذكره شيخنا في المسالك من أن الأصل في الدم التحريم إلا ما خرج بالنص و الوفاق». جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام؛ ج‌36، ص: 378 – 379.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo