درس کتاب المکاسب استاد محسن مرتضوی
99/09/17
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: خیار غبن/مسقطات /باقي مبحث تصرفات غابن که موجب تلف مبيع شده
و لو تلف ما في يد الغابن[1]
1. صورت دوم: آنچه که به دست غابن رسیده، تلف شده است. مثلاً هزار تومان که به عمرو داده شده، پیش عمرو از بین رفته است. سپس زید فهمیده که در خرید گوسفند مغبون بوده است و معامله را فسخ می کند. این قسم دوم نیز چهار حالت دارد:
1. حالت أولی: هزار تومان را از پیش عمرو موش برده است، آتش گرفته است. حکم آن این است که زید مغبون عقد را به هم میزند و گوسفند را به عمرو میدهد و بدل هزار تومان را از عمرو غابن میگیرد.
2. حالت دوم: عمرو هزار تومان را خودش پاره کرده و تلف کرده است. حکم آن این است که زید پس از اطلاع به غبن، اگر بیع را فسخ کند گوسفند را به عمرو میدهد و بدل هزار تومان را از عمرو میگیرد و در این زمینه مشهور میگویند قیمت یوم التلف را باید بگیرد چون یوم التلف روزی است که عین، تبدیل به بدل شده است و جماعتی میگویند قیمت یوم الفسخ را باید بگیرد چون تا مغبون فسخ نکند ید غابن، ید ضمانتی نمی باشد. بر گفتۀ مشهور، مرحوم شیخ ایراد دارند. حاصل آن این است که: جماعتی از کسانی که در ما نحن فیه فرمودهاند: قیمت یوم التلف را باید بگیرد، در فرع فقهی دیگری تصریح کردهاند که: قیمت یوم الانفساخ را باید بدهد و آن فرع این است: زید گوسفندی را با عبا معاوضه کرده است، گوسفند را زید از عمرو تحویل گرفته است، عبا را زید به عمرو تحویل نداده است این بیع در اول ماه واقع شده است، در پنجم ماه زید گوسفند را به خالد میفروشد، در پانزدهم ماه عبا میسوزد، در اینجا تبعاً بیع روز اول ماه که خرید گوسفند به عبا باشد منفسخ میشود چون کلّ مبیع تلف قبل قبضه فهو من مال بایعه، عبا که قبل از تحویل دادن پیش زید از بین رفته است، این تلف قبل از قبض موجب میشود که فروش عبا به گوسفند منفسخ شود، بیع دوم که فروش گوسفند به خالد باشد صحیح است. بنابراین زید قیمت گوسفند را به عمرو باید بدهد. این جماعت فرمودهاند که زید قیمت گوسفند را در یوم التلف بدهد و این قول علی خلاف المشهور است چون یوم التلف، یوم الانفساخ بیع اول میباشد، پس مشهور در مورد بحث یوم الانفساخ را گفتهاند. لذا یا در هر دو مسأله یوم التلف را باید گفت یا در هر دو مسأله یوم الانفساخ را. در ما نحن فیه یوم التلف با یوم الانفساخ اختلاف دارد.
3. حالت سوم: تلف ثمن به فعل اجنبی بوده است. حکم آن روشن شد که زید مغبون معامله را فسخ میکند وگوسفند را به عمرو میدهد و در اینکه زید چه کند سه احتمال است:
1. بدل هزار تومان را بگیرد.
2. بدل هزار تومان را از اجنبی بگیرد چون اجنبی مادامی که بدل آنچه را که تلف کرده، ندهد عین متلف بر ذمۀ او میباشد و عین متلف الآن ملک زید است و بر زید است که رجوع به خالد اجنبی کند.
3. زید مخیّر است در گرفتن بدل از عمرو غابن و از خالد اجنبی، اینکه از عمرو میتواند بگیرد چون معوّض به او داده شده است و عمرو باید بدل را از خالد بگیرد و اینکه از خالد میتواند بگیرد چون مالک عین متلف میباشد.
4. حالت چهارم: تلف ثمن به فعل مغبون بوده است. دو حالت دارد:
یکی اینکه: قیمت هزار تومان را عمرو(غابن) از زید(مغبون) نگرفته است. اگر زید(مغبون) فسخ کرد گوسفند را به عمرو (غابن) میدهد و از عمرو (غابن) طلبی ندارد.
دیگر اینکه: قیمت هزار تومان را عمرو از زید مغبون گرفته است. زید اگر معامله غبنیه را فسخ نکند که به خاطر اتلاف مال مردم ضامن است و بدل آن را باید به عمرو بدهد.
فرعٌ: زید مغبون هزار تومان پیش عمرو را سوزانده است بعد از آنکه عمرو متوجّه شد ذمۀ زید را بریء کرد سپس زید فهمید در خرید گوسفند مغبون بوده است بیع را فسخ میکند، میفرمایند: زید گوسفند را به عمرو میدهد و بدل هزار تومان را از عمرو میگیرد یعنی هم هزار تومان را سوزانده است و هم بدل را گرفته است و الوجه فی ذلک واضحٌ چون عمرو که ذمۀ زید را بریء کرد، برائت ذمۀ او به منزلۀ گرفتن هزار تومان از او است لأنّ الابراء کالمقبوض، لذا باید بدل را به زید مغبون برگرداند.